اعضای کمیته دفاع از حقوق ملیت ها و اقوام ایرانی( 24 مای)برگذار کردند.

                                                                 گزارشگر: مهناز احمدی

نشست ۲۴ مای 2019 کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی که ساعت ۱۹:00 بوقت اروپا – با حضور مسئولین و اعضای فعال کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و جمعی از میهمانان در اتاق پالتاک کمیته برگزار گردید و تا ساعت ۲۲:۰۰ ادامه یافت.

سخنرانایی که در این نشست همراه ما بودند عبارتند از: محمد ابوطالبی، رحمان نبوی نژاد، ناصر نوروزی بارکوسرایی، شبنم رضاوند؛ با موضوعاتی چون:  تحلیل موارد نقض حقوق اقوام ایران در ماه گذشته، بررسی و تحلیل اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با اصل 38 قانون اساسی جمهوری اسلامی،  بازداشت های گسترده در بهار و نگاهی به مردم عرب ایرانی.

مسئولیت این نشست را خانم جعفری انجام داده و ضمن خوش آمد گوئی به حضار  و با توجه به روز معلم گفتند:

در اردیبهشت ماه روز معلم را داشتیم و باز یاد و  فرزاد کمانگر این ممعلم ساحشور شهرستان کامیاران ، عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیست‌محیطی ئاسک( آهو) دوباره زنده شد فرزاد کمانگر معلمی  که به اتهام همکاری با احزاب کرد(اتهام کلیشه ای نظام کثیف جمهوری  اسلامی) به اعدام محکوم شد و در سحر گاه 19 اردیبهشت 1389 در محوطه پارکینگ زندان اوین به همراه دوستان خود علی حیدری ، فرهاد وکیلی ، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان اعدام شدند، همانان که همچنان بعد از سالها از تربت پاک پیکرشان هیچ اطلاعی در دست نیست.

واما با نام  زندانی سیاسی ارژنگ داوودی بیشتر عزیزان آشنا هستند ایشان  از قدیمی ترین زندانیان سیاسی ایرانند  و فارغ التحصیل دانشگاه تگزاس از دو رشته مهندسی مکانیک و مدیریت صنعتی  که از سال ۱۳۸۲ ، مدت ۱6 سال در زندانهای اوین، اهواز، بندرعباس، رجایی شهر، زابل و زاهدان در سخت ترین شرایط اسیر و شکنجه های بسیار تحمل کرده اند ایشان بیاد فرزاد کمانگر و روز معلم سروده ای از زندان فرستاده اند بنام « سوگیاد پنج پیک» که بسیار زیباست و با اجازه حضار من براتون میخوانم:

خبر از اوین کوتاه بود و جانگداز

خبری شوم که می‌گفت در گودنای خونین درفش و داغ

هنگا م که نوزدهمین روز اردیبهشت ۸۹ به سپـیده در می‌نشست

پنج پیک پاک پیام پایداری

 فرزاد و فرهاد علی و مهدی بر حلقه دردبار آزادی

 شـیرین‌ترین لالایی جهان را با تار ترد عشق بسرودند/

خبر کوتاه بود و جانگداز

خبری شوم که می‌گفت ضحاک عبا بر دوش

 این زمان پنج پنج می‌گیرد

 و اینک به سوگیاد پنج پیک پاک پیام پایداری ندا می‌رسد

از زندان رجایی شهر

که ای ضحاکیان عبا بر دوش شرم‌تان باد

نه به یک بار و به ده بار که هفتاد میلیون بار

 و اینک فریاد برمی‌خیزد

 از زندان رجایی شهر که نه نه

 که هفتاد میلیون نه  به رژیم خونخوار فقیه

 ارژنگ داودی معلم، شاعر، نویسنده در زندان جمهوری اسلامی

و سپس میکروفن در اختیار اولین سخنران محمد ابوطالبی قرار گرفت که پس از درود و عرض ادب گفتند امروز بر آنم که خلاصه ای از آنچه بر اقوام محروم کشورمان می گذرد را با شما درمیان بگذارم:

در ابتدا احضار ها:    سال جدید خورشیدی تنها یک پیام کوتاه از نوروز و جشن آغاز سال بود و بیشترین اثر نوروز برای مردم ستم دیده مناطق مرز نشین و محروم ایران در سه کلمه خلاصه شد :  سیل،  امداد و بازداشت

با شروع بارندگی های ظاهرا )غیر طبیعی( در آغاز بهار  و رهاسازی سیل های نهفته در پی سدهای غیر اصولی به خانمان مردمان ایران ُ   لرهای رشید وخوزستانی های دلاور و مردم خونگرم و رزمنده ترکمن را دچار مصیبت کرد. اگر از سیل و بلایای طبیعی انتظار خرابی و مرگ و نابودی داریم و متقابلا کمک و امداد اولین تصور برای مردمان تمام نقاط دنیاست که تداعی گر ذهن مصیبت زده ها است اما

اما در ذیل سایه سنگین ومرگبار جمهوری ولایت   ُ امداد نیز دستمزدی غیر از بازداشت و عزلت و ضرب وشتم و حتی مرگ ندارد  گروه گروه انسان های شریف در نقاط مختلف ( حتی غیر سیل زده ) احضار شدند و به جرم امداد رسانی بازداشت گردیدند .

در فروردین ماه بیش از ۱۳ موضوع احضار داشتیم که طی آن ۲۲ ایرانی بازداشت شدند.از معلمین و کارگران و فعالین محیط زیست دوباره درکردستان و انسان های شریفی که دست به امداد زده بودند که این حرکات ضد انسانی رژیم ناقض مواد ۹ و۱۱ می باشد.

مادهٔ ۹ هیچ احدی نباید مورد توقیف، حبس یا تبعید خودسرانه قرار گیرد.

مادهٔ ۱۱ هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه‌ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود.

احکام صادره :    درفروردین بی دادگاه های رژیم به مانند همیشه ( حتی با وجود تعطیلات نوروزی طولانی ) اقدام به صدور آرایی تماما بی پایه و اساس نمودند عرصه هایی برای اثبات دشمنی با مردم شریف ایران که نام دادسرا بر آن گذاشته شده محلی بود که بیش از ۸ مورد حکم صادر کردند و طی آن ۹ انسان شریف به اتهاماتی مانند دفاع از حق خود وسایرزندانیان (مثل صابر ملکی جوان بلوچ که از ۱۵ سالگی گروگان رژیم است )او که بارها مورد شکنجه و ضرب وشتم قرار گرفته ُ او که به تنهایی جور انواع شکنجه های زندان بانان اردبیل و اوین و زاهدان را کشیده از انفرادی های طولانی مدت تا شکنجه بر روی تخت معحزه و بسته شدن به میله پرچم و شکسته شدن سر و…. این بار طی برنامه ای در زندان مجددا محکوم به حبسی جدید شده است . زیرا شرایط اسفناک خود وسایر زندانیان سیاسی وعقیدتی را به گوش جهانیان رسانده  ُ اما دریغ که صدای او به دوردست های مرزهای ایران روانه شده اما…. راستی عزیزان شنونده  ُ همکاران کانون تا به حال من و شما برای ایشان چکار کرده ایم که باعث امتنان و کمی آسودگی وجدانمان باشد؟

داداشی دانشجوی معترض نیشاپوری راکه فراموش نکرده اید به خاطر اینکه رهبر موقت را در یک ویدیو مورد انتقاد قرارداد به زندان محکوم شده و استاد دانشگاهی نیز در راه روشنگری دستمزد خویش را از دشمنان ایران گرفت. اینها تنها نمونه هایی از نقض حقوق ملت ایران است . چرا که مادهٔ ۱۰  منشورحقوق بشر یادآور ما است که:

هر انسانی سزاوار و محق به دسترسی کامل و برابر به دادرسی آشکار و عادلانه توسط دادگاهی بیطرف و مستقل است تا در برابر هر گونه اتهام جزایی علیه وی، به حقوق و تکالیف وی رسیدگی کند.

اخبار عمومی: درد مردم چنان فزونی یافته که اخبار ساده ما نیز بوی مرگ می دهد

سه مورد انفجار مین زیر پای کشاورزو رهگذر وکولبر زحمت کش و قطعی عضو و جراحت های طولانی و درد معاش خانواده ای که چشم به دست پدر کولبر خویش داشتند و اینک هیچ…

اخبار زندانیان :    از شش مورد خبر زندانیان سیاسی و جابجایی و مشکلات ۸ نفر ُ تنها می توان  از نقض حقوق بشر در زندان ها بسیار نوشت و شاید رایج ترین این نقض ها همان باشد که بر سر صابرملکی آمد و هر روز در گوشه گوشه این خاک ُ زندانیان سیاسی و عقیدتی را به شکنجه گاه روانه میکنند تا پرونده ای جدید در نبود عدالت و انسانیت بسازند و صدای به حق برخواسته زندانیان را خفه نمایند.

محمد سلحشور که به تازگی به بند زندانیان سیاسی ارومیه منتقل شده بود مجددا به اداره اطلاعات شهرش منتقل می گردد تا در لابلای شکنجه داستانی جدید برای حکمی جدید پیدا نمایند.

