در نشست خردادماه اعضای کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی…

گزارشگر: امید رمضانی

این جلسه که در 17 یونی 2017، ساعت 15 و در فضایی مجازی پالتاک برگذارشد با توجه به استقبال فعالین حقوق بشری و مشارکت حضار، تا ساعت 19 ادامه یافت، از ویژگی های این جلسه انتخاب موضوعات متفاوت اجتماعی بود که متاسفانه نقض حقوق جامعه ایرانی را در بر می گرفت و از اینرو مورد توجه واقع گردید ازجمله : هو.یت قومی در ایران، پناهنده و پناهندگی، تعصب و… به همراه گزیده ای از اخبار ماه گذشت، همچنین بررسی، تحلیل و انصباق مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر با قانون اساسی و نحوه اجرای هردو در ایران امروز.

در ابتدای این نشست مسئول جلسه اقای محمد مرادی ضمن درود و خیر مقدم  به حاضرین و ابراز تاسف از رویداد تروریستی در میهنامان ایران که 17 قربانی و تعداد زیادی مجروح به دنبال داشت، از خانم فرنوش طیبی دعوت نمودند تا بمنظر ارائه گزارش خبری ماه گذشته میکروفون  را دراختیار بگیرند.

در پاسخ به این دعوت ، خانم طیبی نیز پس از ذکر مقدمه و ابراز تسلیت  به حضار در مورد رویداد یاد شده، بطور مشروح  به بررسی و تحلیل خبرهای نقض حقوق اقوام ایرانی در ماه گذشته پرداختتند که متاسفانه تا زمان تنظیم این گزارش متن خبرهای مطرح شده توسط ایشان، دریافت نگردید.

پس پایان بخش خبری، مسئول جلسه ضمن تشکر از خانم طیبی و در ادامه برنامه  آقای  نیما کاظمی نژاد  را فراخواندند تا مقایسه ای داشته باشد از اعلامیه حقوق بشر با قانون اساسی ایران.

ایشان ضمن درود به دوستان و یاران همراه و بویژه میهمانان جلسه، در ابتدای سخنان خود فرمودند بر آنم که امروز به مقایسه ماده 6 اعلامیه جهانی حقوق بشر بپردازم که طبق مفاد آن : هر انسانی سزاوار و محق است تا همه جا در برابر قانون به عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود، همچنین اصل سوم بند یک و اصل بیستم  قانون اساسی  ایران که  اینگوه تنظیم شده است: رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‌های مادی و معنوی همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند

قبل از اینکه بخواهیم در مورد اعلامیه یا مقایسه آن صبحتی بکنیم یک نگاه اجمالی به قانون اساسی میکنیم و همچنین مبنای کار قانون اساسی ایران.

قانون اساسی عالی‌ترین سند حقوقی یک کشور و راهنمایی برای تنظیم قوانین دیگر است.

قانون اساسی تعریف کنندهٔ اصول سیاسی، ساختار، سلسله مراتب، جایگاه، و حدود قدرت سیاسی دولت یک کشور، و تعیین و تضمین کنندهٔ حقوق شهروندان کشور است.

هیچ قانونی نباید با قانون اساسی مغایرت داشته باشد، به عبارت دیگر، قانون اساسی قانون تعیین کنندهٔ نظام حاکم است، قانونی که مشخص می‌کند قدرت در کجا متمرکز است، روابط این قدرت حاکم با آزادی‌ها و حقوق افراد ملت چگونه است و این قوای حاکمه اعم از قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضائیه چه اقتدارات و مسئولیت‌هایی در برابر ملت دارند.

علاوه بر این، قانون اساسی مضامینی مانند پرچم ملی، سرود ملی، نشان ملی، پایتخت کشور و اصول حاکم بر سیاست‌های اقتصادی، برنامه‌های فرهنگی و روابط خارجی کشور را مورد توجه قرار می‌دهد.

قدیمی‌ترین قانون اساسی ملی که هنوز اجرا می‌شود در سال ۱۶۰۰ میلادی نوشته شده و متعلق به جمهوری سان مارینو در جنوب اروپا است.

و اما مبنای اصلی قانون اساسی ایران :

منابع حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران با تمامی قوانین اساسی کشورهای دنیا تفاوت دارد. مولفین و محققین حقوق، یک سلسله منابع را برای حقوق اساسی کشورها معین می کند که، بعضی از این منابع، جنبه عام دارد و حقوق اساسی اغلب کشورها متکی به آن است و بعضی جنبه خاص دارد.

حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران علاوه بر آن منابع عام که با دیگر کشورها مشترک است، بعضی منابع بسیار معتبر اختصاصی هم دارد؛ منبعی مثل قرآن، که معتبرترین و پرقدرت ترین منبع حقوق اساسی است و در اعماق فکر امت اسلامی ریشه دارد و به آن حقوق، جنبه الهی و مشروعیت می دهد.

قرآن منبع خاص و اساسی ترین منبع دوران خود است.

حقوقی که اصول، احکام، مبنا، توجه و سیر و حرکتش اسلامی است، باید از قرآن الهام بگیرد. اسلام در مفهوم اصلی و کامل خود یعنی ارایه احکام پرتحرک و همیشه جاوید قرآن، زیرا همه علوم اسلامی ریشه در قرآن دارد.

