یک متهم در تهران از بابت اتهام قتل به اعدام محکوم شد.
بر اساس این گزارش، سال ۹۹، مرد سالخوردهای مأموران پلیس ورامین را از ناپدید شدن ناگهانی پسرش باخبر کرد و گفت: چند روزی است از پسرم که شاهین نام دارد خبری ندارم و تلفن همراهش نیز خاموش است. از عروسم سراغش را میگیرم که میگوید شاهین قرار بود به ترکیه برود.
عروسم میگوید: شاهین ۲۰ میلیون تومان طلا همراهش بوده است و من نگرانم اتفاق بدی برایش افتاده باشد.
بعد از اعلام این مفقودی، تلاش برای یافتن مرد جوان آغاز شد تا اینکه جسد وی که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود، در گودالی در حاشیه باقر شهر کشف شد.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی و تشکیل پرونده قتل، همسر شاهین که زن ۳۰سالهای به نام لیلا است مورد تحقیق قرار گرفت و پس از انجام بازجوییها وقتی با مدارک و دلایل روبهرو شد به قتل شوهرش با همدستی مرد جوانی به نام یاسر اعتراف کرد.
وی در بازجوییها گفت: یاسر، مستأجر خانه پدرم بود. مدتی قبل او به من ابراز علاقه کرد. به خاطر اختلافاتی که با شوهرم داشتم به یاسر گفتم قصد جدایی دارم و با او درد دل کردم تا اینکه او نقشه قتل شوهرم را طراحی کرد.
متهم ادامه داد: آن روز طبق نقشه یاسر چند قرص خرید و خواست آنها را در غذای شوهرم بریزم. قبول کردم و قرصها را در غذایی ریختم و آنها را به شوهرم خوراندم. بعد از آنکه شاهین بیحال شد و با یاسر تماس گرفتم. او مقابل خانهمان آمد و ما را به باقر شهر برد. وقتی از ماشین یاسر پیاده شدیم، او با چند ضربه چاقو شوهرم را کشت. من فقط در انداختن جسد در داخل گودال او را کمک کردم و در قتل نقشی نداشتم.
با اعترافات متهم، مأموران یاسر را نیز بازداشت کردند که وی در بازجوییها به قتل اعتراف کرد.
با اقرارهای دو متهم، یاسر به اتهام قتل عمد و لیلا به اتهام معاونت در قتل راهی زندان شدند و پرونده در اولین جلسه رسیدگی روی میز هیئت قضایی شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران قرار گرفت.
ابتدای جلسه، اولیایدم درخواست اعدام کردند. سپس یاسر در جایگاه ایستاد و خلاف اظهارات قبلیاش قتل را انکار کرد و گفت: قبلاً تحت تأثیر حرفهای لیلا به قتل اعتراف کرده بودم، اما حالا میخواهم حقیقت را بگویم. بعد از آشنایی با لیلا او به من ابراز علاقه کرد. او همیشه از بدرفتاریهای شوهرش گلایه داشت تا اینکه پیشنهاد قتل را مطرح کرد. لیلا برای اولین بار از من خواست شوهرش را به قتل برسانیم و جسد او را در یک رودخانه رها کنیم و آن را سنگ باران کنیم که قبول نکردم و گفتم این کار از عهده من بر نمیآید.
بعد از مدتی او دوباره پیشنهاد داد نزدیکی محل کارم در باقرشهر گودالی بکنم تا جسد شوهرش را در آن دفن کنیم.
او گفت خودم شوهرم را به قتل میرسانم و قرار شد من فقط در انتقال جسد و دفن آن کمک کنم.
وقتی از لیلا پرسیدم به خانواده شوهرش چه جوابی میدهی گفت:به آنها میگویم شاهین با ۲۰ میلیون تومان طلا به ترکیه رفته است و گرفتار قاچاقچیان شده و آنها به خاطر سرقت او را کشتهاند. وقتی زن جوان اصرار کرد من هم شیطان فریبم داد و قبول کردم.
متهم ادامه داد: آن روز لیلا تماس گرفت و گفت یک بسته قرص خوابآور خریده و قصد دارد طبق نقشه آنها را در غذای شوهرش بریزد.
او از من خواست بعد از آنکه شوهرش بیحال شد مقابل خانهشان بروم و آنها را سوار ماشین کنم تا به باقر شهر برویم. بعد از تماس لیلا مقابل خانه آنها رفتم. بعد از آنکه لیلا و شوهرش سوار ماشین شدند و به طرف باقر شهر حرکت کردم. وقتی به محل رسیدیم در نزدیکی گودال ماشینم را متوقف کردم. همان لحظه از ماشین پیادهشدم و لیلا هم پیاده شد سپس از من خواست چاقویی که همراه دارم را به او بدهم. او چاقو را گرفت و یک ضربه به شکم شوهرش زد. مقتول در آغوش من افتاد و در حالی که من و مقتول با هم گلاویز بودیم لیلا چند ضربه دیگر از پشت به او زد.
مقتول روی زمین افتاده بود که لیلا فریاد کشید و از من خواست او را کمک کنم تا جسد را داخل گودال بیندازیم. بعد از دفن جسد با هم از محل فرار کردیم.
متهم درباره اظهارات اولیهاش گفت: بعد از دستگیری بود که مأموران من و لیلا را چند دقیقهای تنها گذاشتند تا با هم حرف بزنیم و حقیقت را به مأموران بگوییم. در آن چند دقیقه لیلا با حرفهایش مرا فریب داد تا قتل را گردن بگیرم. او به من گفت اگر قتل را گردن بگیرم تلاش میکند رضایت اولیایدم را جلب کند.
او گفت: یک طبقه از خانه پدرش و ماشینش را میفروشد تا با پول آن رضایت اولیایدم را جلب کند. من حرفهای او را باور کردم، اما فریب خوردم و قتل را گردن گرفتم، چون بعد از آن بود که متوجه شدم همه حرفهای او دروغ بوده تا مرا گرفتار کند.
در ادامه زن جوان نیز قتل را انکار کرد و در دفاع از خود گفت: یاسر دروغ میگوید. او خودش قرصخواب را خرید و سپس نقشه قتل را کشید. او بعد از اینکه گودالی در باقرشهر آمادهکرد من و شوهرم را به آن محل برد و بعد با چند ضربه چاقو شوهرم را کشت. من فقط در حمل جسد و انداختن در گودال او را کمک کردم.
زن جوان در آخر گفت: من یک دختر هفتساله دارم که در این مدت پدر شوهرم اجازه دیدن او را نمیدهند و باور کنید فریب خوردم و در قتل نقشی نداشتم. تقاضا دارم هر چه زودتر دخترم را ببینم.
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد و با توجه به شواهد و مدارک در پرونده، یاسر را به اعدام و همسر مقتول را به ۱۵سال حبس محکوم کرد. هرانا ۲۸ خرداد