مادهٔ ۱۱    هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه‌ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود.

مادهٔ ۱۲     هیچ احدی نمی‌بایست در قلمرو خصوصی، خانواده، محل زندگی یا مکاتبات شخصی، تحت مداخله [و مزاحمت] خودسرانه قرار گیرد. به همین سیاق شرافت و آبروی هیچ‌کس نباید مورد تعرض قرار گیرد. هر کسی سزاوار و محق به حفاظت قضایی و قانونی در برابر چنین مداخلات و تهاجماتی است.

  اعتصاب و تجمع اعتراضی:     در فروردین بیشترین تجمعات مربوط به اعتراضات مردم خوزستان بود که برای نرسیدن کمک های انسان دوستانه و کمک های اساسی توسط حکومت ُ قصد رساندن صدای خود را داشتند.

اعتصاب غذای زندانیان:   سه مورد در شیبان اهواز و ملکان و ایلام توسط سه جوان داشتیم در فروردین

بازداشت ها:  ۲۵ مورد بازداشت که طی آن حداقل ۵۴ نفر بازداشت شده اند نتیجه فعالیت های مغایربا حقوق بشر و حتی قوانین مصرح تصویب شده داخلی می باشد . هرچند ماده ۹ منشور بگوید:

مادهٔ ۹     هیچ احدی نباید مورد توقیف، حبس یا تبعید خودسرانه قرار گیرد.

 تودیع و صدور وثیقه :    یک مورد برای دونفر از مردم کردستان  بوده در فروردین

تیراندازی ماموران به مردم:     ددمنشی و تیراندازی به قصد کشت  ُ نیروهای مختلف حکومت امری متداول شده ولی در فوردین ماه علاوه بر کاسبکاران مرزی وکولبران زحمتکش ُ مردم بی دفاع روستاهای خوزستان نیز طمعه مرگ این دجال شب پرست شدند.

خوزستان ۲ مورد که یک نفر به قتل رسید و مابقی مجروج شدند.

کردستان وآذربایجان غربی ۴ مورد  ۴ نفر از کولبران مجروح  شدند که ۲نفر جان دادند.

سیستان و بلوچستان ۲ مورد که در یک مورد یک نفر به قتل رسید.

 خودکشی:      و نهایتا بلای خانمان سوز مناطق محروم کشور مخصوصا کردستان و ایلام وکرمانشاه  خودکشی است که نه به دست رژیم بلکه براساس سیاست های ضد مردمی رژیم ُ جوانان را از زندگی سیر می نماید.

هفته ای  نیست در این روزگار نامراد و مملو از درد ورنج که اخبار را نگاهی کنی و خبری از خودکشی یک جوان نبینی ( متاسفانه بخش اعظم خودکشی ها بین سن ۱۸تا ۳۰ است )

جامعه ای که به اسارت دیو تباهی گرفته شده براساس فرمان ضحاک و دجاله های ضحاک  شادی را نه تنها گناه می داند بلکه به دنبال به زنجیر کشیدن کودکان و معلمانی است که برحسب اتفاق با نوایی شادی را تنها لحظاتی مهمان جمع کوچک خود کرده اند . تولیدی غیر از مرگ را نمی پسندد.

 من این آمار را برای شما خواهم گفت، .لطفا کمی تامل کنید این برای خراب کردن امروز و امشب شما نیست،.ای داد عزیزان این برای برانگیختن حس خفته همه ما ایرانیان به خواب رفته است

آذربایجان غربی:  ۳ زن در سنین 19 / 38/ 20 و  ۱ مرد   28 ساله،    ایلام:   ۳ زن در سنین 25 /35 / 24  در کردستان ۴ مرد در سنین 25 /27 /20/ 18   و در کرمانشاهان  ۲ زن  درسنین 22 /15و ۲ مرد در سنین 45 /18 سال،

خوب تنها میشه گفت جوانان اصلی ترین سرمایه های ایران هستند و نه پول هایی که خارج شده و میشود و نه حتی کارخانجات ومعادنی که غارت ونابودشدند .      من ضمن تشکر از همراهی شما عرضم را به پایان می رسانم.

 پس از اتمام صحبت های جناب ابوطالبی نوبت به آقای رحمان نبوی نژاد با بررسی و تحلیل ماده ۲۶ با موضوع حق برخوداری از آموزش رایگان از اعلامیه جهانی حقوق بشر رسید و میکروفن را در اختیارششان قرار گرفت:

موضوع : بررسی ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر(حق برخورداری از آموزش وپرورش همگانی ، رایگان) ومقایسه آن با اصل 30 قانون اساسی ایران وشرایط اجرای کنونی آن در کشور

وقتی از حقوق بشر صحبت می کنیم، منظور وضعیت و میزان حمایت های قضایی وسیاسی از مفهوم وصفی حق، یعنی احترام به حق داشتن های انسانها ست .چرا که لازمه برخورداری از حق ها،تعهد به انجام عمل بدانهاست ، یعنی وجود یک مدرسه وامکانات آن لازم است تا حق بر داشتن آموزش وپرورش فرد قابلیت تحقق پیدا کند.

ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشردر 3 بند مهم اعلام می دارد که :

 1- آموزش و پرورش حق همگان ا ست. آموزش و پرورش می‌بایست، دست کم در دوره های ابتدایی و پایه، رایگان در اختیار همگان قرار گیرد. آموزش ابتدایی می‌بایست اجباری باشد. آموزش فنی و حرفه‌ای نیز می‌بایست قابل دسترس برای همه مردم بوده و دستیابی به آموزش عالی به شکلی برابر برای تمامی افراد و بر پایه شایستگی‌های فردی صورت پذیرد.

2-آموزش و پرورش می‌بایست در جهت رشد همه جانبهٔ شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادی‌های اساسی باشد. آموزش و پرورش باید به گسترش حسن تفاهم، دگرپذیری [تسامح] و دوستی میان تمامی ملتها و گروه‌های نژادی یا دینی و نیز به برنامه‌های «ملل متحد» در راه حفظ صلح یاری رساند.

  3-  پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش برای فرزندان خود برتری دارند.

این ماده از سند اعلامیه، یعنی برخورداری افراد از آموزش وپرورش با این کیفیت ، هدف وشیوه خاص، حق طبیعی همه افراد بوده ومی بایست مورد احترام ورعایت قرار گیرد.

درتأیید موضوع آموزش وپرورش حقی است همگانی ،  ماده 13 میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی ،مصوب دسامبر 1966 مجمع عمومی سازمان ملل بعنوان یکی از اسناد  دیگرعام بین الملل هم، حق هر کس به آموزش وپرورش را به رسمیت می شناسد وکشورهای متعهد به میثاق را به تضمین این حق فرا می خواند.

یا ماده 14 همین میثاق بین المللی ، کشورهای طرف میثاق را بع اجرای اصل آموزش وپرورش ابتدایی اجباری مجانی متعهد دانسته است.

بر همین اساس سند 2030 یونسکو هم از میان 17 هدف اصلی خود ، هدف چهارم را به موضوع تضمین کیفیت آموزش فراگیر وعادلانه وایجاد فرصت های یادگیری مادام العمر برای همه ، بعنوان بخشی از نقشه راه جامعه بین الملل اختصاص داده است. این سند  تحقق این هدف را منوط به اجرای 9 بند دانسته است،که عبارتند از :

1- تضمین آموزش رایگان همگانی تا دیپلم به صورت رایگان و دسترسی به آموزش های پیش دبستانی

2- توسعه آموزش های فنی و حرفه ای

3- دسترسی عمومی به تحصیلات دانشگاهی

4- ریشه کنی نابرابری های جنسیتی در آموزش و تضمین دسترسی برابر به همه مقاطع آموزش و پرورش ، فنی و حرفه ای برای اقشار آسیب پذیر از جمله معلولان ، افراد بومی وکودکانی که در شرایط آسیب پذیر زندگی می کنند و یا خود آسیب پذیر هستند

5- آموزش سواد به بزرگسالان

6- تضمین این که همه فراگیران به دانش و مهارتهای لازم برای ترویج توسعه پایدار دست یابند به وِیژه از طریق آموزش برای توسعه پایدار و آموزش و ترویج شیوه های زندگی پایدار، حقوق بشر، تساوی جنسیتی، ترویج فرهنگ صلح و نبود خشونت، شهروندی جهانی و احترام به تنوع فرهنگی و مشارکت فرهنگ در تحقق توسعه پایدار

7- بروز رسانی امکانات آموزشی و تامین فضاهای دور از خشونت برای آموزش

8- افزایش تعداد بورس های اعطایی در رشته های فنی و حرفه ای و فناوری اطلاعات و مهندسی و علمی

9- افزایش قابل ملاحظه تأمین معلمان

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم حق برخورداری از آموزش وپرورش رایگان را به نوعی به رسمیت شناخته است. اصل  30 قانون اساسی ایران بیان می دارد که :دولت موظف است وسایل آموزش وپرورش رایگان را برای همه ملت تا  پایان دوره متوسطه فراهم سازد ووسایل تحصیلات عالیه را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.