قرآن که از طریق وحی بر پیامبر نازل شده، در چهارده قرن گذشته به واقع، قانون اساسی امت اسلام بوده است. همه گروه های اسلامی باوجود گسست افکار وعقاید، نسبت به اصالت قرآن و حکومت قاطع احکام آن اتفاق نظر دارند؛ هرچند که از روی غفلت و یا جهل به آن عمل نکرده و یا نمی کنند. احکام قرآن با همان عباراتی که پیامبر(ص) دریافت نموده، باقی و جاوید است. قانون اساسی جمهوری اسلامی، ملهم از قرآن است و درعین اینکه تشکیلات عالیه مورد نیاز کشور و وظایف آنها را با شکل قابل فهم روز تعیین می کند، به علت بناشدن بر مبانی اسلام نمی تواند در هیچ مورد تضادی با قرآن داشته باشد. بسیاری از اصول قانون اساسی به طور مستقیم در ارتباط با آیات قرآنی است.

پس قانون اساسی  بعنوان عالی ترین سند یک کشور و تعیین کننده قدرت سیاسی، از طرفی تضمین کننده حقوق شهروندیست و از طرف دیگر قانون اساسی ایران بر مبنای اسلام و قرآن نوشته شده پس نتیجه این که:  اسلام تعیین کننده و تضمین کننده حقوق شهروندی است.

معنی ماده شش اعلامیه  جهانی حقوق بشر و اصل سوم بند نه و اصل بیستم  قانون اساسی ایران به طور کلی اینگونه است که: تمامی انسان ها بچه زن مرد فارس ترک لر کرد بلوچ و قومیت های دیگر در برابر قانون با یکدیگر برابر هستند.

اگر اینگونه است،

بر اساس مطالعات فقهى و تاریخى در اسلام، « دیه » یک امر اقتصادى است که به منظور جبران خسارت، تشریع گردیده است، از سوى دیگر در جامعه مطلوبى که اسلام در پى تحقق آن است، عمده فعالیت‌هاى اقتصادى بر دوش مرد گذاشته شده است؛ یعنى با یک نگاه کلى به وظایف اقتصادى مرد، در می‌یابیم که مرد داراى وظایفى است که زن از آنها معاف گردیده است، در حالىکه مهم‌ترین وظیفه یک زن – و نه تنها وظیفه او – اداره کانون اصلى اجتماع؛ یعنى خانواده است و  مهم‌ترین وظیفه یک مرد – و نه تنها وظیفه او – تأمین و تنظیم امور اقتصادى و معیشتى خانواده است، پس چرا دیه یک زن نصف دیه یک مرد است؟ چرا یک زن  نمیتواند به درجات عالی و پست های بالا( رئیس جمهور- قاضی …)  برسد؟ چرا دادرسی یک مرد با یک زن برابر نیست؟ چرا شهادت یک زن با یک مرد برابر نیست؟  آیایک زن نصف یک مرد عقل دارد؟

زنی که صبح تا شب در توالت عمومی پارک شهر برای سیر کردن شکم خانواده به دلیل اعتیاد شوهرش کار طاقت فرسا میکند باید دیه اش نصف مرد باشد یا ده برابر مرد؟ زن باید یک مرد را تا سر حد مرگ تحمل کند اما حق طلاق با مرد است.

یا اینکه بدون حمایت قانون و به دستور جانشین امام زمان،  رهبر ایران که گفته آتش به اختیار، باید همچنان شاهد اسید پاشی های مختلف بر اندام زنان باشیم؟  آیا ما شاهد برابری در قانون هستیم؟

از طرف دیگر این چه قانونی است که بدون اعلام جرم در دادگاه عادل،  تیر مستقیم به کولبر ها شلیک میکنند و باعث مرگ هموطنان ما میشوند؟ این چگونه به رسمیت شناختن یک انسان در برابر قانون است یا چگونه رفع تبعیضی است؟  اینکه مردم از سر فقر و بیکاری شدید دست به واردات کالای قاچاق میزند جرم است و  اما شما که  بدون اثبات و اعلام جرم آنان در دادگاه، آنها را اعدام صحرا ایی میکنید جرم نیست؟ آی مردم شما بگوئید این چگونه اعمال و اجرای قانون است؟

پس ازاتمام سخنان تامل برانگیز جناب کاظمی نژاد، بار دیگر آقای مرادی میکروفن را دراختیار گرفته اولین سخنران این نشست را برای ایراد بیانات خود پیرامون پناهجو و پناهندگی  فراخواندند.

اقای محمد ابو طالبی از کشور مالزی در این جلسه حضور داشتند و سخنان ایشان  بحث، پرسش و پاسخ بسیاری را به دنبال داشت، متن این سخنرانی را در ادامه میخوانید:

با سلام به همه همکاران حاضر در اتاق پالتاک کمیته دفاع از اقوام ایرانی

چون مقررشده امشب در ارتباط با روزجهانی پناهندگان، مطالبی را خدمت عزیزان معروض بدارم، ابتدا نظر شخصی خودرا تقدیم داشته ،سپس تعاریف از دید منشورجهانی و در پی آن نگاه به جامعه بین الملل و انسان های پناهجو در آن و درپایان نگاهی گذرا بر وضعیت پناهندگان درمالزی را خواهم داشت.

