گزارش سخنرانی کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی، ۱۰ جولای ۲۰۲۱

نرگس مباشری‌فر

جلسه سخنرانی کمیته اقوام و ملل ایرانی در تاریخ ۱۰ جولای ۲۰۲۱، مصادف با ۱۹ تیر سال ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۰۰ به وقت اروپای مرکزی از طریق فضای مجازی در اتاق زووم مخصوص جلسات این کمیته با جمعی از فعالان حقوق بشر، علاقه‌مندان و مهمانان برگزار گردید. نخست مسئول جلسه آقای کریم ناصری ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حضار، جلسه را آغاز نمودند.

بخش۱: از آقای فرهنگ ولی دعوت شد تا اخبار و گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در خرداد ١۴٠٠ را به سمع و نظر بینندگان و شنوندگان برساند: خبر: در ماه گذشته دست کم بیست کول‌بر و کاسب‌کار در مرزهای کردستان کشته و یا زخمی شده‌اند که ۶ نفر از آنها جانشان را از دست دادند. ۵ کول‌بر بر اثر شلیک مستقیم گلوله نیروهای مسلح و یک نفر هم به دلیل سکته قلبی ناشی از خستگی جانش را از دست داد. همچنین ۱۳ کول‌بر که زخمی شده‌اند تمامی آنها با شلیک مستقیم نیروهای انتظامی ایران بوده است. اعدام و مرگ در زندان سه مورد. خبر: در ماه گذشته دو شهروند در مرزهای بانه و سردشت بر اثر انفجار مین کشته و زخمی شده‌اند. خبر: در پنجم خرداد ماه پس از گذشت حدود یک ماه مشخص شد که حکم اعدام شش زندانی بلوچ اهل زابل با اتهامات مربوط به مواد مخدر، در تاریخ شنبه چهارم اردیبهشت ماه در سکوت خبری در زندان مرکزی بیرجند به اجرا درآمده است که تمام این خبرهای ذکر شده علاوه بر اینکه تقریباً اکثر کشورها با اعدام مخالف هستند و این عمل را عمل غیرانسانی می‌شناسند، همچنین مغایرت دارد با ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق حیات برای همه: هر کس حق زندگی آزادی و امنیت اجتماعی دارد) و همچنین ماده ۲۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق امنیت اجتماعی) و اصل نوزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی که مردم ایران از هر قوم و قبیله‌ای که باشد از حقوق مساوی برخوردارند که متأسفانه در ایران حقوق اقوام‌های ایرانی را به صورت آشکار زیر پا می‌گذارند. خبر: در این ماه کمال عزیزی در سنندج لقمان نیک‌نژاد در مریوان و ۱۴۰ شهروند در آستارا و اردبیل، ممجان برم، یوسف برم، یاسین رئیسی و آرش سارپوکیدر از چابهار، بنیامین عزیزی، محمد امین عزیزی و سلیم بلیدی در قصرشیرین و ستار امام‌علی در ایرانشهر بازداشت شدند. خبر: جیره بندی غذایی زندانیان در زندان مرکزی ارومیه مجدداً شروع شده و به زندانیان گرسنگی می‌دهند یک منبع مطلع گفت روز یکشنبه بیست و سوم خرداد که برای زندانیان زندان مرکزی ارومیه غذای وعده ناهار برده بود، برای هر ۱۲ نفر یک مرغ اختصاص داده شده بود.

در این بخش آقای بختیار عبدالهی نظرات خود را ایراد کردند.

بخش۲: آقای آرش احمدی، بررسی هدف ٣ از سند ٢٠٣٠ یونسکو و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را ایراد کردند: هدف سوم: تضمین زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه در تمام سنین. کاهش مرگ و میر مادران به میزان ۷۰ درصد. کاهش مرگ و میر نوزادان و کودکان. پایان دادن به بیماری های واگیر مانند ایدز، سل، مالاریا. کاهش مرگ و میرهای ناشی از بیماری‌های غیرواگیر و بیماری‌های ناشی از آلودگی آب و هوا و خاک. کاهش مصرف مواد مخدر و کنترل تولید توتون و تنباکو. به نصف رساندن مرگ و میرهای ناشی از تصادفات. تضمین دسترسی جهانی به خدمات بهداشتی و درمانی در همه موارد مورد نیاز انسان‌ها از جمله مسائل جنسی و باروری بدون مواجه شدن با مشکلات مالی. توسعه واکسیناسیون.

اصل چهل و سوم قانون اساسی ایران: برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه‌کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس ضوابط زیر استوار می‌شود: ۱. تأمین نیازهای اساسی: مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه. ۲. تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند، در شکل تعاونی، از راه وام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروه‌های خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد. این اقدام باید با رعایت ضرورت‌های حاکم بر برنامه‌ریزی عمومی اقتصاد کشور در هر یک از مراحل رشد صورت گیرد. ۳. تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعت کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی‏، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد. ۴. رعایت آزادی انتخاب شغل، و عدم اجبار افراد به کاری معین و جلوگیری از بهره‌کشی از کار دیگری. ۵. منع به ضرر و انحصار و احتکار و ربا و دیگر معاملات باطل و حرام. ۶. منع اسراف در همه موارد مربوط به اقتصاد، اعم از مصرف، سرمایه‌گذاری، تولید، توزیع و خدمات. ۷. استفاده از علوم و فنون و تربیت افراد ماهر به نسبت احتیاج برای توسعه و پیشرفت اقتصاد کشور. ۸. جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر اقتصاد کشور. ۹. تأکید بر افزایش تولیدات کشاورزی، دامی و صنعتی که نیازهای عمومی را تأمین کند و کشور را به مرحله خودکفایی برساند و از وابستگی برهاند.