 همچنین علاوه بر این اصل اختصاصی  می توان به بند 3 از اصل سوم قانون اساسی  هم اشاره کرد که درآن:”آموزش وپرورش وتربیت بدنی رایگان را برای همه مردم ودر تمام سطوح، ” مورد اشاره قرار داده است.

حال قبل از پرداختن به وضعیت اجرای قوانین ومیزان اجرای این اصل در حوزه عمل ،

بیان این مطلب ضروری است که یک قانون اساسی خوب باید متضمن خط مشی های کلی ، بنیادین  واهداف آینده هر کشور باشد ومقررات آن به سهولت قابلیت اجراء داشته باشند، چرا که اگراهداف وآرمان هایی که ذکر کرده ضمانت اجرایی نداشته باشند بیشتر به یک متن داستان و قصه شباهت می یابد تا یک میثاق ملی، بنیاد وشکل دهی یک نظام حقوقی وسیاسی شناسایی شده در جهان.  به خاطر تنویر بیشتر افکارمان گریزی می زنیم به اصول قانونی مربوط به این حق همگانی در قوانین اساسی دو کشور عراق وافغانستان از دولتهای همسایه کشورمان.

بند 2 از ماده 34 قانون اساسی کشور عراق در مورد حق آموزش وپرورش می گوید که :آموزش رایگان در مراحل مختلف حق هر عراقی است.

یا در ماده 7 قانون اساسی کشور افغانستان آمده است که :دولت منشور ملل متحد، معاهدات بین الدول ، میثاق های بین المللی که افغانستان به آن ملحق شده است واعلامیه جهانی حقوق بشر را رعایت می کند.

لذا صراحت دراین ماده قانونی نشان از عزم کشور افغانستان برای پذیرش ورعایت تمامی مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر و به تبع همین ماده 26 مورد بحث ما ، بصورت کامل وتمام دارد که نکته ای است قابل توجه .

حال با این اوصاف که به حق بشری آموزش وپرورش رایگان در اسناد بین الملل وقانون اساسی پرداخته شد، لازم است که به وضعیت ونحوه ی اجرای این حق در کشورمان ایران بپردازیم.

در بحث میزان تحقق مؤلفه رایگان بودن باید گفت ،که  این اصل 30 ام قانون اساسی از این جهت، همواره مورد مناقشه صاحبنظران بوده و برداشت های متفاوتی از آن در طول سالهای گذشته وجود داشته است، بطوریکه در سال 63 شورای نگهبان در پاسخ به نامه وزارت آموزش وپرورش ودولت وقت ایران در مورد وضعیت رایگان بودن مطلق یا نسبی آموزش در کشور ، در مقام تفسیرگر قانون اساسی اعلام کرد که  ” آموزش وپرورش رایگان در حد امکا ن کلاً یا بعضاً باید فراهم شود.”

این نوع تفسیر به نوعی خود ابهام داشت وآن این بود که  در حد امکان کلاً یا بعضاً  رایگان شود نتوانست برای مجریان که به دنبال راهی برای فرار از رایگان بودن مطلق آموزش وپرورش بودند از این اصل قانونی رفع ابهام کند ، از اینرو باعث گردید که مجدداً در سال 64 اینبار از طرف شورای عا لی انقلاب فرهنگی کشور از شورای نگهبان تفسیر اصل 30 ام درخواست گردد، که شورای نگهبان پس از چند ماه در سال 65 در تفسیر این اصل اعلام کرد که ” از اصل سی ام قانون اساسی ، دولتی بودن آموزش وپرورش و ممنوعیت تأسیس مدارس ودانشگاههای ملی استفاده نمی شود.”

یعنی اینکه با این وجود  ، صراحتاً رایگان بودن آموزش وپرورش دچار تزلزل گردید ، بطوریکه بر همین  اساس در سال 67 شاهد تصویب قانون تأسیس مدارس غیر دولتی (غیر انتفاعی) در ایران  شدیم .

یا اینکه پیرو همین رویه، در سال 88 شورای عالی آموزش وپرورش کشور هم توانست آیین نامه هیأت امنایی کردن مدارس را مصوب نماید ، که طبق ماده 1 آن هر کدام از مدارس دولتی که بخواهند می توانند با درخواست شورای مدرسه و تأیید آموزش وپرورش منطقه از دولتی به هیأت امنایی تبدیل وضعیت نمایندهیأت امنایی که فلسفه آن نوعی شبه غیر دولتی است که می تواند قانوناً شهریه اخذ کند.

لذا با افزایش روز افزون مدارس غیردولتی ، هیـأت امنایی و  مدارس خاص با حق اخذ شهریه ،ویا اخذ کمکهای مالی دیگر مثل حق ثبت نام ، ورفع نیازها ی مدارس در مدارس دولتی، عملاً اقدامات درمقام نقض مفاد اصل 30 ام قانون اساسی بویژه رایگان بودن آموزش وپرورش انجام گرفت.

علاوه بر این نقیصه، دومین ویژگی که باید از اجرای صحیح اصل 30 ام انتظار داشت ، فراهم ساختن وسایل و ملزومات این حق همگانی است.حال وسایل آموزش وپرورش رایگان که دولت موظف به فراهم کردن آنها شده است چه هستند ؟ موضوعی است قابل بحث . آیا همینکه یک فضای غیر استانداردی بدون امکانات وتجهیزات مناسب و با یک معلم نگران وبی انگیزه با کمترین حقوق ودستمزد، سرباز معلم  ویا یک حق التدریسی ساعتی وجود داشته باشد، می توان برای دانش آموزانش،برخورداری از عدالت آموزشی ،تحصیل رایگان وبهره مندی از وسایل حق آموزش وپرورش اورا جشن گرفت.؟

از فضای فیزیکی مدرسه وکلاس ها، تجهیزات استاندارد،تراکم کلاسها، سرانه فضای آموزشی تا میزان توانایی و رغبت معلمان ،کتابهای درسی ، نوشت افزار،تغذیه ، سرویس رفت وآمد، وامکانات ورزشی ، کمک آموزشی، آزمایشگاهی،کارگاهی ، بهداشت وموارد دیگر از این دست می تواند در سبد وسایل آموزش وپرورش رایگان قرار گیرد.

اما به گفته وزیر آموزش وپرورش ایران :  ” 42 درصد کلاسهای درس کشور تجهیزات ایمنی ندارد”

یعنی اینکه هنوز کلاسهای کپری ، کانکسی ، چادری ، خشتی و یا با بخاری های نفتی داریم.

به گفته رییس سازمان نوسازی مدارس کشور:  27 درصد مدارس کشور تخریبی اند وباید تخریب شوند  ، حدود 34 درصد ساختمانهای مدارس به جهت فرسودگی نیازمند بازسازی اند.”  یعنی با این حساب61 درصد مدارس ما نباید مورد استفاده قرار گیرند.

یاآمار بازماندگان از تحصیل که بصورت متفاوت از تعداد 140 هزار در مقطع ابتدایی تا 700 هزارنفر وشاید بیشتر از آن درهمه مقاطع تحصیلی ، ارایه می شود. نشان از بی توجهی به این موضوع مهم است.

لذا وقتی سرویس رفت وآمدمجانی ویا حتی مقداری ارزانتربرای دانش آموزان وجود ندارد ـ تغذیه وجود نداردـ هزینه های تهیه کتاب ونوشت افزار ولباس مدرسه وسایر نیازهای یک دانش آموزبرای خانواده ها سرسام آور است. قطعا محرومیت وبازماندگی از این حق همگانی افزایش خواهد یافت.

به هر حال آموزش وپرورش رایگان ،همگانی ، با کیفیت و برخوردار از امکانات ووسایل لازم ،حق همه افراد است و می بایست این حق مورد احترام ورهایت قرار گیرد.     به امید آن روز ـ  موفق وشاد کام باشید

در بخش دوم این نشست نوبت به سخنرانی جناب ناصر نوروزی بارکوسرایی رسید با موضوع بازداشت های گسترده در بهار که پس از دریافت تریبون اینگونه آغازسخن کردند:

با عرض درود و وقت بخیر خدمت همکاران عزیزم ناصر نوروزی هستم خدمتگزار مردم شریف ایران در کمیته دفاع از حقوق  اقوام و ملل ایرانی  با توجه به محدودیت ها و بازداشت های گسترده جمهوری اسلامی ایران مطالب خودم را به مسمعتون میرسانم و امیدوارم از  صحبت های دیگر عزیزان و فعالین حقوق بشر در کمیته تخصیصی دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی در انتهای صحبتم بهرمند شویم.

در رابطه با بازداشت های گسترده در فصل بهار ،فصل زنده شدن طبعیت و بیدارشدن زمین را در پی دارد متاسفانه نظام جمهوری اسلامی ایران به بهانه های مختلف نهایت دستگیری های خودش را طبق آمار و اخبار به دست رسیده را داشته است که این با سند 20-30 و منشور جهانی حقوق کاملا مغایرت دارد .که این رفتارسبب شده  فصل دلنشین را برای مردم میهنمان از تلخ بدتر و به ذهر تبدیل کند متاسفانه.

