«کیانوش سنجری»، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر که این روزها در مرخصی درمانی از زندان به سر میبرد، روز گذشته در یک رشته تویت تجربه تلخ و دردناک انتقال از زندان به بیمارستان روانی امینآباد (مرکز روانپزشکی رازی) را روایت کرد. او در ابتدای این رشته توییت عنوان کرده که اوایل سال ۱۳۹۸ همراه دو سرباز به مرکز درمانی اعزام میشود. تا قبل از دیدن سردر «مرکز روانی امینآباد» نمیدانسته قرار است به آنجا منتقل شود. به نوشته این روزنامهنگار در بدو ورود به او آمپولی تزریق میشود که او را دچار فلج ناگهانی میکند: «در بدو ورود، مردی که روپوش پرستاری به تن داشت مرا روی تخت خواباند و آمپولی به باسنم تزریق کرد. داشتم بیهوش میشدم. فکم از حرکت افتاد. میخواستم بپرس چکار میکنی؟ اما دهانم خشک شده بود. کمی بعد متوجه شدم که داخل یک اتاق پنجنفره روی تخت دراز کشیدهام و دست راست و پای چپم با دستبند و پابند به تخت زنجیر شده. یک شبانهروز انگار فلج بودم. روز بعد میخواستم با پرستار حرف بزنم اما زبانم نمیچرخید.»
این رشته توییت بار دیگر توجه کاربران فضای مجازی و فعالان حقوق بشر را به موضوع شکنجه در زندانهای ایران جلب کرده است و سوالاتی پیرامون این موضوع شکل گرفته است. سنجری نوشته روزها با پابند و دستبند به تخت بسته شده است و زمان رفتن به دستشویی نیز زنجیر از پاهایش باز نمیشده است.
آیا واقعا پزشکان و پرستاران در بیمارستانها و مراکز درمانی با نهادهای امنیتی همکاری میکنند. آمپولی که به کیانوش سنجری تزریق شده چه بود و این آمپول چه عوارضی دارد؟
یک روانپزشک ساکن تهران که پیشتر در مرکز روانپزشکی «روزبه» کار میکرد، معتقد است پزشکان عادی مراکز درمانی هیچ همکاری با نهادهای امنیتی ندارند. او که از نزدیک شاهد بستری شدن چند زندانی در بیمارستان روانی بوده است، میگوید: «ما پزشکان عادی به این کارها کاری نداریم اما بههرحال من تصور میکنم در سالهای اخیر نیروهای امنیتی پزشکانی در راستای تحقق خواستههای خودشان تربیت کردهاند؛ مثلا هر پزشکی نمیتواند کارمند سازمان زندانها شود یا وارد وزارت دفاع شود و آنجا کار کند. پزشکان این مراکز معمولا کارمندان این نهادها هستند.» او معتقد است در هر ورودی کنکور چند نفری به خواست نهادهای امنیتی و قضایی وارد رشته پزشکی میشوند: «بالاخره پزشکی میخواهند که برایشان دست قطع کند یا به قول خودشان احکام اسلامی را جاری کند.»
او درباره آمپولی که به کیانوش سنجری تزریق شده هم میگوید: «با توجه به آنچه آقای سنجری درباره عوارض این آمپول عنوان کرده و گفته شده در بدو ورود تزریق شده. احتمالا آمپول هالوپریدول (Haloperidol) بوده است.»
به گفته این روانپزشک «معمولا برخی بیماران اعصاب و روان برای ورود به مراکز درمانی مقاومت میکنند و در برخی موارد رفتارهای پرخاشگرانه دارند از این آمپول برای کنترل مقاومت و سراسیمگی بیمار استفاده میشود اما در صورت عدم مقاومت بیمار تزریق این آمپول ضروری نیست.»