مورد اول کاهش مرگ و میر مادران به میزان ۷۰ درصد درکشور ایران رژیم جمهوری اسلامی هیچ کار مثبتی برای کمک به مادران و بهبود شرایط  نمی‌کند شاهد این هستیم که مادران با هزینه‌های شخصی باید پول زایمان خود را بدهند و تمام هزینه‌های درمانی خود و علاوه بر این‌ها درصدی از خانواده‌ها هستند که نان‌آور خانواده دارای درآمد بسیار کم است و باید هزینه‌های هنگفتی بابت هزینه‌های درمانی بپردازد و هزینه های مراقبتی بعد از تولد نوزاد و این را هم باید اضافه کنم که مردم هر ماهه مبلغی را برای بیمه تأمین اجتماعی و بیمه‌های درمانی می‌پردازند ولی در مواقع نیاز این بیمه‌ها بدرد مردم نمی‌خورد یا درصد بسیار کمی را از هزینه‌ها شامل می‌شود و بیشتر هزینه‌ها برعهده خود خانواده‌های ایرانی است در حالی که دولت وظیفه دارد مخصوصاً در قبال مادران باردار تمامی هزینه‌ها را پرداخت کند و حتی کمک هزینه‌های برای مراقبت‌های بعد از زایمان. حتی در چند سال اخیر شاهد این بوده‌ایم در کشور ایران هزینه‌های مربوط به نوزادان بسیار گران شده است تا حدی که اکثر خانواده‌ها نمی‌توانند از پس این هزینه بربیایند برای مثال قیمت پوشاک در ایران در چند سال اخیر رشد قیمتی بسیار زیادی داشته و حتی در چندین ماه کشور ایران دچار کمبود بوده در این زمینه قیمت شیر خشک برای نوزادان که افزایش‌های قیمتی چند برابری داشته است. این ۲ مورد یکی از ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین موارد برای نوزادان و مادران است که در کشور ایران دچار کمبود شدید یا گرانی بسیار زیاد بوده است. مورد بعدی پایان دادن به بیماری‌های واگیر مانند ایدز، سل، مالاریا. آموزش‌های نادرست دادن و یا آموزش ندادن در مورد مسائل جنسی در مدارس ایران که این مسائل بسیار مهم است ولی در مدارس ایران هیچ گونه آموزشی داده نمی‌شود و این باعث می‌شود جوان های ایران چه دختر و چه پسر دچار مشکلات فراوانی شوند و دچار افسردگی و غیره. جوانان ایران مدام درگیر این گونه مشکلات و برقراری ارتباط هستند و یکی از بزرگ‌ترین دغدغه های جوانان است و یکی از بزرگ‌ترین مشکلاتی که برای جوانان از آموزش ندیدن و نداستن این گونه مسائل برایشان در برقراری روابط جنسی امکان دارد به وجود بیاید ویروس ایدز است که بیش از ۴۰ هزار نفر مبتلا به ایدز هستند. این جدیدترین آمار وزارت بهداشت از مبتلایان ثبت شده به ایدز در کشور است. البته مسئولین این وزارتخانه گفته‌اند که تخمین ما از آمار ابتلا به ایدز حدود ۶۰ هزار مبتلای زنده است. اعلام این آمار باعث شد تا بسیاری از کاربران فضای مجازی و برخی رسانه‌ها این آمار را تکان دهنده و ترسناک قلمداد کنند و در ادامه آمار جهش این بیماری بررسی آمار‌های وزارت بهداشت نشان می‌دهد که میزان ابتلا به ایدز در کشور در طول سال‌های اخیر روند افزایشی داشته  بنابر این آمار‌ها میزان مبتلایان ثبت شده تا پایان سال ۹۶، ۳۷هزار و ۶۵۰ مورد بوده است که این رقم تا پایان خرداد ۹۸ به ۳۹ هزار و ۵۴۹ مورد افزایش یافته است. حالا هم آمار‌های جدید نشان می‌دهد که تنها در ۶ ماه اخیر، هزار و ۲۴ مورد به جمعیت مبتلایان به ویروس اچ‌آی‌وی افزوده شده است که البته جای نگرانی هم دارد همه این آمار و ارقام، آمار رسمی است که بدون شک آمار غیر رسمی خیلی بیشتر است و همیشه دولت ایران به دلیل آمار دروغین و ساختگی و دور از واقعیت محکوم و مورد انتقاد قرار گرفته است و حکومت جمهوری اسلامی همین طور به پنهان کاری ادامه می‌دهد و هیچ فعالیتی برای پیشگیری این بیماری انجام نمی‌دهد. مورد بعدی کاهش مرگ و میرهای ناشی از بیماری‌های غیر واگیر و بیماری‌های ناشی از آلودگی آب و هوا و خاک. در مورد آب و وضعیت آب در ایران مطالب بسیار زیاد زیادی هست و می‌شود چندین ساعت در مورد بحران آب در ایران و خشکسالی و شرایطی که کشور ایران و مردم را تهدید می‌کند صحبت کرد. کشور ایران دچار بی‌آبی و خشکسالی است در اکثر نقاط کشور ایران شاهد این هستیم مردم مناطقی از ایران حتی آبی برای آشامیدن ندارند چه برسه به اینکه بخواهیم بپردازیم به سالم بودن یا ناسالم بودن آب. برای مثال در استان سیستان و بلوچستان مردم این استان از حداقل منابع آبی استفاده می‌کنند و در اکثر نقاط این استان مردم آبی برای آشامیدن ندارند و باید در صف‌های طولانی بایستند برای دریافت آب یا از آب‌های آلوده استفاده کنند یا در مناطق جنوبی ایران هم وضعیت همین شکل است در اهواز و خوزستان شرایط آب بسیار بحرانی است و مردم این مناطق هم از حداقل منابع آبی استفاده می‌کنند و آب کافی برای آشامیدن ندارند و در چند سال اخیر شاهد این بوده‌ایم مردم این مناطق همانند مردم سیستان بلوچستان برای گرفتن آب در صف‌های طولانی قرار می‌گیرند و رژیم جمهوری اسلامی ایران هیچ کاری برای حل بحران آب در ایران نمی‌کند و هیچ برنامه‌ای برای مهار بحران آب در ایران و خشکسالی در ایران انجام نمی‌دهد و این خشکسالی به دیگر نقاط ایران هم دارد، می‌رسد و مردم این مناطق که از وضعیت بسیار بد دست به اعتراضات صلح‌آمیز زده بودند توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران سرکوب شدند تنها کاری که دولت ایران در قبال خشکسالی و بحران آب در ایران می‌کند فرستادن نیروهای سرکوب‌گر در این شهرها و مناطق است. مورد بعدی کاهش مصرف مواد مخدر و کنترل تولید توتون و تنباکو. هیچ آموزش اصولی در مورد مصرف مواد مخدر و اثرات مخرب مواد مخدر بر بدن و از بین رفتن زندگی و اعتیاد به مواد مخدر در مدارس ایران داده نمی‌شود و در هیچ جای دیگری هم آموزش داده نمی‌شود ولی باید به طور شفاف و واضح و برای چندین دوره به مردم و به خصوص نوجوانان و جوانان در مورد این مسائل آموزش داد که هیچ صحبتی نمی‌شود در موردش و همه‌ی اینها به خاطر سیاست های تخریبی و فساد جمهوری اسلامی ایران است و آمار بسیار نگران کننده و افزایش چشمگیر اعتیاد در بین جوانان و در سنین پایین بوده‌ایم و در کشور ایران مشاهده می‌کنیم و طبق اعلام و اخبار منتشر شده روزانه ۳۰۰ نفر در ایران معتاد می‌شوند و ۶۳ درصد معتادان کشور را جوانان تشکیل می‌دهند و سن اعتیاد به نوجوانان ۱۴ ساله هم رسیده و این است عمق فاجعه و هیچ برنامه‌ای هم برای پیشگیری و آموزش در مورد این مسئله داده نمی‌شود. مورد بعدی به نصف رساندن مرگ و میرهای ناشی از تصادفات در کشور ایران بر طبق آمارها در هر نیم ساعت یک نفر در حوادث رانندگی جان خود را از دست می‌دهد و به این آمار باید مصدومیت‌ها هم اضافه کرد. البته آمار در ایران را نمی‌شود گفت درست است. آمار  درست  در هیچ زمینه ای در کشور ایران وجود ندارد، اما بر طبق همین آمار که آمار بسیار بدی است برای حوادث رانندگی دولت جمهوری اسلامی ایران، هیچ اقدامی برای کاهش این آمار انجام نمی‌دهد و روز به روز هم حتی وضعیت دارد بدتر می‌شود و از جمله عوامل اصلی که باعث حوادث رانندگی در کشور ایران می‌شود می‌توان به خودروهای بی‌کیفیت و غیراستاندارد اشاره کرد که تمامی خودروهای داخلی ایران شرکت‌های ایران‌خودرو و سایپا همه غیراستاندارد و بی‌کیفیت هستند و هیچ گونه ایمنی‌ ندارند و دولت که از همین فروش خودروهای بی‌کیفیت به مردم ایران سودهای بسیار کلانی می‌کند هیچ اقدامی برای بهبود اوضاع انجام نمی‌دهد و فقط به فکر پول درآوردن و سودهای کلانی است که از فروش خودروهای داخلی می‌کند و مورد بعدی که یکی دیگر از عوامل اصلی در حوادث رانندگی است وضعیت بسیار بد جاده‌های ایران هست و نبود علائم راهنمای و رانندگی و روشنایی کافی در جاده‌ها و در بعضی از جاده‌های ایران و روستاها و شهرهای کوچک شاهد این هستیم که هیچ روشنایی و علائم راهنمای و رانندگی در جاده وجود ندارد و همین نبود امکانات باعث تصادف‌های بسیاری می‌شود و هیچ اقدامی هم دولت برای درست کردن این شرایط و فراهم کردن امکانات نمی‌کند.

در این بخش آقایان رضا سلیمی، بختیار عبدالهی، احمد بل‌وردی بهمن، فرهنگ ولی، آرش احمدی، ناصر نوروزی، وحید حسن‌زاده، محمدحسن حسن‌زاده، نریمان حسینی‌نژاد، حسن حمزه‌زاده نظرات خود را ایراد کردند.