در اجراي اصل یکصد و بیست و سوم قانون اساسی جمهوري اسلامی ایران به پیوست «قانون جرم سیاسی» که در جلسه علنی روز دوشنبه مورخ بیستم اردیبهشت ماه یکهزار و سیصد و نود و پنج مجلس شوراي اسلامی تصویب و در تاریخ 1395/2/29 به تأیید شوراي نگهبان رسیده و طی نامه شماره  360/13451 مورخ 1395/3/4 مجلس شوراي اسلامی واصل گردیده، جهت اجرا ابلاغ می گردد.

قانون جرم سیاسی    ماده1ـ هر یک از جرائم مصرح در ماده(2 (این قانون چنانچه با انگیزه اصلاح امور کشور علیه مدیریت و نهادهاي سیاسی یا سیاست هاي داخلی یا خارجی کشور ارتکاب یابد، بدون آنکه مرتکب قصد ضربه زدن به اصل نظام را داشته باشد جرم سیاسی محسوب می شود.

 ماده2ـ جرائم زیر در صورت انطباق با شرایط مقرر در ماده(1 (این قانون جرم سیاسی محسوب می شوند.

الف ـ توهین یا افتراء به رؤساي سه قوه، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، معاونان رئیس جمهور، وزرا، نمایندگان مجلس شوراي اسلامی، نمایندگان مجلس خبرگان و اعضاي شوراي نگهبان به واسطه مسؤولیت آنان

ب ـ توهین به رئیس یا نماینده سیاسی کشور خارجی که در قلمرو جمهوري اسلامی ایران وارد شده است با رعایت مفاد ماده (517 (قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات

پ ـ جرائم مندرج در بندهاي(د) و (هـ) ماده(16 ) قانون فعالیت احزاب، جمعیت ها، انجمن هاي سیاسی و صنفی و انجمن هاي اسلامی یا اقلیت هاي دینی

 بنده نظر شما عزیزان رو جلب میکنم به قانون مجازات اسلامی که در رابطه با اجراي اصل یکصد و بیست و سوم (123 (قانون اساسی جمهوري اسلامی ایران قانون مجازات اسلامی مصوب جلسه مورخ 1392/2/1 کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شوراي اسلامی است .در این قانون آمده هر کاری شما انجام دهید طبق اصل 123 مجازات میشوید،  یعنی ساکت حرف نباشه .

طبق سند 2030 و منشور جهانی حقوق بشر در ارتباط با بازداشت ها من توجه شما را ابتدا به این بند ها جلب میکنم و سپس ادامه صحبت های خودم با نمونه ایی از باز داشت های خدمتتان تقدیم میکنم.

هدف قرار دادن بازداشت مردم عادی و مدافعان حقوق بشر که مغاییر (ماده های 22،21،20،19،10،9،2،)

ماده 2 عدم تبعیض،   ماده 9 عدم توقیف ،حبس یا تبعید غیر قانونی،   ماده 10 دادرسی عادلانه،    ماده 19 حق آزادی بیان،    ماده 21 حق دموکراسی،  ماده 20 حق آزادی و تجمع و تظاهرات،  ماده 22 حق امنیت اجتماعی فرهنگی و مالی.

تلاش های دولت برای ارعاب مردم و مدافعان حقوق بشر و وکلا و منع آنها از فراهم آوردن حمایت های عملی موثر برای قربانیان و بازداشت شدگان و  نقض حقوق بشر بی وقفه ادامه دارد. امروز تعداد بسیار زیادی ازمردمان عادی که برای احقاق حقوق حقوق و یا  مدافعان برجسته حقوق بشردر  ایران یا بازداشت  و یا در  زندان بسر می برند و یا در تبعید در خارج از کشور هستند به جرم عنوان هایی  که در این موضوع میشود به آن توجه کرد :

بازداشت های روز جهانی کارگر در تمامی استان های کشور

بازداشت نه به حجاب اجباری در سراسر کشور

بازداشت های روز معلم در تمامی استان

بازداشت فعالین حقوق محیط زیست

بازداشت های گسترده دانشجویان در فضای پادگانی دانشگاه های کشور

بازداشت روزنامه نگاران و خبرنگاران

و بازداشت های مختلف به خاطر ازادی بیان که از حقوق اولیه انسان است

من نام از  این عزیزان را نام می برم که در این فصل زیبا زندگی خود و خانواده هایشان رنگ ماتم  و عزا گرفت از جمله:

روز های نهم و دهم اردیبهشت ماموران سپاه پاسداران با یورش به شهر جالق بیش از ۳۰ نفر را بازداشت کردند که با گذشت همچنان هیچ خبری از آنها در دست نیست.

این بازداشت شدگان جوانانی هستند که در اعتراض به مین گذاری های سپاه و کشته شدن مروم منطقه در مقابل بخشداری تجمع کرده بودند. نوید ریگی -دوست محمد ملازاد -هادی سپاهی-عمران رئیسی-وزیر رئیسی فرزند حاجی لال خان-نصیر چاکری فرزند حضور-عبدالرحمن کشانی-احسان کشانی فرزند اسلام-عطا و ابوبکر فرزند بلوچ-ایوب رئیسی-عبدالسلام گنگوزهی فرزند سعید-شهرام چاکری-فرشید چاکری و دیگر نام ها که در وقت جلسه نمیگنجه.

حمیدالله اربابی فرزند مولاداد ۲۵ ساله یک ماه پیش توسط ماموران امنیتی نیکشهر در منزل شخصی خود در روستای نکهچ از توابع دهستان آهوران بازداشت شد.

به گفته یک منبع آگاه: خانواده حمیدالله اربابی در مدت یک ماه هیچ اطلاعی از فرزند خود ندارند و با مراجعه به نهادهای امنیتی هیچ جواب درستی که فرزندشان که توسط چه ارگانی بازداشت شده نگرفتند

این منبع آگاه ادامه داد: پدر او مولاداد اربابی و نیز عمه و شوهر عمه اش در سال ۱۳۷۴ توسط ماموران امنیتی که شبانه

به روستایشان آمده بودند بر اثر تیراندازی ماموران کشته شدند.

مولاداد اربابی معلم و مدیر مدرسه و راهنمایی نکهچ بوده و به عنوان یکی از کشاورزان نمونه منطقه اهوران شناخته می شد.که متاسفانه این حکومت هیچ رحمی نه به معلم دارد و نه به کشاورز و غیره…

و میتوانیم در اینجا اشاره داشته باشیم به بازداشت های گسترده روزنامه نگارن که صدا و قلم مردم کشورمان هستن که در خرداد ماه که آخرین ماه از فصل بهار هست بازداشت شدن که اسامی تعدادی از آنها عبارتند از :حسن سعیدی و مرضیه امیری از روزنامه شرق –عاطفه رنگریز –نسرین جوادی و ناهید خدا جو و فرهاد شیخی که از روزنامه نگاران مجله ایران فردا هستند .

از دیگر عزیزان میتوانیم به فعال رسانه ایی و فعال سابق دانشجویی اشاره داشته باشیم به نام سیاوش رضاییان که ساکن آمل از توابع استان زیبای مازندارن هستن وبعد از رای مجدد دادگاه تجدید نظر بازداشت و به زندان فرستاده شدند.

مجددا  در همین فصل زیبا و پر طراوت کژوان آزادیان دانشجو دانشگاه پیام نور و فعال محیط زیست ساکن مریوان و از هموطنان غیور کرد بدون هیچ گونه حکم قضایی بازداشت شد.به چه جرمی؟

 آمار بازداشت شده های دیگر که حضار از آن کاملا باخبر هستید و که برای گرفتن حق مسلم و حقوق اولیه طبق منشور سازمان ملل در بند اسیر هستند.

مطلب دیگری باید خدمتتان باز گو نمایم که در حکومت جمهوری اسلامی ایران  اتفاق افتاد.

متاسفانه در ابتدای سال ما شاهد سیل ویرانگری بودیم که چندین استان و مردمان عزیزش رو در خود گرفتار کرد و در مقابل کمک های دیگر هموطنان جواب تشکر حکومت از این امداد رسانان چیزی نبود جز مجدد بازداشت.کشور عزیز ما ایران درد سیل را ندارد درد سیل بازداشت ها است به عنواوین مختلف که ریشه خانواده را از بن میکند.سیل طبیعی با مدیریت کارآمد در زمانی کوتاه سرانجام پیدا میکند –زلزله که از طبیعت است و موجوب تخریب میگردد با مدیریت کارامد مسایل بعد آن بهبود میابد ولی سیل دستگیری و ضربه ایی که در این شرایط اقتصادی به یک خانواده یا یک نفر برخورد میکند چه از نظر روحی و چه روانی و غیره شاید تا سالیان سال قابل جبران نباشد.

متاسفانه سیل در کشور ما به غیر از عوامل طبیعی که نگهانی است، به دلایل  بسیار زیاد از جمله عدم مدیریت صحیح خسارات جبران ناپذیری به مردم ما وارد می سازد، این هموطنان شاهد سیل گرانی، سیل رانت خواری آقا زاده ها، سیل رانت خواری مدیران ارشد سازمان ها و وزیران، سیل دزدی، سیل عدم مدیرت در کنترل کشور، سیل آشفتگی بازار ارز، سیل بیکاری و سیل های بیشمار دیگرهستند و صدای نارضایان از هجوم  این قبیل سیل ها داشته باشد در گلو خفه و توسط نیروهای حکومت آخوندیبازداشت، زندان، شکنجه و …. خواهد شد.

