محمد نظری: مردم ایران ناراضی هستند، اما به این نوع زندگی عادت کرده‌اند زیرا می‌ترسند

محمد نظری شهروند ترک اهل شهرستان شاهین دژ  می باشد که روز نهم خردادماه ٧٣ بە اتهام هواداری از حزب دمکرات کردستان ایران از سوی مأموران امنیتی سپاه ابوذر شهر بوکان بازداشت و از آن زمان تاکنون از حق هرگونه مرخصی قانونی محروم بودە است.

متن کامل این نسامە سر گشادە کە نسخەای از آن برای هەنگاو ارسال شدە است در پی می آید؛

امروز در ایران حقوق بشر به ملعبه‌ای در دست سیاست‌داران تبدیل شده است در حالی که مردم ایران ر ناامیدی مطلق منتظر معجزه‌ای برای نجات خود هستند، در منجلاب فقر و تباهی به‌سر می‌برند. این در حالی است که در قوانین رژیم آخوندی، حماس، حزب‌الله لبنان و اشخاصی مانند شیخ زلزاکی فقط انسان بوده و حق استفاده از حقوق بشر را دارند. مردم ایران در جنگی مصلحتی میلیون‌ها قربانی دادند اما می‌خندند، فرزندانشان به فساد و اعتیاد مبتلا شده‌اند اما می‌خندند، آنها تاوان اشتباهات پدران‌شان را می‌دهند. این اشتباه همچنان ادامه دارد و دولتمردان از نجابت و خوب‌بودن ملت کمال استفاده را کرده و اموالشان را غارت کرده و آنان را به آینده‌ای نامعلوم امیدوار می‌سازند.

مردم ایران ناراضی هستند، اما به این نوع زندگی عادت کرده‌اند زیرا می‌ترسند. از کسانی می‌ترسند که با نام خدا و دین و با القابی چون آیت‌الله  و نائب امام زمان حکومت می‌کنند و هر مخالفی را با عناوینی چون محارب با خدا نابود می‌سازند. ای کاش یک نفر می‌گفت در طول این چند سال مردم ایران چه کاری را باید می‌کردند که انجام ندادند و به کدامین گناه مستحق زندگی فلاکت‌بار هستند. ملتی که می‌توانست سرور  آقای منطقه گردد به خاطر حماقت حکومت‌مداران توسط کشورهای بی‌ارزش تحقیر می‌شوند. آیا باید باور داشته باشیم که ملت ایران روی خوشبختی را نخواهند دید؟ آیا باور کنیم که که دولتمردان ایران جانشینان برحق پیامبران هستند که مخالفت با آنها مخالفت با خداست؟ اگر چنین است پس وای بر حال ما و فرزندان ما.

ملتی که در طول تاریخ هیچ سر تسلیم در برابر قدرت‌های دنیا فرود نیاورده امروز در زیر حکومت‌مداران ظالم خود مظلومانه نابود می‌گردند و جای تاسف است که هیچ اعتراضی نمی‌کنند. ملتی که به خاطر فقر اعضای بدن خود را می‌فروشند، ملتی که نه به خاطر تحریم بلکه به خاطر سو مدیریت مسئولین در عذاب هستند. استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که می‌توانستند مایه‌ی آسایش ملت ایران باشند به چوبه‌های دار تبدیل شده و هر لحظه بیشتر گلوی این ملت را فشار می‌دهند، امیدهای واهی و عوام‌فریبانه به‌سان زهری که قطره قطره در گلوی ملت چکانیده شده و آرام آنان را به مرگ نزدیک‌تر می‌سازند و اما گویا ملت ایران به این نوع زندگی عادت کردند که توان هر گونه اعتراضی را از آنان گرفته است.

ملت ایران سال‌هاست به‌دست خود بتی را درست کرده که اکنون توان شکستن آن را ندارند. آیا خدا ملت ایران را فراموش کرده تا در آتش خودافروخته بسوزند و بسازند؟

هه نگاو ۱آبان