ما باید بیشتر به حواشی زندگی اجتماعی خویش بنگریم و از این که به مانند برگ درختی بر امواج هراسان رود روانه و سرگردان شویم  بپرهیزیم ، آری من، محمد ابوطالبی نیز به مانند همه انسان ها نیازمند آرامش و آسایش و رفاه اجتماعی هستم تا  دمی آرام گیرم و رشد فرزندانم را دریک هوای تازه  به نظاره نشینم . اما حاضرنیستم به عنوان یک ایرانی به هر بهایی خود را قربانی این هوای آزاد نمایم.

تعاریف :

الف – پناهنده و ماده 14 اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر کس حق دارد در برابر تعقیب شکنجه و آزار پناهگاهی جستجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند.

ب – مهاجرت و ماده 13 منشور حقوق بشر :هر کس حق دارد در برابر تعقیب شکنجه و آزار پناهگاهی جستجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند.

 مهاجرت :

مهاجرت انسان از زمان پیدایش او بر روی کره زمین به عنوان بخشی از زندگی عادی او بوده ، انسان ها به دلایل مختلف مانند تغییرات جوی ،از دست دادن منابع حیاتی مثل آب و محصولات کشاورزی، دیم ، کوچ دامهای وحشی و پرندگان …و حملات دشمن اقدام به جابجایی از محل سکونت خود به سایر مناطق دور و نزدیک می نموده اند، این جابجایی را مهاجرت می نامند

نظر به اینکه من در دو نوبت مجزا یک بار در مقوله مقایسه ماده 14 منشور جهانی حقوق بشر با قوانین جاری حکومت اسلامی تهران و بار دیگر در نقد موج مهاجرت های بعد از بهار عربی، توضحیات مفصلی در جلسات پالتاک نمایندگی مالزی ارایه کرده ام ، لذا اینک بصورت گذرا و خلاصه ، تنها به چرایی پناهندگی در سال های اخیر نگاه کرده ام، ضمن اینکه من  اعتقاد دارم بحران های غیر مستقیم هم منجر به فرار انسان ها از موطن و پناهگاه پدری خویش میشوند ولی اساسا به این نیز ایمان دارم که قدرت های سلطه ، سرمایه داران بزرگ و نقش دهندگان آراء مردم در جهان اول از یک سو و دیکتاتورهای کشورهای جهان سوم و حتی سران کشورهای صنعتی خارج از بلوک غرب، با برنامه ریزی های درازمدت اقدام به جابجایی انسان ها  (بخوانید نیروی کارو هیزم انقلاب ها وشورشها ) می نمایند.

چگونه است که یک شبه میلیون میلیون انسان به یک باره از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا دست به مهاجرت مشترک در یک زمان می زنند؟

چگونه است که سران غرب در عرض چند هفته مبدل به دوستداران ژنتیکی حقوق بشرمردمان آسیا و افریقا میشوند؟

چگونه است روسیه که در پی یافتن نقش جدید و قوی خود (بعد از فروپاشی دیوار آهنین) است با مهاجرت خیل بسیار انسانها نه تنها مخالفت نمی کند بلکه در جهت سرعت بخشیدن به آن با سکوت معنی دار خود تسهیلاتی را بوجود می آورد؟

دوستان، برادران وخواهران گرامی، اساس آزادی و رعایت حقوق بشر فقط فیگورهای منفعت طلبانه کشورهاست و هیچ کشوری و هیچ مقامی در دنیا نیست که ظلم های محرز روا شده بر پناهجویان را نظاره کند و دادرس باشد ، دریک جمله اینها همه نمایش است.

منشورجهانی حقوق بشر که در سال 1948 به تصویب رسید نتیجه شش سال جنگ سهمگین درکل  دنیا بود ولی در زمانه ما اصلا خبری نیست ، اساسا مهم نیست که داعش ایزدیان عراق را چگونه کشتارکرده و می کند ؟ واقعا کسی به فکر مردم بمباران شده حلب نیست که هواپیماهای روسی زیر نگاه تیز آمریکا مشغول کشتارآنها به نفع اسد (اسد فقط یک نام است برای تامین منافع کشورهای ابرقدرت) هستندو مسوولین پارلمان اروپا هرگز برای فرزندان وزنان غرق شده در مدیترانه شیون نکرده ونخواهندکرد.

چه کسانی برای مردمانی که درکاله پوسیدند و آنهایی که درمرزهای سرزمین های شرق تازه به اروپا پیوسته، لب ها دوختند و ضجه سرما و گرسنگی را برسر تمام دنیای متمدن کشیدند دل سوزانند ؟

ماجرا به همان سادگی بردگی آفریقایی ها در قرن های 16 به بعد است ، دیگر لازم نیست کشورهای توسعه یافته لشگرکشی های آنچنانی بکنند و خون سربازانشان راپایمال کنند، بلکه برای دستیابی به نیروی کار ارزان قیمت و متخصص وجوان جهان سوم تنها کافی است تدارک یک جنگ منطقه ای را ببینند ویا شورشی و قحطی وعصیان را در کشوری دیگر مدیریت کنند، آنوقت چنان موج بزرگی از هوشمندترین، شجاع ترین وجوان ترین لایه های انسانی کشورهای درگیر به سوی کشورهای غنی سرازیر شده و تقاضای بردگی خود را با خواهش وتمنا و اسارت های طولانی مدت در اردوگاه ها و کمپ ها وحتی دادن جان خویش ارایه می کنند و تازه این سردمداران دنیای متمدن با منت و ذلت این انسانهای گریخته از بی داد و ظلم و قحطی ومرگ را پذیرامیشوند و به سادگی  صنعت و رشد اقتصادی بیشتر خود را با جان ها و مغزهای این فراریان پناه آورده نجات می دهند.

