پول و امکاناتی برای درمان و معالجه وجود ندارد. آنھا حتی پولی برای خرید نوار بھداشتی ھم ندارند و در مرز بیماریھای صعب العلاج قرار گرفته اند.
اگر پزشک خانواده خانه بھداشت «رمشک» مرخصی برود دیگر کسی نیست که مریض ھا را ویزیت کند، ھر کسی که حالش بد شود باید ٢٨٠کیلومتر بکوبد تا بندرعباس، مردم قلعه گنج میگویند وزیر بھداشت زمانی که بیمارستان ۳۲ تختخوابی شھرشان را افتتاح کرده است عنوان کرده به این مرکز درمانی نمیشود گفت بیمارستان.
ماھی یکبار حمام میرویم مردمش فقر را به جان خریده اند و به سختی روزگار میگذرانند، ساکنان قلعه گنج و روستاھایش با درد محرومیت به دنیا می آیند و با فقر میمیرند. اھالی اینجا ھر دو روز یک بار تنھا ۳ ساعت آب دارند آن ھم در ھوای گرم طاقت فرسای کویری، قلعه گنجی ھا از داشتن مرکز درمانی مجھز محرومند، تنھا یک مرکز درمان برای مداوا دارند که اگر آنجا ھم کسی نتواند به دردشان برسد باید ۲۸۰ کیلومتر تا بندرعباس بکوبند تا به بیمارستان برسند. فاصله زیاد روستاھا از مرکز درمانی یکی از مشکلات اصلی در این استان پھناور است که دسترسی مردم به خدمات بھداشتی و درمانی را سخت تر کرده است.
مردم قلعه گنج و ۳۲۰ روستای آن بشدت از فقر پزشک متخصص و فیزیوتراپ و پزشک عمومی رنج میبرند؛ ھر چند بسیاری از روستاھای این منطقه مجھز به خانه بھداشت ھستند اما بیماران مبتلا به سرطان، دیابت، تالاسمی و مبتلایان به بیماریھای عفونی مجبورند برای دسترسی به دارو و پزشک و استفاده از خدمات تشخیصی، دستگاه دیالیز،شیمی درمانی و آزمایشگاه کیلومترھا در راه باشند.
دردشان یکی دو تا نیست؛ سوءتغذیه، شیوع سرطان معده و پستان و دھانه رحم، دیابت و افزایش تالاسمی و ھپاتیت ھزار درد بیدرمانی است که به زندگی مردمان محروم و دردمند این منطقه گره خورده است.
«چاه نوروز»، روستایی است که میان ویرانی و سرپا ماندن در تقلاست. بیشتر خانهھا با بلوکھای سیمانی علم شده اند. آلونک ھایی که برای اھالی این روستا حکم خانه دارد. خبری از کوچه و خیابان آسفالت شده نیست. روستایی که بی آبی و فقر دمارش را درآوردهاست. «خاور» از اھالی ھمین روستاست، زنی لاغراندام و آفتاب سوخته با چھرهای تکیده. از رنگ و رویش مشخص است که کم خونی دارد. درباره مشکلات بھداشتیشان میپرسم. سعی میکند نگاه سرد و افسردهاش را از من بدزدد. خانه اش را نشانمان میدھد؛ اتاقی ۱۲ متری با حصیری که فرش خانهاش شده و چند پتوی رنگ و روباخته که گوشه اتاق روی ھم تلنبار شدهاند. خبری از حمام و دستشویی و آشپزخانه و… نیست. فقط یخچال کوچکی کنار تنھا پنجره خانه جا خوش کردهاست.
میپرسم سرویس بھداشتی و حمامتان کجاست؟
– توالت نداریم. برای دستشویی به دشت و صحرا میریم.
-حمام چی؟
– روستا یه حموم داره که با شاخه ھای نخل حصار شده. تابستونھا میریم تو رودخونه خودمون رو میشوریم.
-زمستون ھا چطور؟
– کمتر حموم میریم.