تمامی ما ایرانیان آزادی خواه چه در داخل ایران و چه رانده شده از کشورمان در حال حاضر در بازداشت هستیم

عزیزان داخل کشور که همه شاهد وضعیت  آنان و همچنین وضعیت مملکتمان هستیم، عزیزان خارج از کشور هم  بگونه ای دیگر بازداشتند و  دوری از وطن، خانواده، سرزمین مادری، محبت گرفتن از صورت های بشاش و پر از مهر هموطنان را متحمل میشوند.

من از بازداشت شده گان فصل بهار گفتم و اینک میخواهم اشاره داشته باشم  به بازداشت شده های منجر به مرگ چند سال قبل عزیزانی همچون ستار بهشتی، سهراب اعرابی، محسن روح‌الامینی، محمد کامرانی، امیر جوادی‌فر، رامین قهرمانی ، احمد نجاتی کارگر از کشته شدگان زندان کهریزک و …….آیا کسی هست نشنیده باشد زجه ها و ناله های مادران این جانباختگان را؟ این عزیزان ترس را به خود راه ندادند و چه بسا میدانستند که شاید پا گذاشتن در این مسیر به اعدام و پایان زندگیشان منجر گردد. درود میفرستم به روح پاک این دلیران و دست تک تک کسانی که در ایران راه قدم برداشته و برای حق و حقوق منطبق با منشور سازمان ملل متحد در حال حق خواهی از این و حقوق هستند را صمیمانه میفشارم و خدا قوتی از عمق وجود.

 آخرین سخنران سرکار خانم شبنم رضاوند مسئول محترم نمایندگی هانوفر و مدیر مسئول نشریه بشریت بودند که بعنوان میهمان در این نشست حضور یافته و پیرامون « نگاهی به مردم عرب ایرانی » آغاز سخن نموده و فرمودند:

مردم عرب که در جنوب غرب ایران زندگی می کند و بین شش تا هشت در صد جمعیت این کشور را تشکیل می دهد، ریشه های ژرف و کهنی در این سرزمین دارد که به هزاران سال پیش می رسد. زبان این مردم عربی است و مذهب شان شیعه ودارای فرهنگ، فولکلور و موسیقی خاص خود اند که با سایر مردم های ایران تفاوت دارد.

علل و انگیزه‌های مهاجرت:

عربها مسلمان، متناسب با روند فتوحات با این انگیزه‌ها، به ایران مهاجرت کردند:

انگیزه دینی: اولین گام برای تبلیغ و نشر دین اسلام

انگیزه‌های سیاسی و نظامی: نخستین گروه از مهاجران عرب به ایران اعم از نیروهای نظامی، فرماندهان و والیان هستند. این افراد که در قالب سپاه یا مأموریت‌های سیاسی و اداری اعزام می‌شدند، بستگان و افراد قبیله خود را نیز همراه می‌بردند. با تسلط امویان بر اریکه قدرت، مهاجرت دسته‌جمعی قبایل عرب به مناطق ایران، جهت کنترل مرزهای فتح شده انجام پذیرفت. زیاد بن ابیه در سال۴۵ قمری، به ولایت بصره راه یافت و افرادی را به امارت شهرهای مختلف از جمله مرو، ابرشهر (نیشابور)، طالقان و فاریاب، مروالرود، هرات، بادغیس، پوشنگ و قادس گمارد؛ زیرا مناطق مختلف ایران، پیش از این توسط امیرنشین‌های بین‌النهرین یعنی کوفه و بصره اداره می‌شد و این سیاست تا حدود نیمه قرن اول هجری جریان داشت. زیاد هم چنین در سال ۵۱ قمری، ربیع بن زیاد حارثی را همراه حدود پنجاه هزار نیروی کوفی و بصری و خانواده هایشان به خراسان فرستاد. در دوره خلافت یزیدبن معاویه(۶۰–۶۴ق)، سلم بن زیاد به همراهی سپاهی از اشراف عرب و رهبران قبایل مختلف به خراسان رفت و گروهی از بزرگان و اشراف عرب وی را همراهی می‌کردند.

مهاجران اجباری: مهاجران اجباری را افرادی شکل می‌دادند که به هر نحوی برای خلافت اسلامی دردسرساز بودند؛ مهاجرت بزرگ اعراب در زمان زیادبن ابیه در سال ۵۱ قمری به خراسان، به منظور رفع مشکلات و اختلافات بین قبایل ساکن در شهرهای اردوگاهی بود و پس از آن نیز چهار هزار نفری که همراه سعیدبن عثمان، حاکم بعدی خراسان، به این منطقه اعزام شدند، از فرماندهان نظامی قدرتمند و محبوسان و عناصر دردسرساز بودند.

انگیزه امنیت جانی و مالی: در زمان حکومت امویان و بخصوص حجاج بن یوسف بر عراق، افراد بسیاری با عقاید و افکار مختلف، از عراق فرار کردند و در جست جوی پناهگاه و محلی امن، در ایران استقرار یافتند. ازاینکه علویان دارای مذهب زیدی در طبرستان سلسله حکومتی برای خود تشکیل دادند گروهی از سادت به ایشان پیوستند. سادات عصر، مقیم در نقاط مختلف کشور از نسل آنان می‌باشند. در دوره حکومت امویان، برخی از مهاجران به دنبال دست یابی به اوضاع بهتر زندگی و رهایی از ظلم و جور حاکمان و والیان آن‌ها، جلای وطن می‌کردند. تعدادی از افراد که در این دوره با این انگیزه مهاجرت می‌کردند «خوارج» بودند. درگیری‌های امویان با فرقه‌ها و گروه‌های سیاسی و مذهبی نیز سبب فرار آن‌ها به سرزمین ایران، و خصوصاً مناطق جنوبی، شامل خوزستان، فارس و سیستان می‌گردید.

انگیزه غنیمت‌جویی: اعراب همیشه به سرزمین‌های هم جوار و از جمله ایران به چشم سرزمینی آرمانی می‌نگریستند. بنابراین افرادی که به انگیزه دست یابی به زمین، دارایی و غنیمت، راهی ایران می‌شدند، برخی نیز به قصد تجارت و بازرگانی به ایران مهاجرت کردند.

انگیزه رفاهی: انگیزه مالی از زمان‌های بسیار دور نزد اعراب مطرح بود، پس از حضور اعراب در ایران، و اسکان در مناطق مختلف، آشنایی دو جامعه با هم، پذیرش تدریجی اسلام توسط ایرانیان و اختلاط مهاجران و بومیان صورت گرفت. هم زیستی با بومیان، اختلاط تمدن، فرهنگ، افکار و عقاید و آرای آنان با ایرانیان را در پی داشت.

تاثیر ایران بر فرهنگ اعراب: اعراب پس از یکجا نشین‌شدن و استقرار در شهرهای ایران، به شدت تحت تأثیر زندگی تجملاتی و پر زرق‌وبرق ایرانیان قرار گرفتند. از این رو، از خوی و منش عربی و زندگی قبیله‌ای بسیار دور شدند. عمربن خطاب نگران برای جلوگیری از این امر، هم‌زمان با آغاز فتوحات، تقسیم زمین‌های فتح شده بین فاتحان، و ازدواج آنان با ساکنان سرزمین‌های مفتوحه را ممنوع ساخت؛ زیرا هر دو مورد می‌توانست اسکان اعراب، رفاه طلبی آنان، فاصله گرفتن از زندگی سخت قبیله‌ای و در نهایت توقف فتوحات را باعث شود امری که خیلی زود به وقوع پیوست.