موج میلیونی انسان ها بعد از جنگ نیابتی سوریه، زمینه ای شد تا یک بستر خوب و بزرگ برای کشورهای صنعتی  بوجود آید تا با فراغ بال و غربال بسیار بزرگ خود بهترین ها را الک  کنند و بی سوادان ، ناکار آمدان و …. را به بهانه نداشتن توجیه کافی برای پناهندگی ؟؟!! به کشور مبدا بازگردانند.

تذکر: لازم به توضیح می دانم که در انتخاب پناهنده دودیدگاه  به شدت متضاد توسط کشورهای مقصد دنبال می شود.دیدگاه اول : کشور مقصد به دنبال جذب نیروی کارمتوسط و بالا برای صنعت وخدمات خود است، ودیدگاه دوم : کشورمقصد تنها به فکر تامین نیروی کار پست و متصدیان مشاغل کثیف خود است و با همین نگاه ، جذب مردمان میانمار توسط آمریکا بیشترین جذابیت را داشت (جالب است بدانید بعد از روی کار آمدن ترامپ، یکی از اختلافات ترامپ با کانادا و استرالیا برسر پناهندگان، تنها ظاهر قضیه برای پذیرش پناهندگان بیشتریا کمتر نبود، هرچند این مهم بود اما مشکل ترامپ ادامه روند پذیرش پناهندگانی که تنها توان اجرای کارهای پست را دارند بود،  اوباما برای ژست انسان دوستانه خود 95درصد پناهندگان وارد شده به آمریکا را از میان پایین ترین سطوح سواد و دانش انتخاب کرده و بالعکس کانادا وبالخصوص استرالیا با انتخاب دیدگاه اول ضمن بررسی و دست چین – به تعبیری – سعی کرده اند بیشترین جذب خود را از میان قشرهای با سواد بالاتر و حتی متخصصین تحصیل کرده انجام دهند.

و اما درمالزی

سیستم پناهندگی در مالزی با تمام دنیا متفاوت است و شاید برای شما دوستان که تماما یا بهتر بگویم اکثر آنان که دراروپا زندگی میکنید قابل لمس نباشد،  درمالزی فرد پناهجو که واردکشور میشود درصورت مراجعه به سازمان کمیساریای پناهندگان سازمان ملل، نه تنها مورد حمایت دولت مالزی نبوده ونخواهد بود حتی تحت حمایت یواِن نیز نیست،  در این کشور بسیارزیبای آسیایی با هوایی استوایی مردم بسیار خونگرم و خوش برخوردهستند اما حکومت هیچ ارزشی برای جان ، ناموس و یا هویت یک فرد پناهجو قائل نیست، در دفتر یو اِن به قدری فساد وجود دارد که قابل شمارش و دسته بندی نیست، طی سال های 2014 تا به امروز هرساله برای دورزدن فساد و رشوه ، مداوما سیستم های پذیرش و مصاحبه را تغییر می دهند زیرا با دستگیری حدود40 نفر و اخراج آنها که کارمندان محلی یو اِن مالزی بودند مشکل حل نشد و هنوز در بدنه به قدری فساد وجود دارد که حتی تهیه کارت های تقلبی در بازار مالزی تا سال قبل به راحتی خرید کارت تلفن  بود.

طبق روال معمول در دنیا (اگر اشتباه بود بفرمایید) بعد از ورود به کشور مقصد فرد متقاضی پناهندگی مورد بازجویی یا مصاحبه قرار می گیرد و سپس به کمپ اعزام میشود تا مراجع قانونی صحت مطالب ارایه شده را دریابند اما درمالزی شما با ورود به یو اِن مالزی تنها موفق به دریافت یک برگه مقوایی روز ثبت نام میشوید برای کی ؟ برای دوسال بعد و حتی هستند افرادی که پس از سپری کردن این زمان طولانی وخفت بار با دیوار تمدید زمان مواجه شده اند،  اما بالاخره روزی شما ثبت نام میشوید و دوباره یک برگه عکس دار می دهند تا شما سالی و یا شاید سال هایی را منتظر مصاحبه باشید و بعد از یک سال و اندی مصاحبه اخذ و مجددا  برای یک سال بعد زمانی را معین میکنند تا بررسی گفته های شمارا انجام دهند و مضحکتر روزی است که وقتی به گمان خود برای پاسخ می روید و (به خاطر همان فساد تنیده در جسم یو اِن مالزی) به شما اعلام میشود کارمندی که از شما مصاحبه گرفته رفته بله فقط همین رفته ….و دوباره شما برای ساعتها تحت مصاحبه قرار می گیرید بعضا با مترجمی افغان که حتی اصطلاحات عامیانه مردم ایران را نمیشناسد، و دوباره  این دور تسلسل تکرار میشود و هر سه ماه مراجعه شما تنها منتج به تعویض برگه عکس دارتاریخ دار میشود.

باورکنید من هنوز مرحله بعدی را تجربه نکرده ام.

مهم ترین و حیاتی ترین مشکل ما ایرانیان در سازمان کمیساریای پناهندگان مالزی، نبود حتی یک اپسیلون اطلاعات از اوضاع داخلی ایران و نداشتن حتی یک کارشناس آشنا و مسلط به امور سیاسی و قضایی ایران در این مجموعۀ نا کارآمد و فاسد است.

