محمود مرادی، کولبری ٢٤ ساله که بعد از سیزده روز از عروسی‌اش در مرز با شلیک گلوله کشته شد

او وقتی کشته شد فقط ۲۴ سال سن داشت و ۱۳ روز از عروسی‌اش می‌گذشت. محمود مرادی  یک کوله‌بر بود. او در ماه رمضان کشته شد. سیزده روز بعد از عروسی است. خوشی بس است. سفره نان می‌خواهد. تازه عروس هفده ساله برای تازه دامادش سحری درست می‌کند. خانه انباشته از بوی خوشبختی می‌شود. وضو می‌گیرد و می‌رود سمت مرز. کوله‌بران دیگر منتظرش هستند. او تازه دامادی است که باید کوله‌بری کند. شغل دیگری نیست. سر و ته روستای قلی آباد ده خانوار است و بس. ۶۰ نفر و تمام. چسبیده به خاک عراق. نصف قوم و خویش‌ها این طرف در ایران و نصف دیگر آن طرف در عراق. مرز معنایی ندارد. محمود مرادی که فقط تا کلاس پنجم درس خوانده در همین کوه‌ها از کودکی چوپانی کرده، گوسفندها را چرا برده و برایشان کردی خوانی کرده تا حالا که شده جوانی رعنا و تازه داماد. برای خودش خانه‌ای حتا درست کرده و دست عروس هفده ساله‌اش را گرفته آورده خانه خودش. چه نمی‌داند فقط سیزده روز بعد از عروسی‌اش کشته خواهد شد؟

هشتاد نود متر دیگر که برود ننور است. اولین روستای مرزی عراق. قرار است لوازم برقی بیاورد. شاید یک ماشین ظرفشویی. شنیده است بیشتر شهری‌ها ماشین ظرفشویی دارند تا دست ظریف زن‌هایشان خراب نشود. به تازه عروسش فکر می‌کند. شاید روزی برای او هم چنین چیزی خرید. وقت نماز است. همان جا میان کوه می‌ایستد به نماز. ماه رمضان سال ۹۹ است. هشتاد نود متر بیشتر تا مرز نمانده. ناگهان چیزی میان جانش فرو می‌شود. می‌سوزد. سوزشی دردناک. تیر مستقیم از میانه شانه به پایین بدن کمانه می‌کند و در یک لحظه قلب و ریه و مثانه را متلاشی می‌کند. و محمود مرادی تازه داماد ۲۴ ساله چنین غمبار کشته می‌شود. اهالی روستای قلی آباد و تازه عروس که روزی صد بار صدای شلیک‌های سرگردان را در هوا می‌شنوند و به آن خو گرفته‌اند؛ هیچ کدام نمی‌دانستند فشنگ رها شده این بار محمود مرادی را کشته است. تازه داماد کوله‌بری که هنوز هیچ کس دل نکرده فیلم و عکس عروسی‌اش را نگاه کند. اما هنوز از خانه‌شان به وقت اذان آواز کل زدنی می‌آید که پایانش به شیون می‌رسد. کردپا ۱ دی