قبایل و خاندان معروف مهاجر عرب

  1. آل علی بن ابیطالب

  2. آل موسی بن جعفر

  3. آل سائب از قبیله اشعریان

  4. قبیله بنی اسد

  5. خوارج

عرب ها در سال ۱۴۲۴م. کشور مستقل خود را به نام مملکت عربستان تشکیل دادند که رهبری آن با آل مشعشع بود. این مملکت از شمال به صحنه و کرمانشاه و از جنوب به احساء وقطیف و از شرق به کوه های کهگیلویه و از غرب به کوت و بصره وعماره منتهی می شد. از ۱۴۲۴ تا هشتاد سال این مملکت به پایتختی حویزه مستقل بود و سپس با یورش شاه اسماعیل صفوی، عربستان، استقلال اش را از دست داد اما از خود مختاری کامل برخوردار بود. پس از آن گاه مستقل و گاه کاملا خود مختار بود. نام این منطقه که تا پایان سلسله قاجار تحت کنترل طوایف عرب بود، در اسناد رسمی «عربستان» ثبت شده است. رضا شاه پهلوی در سال ۱۹۲۵(۱۳۰۴)شیخ خزعل آخرین حاکم عرب در عربستان ایران را سرنگون کرد و نام آن را به خوزستان تبدیل کرد. پس از آن و طی هشت دهه گذشته، نام مکان های طبیعی، شهرها، روستاها، محله ها و خیابان ها را تغییر دادند و در دهه های گذشته ما را حتی از نامگذاری نوزادان مان به نام های عربی غیر مذهبی هم ممنوع کرده اند. رژیم های پهلوی و جمهوری اسلامی از هیچ کوششی برای تغییر بافت جمعیت استان به زیان بومیان عرب دریغ نکرده اند. مجموعه ای از تبعیض های نژادی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و زبانی علیه مردم عرب صورت میگیرد. مردمی که اکنون به مردم عرب اهواز معروف اند و در کل استان خوزستان و نیز در استان های همسایه زندگی می کنند. از همان روزهای اول برافتادن آخرین حاکم عرب منطقه، عصیان وشورش عرب ها آغاز شد. خوزستان به دلیل داشتن ذخایر عظیم نفت و همچنین مجاورت با بصره عراق، دروازه ورود ایران به منطقه حجاز و شام و دارای موقعیتی استراتژیک است. این استان محل اقامت اقوامی چون عرب، فارس و لر است. اکثریت عرب‌های آن شیعه‌اند. در دهه هفتاد قرن گذشته با گسترش طبقه متوسط و اختلاط بیش از پیش عرب ها در جامعه ایران و نیز زیر تاثیر جنبش های چپگرا، برخی از گروه های مبارز عرب، موضوع استقلال خواهی را کنار گذاشتند و خواهان راه حل مساله ملی در چارچوب ایران شدند. ایشان در ماه مه 1979 (۱۳۵۸)یک هیات سی و سه نفره را برای مذاکره با رهبران انقلاب و حکومت موقت به تهران اعزام کرد.

مطالبات مردم عرب در مقطع انقلاب فوریه  ۱۹۷۹(۱۳۵۸)

مردم ما منطقه ای از خوزستان را که نام تاریخی آن عربستان می باشد و از نظر جغرافیائی در برگیرنده مردم ماست بعنوان منطقه خود مختار می شناسد. اسلسی ترین خواسته های مردم عرب ایران بشرح زیر است:

۱-  اعتراف به ملیت مردم عرب ایران و درج آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.

۲-  تشکیل مجلس محلی در منطقه خود مختار که مسئولیت قانونگذاری محلی و نظارت بر اجرای قوانین را دارا باشد، و مشارکت مردم عرب ایران در مجلس مؤسسان و مجلس شورای ملی ونیز مشارکت در هیئت وزیران (دولت مرکزی) به نسبت جمعیت آن.

۳-  تشکیل دادگاه های عربی جهت حل مشکلات مردم عرب ایران مطابق با قوانین جمهوری اسلامی.

۴-  زبان عربی زبان رسمی منطقه خودمختار باشد، با تاًکید به اینکه زبان فارسی زبان رسمی سراسرایران است .

۵- آموزش زبان عربی در مدارس ابتدایی و نیز آموزش زبان فارسی در منطقه خودمختار محفوظ خواهد بود.

۶- تاًسیس دانشگاه به زبان عربی در منطقه که پاسخگوی نیازهای مردم عرب ایران باشد. ایجاد مدارس و آموزشگاه ها در تمام شهرها و روستا ها و نیز توجه لازم برای استفاده از بورس های خارج از کشور جهت اعزام جوانان مردم عرب ایران.

۷- آزادی بیان، انتشار و چاپ کتاب و روزنامه و ایجاد برنامه های رادیویی و تلویزیونی به زبان عربی و مستقل از برنامه شبکه سرتاسری. در این زمینه وجود سانسور  به هر شکل و صورت مردود است.

۸- اولویت استخدام در بخش دولتی و خصوصی با مردم عرب ایران، در مرحله بعد با دیگر اقلیت های ملی متولد و ساکن در منطقه خود مختار می باشد.

۹- تخصیص مقدار کافی از درآمد نفت برای آبادانی منطقه و شکوفایی صنعت و کشاورزی آن.

۱۰. نامگذاری شهرها و روستا ها، محله ها و خود منطقه به نام های تاریخی عربی آنها که رژیم فاشیستی پهلوی آنها را تغیر داده است.

۱۱- شرکت فرزندان مردم عرب در ارتش و نیروهای انتظامی محلی در چهارچوب منطقه خود مختار و امکان ارتقاء آنان به مناصب و مقام های عالی نظامی که از دستیبابی به آنها محروم بوده اند.

۱۲- تجدید نظر در تقسیم اراضی دهقانان طبق قوانین جمهوری اسلامی، با رعایت اصل زمین از آن کسی است که آنرا می کارد.

در خاتمه از دولت آقای بازرگان انتظار داریم که در رابطه با حل مسائل مردم عرب ایران از مذاکره و سازش با عناصر مرتجع و فرصت طلب خودداری نماید.

سرکوب ها و خیزش های بعد از انقلاب

در فاصله میان ۱۹۸۰ – ۱۹۸۸ (۱۳۵۹-۱۳۶۸) که جنگ خانمان برانداز ایران و عراق در جریان بود بیشترین ضربه ها وخرابی ها در این استان رخ داد. طبق آمار بنیاد شهید اهواز، از شانزده هزار شهید جنگ در استان، بیش از دوازده هزار نفرشان عرب بودند. به علت نگاه تنگ نظرانه و راسیستی حاکمان تهران هنوز بندر محمره – خرمشهر – که زمانی عروس بنادر ایران بود به طور کامل بازسازی نشده است و فقر وبیکاری در این شهر بیداد می کند. براثر سیاست های رژیم جمهوری اسلامی ایران وساختن سدهای فراوان، آب رودخانه دز به قم، آب کارون به دشت های یزد واصفهان منتقل شده و در آینده نزدیک قرار است به کرمان و رفسنجان نیزمنتقل شود تا برای مصارف کشاورزی – ونه آب آشامیدنی – استفاده شود. این کار به قیمت کاهش تولید محصولات استراتژیک کشاورزی نظیر کشت گندم و جو و بیکاری کشاورزان عرب در استان شده است تا محصولات غیر استراتژیک نظیر کلم و صیفی جات در اصفهان و یزد رونق بگیرد.اگر به اینها آلودگی ناشی از جاری شدن فاضلاب کارخانه ها و آلودگی هوای اهواز و دیگر شهرهای تابعه را بیافزاییم که ناشی از وزش ۱۱۰روز در سال گرد و خاک وتوفان ریز گردهاست، حجم فاجعه زیست محیطی در این استان را درک خواهیم کرد. این سد سازی ها به قیمت کم آّبی و خشک شدن بخش هایی از باتلاق های استان نظیر هور العظیم و هور دورق شده است. این فاجعه در حالی رخ می دهد که چهار رود خانه پر آب ایران در اقلیم خوزستان ایران جاری است. مردم محمره وسایر شهرهای استان مثل آبادان و اهواز مجبورند آب آلوده بیاشامند.هم اکنون اهواز آلوده ترین شهر جهان است.

در۱۵ آوریل ۲۰۰۵ (۱۳۸۴)شهرهای اهواز، حمیدیه، معشور (ماهشهر)، حویزه و دیگر شهرها وروستاهای استان، شاهد قیام گسترده مردم عرب بود که طی تاریخ مبارزات معاصر این مردم بی سابقه بوده است. آغاز این قیام، تظاهرات مسالمت آمیزی بود که مردم عرب اهواز در اعتراض به برنامه های دولت انجام دادند. بهانه این قیام، افشای نامه منسوب به محمد علی ابطحی رییس دفتر رییس جمهور سابق محمد خاتمی بود که خواستار تغییر بافت جمعیت استان طی ده سال به زیان عرب ها بود. براثر تیراندازی نیروهای پلیس علیه تظاهر کنندگان عرب حدود پنجاه تن کشته و صدها نفر دستگیر شدند. از سال 2005 تاکنون همه ساله مردم عرب سالگرد قیام 15 آوریل۲۶ فروردین  ۱۳۸۴ را با تجمع و تظاهرات مسالمت آمیز گرامی می دارند.

ابعاد ستم ملی علیه مردم عرب :ستم ملی علیه مردم عرب در خوزستان در چهار عرصه تبعیض نژادی، و نابرابری های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نمود می یابد:

فرهنگی: مردم عرب در معرض آماج – تقریبا – همه روزه گفتمان نژاد پرستی در ایران است که ریشه در تاریخ و جغرافیا دارد. در تاریخ معاصر، نخستین هدف ناسیونالیست های افراطی و عرب ستیزان عرب ها بودند. این ادبیات از نیمه قرن نوزدهم آغاز وتا کنون ادامه دارد. ما این را در آثار وکردار متفکران، سیاستمداران، نویسندگان وشاعران پارسی گو می بینیم. از روزگار رضا شاه پهلوی تاکنون عرب ستیزی در ایران جا افتاده و به شکل فرهنگ در آمده است و ما بازتاب آن را در میان طبقه متوسط هم می بینیم. این امر، مساله مردم عرب را نسبت به سایر مردم های غیر فارس پیچیده تر و حل آن را بغرنج تر می سازد. نمونه دیگر ستم حاکم این است که عربهای خوزستان حق استفاده از پوشش محلی خود در اداره‌های دولتی و اماکن رسمی را ندارند و اخیرا حتی آنها را از ورود به مسابقات ورزشی و در استودیوهای ورزشی با لباس عربی و محلی و بومی ممنوع کردند. منابع و مطبوعات رسمی و حتی غير رسمی آنها را نه عرب بلکه عرب زبان خطاب ميکنند. اکنون به هیچ کس اجازه نمی دهند، روزنامه یا مجله عربی برای مردم عرب استان منتشر کند وهمه مطبوعات به زبان فارسی منتشر می شود. یعنی سهم 70 درصد جمعیت استان صفر وسهم 30 در صد جمعیت غیر عرب 100 در صد است.  در استان کمترین امکانات فرهنگی در اختیار مردم عرب قرار می گیرد بلکه برعکس با پول نفت با تحرکات سیاسی و فرهنگی، با زبان، لباس، فولکلورشان مبارزه می شود. نیروهای امنیتی حتی با بازی های محلی عربی هم مبارزه می کنند.