تعویض کارمندان یا آفیسرهای محلی به کارمندان اروپایی تبار به مرور وضع را بهتر کرده، اما متاسفانه هنوز بخش های اصلی سازمان یو اِن در مالزی توسط جوانان، بله جوانان کم تجربه نه بی تجربه و ناآشنا به الفبای اولیه معضلات اجتماعی و سیاسی و مسایل شبکه های سیاسی واجتماعی و….از کشورمان است.

عدم اشراف این افراد به مسایل ایران در خوش بینانه ترین حالت خویش منجر به طولانی شدن روند پرونده ها شده و به جای دو یا سه ماه، هرخانواده ایرانی دو تا سه سال را در انتظار بررسی و ارایه پاسخ از سوی یو اِن می ماند و این یعنی هزاران فلاکت ومشکل، نداری؛ بی کاری، عدم امنیت، عدم تحصیل فرزندان  واز بین رفتن ارتباطات معقول فی مابین زوجین و جدایی های مکرر در بین ایرانیان و بلاتکلیفی بسیاری از فرزندان  شده است، انسانهائی که برای فرار از جهنم حکومت به برزخی دیگر وارد شده اند.

مالزی بسیار زیباست ولی اگر از پناهجویان ایرانی در اینمورد بپرسید، تنها نفرت و زندگی ذلت بار را معرف و یادآور این کشور می دانند.

براساس شنیده ها مرحله بعد انتظاری است دوساله برای ارسال پرونده شما به بخش انتخاب کشوریا مصاحبه مجدد برای خلاصه نویسی پرونده و ارسال پرونده شما به سفارت خانه هایی که در آن زمان آماده پذیرش هستند (البته در خیلی مقاطع زمانی اصلا هیچ کشوری پذیرش ندارد مثل همین مقطع که ترامپ بر روی کار آمده، امریکا قطع شده و سایرکشورها به تاسی از ترامپ فعلا تعطیل هستند،  مگر افرادی که دوسال پیش تاییدیه سفارت از جهت چک امنیتی و بهداشتی را گرفته و به اصطلاح دوسالی در پای پلکان هواپیما منتظر ویزا و سفر هستند که این افراد شاید به 20نفر هم نرسد و البته این مطالب تنها در مورد ایرانیان مصداق دارد و نه اتباع سایر کشورها!.

مایک تاول رییس نیوزلندی یو اِن مالزی طی جلسه ای که برای هیات مدیره های کامیونتی ها گذاشته بود اعلام کرد که کشور مالزی 165هزار پناهجو وپناهنده دارد و از این تعداد 95 درصد مربوط به کشور میانماریابرمه سابق میباشند و جالب است بدانید این افراد در اولین روز مراجعه موفق به اخذ کارت موقت عکس دار میشوند اما برای ایرانیان تقریبا در حد یک رویای بزرگ است، درمورد کشورهای عربی و آسیایی مانند افاغنه یا سوری ها نیز شرایط بسیار بهتر است و زمان های انتظار برای آنها از سه ماه فرا تر نمی رود.

یو اِن مالزی پوششی برای درمان ندارد، همچنین شما درمقابل یکی از فاسدترین سازمان های پلیسی دنیا تنها هستید و راهکار همیشگی دادن رشوه برای عدم دستگیری است، در این کشور چون مورد تایید دولت نیستی پس حق کار کردن و تامین معاش را نداری، هنوز یک سال نشده که دخترک جوان ایرانی بعد از دستگیری و بازداشت سه هفته ای در زندان ویژه، به محض خروج رگ های دست خود را زد و تامرگ رفت و برگشت و اینک با دستی ناقص و روحی پریشان منتظر ارسال بلیط از سوی شازده رضا خان است تا نسبت به انتقال او به آمریکا اقدام کند…..زهی خیال …

دردناک است که بدانید با کمک خیرین ایرانی تنها توانستیم یک ماه ونیم هزینه اسکان او را تامین کنیم ودر این زمینه و یا حتی دکتر فیزیوتراپ (به منظور جلوگیری از فلج شدن دست دخترک) هیچ کمکی از سوی یو اِن نشد.

سال گذشته بود که یکی از ایرانیان پناهجو به علت فشارهای معمول زندگی در مسیر محل کاربه خانه در خیابان سکته کرد و شوهرایشان به علت شرایط بد مالی و بیکاری، همسربیمارش را درمنزل نگه داشته بود تا اینکه توسط کانون پناهجویان امر انتقال بیمار به بیمارستان دولتی میسر شد و هزینه های درمان این خانم و مادر فداکار توسط خیرین ایرانی و بخشی نیز توسط یک مجموعه خیریه چینی پرداخت شد اما ادامه درمان ایشان بدون هیچ پشتیبانی از سوی هر مرجعی و سازمان یو اِن ، تنها به عهده خودشان افتاد …حالا چگونه ؟؟؟؟

عدم پاسخ و طولانی شدن دریافت پاسخ فقط دربخش مصاحبه نیست بلکه در پاسخی که سفارت تعیین شده باید به فرد بدهد تا او آماده سفر به کشور ثالث شود نیز این خصیصه، خاصاً شامل  ایرانیان هست .

در مالزی خانواده هایی داریم که بیش از 5 سال است کارت دایمی گرفته و پرونده شان به سفارت ارسال شده ، مصاحبه وحتی بعضا چک مدیکال شده اند اما هنوز در این کشور بلاتکلیف هستند حتی تعدادی خانه خود و اثاثیه آنرا تحویل داده یا فروخته و سپس بعد از دوسه ماه بلاتکلیفی مجبور شده اند که دوباره خانه ای اجاره کنند و کار پیدا کنند و زندگی را دوباره شکل بدهند.