– چند وقت یکبار؟
– ماھی یکبار
– مریض نمیشید؟
– ای خانم، بیشتر دخترھا و زنھای روستا مریضی گرفتن. وضع ما خرابه. از گرسنگی نمیریم بھداشتمون پیشکش.
تک تک زنان روستای چاه نوروز ھمین مشکل را دارند. نه سرویس بھداشتی و نه حمامی. چند نفری که وضع شان بھتر است و دستشویی دارند، در توالتشان را قفل زدهاند تا کسی از آن استفاده نکند. مشکل به اینجا ختم نمیشود چرا که خانه ھای بھداشت و مراکز درمانی این مناطق کمترین امکانات را در اختیار دارند حتی پد بھداشتی برای دوره عادت ماھانه زنان ھم در اختیار ندارند.
«خاتون» یکی دیگر از زنان روستای چاه نوروز ھم برایمان از مرگ دردناک خواھرش میگوید. وقتی ماجرای «ایران ملک» را برایمان تعریف میکند چشمانش پر از اشک میشود: « ساعت ۷شب دردش شروع شد و تا ۱۲ ظھر بند نیومد. اون شب تا صبح از درد نخوابید. تا صبح بیدار نشست. صبح رفتیم رمشک پیش پزشک خانواده. از شانس بدمون دکتر نبود، رفته بود مرخصی. خواھرم از درد به خودش میپیچید. ماشین ھم نبود ببریمش کھنوج. داشت ناله میکرد یھو فشارش افتاد و از حال رفت. اونقدر این در و اون در زدیم تا بالاخره یک وانت پیدا کردیم. ظھر شده بود و ایران ملک به سختی نفس میکشید. وقتی رسیدیم بیمارستان، دکترھا گفتن خواھرم توی راه از دنیا رفته.» گویی خاتون سنگ صبور اھالی روستایشان است.
او از آنچه در این سالھا بر سر اھالی چاه نوروز آمده، چنین میگوید: «اینجا ھر کسی پیش دکتر میره بھش میگن مرض قند داری، عفونت رحم داری، سردردھای عصبی داری، سرطان گرفتی و… دو روز پیش «زبیده»، یکی از ھمسایهھامون به خاطر بالا رفتن قند خونش رفت بندرعباس، حالش خیلی بد بود. وقتی رسید بیمارستان به خاطر بالا بودن قند، دکترھا مجبور شدن انگشت شست پاش رو قطع کنن، آخرش ھم توی بندر عباس فوت کرد. چند روز طول کشید جنازهاش رو بیارن اینجا.»
خاتون و سه زن دیگر وقتی میبینند کسی پای درد دلشان نشسته و به حرفھایشان گوش میدھد از مشکل بھداشتی دیگری ھم حرف میزنند که بسیار غمانگیز است. خاتون میگوید:«وضع بھداشتی زنان روستا خیلی بده. ما پول تھیه وسایل بھداشتی مخصوص زنان را ھم نداریم و از پارچهھای مانده از لباس استفاده میکنیم.
بیشتر زنھای اینجا عفونت گرفتهاند. از وقتی «ماما» به خانه بھداشت اومده با زنھا درباره بھداشت حرف میزنه ولی مشکل ما چیز دیگه ایه، ما پول نداریم.»
سرطان بلای جان روستاھای قلعه گنج دھستان «رمشک» ھم تعریفی ندارد، خشکسالی با تمام توان به آنھا تاخته، نخلھا یکی در میان خشکیدهاند. آنھایی که وضع مالیشان بھتر بوده سالھا پیش کوچ کردهاند به شھر ولی اینھایی که ماندهاند چارهای ندارند که با فقر و بیآبی و محرومیت مدارا کنند.
«لیلا سرحدی» مربی یکی از مھدھای کودک دھستان «رمشک» است؛ او ھم از بھداشت ضعیف در رمشک گلایه میکند: «خاله رقیهام ۳۵ سال داشت. چند ھفته پیش توی حمام روستا برق گرفتش و درجا مرد. ھفته پیش رفت حمام پتو بشوره که برق دینام اتصالی کرد. حمام اینجا از خونهھا دوره. بنده خدا اونقدر داد زده بود اما کسی
صداش رو نشنیده بود. رفتیم دیدم سیاه و کبود یک گوشه افتاده بود. بردیمش درمانگاه اما دکتر گفت که تموم کرده شش تا بچه داره که ما ازشون نگھداری میکنیم.»