اقتصادی: اکنون مردم عرب که بیش از هفتاد در صد از جمعیت استان خوزستان را تشکیل می دهد تنها 5 در صد مناصب مهم حکومتی در سطح استاندار، فرماندار و مدیرکل را در اختیار دارد. طی این هشت دهه هیچ گاه یک استاندار عرب حتی وابسته به رژیم ها – به این سمت گمارده نشده است.  در زمینه نابرابری اقتصادی باید گفت به رغم در آمد نفتی سالانه تقریبا یکصد ملیون دلاری، اکثریت بومیان عرب استان در فقر سیاه به سر می برند. کمر بند فقر عربی در اهواز و آبادان، هسته اقلیت مرفه و غیر عرب این شهر ها را دوره کرده است. در دیگر شهرها وضع بدتر است و آمارهای دولتی حاکی از رقم بالای مستمندانی است که در شهرهای محمره (خرمشهر)، حمیدیه، معشور، شوش و خلف آباد از کمیته امام کمک در یافت می کنند.

طبق گفته روزنامه جمهوری اسلامی 90 در صد مردم شهرستان دشت آزادگان (بنی طرف و حویزه) از سوء تغذیه رنج می برند. حاکمیت طی دو دهه گذشته بیش از 200 هزار هکتار از زمین های روستاییان عرب در دو سوی ساحل کارون، از شوشتر تا محمره – خرمشهر – را غصب کرده و آنان را حاشیه نشین شهرهای بزرگ کرده است تا آنان را از زمین نیاکانشان برکند و در فارسیزاسیون آنان بکوشد.

نابرابر امکانات اقتصادی و اجتماعی: تقسیم نابرابر امکانات اقتصادی و اجتماعی و نادیده گرفتن حقوق مردم بومی از مواردی است که سالهاست عرب های خوزستان به آن اعتراض دارند. نرخ بیکاری در شهرهایی مثل محمره و آبادان به شصت تا هفتاد در صد می رسد. فردی که فارغ التحصیل دانشگاه است یا تخصص لازم برای شغل خاصی را دارد اما به بهانه های مختلف استخدام نمی شود و او مجبور به مهاجرت به استان های دیگر می شود. او اضافه میکند اگر فرد لهجه عربی داشته باشد شانس کمی دارد که در ادارات دولتی استان کاری به او داده شود در حالیکه این فرد به خاطر بومی بودن می تواند کارایی بهتری داشته باشد. وقتی که از اهواز دیدن می‌کنید مشاهده می‌کنید که هزاران تن بدون هرگونه امکانات رفاهی، بدون آب، بدون برق، بدون گاز و بدون سیستم فاضلاب در جوار مجاری آلوده بر روی زمین زندگی می‌کنند».

فرهنگی: در زمینه نابرابری فرهنگی باید گفت که دانش آموزان مجبورند از همان سال اول ابتدایی – وگاهی زودتر از آن – زبان فارسی را یاد بگیرند واز آموزش به زبان مادری محروم اند. استان خوزستان از نظر فرهنگی درایران در مرتبه پایین یعنی هجدهم قرار دارد. 33% دانش آموزان عرب در مرحله ابتدایی و 50% در مرحله راهنمایی و 70% در مرحله راهنمایی ترک تحصل می کنند.  از 70% جمعیت استان را فقط 6.6% ظرفیت دانشگاه شهید چمران اهواز را تشکیل می دهند. واز ده هزار دانشجوی ایرانی فقط 15 نفر عرب هستند در صورتی که باید 600 دانشجوی عرب باشد.در عرصه نشر کتاب حدود نیم در صد عربی و 99.5 در صد فارسی است. اگر در جامعه ایرانی ملیت‌های غیرفارس مانند ترک و کرد و بلوج و ترکمن و لر و قشقایی و غیره با محرومیت عملی از تدریس به زبان مادری و سرکوب فرهنگ و تاریخ شان به شهروندان درجه دو مبدل شدند، ملت عرب اهواز که خود ساکن اصلی و بومی این سرزمین است، به دلیل عرب و سامی بودن و ارتباط زبانی با امت عرب در جهان، تازی خوانده می‌شود و نه فقط بوسیله حکومت، که بوسیله متفکران و روشنفکران و نویسندگان و شعراء و مورخین و باستانشناسان و سیاستمداران خارج حکومت مورد هجوم حملات نژاد پرستانه وعرب سیزانه آشکار و نهان قرار می‌گیرند و بر این اساس اعراب ایران عملا شهروندان درجه سه به حساب می‌آیند.

ساختار بومی خوزستان چند فرهنگی است. با صنعتی شدن خوزستان و مهاجرت مردم از استانهای دیگر به آن این چندگانگی گسترده تر شده است. به گفته پژوهشگران اجتماعی و اقتصادی خوزستان، به دلیل وجود اقوام مختلف در این استان توانایی ها، خواسته ها و حساسیت های متفاوتی نیز وجود دارد که چنانچه با آن به طور سنجیده برخورد نشود به جای اینکه به فرصتی برای همگرایی اجتماعی تبدیل شود به شکل نیرویی منفی و آسیب زننده ظاهر می شود. “اما ظاهراً کسانی امنیت خود را در گرو پراکندگی و دامن زدن به رقابت های قومی و عشیره ای در این استان می دانند تا به این ترتیب اهداف خود را در سودجویی بیشتر از منابع خوزستان پیش ببرند.”

بیکاری: استان “خوزستان” از نظر توزیع مواد مخدر پس از استان سیستان وبلوچستان و از نظر نسبت بیکاری پس از کرمانشاه در ایران دوم است. نرخ بیکاری در این استان روند صعودی دارد گفت: رتبه بیکاری در خوزستان در بین استان های کشور از رتبه 19 به رتبه 2 افزایش یافته است. آمار وحشتناک خودکشی در شهرستان های استان به ویژه شهرستان هایی که آمار بیکاری بیشتری دارند را در چند ساله اخیر مشاهده کردیم. اهواز بیش از ۴۰۰ هزار بیکار در استان خوزستان وجود دارد. از سال 95 تا سال 96 در حدود 40 هزار نفر به جمعیت بیکار خوزستان افزوده شده است. شهرستان های شادگان و مسجدسلیمان جزو شهرستان هایی هستند که بالاترین نرخ بیکاری را دارند. طبق آمار رسمی در سال 96 خوزستان رتبه سوم بیکاری کشور را پیدا کرد۰. در سال 97 براساس طرح آمارگیری اشتغال فصلی در تابستان رتبه آن رتبه دوم کشور بود. اگر به همین منوال پیش برود رتبه یکم را کسب می کند نتیجه این مسائل این می شود که  آمارهای تحت پوشش بهزیستی رتبه یک کشور و در آمارهای تحت پوشش کمیته امداد رتبه 6 کشور را دارد. نتیجه این می شود که آمار وحشتناک خودکشی در شهرستان های استان بویژه شهرستان هایی که آمار بیکاری بیشتری دارند را در چند ساله اخیر مشاهده کردیم.در حالیکه خوزستان از نظر تولید ناخالص دومین استان کشور است. این دوم بودن هیچ تناسبی با وضعیت بیکاری استان ندارد چراکه تمام ماموریت هایی که در استان دنبال می کنیم همه در جهت مشکلات ملی است و کمتر به مشکلات استانی توجه می کنیم. گفته شد اقتصاد ما بیشتر دولتی است این نیز نشان می دهد هر وقت دولت دچار مشکل شده است مشکلات استان به شدت افزایش داشته است.

رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی خوزستان ادامه داد: خوزستان با 2 دغدغه اصلی شامل مسایل و مشکلات زیست محیطی و معضل بیکاری روبه رو است و انتظار بر این است که اعضای شورای برنامه ریزی خوزستان با حساسیت بیشتری به این 2 موضوع رسیدگی کنند.

آلودگی: آلودگى آب آشاميدنى بعلت دفع سموم ناشى از پروژه نيشكر و دیگر مجتمعات صنعتی و نفت و پتروشیمی در رودخانه‌های کارون منجر به رشد بی سابقه امراض تنفسی و سرطان روده به شکل بی سابقه‌ای شده است.