نگاه به مجموعه ایرانی در سازمان یو اِن ،  با دارا بودن بالاترین سرانه  افراد تحصیل کرده درمیان تمامی کامیونتی ها (به عنوان نمونه :هیات مدیره منتخب کانون پناهجویان ایرانی دارای یک عضو با مدرک دکترا، دوعضو لیسانس و یک عضو فوق دیپلم است ) نیز همان طور اجحاف آمیز است، مجموعه ایرانی با عمری کوتاه تر از تمامی کامیونتی ها وتعداد اعضایی کمتراز تمام کامیونتی های مالزی و اجرای چندین برنامه اقتصادی و فرهنگی مشترک و منفرد، متاسفانه اصلا مورد اقبال متولیان یو اِن نیست.

برای حسن ختام و دورشدن از این همه درد ورنجی که برای شما عزیزان مطرح نمودم بدنیست این نکته را نیز برای شما توضیح بدهم  که ما در هیات مدیره کانون پناهجویان ایرانی درمالزی و بنده به عنوان مسول روابط عمومی، تا این ساعت موفق نشده ایم آمار درستی از تعداد ایرانیان پناهجو وپناهنده به سازمان یوان ارائه دهیم و هربار درسمینارها و گردهمایی ها این معضل تنها از سوی مجموعه ایرانی بارزمیشود.چرا ؟ چون ایرانیان دوست ندارند، صلاح نمی دانند، افت شأن خود می دانند و چند دلیل دیگر …که درجایی و یا جمعیخود را یک پناهنده معرفی کنند، اکثر ایرانیان با کتمان موضوع،  خود را یک فعال اقتصادی با وضعیتی مناسب و دارای  ویزا و … معرفی می کنند؟؟؟

بعد ازاتمام سخنرانی نسبتاً طولانی ولی دردناک و قابل توجه آقای  ابوطالبی، آقای حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی مسئول محترم کمیته ادیان نیز میکروفون را دراختیار گرفته و با  تائید تمامی این مشکلات در کشور مالزی، نکات دیگری را نیز اضافه نموده و برجسته ترین مشکل یو اِن را  متوجه حضورافسرهای حقوقی آن مرکز دانستند که به دلیل عدم اشراف و آگاهی نسبت به قوانین جزائی و مقررات ایران، سبب رد شدن بسیاری از ایرانیان شده اند، توضیح اینکه  آنان هیچگونه دسترسی به پروندهای ایرانی ها ندارند و نمیتواند  تصمیمات درستی بگیرند و یا حتی به دلیل رشوه خواری سه نفر از افسران یواِن اخراج شده اند، مسئولین یو اِن در مالزی نه تنها جواب درستی به پناهندگان ایرانی نمی دهند بلکه پرونده ایرانیان را از طریق اینترنت رسیدگی میکنند، براستی میتوان گفت که سازمان یو اِن مالزی یکی از مراکز نقض حقوق بشر است.

در ادامه  این بحث و گفتگو خانم جعفری، اقای منوچهر شفائی، آقای محمد مرادی  و تنی چند از میهمانان نیز بیاناتی را ایراد نمودند و در پاسخ به این بیانات آقای ابوطالبی باردیگر گفته قبلی خودرا تکید نموده گفتند تنها راه برون رفت از این مشکل اینست که باید یو اِن افرادی را به استخدام سازمان در آورد که اشراف کاملی بر کیس های پناهجوئی و مقرارات جاری در کشور مبداء  داشته باشند.

به دلیل طولانی شدن جلسه و ابراز تمایل حضار نسبت به ادامه این بحث، آقای شفائی صدر هیئت رئیسه کانون درخواست نمودند تا یک جلسه سخنرانی ویژه «» پناهندگی و پناهجو تشکیل شود تا کلیه موارد مورد بررسی قرار گرفته و ضمنا با تمامی دید گاه ها نیز آشناشویم، که این پیشنهاد مورد موافقت مسئولین واقع گردیده ، مقرر شد بزودی و از طریق صدور فراخوان اطلاعات لازم دراختیار دوستان و علاقمندان قرار گیرد،  خوانندگان عزیزنیز در صورت  تمایل میتوانند از طریق لینک زیر فایل صوتی این جلسه را دریافت نمایند:

http://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=6992#more-6992

سخنران دوم این نشست جلسه  احسان سرگزی بودند که با دعوت مسئول جلسه میکروفون را دراختیار گرفته و سخنرانی خود را در مورد تعصب و متعصب شروع نموده گفتند:

در زندگی روزمره، ما با اطلاحات زیادی روبرو میشویم و تعصب یک نمونه از این اصطلاحات است، معنی و مفهوم عامیانه تعصب در جامعه امروزبراحتی قابل تشخیص است، بعنوان مثال: رضا طرفدار متعصب فلان جناح سیاسی استو یا فلان تیم فوتبال است، از نظر لغوی نیز تصعب یک کلمه عربی از ریشۀ عصب است که با کلمات عصبی، عصبانیت و اعصاب مناسبت دارد، در مقام تعریف  تعصب به رفتار یا باوری گفته میشود که بدون دلیل و برهان، شخصی به کاری و یا فکری مشخص،  بطور سختگیرانه باور دارد و در تغییر آن انعطاف ناپذیراست ئ یا یا نسبت به کاری ویا اندیشه ای بدون دلیل خصومت دارد و در این خصومت هیچگونه انعطافی ندارد.

