از ماشین بوگاتی تا ماشین سانسور و سرکوب

از ماشین بوگاتی تا ماشین سانسور و سرکوب
شهرام مسعود وزیری

فقر و معضلات اجتماعی اقتصادی در جامعه فلاکت بار ایران آخوند زده به چنان ابعاد گسترده و پیچیده ای فراروئیده که به راستی نمی توان از کدام پنجره به نابودی انسان و نفی حقوق انسانی ایرانیان نگاه کرد و گوشه ای از نابسامانی ها را گزارش کرد. حکومت برای جلوگیری از آگاهی مردم به وجود حفره های عمیق اختلاف طبقاتی که دستاورد 35 سالۀ آن است ، هردم به سانسور می افزاید .
روزنامه اصلاح طلب آسمان ، اول اسفند ماه سال 92 با اتهامی واهی توقیف شد تا دایره آگاهی رسانی باز هم بسته تر شود . گزارش‌گران بدون مرز در این باره اعلام می‌کند : ” این اقدام سانسورگرانۀ غیر قابل پذیرش، عیان‌گر جنگ رسانه‌‌های وابسته به سپاه پاسداران با همنوایی دستگاه قضایی علیه آزادی اطلاع رسانی است.
ما خواهان باز انتشار فوری این روزنامه هستیم”
رده بندی آزادی رسانه ها در سال 2014 ، همچنان ایران را مانند ترکیه ، یکی از بدترین کشورها برای آزادی رسانه می داند . در پایان سال میلادی ٢٠١٣ ایران با ٥٠ روزنامه‌نگار و وب‌نگار زندانی، یکی از ٥ زندان جهان بود. با وجود آزادی برخی از زندانیان سیاسی، اما وعده‌های حسن روحانی رئیس جمهور جدید برای آزادی همه زندانیان سیاسی و بهبود وضعیت آزادی اطلاع رسانی تاکنون بی نتیجه مانده است. فشار دستگاه‌های امنیتی بر روزنامه‌نگاران رسانه‌های بین‌المللی و مستقل مستقر در خارج از کشور و خانواده‌های‌شان در داخل کشور همچنان ادامه دارد.
اما نمی توان از سانسور و سرکوب سخن گفت بی آنکه به میوه های این درخت شوم استبداد که اختلاف شدید طبقاتی است اشاره شود . بهتر است با آمارها و ارقام قطره چکانی خود دولت روحانی در زمینه به فقر کشاندن جامعه سخن گفت و با آمار این موضوع را بیان کرد :
علی اکبر سیاری معاون وزارت بهداشت، در نشستی با روئسای دانشگاه های علوم پزشکی اعلام کرده است که ۲۴درصد جمعیت کشور غذای کافی ندارند، ۳۸درصد بر اثر سکته قلبی یا مغزی می ‌میرند، ۱۰ میلیون حاشیه نشین از نعمت بهداشت بی بهره اند و ۲۱درصد مردم دچار اختلال روانی هستند. بدین ترتیب، میلیونها نفر از مردم ایران هر روز با مشقات و آسیب های ناشی از بی تدبیری های یک حکومت فاسد و نالایق دست و پنجه نرم می کنند.
البته رهایی از این وضعیت هم راهکاری دارد که فقط از زبان نوابغ خدمتگذار به رژیم جمهوری اسلامی می توان شنید! آقای معاون بهداشت به تأسی از رهبرش ، بیش از آنکه نگران حال و روز مردم باشد، نگران پایین رفتن شمار جمعیت کشور است. وی پیشنهاد کرده که سن ازدواج دخترها دو سال کمتر شود.
این بدان معنی است که حداقل سن ازدواج دختران که اکنون 13 سال است، کمتر هم می تواند باشد و به 11 سال برسد تا از این راه، کودکان گرسنه، فرزندانی فقیر و گرسنه تر به جمعیت دوزخ زمینی ولایت فقیه بیافزایند. وی همچنین در یک اظهار نظر سفیهانه دیگر، خواستار جلوگیری از سقط سالانه 250 هزار جنین شده و مرده زاده شدن سالانه 100 هزار نوزاد را فاش می کند. آیا نباید شدیدأ نگران سرنوشت هفتاد و پنج میلون جمعیت کشوری بود که به دست سارقان و عقب مانده های فکری اداره می شود ؟ کسانی که از فقر نکبت بار و کیفیت بسیار پائین زندگی مردم چشم پوشی می کنند و تنها افزایش نفوس فقیر و گوشت دم توپ برایشان هدف است ؟ در پایان این بحث بی مورد نیست که با ذکر نمونه ای از میان هزاران ، به شکاف عمیق طبقاتی موجود در جامعه آخوند زده اشاره ای بشود :
در کنار فلاکت اکثریت جامعه، اشرافیت جمهوری اسلامی سر به آسمان می ساید. اختلاف طبقاتی چندان آشکار و عمیق است که حتی در کشورهای سرمایه داری چنین وقیحانه بروز داده نمی شود. یک نمونه اخیر آن فخر فروشی با خودروی بوگاتی که گرانقیمت ترین خودررو در جهان محسوب می شود، است. این خوردرو به قیمت 6 میلیارد تومان طبق برآوردها معادل با درآمد سالانه 375 خانواده ایرانی طبقه متوسط است در بازار ایران به فروش می رسد و به جز آقازاده ها، متقاضیان بسیار دیگری در میان فرزندان سرداران تاجر صفت نیز دارد. حکومتی که با شعار شبانه روزی استکبار ستیزی و حکومت مستضعفان و با وعده های دروغ بر مردم مسلط شد، این ننگ و شرمنده گی را جز با سانسور و خفقان و زندان و اعدام چگونه می تواند از چشم مردم فریب خورده ایران پنهان کند ؟