چه باید کرد؟: تنها ارایه گزارش و آمار در جلسات مشکل بیکاری خوزستان را حل نمی کند و باید اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی خوزستان پاسخگوی افزایش آمار بیکاری در این استان باشد. سیستم بانکی استان باید منابع و سپرده های مردم را به درستی هدایت کند و با برنامه ریزی مناسب از این سپرده ها برای پرداخت تسهیلات به افراد توانمند در حوزه ایجاد کسب و کار استفاده کند. برای حفظ وضعیت موجود باید در سیاست های کارگروه اشتغال خوزستان بازنگری شود. می توان با واگذاری طرح های نیمه تمام به بخش خصوصی مسیر را برای ایجاد اشتغال هموار کرد. لازم است یک سند بالادستی برای مقابله با معضل بیکاری در خوزستان تهیه شود افزود:نگاه مردم خوزستان به کار و اشتغال باید تغییر کند و تنها به دنبال کار دولتی نباشند.

به علت این نابرابری ها، هم اکنون گرایش های گریز از مرکز نیرومند است. لذا برای رفع این نابرابری ها و تبعیض ها چاره ای جز تقسیم قدرت و ثروت در سطح ایران نیست. در واقع در ایران توسعه اقتصادی وفرهنگی نامتوازن و به سود مرکز و به زیان پیرامون است. لذا دموکراسی واقعی با تبعیض ناسازگار و بدون تحقق حقوق ملیت های غیر فارس امکان ناپذیراست. نظام واقعی فدرال به طور نسبی، نابرابری ها یاد شده را از میان خواهد برد. فدرالیسم باید بر اساس جغرافیایی – اتنیکی انجام گیرد. حتی در این زمینه می توان از تجربه تاریخی ممالک محروسه ایران استفاده کرد که زمانی مملکت های عربستان، کردستان، آذزربایجان، گیلان و خراسان را در بر می گرفت. اکنون البته در نظام نوین فدرال، اقالیم محل سکونت مردم های بلوچ و ترکمن نیز باید آورده شوند. ضمنا برای جلوگیری از نژاد پرستی و عرب ستیزی، در قانون اساسی آینده، این دو مقوله باید به طور صریح ممنوع شود. در کنار برنامه های روتین کشور برای شهرستان هایی که شرایط ویژه ای دارند و دارای نرخ بیکاری بالای 40 درصد هستند باید برنامه ویژه ای دیده شود. برای مناطق نفت خیز کشور نیز امتیازی از محل منابع نفتی قائل شوید. ایران گرفتار دیکتاتوری و از نظر سیاسی و اجتماعی از دیگر کشور‌ها ی همجوار عقب مانده تر است. حکومتی فوق العاده متمرکزدر تهران با سیطره و تسلط فقط یکی از ملت‌های ساکن براین سرزمین را در پیش گرفته و با هرنوع مشارکت و یا توزیع و گردش قدرت سیاسی مخالف است و حاضر به اعتراف و قبول شهروندی یکسان برای ایرانیان غیر فارس نیست و اعطای خود گردانی و خود مختاری در مناطق ملت‌های ایرانی غیر فارس که در جغرافیای پیرامونی سرزمین ایران قرار دارند را به هیچ وجه برنمی تابد و در جهت عکس آن، سعی در محو دیگرفرهنگ‌ها و زبان‌ها و رسمیت بخشیدن و حفاظت یکسویه و انحصاری مذهب شیعه جعفری دوازده امامی و زبان و فرهنگ فارسی است و بس!

سیاست یکسان سازی اجباری ملت‌های غیر فارس، که سیاست سلطه پهلوی نیز بود، با شدت و حدت فوق العاده و بی سابقه‌ای در تمامی سطوح سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، در جریان است. این سیاست یکسان سازی در کشوری انجام می‌گیرد که متکثر ترین کشور منطقه خاور میانه است که دارای بیشترین تعدد قومی و اتنیکی و مذهبی و زبانی می‌باشد. کشور ایران، برخلاف تبلیغات رژیم و طرفداران ناسیونالیست آن، در هیچ مقطع تاریخی تک ملتی نبوده و امروز هم نیست، بلکه از ملیت‌های ترک و فارس و عرب و کرد و بلوچ و ترکمن و ارمنی و آسوری و غیره تشکیل شده و ما در ایران مسلمان و مسیحی و یهودی و نصرانی و بهائی و رزدشتی و مندانی و غیره داریم. هیچ ملیتی به تنهائی اکثریت عددی ندارد ولی حکومت مرکزی عملا ملیتهای غیر فارس را از کلیه حقوق فرهنگی و زبانی و اجتماعی و سیاسی محروم کرده است و با آنان همانند شهروندان درجه دو و سه رفتار می‌کند و اصولا به حقوق جمعی آنها معترف نیست. ملیت‌ها و اقوام غیر فارس در ایران حد اقل نصف ویا بیشتر کل جمعیت است. عدم آزادی فردی و گروهی، اختناق و فشارهای سیاسی و اجتماعی، بی عدالتی، فقر و بیکاری که در ایران دوران جمهوری اسلامی موجود است، در مناطق غیر فارس نشین و حاشیه‌ای به مراتب بیشتر است. افزایش اعدام‌های بیشتر و فله‌ای و عدم توجه و اجرای حتی قوانین قضایی خود و بخصوص در مناطق عرب وبلوج نشین و کرد نشین، خود دلیل ترس رژیم از مبارزات مردمی مناطق حاشیه‌ای ملیت‌های غیر فارس می‌باشد. برای مثال هفت فعال عرب را در مدت یکماه دستگیر و دردادگاه انقلاب محاکمه، و برای ایجاد فضای ارعاب و زهر چشم گرفتن از مردم در ملاءعام در پر ازدحام ترین منطقه اهواز اعدام کردند. در این رابطه آقای روحانی  بر خلاف وعده‌های انتخاباتی نتوانسته است شرایط حقوق بشر را بهبود بخشد بلکه در جهتی کاملا مغایر با شعارهای انتخاباتی، تعداد اعدامها در زمان دولت ایشان به مراتب فراتر از دوره احمدی نژاد بالا رفته است.

متاسفانه تمام موارد مطرح شد و وقتی به مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر رجوع می کنیم مانند:ماده ۲: عدم تبعیض و ماده ۳: حق حیات برای همه و ماده ۶: ارزش انسانی در همه جا و ماده ۷: همه در برابر قانون مساوی هستند و ماده ۲۱: حق دموکراسی و ماده ۲۲: حق امنیت اجتماعی و ماده ۲۳: حق امنیت کار و ماده ۲۸: حق دنیای زیبا و آزاد برای همه و همچنین اصل های ۱۵، ۱۹، ۲۸، ۳۳، ۴۳، ۴۸ قانون اساسی نقض کامل در نحوه عملکرد جمهوری اسلامی مشاهده میشود.هدف این متن این است که بگوئیم تنوع و تکثر قومی به غنای جامعه و نهادینه کردن یک جامعه آزاد و دموکرات و عدالت‌خواه که در آن همه شهروندان تحت پوشش قانون و صرفنظر از جنس، رنگ، مذهب بطور مساوی رفتار می‌شود، کمک خواهد کرد و زمینه‌های آزادی بیان، عقیده، آزادی مسلک، آزادی مذهب و آزادی انتخابات برای همه را فراهم می‌کند و حقوق کلیه اقلیت‌های قومی، زبانی، فرهنگی و مذهبی شامل بهائیان، مسیحیان، یهودیان و اهل تسنن، زردشتیان، مندائیان و دراویش را تضمین می‌کند.در حالیکه اجحاف در حق تک تک اقوام از جمله عربها مانع این اتحاد و همبستگی میگردد. در این بین چه کسانی منفعت میبرند باید ما مردم ایران بیندیشیم

 سخنرانی خانم رضاوند همراه با بحث، گفتگو، پرسش، پاسخ و تبادل نطری طولانی، موجب گردید که این نشست تا ساعت ۲۲ ادامه یابد، آنچه در این بخش از برنامه گذشت شامل دیدگاه ها، نظارات و بیانات حضار، نکاتی بسیار مفید را در پی داشت که خوانندگان علاقمند را دعوت میکنیم از طریق آدرس زیر شنونده آن باشند : http://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=10755

کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی صمیمانه سپاسگزار عزیزانی است که با حضورشان جلسه ای ای مفید و ارزشمند را رقم زدند. از جمله  خانم ها و آقایان: منوچهر شفائی، آزاد بهرامی، رضا نمازی،  اسماعیل احمدی، کویر سبز،محمد برزگر، کمیته ادیان، کمیته کارو کارگر، رضا عباسی و میهمانان گرامی با شناسه های: No-fly zone, sukut8, sunflowers_222, pittoR, behrang_66_1, Dalir, GHOBAD_12, mojtaba_, nina sarafraz, shiifte, ll Ladiies First ll, kurdi58, kavir e sabz, samane-40, afshin1977, Ali Easy, Arash yadegar, benyamin_rajabian و  Farshad Kurosh, moradipour2017, پایان این نشست در ساعت 22 و 20 دقیقه توسط مسئول جلسه اعلام شد.

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران 

کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی