مدت ها پیش از کانال یک صدا و سیما مستندی منتشر شد که به اشتغال زایی در زندان پرداخت و در آن ادعا شد که «زندانیان مشغول به کار هستند تا چرخ زندگیشان را با آن بچرخانند». در آن زمان تجربه ای از وضعیت داخل زندان نداشتم، اما با توجه به این که کارگر بودم و از وضعیت کار در بازارکار مطلع بودم به دیده تردید به آن مستند نگاه کردم. تا این که تقدیر این گونه رقم خورد که حق خواهی در خصوص همین وضعیت کار و معیشت کارگران که خود یکی از آن ها بودم و هستم پای من را به اوین باز کرد و حدود ده ماه را در این زندان سپری کردم. در ادامه خلاصه آن چه را که درباره کار در زندان مشاهده کردم باز می گویم.
حدود دو ماه است که از زندان آزاد شده ام، برای یک کارگر اما انگار تفاوتی هم نمی کند که از زندان اوین به زندان وطن منتقل شود. دلیلش ساده است، یک کارگر چه در زندان باشد چه خارج از آن حقوقش نادیده گرفته می شود، اسثمار می شود و هر جا به کار مشغول شود کارفرمایان عزمشان را جزم کرده اند بیشترین بهره را در ازای کمترین مزد از کار وی ببرند، وضعیتی که خلاف تمام قوانین و آئین نامه هاست، اما در آن واحد عادی ترین عرف حاکم بر رابطه کارگر و کارفرما نیز هست. من نیز یک کارگر بودم و این واقعیت را خوب می دانم، روزی که برای احقاق حقوق از دست رفته ام دست به اعتراضی ساده زدم، اعتراضی آرام و قانونی برای تاکید بر محروم ماندن سفره کارگران از نان و البته پاسخش بازداشت بود و زندان و اتهام هایی بی اساس. تمام مدتی که در زندان اوین بودم، کار کردم که کمک خرج مادر و خواهرانم باشم. از ساعت پنج صبح شروع به کار می کردم، کاری که تا ده شب ادامه داشت، کاری که در زندان خوب با موقعیت عالی محسوب می شد و با این که حقوق آن هفته ای ۱۵۰ هزار تومان گفته شده بود، بی هیچ دلیل و حسابرسی ای بعضی وقتا ۱۲۰ هزار تومان یا ۱۴۰ هزار تومان در ازایش، پرداخت می شد و هیچ بحثی سر این تفاوت نمی توانست وجود داشته باشد و از حقی که پیشاپیش غارت شده بود باز می زدند.
در خلال کار زندانیانی را می دیدم که توسط حسین هدایتی ها و علیرضا زیبا حالت منفرد ها استثمار می شدند، در ازای کمترین حقوق مجبور به ارائه خدمات با ساعات کار طولانی به این زندانیان متمول بودند، حقوقی که ممکن بود پرداخت نشود و مرجعی برای دادخواهی نیز ابدا وجود ندارد.
بدترین و بزرگترین بی عدالتی در زندان برای کارگرانی بود که برای تامین مخارج خانواده خویش، در خدمات زندان مشغول به کار بودند، کار آن ها نظافت سالن ها و سرویس های بهداشتی آن هم در ازای حقوق هفته ای ۷۰ هزار تومان، کارشان سخت بود و طاقت فرسا. آن ها تخلیه و جا به جایی بار فروشگاه و میوه جات را نیز بر عهده داشتند و اگر وسیله ای آسیب می دید باید هزینه را از جیب خودشان پرداخت می کردند، در حالی که ابدا هیچ کس و هیچ قانونی به سلامت و ایمنی آن ها ارزشی قائل نبود. حقوق این زندانیان که در بخش خدمات مشغول بودند را زندان پرداخت نمی کرد، روال به این قرار بود؛ هر زندانی هفته ای باید دو پاکت سیگار بهمن بابت خدمات به مسئول اتاق می داد و مسئول هر اتاق نیز هفته ای ۷۰ هزار تومان به شخصی که سرسالن نامیده می شد، می داد و این پول ها به عنوان حقوق به خدماتی ها پرداخت می شد. حقوق آن ها از جیب زندانیان و به واسطه فروش سیگارهای گرفته شده از آن ها تامین می شد و زندان از حساب خود برای خدمات با شرح وظایفی که گفته شد، هزینه ای اختصاص نمی داد. این نمونه ای از اشتغال زایی و چرخیدن چرخ زندگی زندانیان تهی دست بود که ادعا می شد.
اما در همان زندان، زندانیان دیگری بودند که در اتاق های V.I.P زندگی شان را به بهترین شکل و کیفیت می گذارندند، زندانیانی نظیر حسین فریدون (برادر رئیس جمهور) و محمد علی نجفی (شهردار سابق تهران). برای هرکدام از این دو زندانی دو انسان استثمار می شد که مخصوص انجام کارهای شخصی هر یک از این دو تن بودند؛ یکی از آن ها نقش نگهبان و دیگری نظافتچی را برای این حضرات داشتند.
در بند کارگری زندان داستان کمی متفاوت بود. کارگران محبوس در آن بند از صبح تا شب، مشغول تمیز کردن زندان، باغبانی و ساخت و ساز و تعمیر بودند، کارهایی تخصصی برای ماهی ۴۰۰ هزار تومان.
در نهایت بیشترین محدودیت شامل زندانیان سیاسی بود؛ محدودیت و محرومیت از استثمار شدن! تعدادی از آن ها پیش از ورود به زندان از حق تدریس در دانشگاه، کارهای فرهنگی و یا ادامه تحصیل محروم شده بودند و حال اگر تنگ دست بودند و خواهان کار در زندان بودند عمدتا از ان هم محروم می شدند و پیش شرط کارکردن آن ها در خدمات اندرزگاه، تاییدیه ریاست اندرزگاه بود و در غیر این صورت نمی توانستند مشغول به کار شوند، در واقع از همان بخور نمیر و بهره کشی و بی عدالتی هم محروم می شدند.
در مقابل آن مستند و آن همه ادعا، این تجربه یک زندانی بود که پیش از شهروند یا زندانی بودن کارگر بوده و هست و اتفاقا خوب می داند که همه آن مدعیان، چگونه کمر به غارت آن کار ساده و به ظاهر ناچیز کارگران زحمتکش و بی ادعا بسته اند. هرانا ۱۰ بهمن