بخش۳: خانم زهرا رهایی سخنرانی خود را با موضوع بازداشت‌های گسترده شهروندان عرب در خوزستان آغاز کردند: از رنجی خسته‌ام که از آنِ من نیست. بر خاکی نشسته‌ام که از آنِ من نیست. با نامی زیسته‌ام که از آنِ من نیست. از دردی گریسته‌ام که از آنِ من نیست. از لذتی جان‌ گرفته‌ام که از آنِ من نیست. به مرگی جان می‌سپارم که از آنِ من نیست. حدوداً 4 درصد (دو و نیم ميليون نفر) جمعـيت ايران عـرب‌تبار هستند که بـيشتر آنها در استان خوزستان و جزاير خلیج فارس سکنا گزيده‌اند. همزمان با رفتن حکومت پهلوی و بر سر کار آمدن حکومت غاصب و فاسد جمهوری اسلامی، گروهی از شهروندان عرب خوزستان، که با شرکت در راهپیمایی‌ها و بستن شیر لوله‌های نفت سهم بسزایی در پیروزی انقلاب داشتند، مانند سایر اقوام غیر فارس که در طول حکومت پهلوی ظلم مضاعفی را تحمل کرده بودند، در انقلاب و حکومت جدید که نام اسلامی را یدک می‌کشید، آرزوهای خود را محقق می‌دیدند و با هزاران امید زندگی در زیر سایه‌ی جمهوری غاصب اسلامی را آغاز نمودند. ولی این امیدها خواب و خیالی بیش نبود و با شروع به کار حکومت جدید آن آرزوها بر باد رفت. بلافاصله پس از انقلاب در خرداد ماه ۱۳۵۸ در پی درگیری میان بعضی گروه‌های عرب با نیروهای مذهبی، نیروهای ملی و نیروهای تحت فرمان احمد مدنی، عضو ارشد جبهه ملی ایران، فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش و استاندار نظامی اهواز، تعداد زیادی از شهروندان عرب خرمشهر و آبادان در “چهارشنبه سیاه” خرمشهر کشته شدند. در جریان این درگیری‌ها، گروهی از اعضای “کانون فرهنگی خلق عرب” و فعالان “سازمان سیاسی خلق عرب” و تعدادی از مردم عادی کشته شدند. اکثر کشته شدگان و اعدامی‌های این دوره در گورستان شهدا واقع در روستای العریض در نزدیکی مرز شلمچه و یا در گورستان سید موسی در کنار شط العرب (اروند رود) دفن گریدند. سازمان‌های حقوق بشر تاکنون توانسته‌اند نام بیش از سیصد نفر را ثبت کنند. در پی این کشتار به انتقام خون بی‌گناهان عرب که کشته شده بودند، گروه مسلحی با نام گروه فدائیان چهارشنبه سیاه و همچنین نیروهای وابسته به سازمان سیاسی خلق عرب و “جبههٔ تحریر عربستان” ، و چندین گروه دیگر عملیات مسلحانه خود علیه چاه‌ها و لوله‌های انتقال نفت را آغاز کردند. آن عملیات برای سال‌ها ادامه یافت و همچنین در لندن یک گروه شش نفره سفارت ایران را اشغال کردند، حمله کنندگان به سفارت در گفتگو با غلامعلی افروز، سفیر ایران در لندن، خواستار توقف اعدام فعالان عرب، آزادی زندانیان سیاسی، به رسمیت شناخته شدن حقوق مردم عرب توسط دولت جدید و سرکوب‌گر جمهوری اسلامی و موارد دیگر شدند. همزمان با این عملیات مسلحانه، حکومت ایران نیز ده‌ها نفر از مردم عرب شهرهای مختلف خوزستان را اعدام کرد. تعداد اعدام شدگان در شهرهای اهواز، خرمشهر، شوش، دزفول، شادگان، سوسنگرد بیش از دیگر شهرها بود. اعدام‌هایی که در این دوره صورت گرفت، علاوه بر اتهام محاربه با خدا و پیامبر و مفسد فی الارض بودن با اتهام “خلق عرب” صورت می‌گرفت و این اتهامی بود که به بسیاری از نیروهای فعال سیاسی و فرهنگی عرب زده می‌شد. خواستگاه آن برگرفته از یکی از بندهای مطالبات روشنفکران عرب بود که در صفحه ۴ روزنامه کیهان مورخ ۱۴/۱۲/۱۳۵۷ منعکس شده بود، که از رسانه‌های گروهی خواسته بودند به جای لفظ “عشایر عرب” لفظ “خلق عرب” را بکار گیرند. حضور صادق خلخالی به نمایندگی از  خمینی در اهواز، در این برهه از زمان موجب شد که ده‌ها عرب پس از محاکمه‌های صحرایی و خیابانی که تنها چند دقیقه طول می‌کشید، اعدام شوند. بزرگان و شیوخ قبائل، ریش سفیدان شهرها و افراد متهم به ارتباط با ساواک به حکم قضایی آقای خلخالی اعدام شدند. از شخصیت‌های قابل ذکر در این دوره که نقش مستقیمی در اعدام‌ها داشتند می‌توان به احمد جنتی، حاکم شرع وقت خوزستان و مصطفی پورمحمدی، دادستان انقلاب استان خوزستان در آن زمان اشاره کرد. با آغاز جنگ ایران و عراق صفحه‌ی جدیدی در نحوه‌ی تعامل حکومت منفور آخوندی با مردم عرب خوزستان را رقم زد. در این دوره کنشگران و فعالان سیاسی – فرهنگی عرب با اتهام جدید جاسوسی و همکاری با حزب بعث عراق روبرو شدند. حاصل این دوره، اعدام ده‌ها شهروند عرب خوزستان در طول سال‌های جنگ ایران و عراق بود. بارزترین چهره رژیم غاصب جمهوری اسلامی در اهواز محسن اراکی، حاکم شرع خوزستان در این دوره بود که اعدام‌های فعالان عرب خوزستان با امضا و مهر او تنفیذ می‌شد. آقای اراکی نیز بعداً به عنوان نماینده خامنه‌ای در مرکز اسلامی انگلیس در شهر لندن فعالیت خود را آغاز کرد. در پی حوادثی نظیر منفجر ساختن تأسیسات نفتی، تأسیسات نظامی نظیر زاغه‌های مهمات، حمله به پادگان‌ها در طول سالیان جنگ، شماری از مردم عرب خوزستان توسط رژیم اعدام شدند. اعدامی‌های این دوره در گورستانی تحت نام لعنت‌آباد دفن می‌شدند که بخشی از گورستان بهشت‌آباد اهواز است که دور تا دور آنرا دیوار کشیده بودند و نیروهای امنیتی مانع مراجعه خانواده‌های اعدامی‌ها به این گورستان می‌شدند و همچنین گروهی از عرب‌های خوزستانی دیگر که از عراق و کویت به شهرهای خود بازگشته بودند نیز با اتهامات مشابه مواجه و اعدام شدند. شهروندان عرب در تابستان سال ۱۳۶۴ مطلبی که در روزنامه اطلاعات منتشر شده بود را توهین‌آمیز دانستند و دست به اعتراضات شدیدی در شهرهای مختلف خوزستان زدند. روزنامه اطلاعات در آن زمان گزارشی منتشر کرده بود که به نقل از یک نماینده مجلس برپاکنندگان یک برنامه موسیقی محلی عربی در خوزستان را گروهی “کولی” خوانده بود. در پی این اعتراضات چندین تن به دست نیروهای امنیتی کشته شدند. شماری از بازداشت شدگان نیز تحت فشار، به همدستی با حزب بعث عراق اعتراف کردند و اعدام شدند. سیاست‌های تبعیض‌آمیز دولت مرکزی در قبال مردم عرب باعث گسترش نارضایتی در میان مردم عرب خوزستان بخصوص جوانان و تحصیل‌کردگان شده است، این امر در مواردی باعث روی گردانی از تشیع و روی آوردن جوانان به مذهب اهل سنت شده، امری که حکومت شیعه جمهوری غاصب و فاشیست اسلامی آن را برنمی‌تابد. در نتیجه شماری از فعالان عرب هم به اتهام “وهابیت” و اقدام علیه امنیت ملی به اعدام محکوم شده‌اند و می‌شوند. اتهام وهابیت در پرونده بسیاری از فعالان عرب که در سال‌های اخیر دستگیر و محاکمه شده بودند ذکر شده است. (و همچنین اکنون که جلسه ما در حال برگزاریست شهروندان عرب زیادی در زندان بی‌دلیل منتظر اجرای حکم اعدام خود هستند.) همانطور که همه ما می‌دانیم اقلیت‌های قومی در ایران از هر نظر تحت فشار بوده و هستند چه از زمان مدرسه رفتن گرفته تا جستجوی شغل و کسب درآمد و همیشه به آنها برچسب‌های مختلف از جمله جدایی‌طلبی تحت فشارهای امنیتی و قضایی وارد می‌شود. از کودکان آنها برای رفتن به مدرسه تست بسندگی زبان فارسی گرفته می‌شود، که این تست خود مصداق روشن ظلم به غیرفارسی زبانان در ایران است و در بیشتر موارد کودکان باهوش و سالم به جرم بلد نبودن زبان فارسی باید راهی مدارس مختص کودکان استثنایی بشوند. اقوام و اقلیت‌ها در صداوسیمای ایران هم سهم اندکی دارند. حتی در شبکه‌های استانی هم به خاطر سلطه مرکز، خبر چندانی از آن‌ها نیست. آنچه پر‌رنگ‌تر از هر چیزی دیده می‌شود، باز‌تولید گفتمان سیاسی، امنیتی و عقیدتی نظام دینی و عقیدتی شیعه است. آنها در ایران صدا و خواسته‌های خود را بیشتر از طریق شبکه‌های اجتماعی و مجازی غیر رسمی دنبال می‌کنند و مدت‌ها است که از صداوسیما و سایر نهاد‌های رسانه‌ای برای طرح مطالبات خود دست شسته‌اند. صداوسیما در بازنمایی اقوام در برنامه‌های خود ناموفق است و عدالت در مورد آن‌ها را به اجرا نمی‌گذارد. در همین راستا در سال ۹۷ پخش میان‌برنامه‌ای در مجموعه کلاه قرمزی در صداوسیما جنجالی در شهر‌های استان خوزستان ایجاد کرد. در برنامه مزبور عروسک‌هایی با لباس محلی ساکنان نقاط گوناگون ایران بر روی نقشه کشور الصاق می‌شود اما بر روی استان خوزستان عروسکی با لباس عربی قرار نگرفته بود و این مسأله باعث اعتراضات پرشور و نسبتاً گسترده‌ای در شهر‌های مختلف استان خوزستان اعم از اهواز، حمیدیه، شیبان، آبادان، مسجد سلیمان و خرمشهر شد که همانطور که قابل پیش‌بینی بود مداخله نیروی انتظامی و استفاده نیروهای تجزیه‌طلب از فرصت پیش آمده باعث به خشونت کشیده شدن اعتراضات شد. با وجودی که مردم عرب از شریف‌ترین اعضاء خانواده اقوام ایرانی هستند که دهه‌ها است از مشکلات و محرومیت‌های متعددی رنج می‌برند. در نگاه اول تصور می‌شد که اعتراضات تناسبی با خطای احتمالاً سهوی رخ داده در صداوسیما که با عذرخواهی مسئولان و برنامه کلاه قرمزی همراه بود، ندارد. اما آنچه ایرانیان عرب‌تبار خشمگین را به خیابان‌ها و درگیری با نیروی انتظامی کشانده بود، تصور و برداشت ذهنی آنها از نقض حقوق شهروندی‌شان بود. نادیده گرفتن تنوع قومی ایران و تقابل با آن دسته از خواسته‌های موجه هویت‌طلبان قومی یکی از سیاست‌های مرکز گرایانه‌ی صداوسیما و نهاد‌های حاکمیتی و امنیتی است. استمرار این سیاست‌ها در چهار دهه گذشته، سرکوب حرکت‌های هویت‌طلبانه اعراب و عدم تحقق مطالبات قومیتی باعث انباشت نارضایتی‌ها شده که مترصد جرقه و فرصتی است تا فوران پیدا کند. حس برادر ناتنی و یا شهروند درجه دوم بودن در ایرانیان عرب‌تبار آنقدر قوی است که منصوبان ولی فقیه نیز هر از چند گاهی اعتراضات و گلایه‌هایی را بیان می‌کنند. نارضایتی گسترده در بین اعراب ایرانی عوامل مختلفی دارد اما عنصر کانونی آن شاید به نزاع تاریخی عرب – فارس نیز برگردد که در پی تحولات تاریخ معاصر و بخصوص عملکرد منفی جمهوری غاصب و منفور اسلامی و ناکامی حکومت دینی و آخوندی، تحمیل مشکلات مختلف بر مردم و کشور ابعاد آن را گسترش داده است. این بستر در کنار رویارویی ناسیونالیسم عرب و ناسیونالیسم ایرانی در تاریخ معاصر که یکی از نمود‌های آن نزاع بر سر نام خلیج فارس است و برخورد منفی مطلق گرایانه بخشی از مردم ایران که در برخی موارد رنگ و بوی نژادپرستانه به خود می‌گیرد، باعث شده تا زیست ایرانیان عرب‌تبار موقعیت بحرانی پیدا کند. حل مشکلات ایرانیان عرب بیش از هر چیز نیاز اصلاح نگرش نسبت به اعراب است و جمهوری فاسد اسلامی نیز با الگوی خاص تاریخ‌سازی خود و ناکارآمدی‌اش در تحمیل الگوی مورد نظرش باعث شده‌اند تا اعراب ایرانی در منگنه قرار بگیرند. این رویکرد منفور رژیم ملاها با توجه به پیش زمینه‌های فرهنگی، نگرشی را بر جامعه حاکم کرده است که همدلی با اعراب ایرانی کم شده و انزوای آنها از بافت جامعه ایرانی به طور نسبی بیش از دیگر قومیت‌ها باشد یا حداقل می‌توان گفت حساسیت‌ها در این زمینه بیشتر است. ثروتمندی استان خوزستان نیز مزید بر علت است تا توجه حکومت مرکزی بیشتر بوده و پاره‌ای اقدامات مهندسی شده برای تغییر غیر طبیعی ترکیب جمعیتی استان خوزستان انجام شود. جمهوری ظالم اسلامی همیشه بدنبال راهی برای دستگیری ، بازداشت و اعدام شهروندان عرب‌زبان ایران بوده و هست تا جایی که سازمان عفو بین‌الملل هم به آن اشاره کرده و عنوان می‌کند که بازداشت فعالان عرب‌ خوزستان چه در زمان حمله به رژه نظامی