او از شیوع بیماریھایی حرف میزند که میشود علائمش را در چھره برخی زنان روستایی دید:«خانوادهھا پشت سرھم مرض قند میگیرن. حتی شنیدم چند نفری ھم سرطان گرفتن. خاله و دایی خودم سرطان معده گرفتن. میگن سرطان به خاطر آب روستاست. آب روستا سالم نیست معلومه دیگه که چه بلایی سرمون میاد. مریضھای
سرطانی خیلی زیاد شدن. اونھایی که توانش رو دارن برای درمان و شیمیدرمانی به کرمان میرن اما بیشترشون بعد از مدتی میمیرن.»
شرایط برای بیماران تالاسمی و دیالیزی که نزدیک به ۴۰۰ کیلومتر با نخستین مرکز درمان تخصصی فاصله دارند، سختتر به نظر میرسد. «فاطمه» یکی دیگر از مربیھای مھدکودک رمشک، ازدواجھای فامیلی را علت اصلی شیوع تالاسمی در دھستان رمشک میداند. «خاله من ھر چھار بچهاش تالاسمی دارن ھر ماه ھم دکتر میرن. دکتر بھش گفته بود دختر به دنیا بیاری تالاسمی نمیگیره ولی ھر چی پسر بیاری تالاسمی میگیرند، چون شوھرش پسر خالشه. خالهام حرف دکترھا رو گوش نکرد. الان ھر چھار تا پسرش دیالیز میشن. ھر چند روز یکبار با شوھرش بچهھا را برای دیالیز می برن بندرعباس.
حالا حساب کنید چقدر ھزینه رفت و برگشتشون میشه. فقط ۱۵۰ ھزار تومان پول کرایه ماشین میدن. این بچه ھا ھر شب باید دارو بخورن، درمانگاه اینجا ھم فقط داروی سرماخوردگی میده. زمستون ھم که شده از کوچک تا بزرگ سرما می خورن، داروی سرماخوردگی ھم پیدا نمیشه.» انگار تالاسمی و مرض قند و سرطان مثل ابر سیاھی روی روستاھای قلعه گنج سایه انداخته است. «چراغ» دو سال پیش سرطان معده گرفت و از دنیا رفت، خواھرش ھم با سرطان رحم از دنیا رفت. چراغ دو زن داشت و ۱۱ بچه. خانواده پرجمعیتش با یارانه زندگیشان را سرمیکنند. تنھا ارثی که از او به جا مانده سه گوسفند و یک گاوست.
«فاطمه» دختر چراغ است. نگرانی را میشود از چشمان فاطمه خواند. طوری که انگار باور کرده خودش ھم دیر یا زود به این سرطان دچار خواھد شد:«میگن سرطان ارثیه، درسته؟خاله خودم ھم سرطان پستان داره. مریضھای اینجا صبر میکنن یارانه شون رو بگیرن و بعد دکتر برن.» زندگی ساکنان این منطقه داستان تراژیکی است که گویا پایانی ندارد. «مه لقا» ۱۲ ساله بود که او را به ھمسری «رحمان» ۷۰ ساله درآوردند. رحمان قول داده بود سند زمینش را به اسم پدر مه لقا بزند. مه لقا یک سال بعد حامله شد و کودکش با ناھنجاری ژنتیکی به دنیا آمد.