آنتونی گیدنز، جامعه شناس انگلیسی تصعب را اینگونه تعریف میکند: تعصب به عقاید یا نگرش‌های یک گروه به گروه دیگر گفته می‌شود، تعصب لازم به داشتن عقاید از پیش تعریف  شده درباره یک فرد، گروه یا موضوعی است که اغلب بر اساس شنیده‌هاست نه مدارک و شواهد مستقیم، عقایدی که حتی با وجود اطلاعات جدید باز هم در برابر تغییرآن مقاومند.

عضو یک گروه  در مورد گروه خود تعصب مثبت و نسبت به گروه دیگران تعصب منفی دارد. به همین خاطر از اینکه بخواهد بصورت بیطرفانه نسبت به صحبت های آنان شنونده باشد، امتناع میکند.

فرق تبعیض و تعصب در این است که تبعیض همان افکار از قبل مشخص شده، به رفتار تبدیل میشود ولی تعصب تبعیضی است که هنوز به رفتار تبدیل نشده است که اگر بصورت عمل در آید فاجعه بار میشود.

بروز تعصب ممکن است نمود خود بزرگ بینی داشته باشد باشد با کوچک دیدن دیگران. به عنوان مثال: یک فرد که از دیدگاه یک گروه کوچک شمرده میشود، لیاقت فلان پست یا جایگاه را ندارد. قبل از بروز و یا انجام تبعیض،  این تفکر، رفتار یا باور‌ها بصورت دیدگاه (تعصب) قابل تشخیص است.

در فرهنگ عمومی متعصب به کسی گفته میشود که، افکار و رفتارش سختگیر و غیر قابل انعطاف و حاضر به شنیدن نظرات دیگران نیست که این وابستگی فکری و یک دندگی در محدوده باور‌ها را تعصب می‌نامند.

فرد متعصب خود و تمام متعلقات مادی و معنوی خود را بالاتر از دیگران می‌داند و در مقابل، افراد و متعلقاتشان را بی‌اعتبار و پایین می‌شمارد چون فرد متعصب در بزرگ کردن خود و کوچک کردن دیگران هیچ منطق عقلانی و هیچ استدلالی ندارد بدون هیچ محاسبه عقلانی به سراغ قضا و قدر می‌رود.

باید گفت ، شخص متعصب آسیب‌های زیادی را از تعصبش تحمل می‌کند، درتفکرات و باهای وهوی خود باقی ‌مانده و حاضر به قبول کردن تحولات نوینی که در اطراف رخ می‌دهد نیست. وابستگی فرد به باور‌های تعصب آمیزش باعث می‌شود که از رشد و تحولاتی که در اطراف او رخ می‌دهد دور بماند و تابع همان عقاید و باورهای عقب مانده و تعصب زده‌اش باشد، نتیجه تفکرات او به تحولات، جانبدارانه و در حد توجیه همان موقعیت باورهای تعصب آمیز منعکس می‌شود، اگر پیشرفتی هم در معیار ارزش‌یابی او دیده شود در حد همان دیدگاه تعیین شده متعصب او خواهد بود.

وابستگی و ریشه‌گیری این مقیاس‌های تعصب آمیزسبب میگرد که این اصول و قواعد را در یک حالت تقدیس گونه محافظت کند، موقعیت و درجه‌ای که اصول و باورهایش را غیر قابل بحث، غیر قابل ورود، غیر قابل تبصره و غیر قابل حذف میداند، حتی شخصیت‌های مشمول آن مقیاس‌ها به صورت پدیده‌های مطلق، ثابت و غیر قابل بحث در یک موقعیت ثابت قرار می‌گیرند، متعصب در این مرحله به تعریف اشیای جدید اطراف خود باز هم با همان محدوه‌های دائمی و غیر قابل تغییر خود مراجعه می‌کند، در نتیجه فرد و افکار او از تغییرات اطراف خود هیچ استفاده‌ای نمی‌برد و نمی‌تواند از این تغییرات برای بهتر کردن زندگی مادی و معنوی خود استفاده کند.

اینگونه تعصب؛ اجازه نمی‌دهد که فرد در تحولات اطراف خود تاثیرگذار باشد و در نتیجه تبدیل وی به موجودی بی‌اثر و خنثی خواد شد. فرد سعی دارد تمام افراد اطراف خود را با باور‌های تصعب زده‌اش باورمند کند، در واقع سعی دارد همه افراد مانند خود او و پیرو او باشند، یعنی در یکسان سازی افراد اشتیاق بی‌پایانی دارد،اینکه فرد در اهدافش خودخواهی و خود محوری دارد، و هیچ دلیل و استدلال علمی و عقلی ندارد و باعث منزوی شدن او می‌شود.

درد آورست که متعصبین به این اندیشه باور ندارند که امروزه همه افراد برای هر چیز نیاز به دلیل و منطق دارند و صِرفِ داشتنِ اتشیاق فرد متعصب برای جلب نظر دیگران کافی نیست.