در اهواز و چه اکنون در زمان انتخابات ۱۴۰۰فقط به احتمال قوی تنها بهانه‌های مقامات ایران برای اقدام علیه فعالان مدنی و سیاسی عرب هستند که آنها را سرکوب و اعدام کنند و همچنین این سازمان در بیانیه‌ای عنوان می‌کند که مقامات فاسد جمهوری اسلامی همیشه به دنبال راهی برای برخورد با شدت هر چه تمام‌تر با شهروندان عرب زبان خوزستان است. موج بازداشت‌ها به بهانه‌های مختلف بی‌سابقه و غیرانسانیست. بازداشت‌های جمعی فعالان سیاسی و فعالان حقوق اقلیتها و حتی مردم عادی که در شهرها، شهرک‌ها و روستاهای خوزستان و اهواز، خرمشهر و شوش صورت می‌گیرد تنها برای ایجاد جو همراه با رعب و وحشت و ترس در میان اقلیت عرب انجام می شود ، آنهم برای این گروه اقلیت که همیشه از تعقیب و تبعیض در رنج و عذاب بوده و هستند. این رکورد بالای تعقیب و تبعیض علیه  وابستگان اقلیت عرب این ظن را برمی‌انگیزد که این بازداشت‌ها خودسرانه و فقط به دلایل سیاسی صورت می‌گیرد. این بازداشت‌ها توسط مأموران وزارت اطلاعات جمهوری فاسد اسلامی به همراهی نیروهای پلیس و نیروهای ضد شورش انجام می‌گیرند. این مأموران هنگام بازداشت نه حکم قانونی نشان می‌دهند و نه به بازداشت‌شدگان دلیل بازداشت‌شان را می‌گویند. بیشتر بازداشت‌شدگان بدون داشتن هیچ گونه ارتباطی با دنیای خارج و بدون دسترسی به وکیل و خانواده‌هایشان در حبس به سر می‌برند، به گونه‌ای که می‌توان از آنان به عنوان مفقود شدگان نام برد و این موضوع خطر شکنجه شدن آنان و بدرفتاری با آنان را افزایش می‌دهد و آنها اکثراً در خانه ، محل کارشان یا خیابان بازداشت شده‌اند و حتی در این رژیم کثیف هنگام دستگیری آنها به باردار بودن بانوان توجهی ندارد و بسیاری از آنها با وجود باردار بودن تاکنون از آنها خبری در دست نیست و در حقیقت مفقودالاثر هستند که از آن جمله می‌توان به صهبا حمادی اشاره کرد. ظلم بارز و عمدی به عرب‌های خوزستان همیشه با تبعیض و محدودیتهای خودسرانه در رابطه با دسترسی به آموزش، کار، مسکن مناسب و حقوق فرهنگی و زبانی خود همراه بوده و هست و هیچوقت اجازه درخواست مطالبات اولیه‌شان را هم نداشته و نخواهند داشت، چون به جرم‌های الکی سرکوب و دستگیر و اعدام می‌شوند و همچنین در انتخابات امسال دیدیم که اقلیت‌ها غایبان بزرگ دغدغه‌های مناظره بودند و هیچکدام از هفت کاندید عملاً هیچ برنامه‌ای برای اقلیت‌های قومی ایران در نظر نداشتند و اصلاً به مسائل و مشکلات گروه‌های در حاشیه و اقلیت‌ها اشاره‌ای نشد و شهروندان و فعالان عرب زبانی که در جریان انتخابات از طریق مجازی  و دیوارنویسی بقیه را به تحریم انتخابات دعوت کرده بودند همگی بازداشت و هیچ خبری از آنها در دسترس نیست و این بازداشت‌ها در سکوت کامل خبری اتفاق افتاده است. جمهوری فاسد اسلامی همچنین بعضی از شهروندان عرب‌زبان را تنها به جرم اینکه بعضی از افراد خانواده‌شان در خارج از کشور جزو فعالان سیاسی یا مدنی و یا حتی تغییر دین‌دهندگان هستند بازداشت و یا حتی اعدام می‌کند که در این میان می‌توان به برادر فلاح حیدری، شهروند عرب اهوازی که دستکم ۳۷ روز پیش توسط مأموران اطلاعات سپاه بازداشت شده است می‌گوید، برادرش را به دلیل فعالیت‌های سیاسی او و تغییر دین یکی از فرزندانش که به استرالیا پناهنده شده بازداشت کرده‌اند. وی اظهار می‌کند که در طول این مدت تنها به برادر او که به بیماری قند خون مبتلا است اجازه داده شده هفته‌ای یکبار تماس‌های تلفنی کوتاهی با خانواده خود برقرار کند و پیگیری‌های خانواده برای داشتن ملاقات با آقای حیدری تا به امروز بی‌نتیجه بوده است و همچنین در طول این مدت برخی از اعضای خانواده این شهروند اهوازی نظیر دختر ۱۵ ساله وی به نام فیحا حیدری در تاریخ ۹ خرداد ماه از طریق تماس تلفنی برای بازجویی به مقر اطلاعات سپاه اهواز احضار شده‌اند. او می‌گوید در اواخر اردیبهشت ماه نیروهای امنیتی به خانه برادرش حمله کردند و شماری از اعضای خانواده را کتک زدند و اقلامی را توقیف کردند. در صورتی که برادرش هیچ فعالیت سیاسی نداشته، و یک معلم و دبیر بازنشسته است؛ او می‌گوید: «این اولین بار نیست که فلاح احضار شده،‌ هر چند ماه یکبار به وزارت اطلاعات احضار و در مورد فعالیت‌های پسرش و من بازجویی می‌شد. جمهوری فاسد اسلامی با استفاده از تحت فشار قرار دادن و گروگان گرفتن خانواده فعالان خارج از کشور می‌خواهد به فعالان فشار بیاورد که فعالیت‌ آنها را متوقف کند. بله همانطور که می‌بینیم و می‌شنویم این قصه‌ی کشتار بی‌دلیل عرب‌زبان‌های ایران توسط جمهوری کثیف اسلامی تنها بدلیل زبان و فرهنگ متفاوت سر دراز دارد که تنها با  فشار جامعه بین‌الملل شاید درمان شود. البته که از جمهوری فاسد اسلامی و نهاد‌های تبلیغی و ترویجی آن انتظاری نیست، اما از اپوزیسیون، نیرو‌های جامعه مدنی و روشنفکران ایرانی انتظار می‌رود در این خصوص تلاش کرده تا عرب‌ستیزی با توجه به پیامد‌های مخرب آن در زیست اعراب ایرانی و همچنین تعامل با کشور‌های همسایه و ملل خاورمیانه، کنار گذاشته شود. این کار نیازمند زمان و فرهنگ‌سازی است اما تعلیق آن و بی‌تفاوتی اوضاع را بغرنج‌تر ساخته و تهدیدات در خصوص همبستگی ملی و تمامیت ارضی را افزایش می‌دهد. حال سؤال این است که ما به عنوان فعالان حقوق بشر چه نقشی می‌توانیم در آگاه کردن جامعه جهانی از این جنایات کثیف رژیم منحوس ملایان داشته باشیم؟ آیا این درد درمان میشود؟ به امید روزی که تمام مردم سرزمینم ایران از هر نژاد و رنگ و قوم و فرهنگ و زبانی آزاد و شاد و رها در کنار هم ایرانی آباد بسازند.