ساعت یک ظھر است. «لیلی» می خواھد در اتاق کوچکی را که حکم مھد کودک دارد ببندد. زنی کوتاه قامت و گندمگون که زردی چھرهاش نشان از ضعف دارد، آمده تا «مجتبی» چھار ساله را به خانه ببرد. لیلی درباره وضعیت زندگی مجتبی و خانوادهاش میگوید: «مادر مجتبی از «دهبالا» میاد. فقط برای اینکه مجتبی بتونه یک وعده غذای گرم بخوره. دو سال پیش یکی از بچهھایش مریضی گرفت و مرد. میگفتن ۱۵ روز نون بیات خورده بود، بچهاش سوء تغذیه داشت.» پدر مجتبی از کار افتاده است. گاو و گوسفندی ھم ندارد تا لااقل گوشهای از خرج خانواده را تأمین کند. افتاده کنج خانه و چشم انتظار کمک این و آن. زن ھم برای زنده نگه داشتن تنھا کودکش ھر روز چند
کیلومتر بچه را روی کولش میاندازد و اینجا می آورد.
گشت چند روزهمان در روستاھای قلعهگنج مثل رمشک و چاهنوروز و چاه دادخدا و … نشان میدھد اھالی این روستاھا از جمله کودکان و زنان از سوءتغذیه و بیماریھای
عفونی و سرطان بشدت رنج میبرند و بهدلیل محرومیت و نبود امکانات بھداشتی و مراقبتی اسیر مرگ خاموشی میشوند.
آلوده بودن آب و محرومیت معضل اصلی افزایش بیماریمشاوره ژنتیکی قبل از ازدواج برای پیشگیری از بروز بیماریھای تالاسمی، لب شکری و کام شکری و ناھنجاریھای ژنتیکی که شیوع زیادی در شھرستان قلعه گنج دارند بر عھده دکتر تامارا نقاش زرگران، تنھا پزشک عمومی قلعه گنج است. او سابقه بارداریھای قبلی مادران را رصد میکند. اگر فرزند اول مادران مشکل ژنتیکی داشته باشد با شناسایی عامل خطر در ھفته دھم بارداری از پرز جنینی نمونهگیری انجام میشود و ژنھای معیوب مشمول موارد سقط میشوند.
مادران باید قبل از ھفته ۱۹ به پزشکی قانونی معرفی شوند تا از تولد کودک معلول جلوگیری شود. به گفته دکتر زرگران به دلیل ازدواج ھای فامیلی و درون طایفهای بیشتر ژنھای غالب منجر به معلولیتھای ژنتیکی و بروز تالاسمی میشود، به ھمین دلیل است که روند تالاسمی ماژور در این منطقه بسیار بالاست. در حال حاضر تنھا کاری که برای کنترل تالاسمی انجام شده، نمونهگیری از پرز جنین در ھفته دھم بارداری است که جنین ھایمشکوک به تالاسمی برای سقط به پزشکی قانونی معرفی میشوند.
او در ھمین زمینه اشاره میکند: «وقتیپیرمرد ۸۰ ساله با دختر بچه ۱۲ ساله ازدواج میکند معلوم است به خاطر سن بالا ناھنجاری ژنتیکی ھم زیاد میشود، ما دخترانی در روستاھای دورافتاده داریم که در سن زیر ۱۲ سال باردار میشوند.»
او به این نکته ھم اشاره میکند که مشکل اصلی مردمان قلعه گنج مسافت طولانی شھرستان و روستاھای آن تا کرمان است، ھمچنین مسأله مالی موجب شده بیماران پیگیر کارھای درمانیشان نشوند. برای مثال از کل مواردی که سال پیش نیاز به سقط داشتند ۱۰ تا۱۵ درصدشان پیگیر ادامه درمانشان نشدند.
ھر چند ھنوز ھیچ تحقیق وبررسی علمی درباره شیوع فوق العاده زیاد بیماریھای عفونی و اسھال و استفراغ و «ھپاتیت آ» در قلعه گنج انجام نشده اما دکتر زرگران بھداشت ضعیف و آب آلوده به فاضلاب را علت اصلی این بیماری ھا عنوان میکند «ھپاتیت آ در منطقه شیوع بالایی دارد. تشخیص این ویروس در آزمایشگاهھای تشخیص پزشکی کھنوج و بندرعباس انجام میشود و موارد بستری برای تجویز آنتی وایرال به کرمان ارجاع داده میشوند اما اینجا کمتر کسی پول دارد به بندرعباس برود و ھزینه رفت و آمد و خورد و خوراک سفرش را بدھد. قبل از راهاندازی بیمارستان قلعه گنج و حضور ماماھا حتی موارد مرگ و میر مادران نیز بالا بود. سه سال است ماماھا در خانهھای بھداشت و بیمارستان قلعه گنج مشغول به کار شدهاند و با توصیه آنھا، زنان در بارداری اول برای زایمان به شھر میروند. چند سال پیش خیلی از مادرھا موقع زایمان میمردند چون نمیتوانستند دکتر بروند. الان کمتر میشنوم زن بارداری از دنیا برود.»
این پزشک عمومی با بیان اینکه ناشنوایی و نابینایی در قلعه گنج بیشترین آمار معلولیتھا را بعد از معلولان جسمی و حرکتی دارد، ادامه میدھد:«تعداد مبتلایان به دیابت، فشار خون و سرطان سینه و دھانه رحم روز به روز زیاد میشود. علائم توده سرطانی معمولاً در افراد ۳۰ سال به بالا بروز میکند، با این حال زنان اینجا به علائم سرطان بیتوجه ھستند و از لحاظ دانش و آگاھی درباره معاینات بالینی و تستھای پاپ اسمیر مشکل دارند، سرطان در این منطقه در حالی افزایش پیدا کرده که بیشتر بیماران به خاطر ترس و استرس شیمیدرمانی و ھزینه بالای ایاب و ذھاب پیگیر درمان نمیشوند، عفونت قارچی در زنان این منطقه به خاطر آلوده بودن آب فوقالعاده رایج است، ھمچنین تعریق زیاد و عدم شست و شوی لباس زیر منجربه افزایش عفونتھای زنانه شده و اینھا عوامل خطری است که با آگاھی دادن ھم حل نمیشود چون زنان امکان دسترسی به آب سالم و لباس زیر تمیز را ندارند.»
گزارشھای تنھا پزشک درمان سرپایی سطح شھر قلعه گنج نشان میدھد که مردان زیادی در شھرستان قلعه گنج به سرطان بدخیم پولیپ روده و سرطان معده مبتلا شده اند. بتازگی سرطان پوست «بی سی سی» و «اسسی سی» ھم شایع شده و علت آن ھم آفتاب تند و استفاده نکردن از ضد آفتاب در زنان است.
نیم نگاه عفونت قارچی در زنان این منطقه به خاطر آلوده بودن آب فوقالعاده رایج است، ھمچنین تعریق زیاد و شست و شو نشدن لباس زیر منجربه افزایش عفونتھای زنانه شده است. اینھا عوامل خطری است که با آگاھی دادن ھم حل نمیشود چون زنان امکان دسترسی به آب سالم و لباس زیر تمیز را ندارند.»
به دلیل ازدواجھای فامیلی و درون طایفهای بیشتر ژنھای غالب منجر به معلولیتھای ژنتیکی و بروز تالاسمی میشود، به ھمین دلیل است که روند تالاسمی ماژور در این منطقه بسیار بالاست.
ھپاتیت آ در منطقه شیوع بالایی دارد. تشخیص این ویروس در آزمایشگاهھای تشخیص پزشکی که نوج و بندرعباس انجام میشود و موارد بستری برای تجویز آنتیوایرال به کرمان ارجاع داده میشوند اما اینجا کمتر کسی پول دارد به بندرعباس برود، سرطان در این منطقه در حالی افزایش پیدا کرده که بیشتر بیماران به خاطر ترس و استرس شیمی درمانی و ھزینه بالای ایاب و ذھاب پیگیر درمان نمیشوند.
ھر چند ھنوز ھیچ تحقیق و بررسی علمی درباره شیوع فوقالعاده زیاد بیماریھای عفونی و اسھال و استفراغ و «ھپاتیت آ» در قلعه گنج انجام نشده اما دکتر زرگران بھداشت ضعیف و آب آلوده به فاضلاب را علت اصلی این بیماریھا عنوان میکند. ایران 25 دی