این اولین بار نیست که یک زندان سیاسی به بیمارستان روانی منتقل میشود. مادر «هنگامه شهیدی»، روزنامهنگار زندانی ۱۱دی۱۳۹۸ در اینستاگرامش از انتقال دخترش به مرکز روانی امینآباد خبر داد: «امروز ظهر چهارشنبه مورخ ۹۸/۱۰/۱۱ هنگامه از زندان اوين بعد از يك هفته بیخبری و قطعی تلفن، تماس گرفت و با صدايى لرزان از ««اقدام و عمل شنيع و جنایتکارانه ۴ تن از ماموران بیمارستان» براى انتقال وى بهجای بيمارستان طالقانى به بیمارستان روانپزشکی امینآباد خبر داد.» یک روز پس از انتشار این پست اینستاگرامی هنگامه شهیدی با انتشار یک فایل صوتی خطاب به «ابراهیم رئیسی» آنچه را بر او گذشته روایت کرد.
آنچه هنگامه شهیدی درباره انتقال به بیمارستان روانی امینآباد از آن حرف میزند، بیشباهت به روایت کیانوش سنجری نیست. او بهطور مشخص به استفاده از آمپول هالوپریدول در بدو ورود به مرکز روانی اشاره کرده است: «در آنجا وقتى ۴ مامور مرد تيمارستان با مقاومت و فريادهاى من مواجه شدند؛ دست و پاى من را گرفته و بر روى زمين میکشیدند تا جايى كه تصميم به تزريق روانگردان ««هالوپریدول»» داشتهاند كه مرا بیهوش كرده و از مقاومت من جلوگيرى و مرا به مدت «دو ماه» ممنوعالتماس و ممنوعالملاقات در آنجا بسترى كنند. با توجه به عارضه قلبى با اين شک وارده بابت اين نحوه برخورد تا مرز «ايست قلبى» پيش رفتم.»
یک روانپزشک دیگر از تهران میگوید: «هالوپریدول روانگردان نیست و دارویی است که در رده آنتی سایکوتیک قرار میگیرد. این دارو که در درمان بیماریهای حاد روانی مثل اسکیزوفرنی، اختلالات روانی غیرقابلکنترل و یا بیقراریهای شدید مورد استفاده قرار میگیرد، معمولا بهصورت تزریقی برای بیمارانی استفاده میشود که در برابر خوردن قرص مقاومت میکنند و برای به نتیجه رسیدن سریع درمان بهصورت تزریقی داخل عضلانی استفاده میشود.»
به گفته این پزشک تزریق عضلانی باعث رها شدن آرام دارو در بدن بیمار میشود و به همین دلیل عوارض جانبی دارو مثل خوابآلودگی، خشکی دهان و … میتواند تا ساعتها و روزها ماندگار باشد: «احتمالا آمپول هالوپریدول که با نام تجاری هالدول هم شناخته میشود به کیانوش سنجری تزریق شده است و حالت احساس فلج ناگهانی از عوارض جانبی این دارو است.»
هنگامه شهیدی و کیانوش سنجری تنها زندانیان سیاسی نیستند که به مراکز روانی منتقل شدهاند. «نازنین زاغری»، مدتی در بخش بیماران روان بیمارستان امام خمینی بستری شد در مدت بستری در بیمارستان به خانواده نازنین اجازه ملاقات با او داده نشد.
«هاشم خواستار»، معلم و از فعالان صنفی در حوزه معلمان نیز از کسانی است که توسط نیروهای امنیتی اطلاعات سپاه ربوده شد و مدتی در بیمارستان روانی سینای مشهد بستری شد. او گفته بود از همان ابتدای ورود به بیمارستان به بهانه مشکلات روانی مورد ضربوشتم قرار گرفته است و پرستارهای بیمارستان آمپولهایی به وی تزریق میکردهاند.