در این بخش ناصر نوروزی، بختیار عبدالهی، امین بل‌وردی بهمن در بحث شرکت کردند.

بخش۴: آقای نریمان حسینی‌نژاد سخنرانی خود را با موضوع بحران اقتصادی و فشار مضاعف بر اقوام ایرانی ایراد کردند: كردها در ایران مدتها از تبعیض ریشه‌دار رنج برده‌اند. حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و آرمان‌های اقتصادی آنان پایمال شده است. مناطق كردنشین از نظر اقتصادی دچار بی‌توجهی شده‌اند و این امر به فقر ریشه‌دار منجر شده است. تخلیه‌های اجباری و خراب كردن خانه‌ها دسترسی كردها به مسكن مناسب را محدود كرده است. والدین از ثبت، نام نوزدانشان به برخی از نام‌های كردی منع شده‌اند. از كاربرد زبان كردی در آموزش غالباً جلوگیری می‌شود. اقلیت‌های مذهبی كه عمدتاً یا بعضاً كرد هستند هدف اقداماتی قرار می‌گیرند كه به منظور بدنام كردن یا به انزوا كشاندن آنان طرح شده است. نظام تبعیض‌آمیز گزینش – یک روند گزینشی كه مأموران و کارمندان آتی دولتی را ملزم می‌کند وفاداریشان را به اسلام و جمهوری اسالمی ایران نشان دهند، كردها را از برابری در استخدام و مشاركت سیاسی محروم كرده است. مقامات ایرانی البته اجازه می‌دهند كه زبان كردی در بعضی از برنامه‌های رادیو تلویزیونی و برخی از نشریات به كار برده شود. نمایه های فرهنگ كردی، مانند لباس و موسیقی محترم شمرده می‌شود. ولی اگر فعالان حقوق کردی فعالیت حقوق بشریشان را – با جلب توجه به كوتاهی حكومت در رعایت استانداردهای بین‌المللی حقوق بشر- به هویت کردیشان ارتباط دهند، با خطر نقض بیشتر حقوق خود مواجه می‌شوند. در اغلب اوقات، این افراد شجاع سر از زندان در می آورند یا در معرض بدرفتاریهای دیگری قرار می‌گیرند. مدافعان حقوق بشر، فعالان اجتماعی و روزنامه‌نگاران کرد با دستگیری و تعقیب خودسرانه روبرو هستند. برخی زندانی وجدان می‌شوند – یعنی كسانی كه به خاطر بیان مسالمت‌آمیز عقاید وجدانی خود به زندان می‌افتند. دیگرانی به رنج شكنجه، محاكمات به غایت ناعادلانه در دادگاه‌های انقلاب و مجازات مرگ گرفتار می‌شوند. این گزارش به دنبال گزارش‌های دیگر عفو بین‌الملل در مورد تعدی‌های حقوق بشری علیه اقلیتهای قومی، مذهبی و فرهنگی ایران منتشر می‌شود. گزارش، تأثیر اقدامات تبعیض‌آمیز بر حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اقوام را تبیین می‌كند و سركوب مضاعفی را كه زنان و دختران اقوام تحمل می‌كنند – بخشی بر اثر برخوردها و سنت‌هایی كه در فرهنگ این قوم‌ها ریشه دارد، و بخشی دیگر در نتیجه قصور حكومت در ترویج و محافظت از حقوق زنان و اقوام، برجسته می‌كند. اشتغال عملكرد گزینش برای به حاشیه راندن كردها و دیگران به كار گرفته شده است و صریحأ در بخش دولتی، و در عمل در قسمتهایی از بخش خصوصی نیز، امکان اشتغال را از آنان سلب كرده است. این روند، در قانون و عمل، به برابری فرصت و امکانات در اشتغال برای همه كسانی كه در بخشهای دولتی و نیمه دولتی (مانند بنیادها) و بنا به گزارش‌ها در قسمت‌هایی ازگزینش برای انتخاب داوطلبان موفق ۲۲ بخش خصوصی، به دنبال كار هستند صدمه زده است در همه مشاغل بخش‌های دولتی، از معلمی گرفته تا كارگر كارخانه، مغازه‌دار یا نماینده مجلس، به كار گرفته می‌شود. دولت عمده‌ترین كارفرما در ایران است. فعالان كرد می‌گویند كه دولت مناطق كردنشین را نادیده گرفته و مانع فرصت‌های شغلی شده است. برای مثال، فعالان می‌گویند كه برنامه‌های مین‌زدایی در مناطق كردنشین كه در جریان جنگ ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ ایران و عراق به این وضع دچار شده‌اند، بسیار كند است وتوسعه کشاورزی و صنعت را دچار اشكال كرده است. کول‌بر (به کردی: کۆڵبەر) اصطلاحی است که توسط مردم محلی مناطق کردنشین، به افرادی گفته می‌شود که برای کسب درآمد زندگی خود، به حمل اجناسی، بین دو طرف خط مرزی مبادرت می‌ورزند. کول‌بران بیشتر در استان‌های آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ایلام مشغول به کار هستند؛ به نوشته ایسنا: کول‌بران به خاطر بیکاری و از روی ناچاری و در قبال دستمزد ناچیز اقدام به عبور غیرقانونی از مرز و حمل و ورود کالای غیرقانونیِ خارجی می‌کنند. روزنامه همشهری می‌نویسد: کول‌بران به دلیل نبود کار مناسب که درآمد آن برابر کول‌بری باشد به این کار روی آورده‌اند. درآمد هر کول‌بر ماهیانه به طور متوسط ۳ میلیون تومان گزارش شده است. بازه سنی این کارگران مرزی بین ۱۳ الی ۶۰ سال می‌باشد. هزاران نفر از کارگران کول‌بر جان خود را در مرزهای ایران از دست داده‌اند. بیشتر آن‌ها در حین گذر غیرقانونی از مرز بدون اخطار قبلی هدف تیراندازی نیروهای مرزی قرار می‌گیرند. بیشترین آمار کشته شدگان کول‌بر به شهرهای مریوان، سردشت، اشنویه، بانه، نوسود و کرمانشاه تعلق دارد. بر اساس آمارهای غیررسمی در سال ۱۳۹۹، تعداد کول‌بران در استان‌های مرزی کشور به ۴۰ هزار نفر می‌رسد. سیستان و بلوچستان با گستره‌ای افزون بر هفت میلیون هکتار آب و هوایی متغیر از گرم و خشک تا معتدل سرد و کوهستانی دارد. ۴۰۰ هزار هکتار از زمین‌های استان قابل کشت بوده و آب مورد نیاز نیز از منابع آبی شامل: چاه‌ها، قنات‌ها، چشمه‌ها و رودخانه‌هایی از جمله هیرمند تأمین می‌شود.۳۰۰ کیلومتر نوار ساحلی دریای عمان و راه‌یابی به آب‌های آزاد، دریاچه هامون سیستان و چاه‌نیمه‌های سیستان از ظرفیت‌های آبی این استان هستند. این استان چهار کارخانه تولید شیر پاستوریزه و فراورده‌های لبنی، ۳۴ مرکز جمع‌آوری شیر روستایی و دو مجتمع بزرگ پرورش گاو شیری با ظرفیت ۱۲ هزار رأس گاو دارد. تولید انواع خرما در این استان سالانه ۱۶۷ هزار تن است که ارزش اقتصادی آن ۲۱۸ میلیارد ریال می‌باشد. بزرگ‌ترین پایگاه تولید نهال میوه‌های گرمسیری جنوب شرق ایران نیز در استان سیستان و بلوچستان قرار دارد که با تأمین نیاز داخلی استان به ۹ استان دیگر کشور نیز نهال صادر می‌شود. «خرما، موز، مرکبات، انبه، پاپایا، گوآوا، چیکو، پسته و انگور یاقوتی» از جمله میوه‌های گرمسیری و نیمه گرمسیری سیستان و بلوچستان است. گونه‌های جانوران اهلی شاخص استان، گاو سیستانی، گاو دشتیاری، مرغ خزک، مرغ دشتیاری، گوسفند و شتر، بز تالی و بی‌تال، گاومیش هستند. سیستان و بلوچستان به واسطه اقلیم گرم و خشک خود مکان مناسبی برای پرورش شتر است به طوری که بیشترین نفرات شتر در ایران، در سیستان و بلوچستان یافت می‌شوند. سیستان و بلوچستان در جنوب شرق کشور با توجه به همسایگی با ۲ کشور پاکستان و افغانستان و نیاز شدید این کشورها به انواع فرآورده‌های سوختی از جمله استان‌های مستعد در حوزه قاچاق سوخت است، استانی با ظرفیت‌های منحصر به فرد که متأسفانه تنها قاچاق سوخت فعالیت پررونق و دردسر ساز این منطقه شده است. قاچاق سوخت در ۲ دهه گذشته با بروز خشکسالی و بیکار شدن شمار زیادی از مردم این استان بویژه قشر جوان بیشتر مورد توجه قرار گرفته که نبود شغل مناسب با توجه به نرخ جمعیتی جوان و سود زیاد این کار عاملی برای ترغیب و تشویق افراد و گرایش آنان به سمت این فعالیت خطرناک بوده است. بیکاری و خشکسالی، سود ناشی از فروش سوخت و تعطیلی بازارچه‌های مرزی از جمله دلایل مهمی است که بسیاری از مردم این استان به ویژه روستاییان را به فروش و قاچاق سوخت جهت امرار معاش سوق داده است. مجبوریم با جانمان بازی کنیم. محمد اهل شهر مرزی جالق مدتی به دنبال کار می‌گردد و بعد از اینکه از یافتن کار ناامید می‌شود به گفته خودش پی سوخت‌بری می‌رود. او می‌گوید: دنبال کار آبرومندی هستم و به محض اینکه کاری پیدا کنم که بتوانم خرج خانواده‌ام  را بدهم، سوخت‌بری را کنار خواهم گذاشت چون پدرم از دنیا رفته و سرپرست خانواده‌ام  من هستم. وی می افزاید: مردم مناطق مرزنشین راه دیگری ندارند، از همین فرصت‌ها استفاده می‌کنند تا درآمد اندکی برای امرار معاش‌شان به دست بیاورند. محمد ۳۰ ساله اهل سراوان می‌گوید: در روستاهای مرزی بیکاری بیداد می‌کند، خشکسالی هم دردی است روی همه دردهای این مردم. فکر می‌کنید اگر کاری با درآمدی ناچیز داشتم همسر وکودکان خردسالم را رها می‌کردم و خودم را به دام مرز می‌انداختم. وی می افزاید: درس را رها کردم  تا نان آور خانواده‌ام باشم و  مجبورم بخاطر نبود شغل و بیکاری در این راه  پرخطر قدم بگذارم. او  می‌گوید: پول اندکی که ما دریافت می‌کنیم در واقع قماری است که با جانمان بازی می‌کنیم. تا زمانی که منابع ثروت کشور به دست افراد محدودی از دایره قدرت و خانواده‌هایشان قبضه شده است، جوانان این مرز و بوم ناچارند برای درآوردن لقمه نانی، به کول‌بری و سوخت‌بری روی بیاورند. درحالیکه با مختصری از بودجه این کشور غنی و ثروتمند، می‌توان فقر فزاینده در این مناطق را ریشه کن کرد. اما سران حکومت تنها دغدغه‌ای که ندارند، آسایش و راحتی مردم است.

بخش۵: آقای  حسین قاسمی سخنرانی خود را با موضوع خودکشی و خودسوزی در میان اقوام ایراد کردند: خودسوزی یکی از خشن‌ترین و دردناک‌ترین روش‌ھای خودکشی است و به دلیل زخم‌ھا و عفونت‌ھای عمیق و پیچیده، میزان ھلاکت با آن حتی از روش‌هایی چون حلق‌آویز هم بیشتر است. امروزه استفاده از این روش برای خودکشی، در کشورھای پیشرفته رایج نیست. اما در بخش‌ھایی از آفریقا، آسیا و بویژه هندوستان از این روش بسیار استفاده می‌شود. خودسوزی تچ کوانگ‌دوک در تاریخ ١١ ژوئن ١٩۶٣ میلادی، در اعتراض به آزار و اذیت راھب‌ھای بودایی توسط دولت نگو دین‌دیم، در جاده شلوغی در سایگون آرامش فوق‌العاده تچ کوانگ‌دوک در حین سوخته شدن، باعث جلب توجه بسیاری از رسانه‌های مهم جهان به این خودسوزی و اعتراضات راھب‌ھای بودایی به حکومت ویتنام جنوبی شد. خود سوزی سیاسی : خودسوزی شکل نادر و الھام‌بخشی از اعتراض سیاسی و اجتماعی است. در برخی موارد ھمچون خودسوزی یان پالاخ یا محمد بوعزیزی باعث جرقه قیامی مردمی و تغییرات بنیادین سیاسی در کشورهایشان شدند. راهبان بودایی در اعتراض به سیاست‌های دولت چین در اشغال تبت، هر ساله اعتراض خود را به حاکمیت ۶٠ ساله چین با موجی از خودسوزی‌ها نشان می‌دهند. یونس عساکره شهروند عرب ایرانی در مارس ٢٠١۵ به دلیل آنکه شهرداری خرمشهر دکه میوه فروشی او را مصادره کرد، در مقابل ساختمان شهرداری آن شهر خودسوزی کرد. در ایران افزایش خودسوزی در غرب و شمال غرب ایران هم رایج است. برپایۀ گزارش سازمان پزشکی قانونی ایران در سال ١٣٨٠ خورشیدی، از افراد درگذشته از خودکشی، خودسوزی مهم‌ترین روش خودکشی در میان زنان بوده است(۲۹/۶۹٪). همین گزارش بالاترین درصد خودکشی مردان با روش خودسوزی را ۴٧٪ در استان یزد و بالاترین درصد خودکشی زنان با این روش را ۴/۹۴٪ در استان بوشهر اعلام کرده‌ است. نظرزاده و ھمکاران با مطالعۀ فراتحلیل ١٩ پژوهش انجام شده در دو دهۀ قبل از خرداد ١٣٩١ خورشیدی که شامل ٢٢۴٩٨ مورد اقدام به خودکشی می‌شده است. با کنار گذاشتن پژوهش‌هایی که تنها خودکشی‌های منجر به مرگ را بررسی کرده بوده‌اند، نتیجه گرفته‌اند که بطور کلی در میان روش‌ھای فیزیکی خودکشی در ایران، خودسوزی با شیوع ١٣٪ رایج‌ترین روش است. مطالعۀ آنها نشان داده است که بیشترین شیوع خودسوزی به ترتیب در استان‌های کهکیلویه و بویراحمد (۴۸٪)، ایلام (۲۸٪) و خراسان جنوبی (۱۰٪) بوده است. به گفتۀ نظرزاده و ھمکاران، اگر چه خودکشی به وسیلۀ خودسوزی در ایران از کشورهایی مانند هند (۴۰٪)، سریلانکا (۲۴٪) و مصر (۱۷٪) کمتر است؛ ولی شیوع خودسوزی در ایران از کشورھای آفریقایی چون زیمبابوه (۱۱٪) و آفریقای جنوبی و همچنین کشورھای اروپایی چون آلمان بیشتر است. پژوهش نظرزاده و ھمکاران نشان داده است که بدون در نظر گرفتن مسمومیت، بطور کلی زنان و مردان ایرانی از روش‌ھای خشنی برای خودکشی استفاده می‌کنند. در مطالعۀ آنھا: خودسوزی، حلق‌آویزی، سلاح گرم که شیوع این روش‌ھای خشن در استان‌های غربی و جنوب شرقی کشور بیشتر است. افراد سرشناس ایرانی که  خودسوزی کرده‌اند: هما دارابی، سحر خدایاری، یونس عساکره و افراد سرشناس خارجی: تچ کوانگ‌دوک، محمد بوعزیزی، یان پالاخ، آرتین پنیک، واسیل ماکوخ و  ریشارد شیویتس. سحر خدایاری (زاده ١٣۶٩ در سلم، شهرستان کیار چهارمحال و بختیاری – درگذشته ١٨ شهریور ١٣٩٨ در تهران) که در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها با لقب دختر آبی شناخته می‌شود، از هواداران تیم فوتبال استقلال تهران بود که در اعتراض به دستگیری و محکومیت خود به زندان بابت تلاش برای ورود به ورزشگاه و تماشای مسابقات فوتبال، اقدام به خودسوزی کرد و در ١٨ شهریور ١٣٩٨ درگذشت. وی دارای مدرک کارشناسی بوده است و در آخرین مراجعه به دادگاه، آگاه می‌شود که باید برای تحمل حکم شش ماه حبس، زندانی شود. واقعۀ درگذشت او، بازتاب گسترده‌ای را در سطح جهانی و در میان هواداران ورزش فوتبال در پی‌داشت. این رویداد منجر به نخستین حضور ناگزینشی بانوان ایرانی در ورزشگاه‌ھای فوتبال برای تماشای یک بازی ملی پس از انقلاب ١٣۵٧ شد. بررسی ماده ٣ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. آیا می‌دانید: ٣٠ ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر وجود دارد و از اساسی‌ترین حقوق انسانی شما هستند و متعلق به شماست. ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر،  به مهم‌ترین حق هر انسان، یعنی «حق حیات» اشاره می‌کند . حقی که از بدو تولد با انسان زاده می‌شود. در این بند، به سادگی بیان میشود که هر انسانی، باید از حقوق مشخصی مانند حق زندگی , آزادی و امنیت برخوردار شود. به عبارت ساده، هیچ انسانی نباید کشته شود، امنیت او به خطر انداخته شود و آزادی او سلب گردد. و اما این حقوق در حکومت جمهوری اسلامی ایران چگونه به اجرا درمی‌آید: ایران جزء معدود کشورهایی است که تاکنون , مجازات مرگ را لغو نکرده است. در واقع جرم تلقی کردن آیین‌های مذهبی و مجازات نمودن شخص به دلیل تغییر مذهب، با معیارهای قانون بین‌المللی حقوق بشر مغایرت دارد. بنابراین تحمیل مجازات اعدام برای ارتداد و سب‌النبی، نقض آشکار حق حیات می‌باشد و اما حق آزادی در ایران که به موجب بند ٧ اصل سوم قانون اساسی (تأمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون) از وظایف دولت جمهوری اسلامی ایران است. اما آنچه در ایران انعکاس یافته , آزادی‌های انسانی را با مفهوم «موازین اسلامی» محدود می‌سازد و عدم آزادی بیان عقاید مذهبی و سیاسی عدم آزادی برای انتخاب پوشش و عدم آزادی‌های جنسیتی را درپی‌دارد.