همسر «محمدعلی باباپور»، مدرس دانشگاه پلیس که به جرم همکاری با دول متخاصم به ده سال زندان محکوم شده سال گذشته از انتقال این زندانی به بیمارستان روانی خبر داد. به گفته او، محمدعلی باباپور دارای افسردگی بوده و داروهایی تحت نظارت پزشک مصرف میکرده است: «وقتی بازداشت شد، دیگر داروهایش را نداشت که مصرف کند. خواهر محمدعلی که تهران بود، برای نشان دادن پرونده پزشکی او بارها به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب مراجعه کرد تا بالاخره توانست قاضی صلواتی را برای چند دقیقه ببیند؛ اما من نمیدانم که بالاخره قاضی بیماری ایشان را پذیرفت یا نه؛ اما درنهایت همسرم را به تیمارستان امینآباد منتقل کردند که کاش نمیبردند. پس از اینکه برگشت، قرصهایی مصرف میکرد که ساعتها در بند در خواب بود.»
پیش از این نیز زندانیان سیاسی از خوراندن قرصهای اجباری در زندان خبر داده بودند «نیلوفر بیانی»، از فعالان محیطزیست زندانی چندی پیش رنجنامهای از شکنجههایش در زندان خطاب به «علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی نوشت او در بخشی از این نامه نوشته بازجویان «با بالا زدن آستین او را به تزریق آمپول فلجکننده و آمپول هوا تهدید کردهاند.»
پزشکی که با ایرانوایر گفتوگو کرده مانند همکارش معتقد است هر پزشک و پرستاری تن به خواسته نهادهای امنیتی نمیدهند: «ضمن اینکه درخواست همکاری از پزشکان و پرستارانی که معتمد نهادهای امنیتی نباشند هرچند زیر فشار و تهدید ممکن است صورت بگیرد اما برای نیروهای امنیتی ریسکپذیرتر و خطرناکتر است.» به اعتقاد این پزشک آنها راه راحتتری دارند و میتوانند از پزشکانی که در مراکز حکومتی تربیت میشوند، استفاده کنند: «کما اینکه به نظر میرسد از همین راه استفاده میکنند.»
به گفته او پزشکانی که از دانشگاه بقیهالله و یا دانشگاه شاهد بیرون میآیند مدتها باید برای سیستم طبق تعهدی که در بدو پذیرش میدهند، کار کنند: «بعد از کنکور، این دانشگاهها با توجه به رتبه و گزینش دانشجو میپذیرند و دانشجو هم تعهد میدهد در پایان تحصیل مدتی را در این مراکز خدمت کند. در دوران تحصیل و خدمت در این مراکز، پزشکان میتوانند زیر نظر گرفته شوند و به آنهایی که از لحاظ فکری و ایدئولوژی به خودشان نزدیکترند پیشنهاد کار در نهادهای امنیتی داده شود.»
دانشگاه علوم پزشکی بقیهالله از مراکز آموزشی تحت نظر سپاه است و دانشگاه شاهد نیز زیر نظر بنیاد شهید و امور ایثارگران است.
او البته تاکید میکند که بسیاری از پزشکان زندان دوران سربازی خود را میگذرانند: «این پزشکان هم در صورت فاشگویی سرنوشتی مثل رامین پوراندرجانی پیدا میکنند.»
«رامین پوراندرجانی»، پزشک وظیفه نیروی انتظامی بود که در جریان حوادث ۱۳۸۸ چند باری بیماران بازداشتگاه کهریزک را ویزیت کرد. شکنجه و شرایط غیراستاندارد این بازداشتگاه منجر به مرگ امر جوادیفر، محمد کامرانی و محسن روحالامینی شد که همگی آنها در اعتراضات به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بازداشت شده بودند. این بازداشتگاه به دستور علی خامنهای تعطیل شد. پوراندرجانی چند ماه بعد از حضور در دادگاه کهریزک در آبان ۱۳۸۸ درگذشت. علت مرگ او سکته قلبی در خواب در زمان شیفت در بهداری نیروی انتظامی عنوان شد اما خانواده و دوستان او در مورد علت مرگ او مشکوک هستند. پوراندرجانی درباره آنچه در کهریزک دیده بود برای دوستان نزدیکش حرف زده بود. ایران وایر 19 مرداد