در پایان این بخش آقای ابراهیم یوسفی نظرات خود را ایراد کردند.

بخش۶: آقای کریم ناصری بحث آزاد را با موضوع حق آزادی و برابری (برده داری نوین) را اینگونه آغاز کردند: در ابتدا نگاهی می‌کنم به اعلامیه جهانی حقوق بشر در مورد حق آزادی و برابری در اعلامیه جهانی حقوق بشر: در ماده ۱ آمده است که تمام افراد بشر آزاد به دنیا می‌آید و از لحاظ حیث و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل و وجدان می‌باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند و همچنین در ماده ۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده که برده‌داری ممنوع است و احدی را نمی‌توان در بردگی نگه داشت و دادوستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است و اما سازمان ملل در مورد برده‌داری مدرن اینگونه می‌نویسد: بردگی برای پرداخت بدهی نظام ارباب و رعیتی، کار اجباری، ازدواج اجباری و فروش کودکان برای سوء استفاده از آنها در فعالیت‌های مجرمانه بردگی مدرن نامیده می‌شود.  در دنیای امروز برده‌داری به شکل و گونه متفاوت نسبت به قدیم در بعضی از کشورها وجود دارد و به نام برده‌داری نوین شناخته می‌شود. در واقع می‌شود گفت اسارت انسان‌ها ریشه کن نشده و فقط تغییر شکل داده، اما هستند کشورهایی که در راه کم کردن این نوع از برده‌داری اقداماتی انجام داده باشد. اما متأسفانه ایران جزء پنج کشوری در جهان هست که کمترین اقدام و مبارزه را با این نوع از برده‌داری انجام داده و تأسف‌بارتر اینکه ایران جزو ۱۰ کشوری که نسبت به جمعیتش میزان برده‌داری وجود دارد. در مورد اول از این نوع برده‌داری می‌خواهم به رابطه‌ی کارگر و کارفرما اشاره‌ای کنم که به نظر من همان نظام ارباب و رعیتی هست و فقط اسم موجه‌تری را در این دوران به خودش اختصاص داده است. چرا که در ایران کارگران برای داشتن درآمدی اندک در ماه که حتی این درآمد کفاف یک زندگی نرمال را در یک ماه برایشان ندارد، تن به کار سخت و خطرناک می‌دهند. کارگران ایران زیر سایه‌ی جمهوری اسلامی از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند. نه حقوقشان طبق قانون پرداخت می‌شود و نه زیر پوشش بیمه‌ای هستند و نه اینکه از ایمنی در محل کار خودشان برخوردارند و متأسفانه این کارگران به خاطر نبود ایمنی‌های شغلی دچار آسیب‌های فراوانی در محل کارشان می‌شوند و به خاطر نداشتن بیمه از طرف کارفرما و دولت دچار نواقص و آسیب‌های جدی می‌شوند و خودشان که به خاطر سطح درآمد پایینی که دارند قادر به پرداخت هزینه‌های درمان نیستند در نتیجه بدون هیچ مزایایی خانه‌نشین می‌شوند و هیچ کدام نمیتوانند برای احقاق حق و حقوق خودشان اقدامی کنند. چرا که هیچ نظارتی از سمت مسئولین مربوطه بر روی این موارد انجام نمی‌شود اما با وجود تمام این شرایط نابسامان کماکان کارگران به خاطر داشتن این درآمد اندک تن به انجام این کارها با چنین شرایطی میدهند. و این مورد نه تنها بیانگر نظام ارباب و رعیتی است بلکه نمونه بارزی از برده‌داری نوین هست در مورد دوم به ازدواج اجباری اشاره می‌کنم در جمهوری اسلامی به واسطه حکومت اسلامی که در کشور برقرار هست ازدواج را برای دختران با سن ۱۳ سال و برای پسران با سن ۱۵ سال با رضایت والدین تعبیه شده است. دولت چندی پیش طرح ممنوعیت ازدواج دختران زیر ۱۳ سال را به دلیل مخالفت مراجع رد کرد که این خود نشان دهنده‌ی نوعی از برده‌داری در جمهوری اسلامی است زیرا که دختران کوچکی که وادار به ازدواج می‌شوند و تن به این ازدواج‌ها می‌دهند نوعی برده محسوب می‌شوند. این دختران خردسال در ازای پول و یا معاوضه با چیز دیگری از طرف والدین خود مجبور می‌شوند با مردهایی بسیار بزرگتر از سن خودشان ازدواج کنند و یا حتی به خاطر بدهی‌هایی که ممکنه یک خانواده داشته باشه پدر خانواده برای پرداخت بدهی و یا به خاطر فقر موجود دختر خودش رو به عقد کس دیگری درآورد که خوب ثمره‌ی این نوع از ازدواج اجباری چیزی نیست جز از دست دادن جان این دختران خردسال در دوران بارداری و یا در حین زایمان و یا از دست دادن مادر و هم بچه تازه متولد شده که این موضوع دل هر انسانی را به درد می‌آورد. مورد بعدی که می‌خواهم به آن اشاره کنم به کودکان کار هست در این مورد  جدا از اینکه نقض قوانین بین‌المللی در مورد حقوق کودکان اتفاق می‌افتد موضوع برده‌داری کودکان در این زمینه مطرح می‌شود. همانطور که همه ما بزرگسالان در جمهوری اسلامی نمی‌توانیم یک زندگی نرمال داشته باشیم کودکان هم به واسطه وجود این نظام دیکتاتوری در امان نیستند. کودکان کار در ایران برای به دست آوردن یک پول بسیار ناچیز و یا حتی بدون اینکه پولی دریافت کند به اجبار تن به انجام کارهای سختی همچون کار در کوره های آجرپزی، انجام خدمات خانگی، گدایی و از این قبیل کارها می‌شوند و بسیاری از این کودکان هستند که در جای جای ایران مورد ظلم و ستم و به بردگی گرفته می‌شوند. خود رژیم جمهوری اسلامی این کودکان رها شده در اجتماع را در مواقع لازم به بردگی خودش درمی‌آورد و در زمان جنگ از این کودکان ۱۲ و ۱۳ ساله به عنوان سپر انسانی برای بقای خودش استفاده می‌کند. بسیاری از این کودکان را جمهوری اسلامی در زمان جنگ سوریه از آنها استفاده می‌کرد که به آنها نام کودک سرباز داده شد. جمهوری اسلامی در این زمینه سابقه دیرینه‌ای دارد. چرا که در زمان جنگ ایران و عراق هم این کودکان  را به بردگی خودش گرفت و به عنوان سپر انسانی از آن استفاده کرد. در این زمینه نه تنها کودکان بلکه بسیاری از افراد بالغ به خاطر داشتن شرایط بد اقتصادی به ازای گرفتن پولی اندک تن به این بردگی دادند‌ در همین جا بد نیست که به موضوع قاچاق انسان که رابطه تنگاتنگی با برده‌داری دارد هم اشاره‌ای کنیم. زنان و دختران و کودکان ما در ایران مدتهاست که به کشورهای همسایه قاچاق می‌شوند که از زنان و دختران کم سن و سال اغلب برای بردگی جنسی استفاده می‌شود و کودکان کم سن و سال هم اغلب برای انجام کارهای سخت و همچنین قاچاق اعضای بدنشان مورد سوء استفاده قرار می‌گیرند. در این مورد افراد مجبور می‌شوند که به ازای درآمدی اندک و ناچیز در شرایط بسیار بد، کاری را در راستای منافع دیگران انجام دهند. حالا چه دختری باشد که مجبور به تن فروشی می‌شود و یا کودکی باشد که مجبور به انجام به کارهای طاقت‌فرسا شود و یا حتی بسیاری از این افراد در این موضوع به خاطر قاچاق اعضای بدنشان جانشان را از دست می‌دهند. متأسفانه به گفته نهادهای بین‌المللی قاچاق انسان، کودکان کار و کودک همسری سه موضوعی هست که در مورد برده‌داری در ایران بسیار رایج است. یکی از عوامل بسیار مهم و تاثیر گذار که باعث به وجود آمدن این نوع از برده داری شده فقر است، فقر یکی از عواملی هست که انسان را در چرخه‌ای از برده‌داری می‌اندازد که این شرایط به خاطر عدم رسیدگی حکومت‌ها به مسائل اقتصادی و اجتماعی به وجود می‌آید که جمهوری اسلامی این مسأله را نادیده می‌گیرد و برای حل این موضوع قدم از قدم برنمی‌دارد. در این روزها همه شاهد هستیم که هموطنان ما هر روزه بیشتر و بیشتر برای کسب درآمد تلاش می‌کنند تا بتوانند مایحتاج روزانه خودشان و خانواده‌شان رو تأمین کنند که ثمره‌ی این تلاشها چیزی  رو به عقب رفتن سطح زندگی هموطنامان را دربر نداشته است که تمام مسئولیت این نابسامانی‌ها، این حجم از قاچاق انسان، این حجم از کودکان کار، فقط و فقط بر عهده جمهوری اسلامی است. یک حکومت دیکتاتوری که به خاطر بقای خودش همه چیز حتی انسانیت را هم زیر پا می‌گذارد و تمامی افراد جامعه را همانند برده‌ای در اختیار خودش قرار می‌دهد. اما چگونه می‌شود که جمهوری اسلامی در این مورد اینقدر بی‌تفاوت عمل می‌کند. واقعاً حیرت‌انگیز است. سپس آقایان بختیار عبدالهی، ایرج دانای طوس و جهانگیر گلزار در بحث مشارکت کردند.

در پایان آقای کریم ناصری ضمن تشکر از حضور حضار جلسه را در ساعت ۱۷:۱۵ به پایان رساندند.

ادمینها: آقایان وحید حسن‌زاده ابراهیمی، هانی رستم‌زاده و ناصر نوروزی بارکوسرایی، ضبط صدا: آقای احمد حاجی قادر مرحومی و خانم ندا فروغی، مسئول جلسه: آقای کریم ناصری منشی جلسه: خانم نرگس مباشری‌فر و نیز دیگر اعضای کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی و کلیه مهمانان آقایان مهیار تقی‌زاده، رضا موعیل، مجید قادری‌نژاد، مجید رئوفی، میلاد ترغیبی، محمد مراثی، مصطفی گودرزی، نوید بهداد، رضا سلیمی، صادق فرخی قصرعاصمی، سعید سلیمانی، سینا تقوی، حمید رضایی آذریانی، ایرج دانای‌طوس، جهانگیر گلزار، فرهنگ ولی، فؤاد الهامی، حسن حمزه‌زاده، محمدرسول پورتندرست، بختیار عبدالهی، محمد وارثی، احمد کشاورز، امین بل‌وردی بهمن، بهنام شیرمحمدی، ابراهیم یوسفی، منوچهر شفایی، علیرضا بحری، سیدحمزه ملکی، محمدحسن حسن‌زاده مهرآبادی، آرش احمدی، بردیا رساپور، مصطفی حاجی قادر مرحومی، مهرداد افشین، علی ناصراکبر و خانم‌ها لیلا ابوطالبی، پونه بیگ‌محمدی و ندا غفاری که ما را در این جلسه یاری نمودند.