متاسفانه فرد متعصب نسبت به انتقاد حس نفرت دارد، انتقاد از سوی هر شخصی و بنا به هر دلیلی که باشد موجب ناراحتی او می‌شود، او پیوسته  انتقاد را به مثابه اعلان جنگ می‌ پندارد، در صورتی که تمام محصولات مادی و معنوی  زمان حال حتی اگر کاملترین در نوع خود باشند باز هم مشکلاتی دارند که با درنظر گرفتن انتقادها، کامل و کاملتر خواهند شد.

انتقاد در دوران ما معیار خوب یا بد بودن محصولات و کار‌های ما بشمار می‌آیند و نظراتِ بدون تعصب ما این قابلیت را دارند که جنبه‌های سالم و ناسالم و ابعاد موثر و غیر موثر یک محصول، بدون سوء نیت مشخص شود.

باید بپذیریم که دوران ما از لحاظ ازرش‌های عمومی دوران ارزش ‌های حقوق بشری است، یعنی هر چیزی، از سیاست تا مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و علمی باید ارزش‌هاس حقوق بشری در آن‌ها رعایت شده باشد

اجازه میخواهم بعنوان سخن پایانی خدمت شما عزیزان عرض کنم که در زمانۀ ما تبعیض و تعصب هیچ جایگاهی در بین افرادملت ندارد، شاهد هستیم که بخاطر تعصبات مذهبی،  مردم در کشور‌های سوریه و عراق کشته می‌شوند و کشور‌ها هم بخاطر تعصب‌های سیاسی خود هر کدام به ادامه این جنگ‌ها کمک می‌کنند؛

به امید دنیایی بدون تبعیض و تعصب و جهانی پُر از آزادی و برابری

آخرین سخنران این گردهمائی آقای محسن سیاحی بودند که مسئول جلسه پس از تشکر از آقای سرگزی دومین سخنران، میکروفون را رها کرده و به آقای سیاحی سپردند تا مطالب مورد نظر خود را بیان فرمایند، سومین سخنران در ابتدا توضیح دادند که موضوع سخنرانی امروز من در مورد هویت قومی در ایران است که من درآغازبه هرقسمت  جدا خواهم پرداخت و سپس در بارۀ شکل جمعی آن نیز سخن خواهم گفت.

نخست بايد  دید  و شناخت که هویت چيست ؟ هویت يعني چيستی هر چيزی كه به انسان مربوط ميشه منظور ما از مجموعه خصوصيتها ى نسبتا ماندنی است كه در وجودمان است و ما را از بقيه ديگران متمايز ميكند، مانند  مجموعه خصلتهاى ما كه شخص يا احساس دروني را تعيين ميكند، احساس هويت ترکیبی است از مجموعه متفاوت إحساسها، مثل احساس وحدت، احساس هم سازی، احساس تعلق، احساس أرزش، احساس استقلال واحساس اعتماد که سازمان يافته  به محور ارادۀ وجود است.

همچنين  لازم میدانم برخی از عناصر هويت ساز را نیز به طور كلی نام ببرم مثل: سرزمين، زبان، ادبيات، دين و ائين، مناسك، دولت، فرهنگ وغيره ….

زمانی كه ما زبان و گویش دیگری داريم كه با زبان ملی متفاوت است ومجموعه ای از سنتهای فرهنگی، پيشينه فرهنگی، همراه با پهنه سرزمينی داشته باشيم اين مجموعه را ميتوانیم يك قوميت بدانيم، با این توصیف و توضیح، میدانیم که  در ايران ما اقوام متعددی وجود دارند مانند : اقوام ترك ،عرب ، لر ،كرد ،بلوچ ، اقوام آذری ،گيلك و تركمن، که  نقش زبان در اينجا بسيار پر رنگ ويك عامل مهم هويت ساز برای قوميتهاست.

قوم، يك گروه انسانی يا نژادی است  در زبان وفرهنگ وروش زندگی،  که این تمنيات گروهي از یک سری ویژه گی ها، اما در چارچوب يك شاخه بزرگ نژادی بر خوردار است وحتى به بحشی از ديگر گروههاى هم نژاد خود نيز قابل تشخيص وتفكيك میشود، مهمترين خصوصيات يك قوم  داشتن نياكان مشترك واقعی ،نام مشترك ، سرزمين و زبان مشترك، فضاهاى مشترك سرزمينی، ارزشهاى مشترك و…ميباشد.

فلات ايران ناحيه اى جغرافيائی-منطقه ای و فرهنگی است كه همواره باعث تنوع نژادی وقومی شده است و در اين ميان تنوع وتكثر اقوام تشكيل دهنده جامعه آن  به نحويست كه إطلاق واژه هاى كثير القوم و یا جامعه چند قوميتی، با توجه به تركيب جمعيتی و أصولی که دارند انکار ناپذیر و غیر قابل تغییر است.

بنا براین با توجه  به حضور و زندگی قوميت هاى مختلف مثل فارسها و عربها، آذريها وتركمنها، تركها، بلوچ ها و كردها در كنار يكديگر در چارچوب یک جفرافياي سياسی نیز نشانه یک جامعه سیاسی چند قوميتی است، به همين دليل عمدتا نطفه بحران هويتی بوجود آمدۀ درون آنها به مرور زمان، اتفاق افتاده است که میتوان این بحران هویتی ومحصوصاً بحران سياسی را در  کردستان، بلوچستان، خوزستان و تركمنهای صحرا مشاهده کرد.

مسأله اقوام در ايران و طرز تعامل انها با يكديگر و همچنين با حكومت مركزی به عنوان يك واقعيت مهم در گذشته و حال و اينده مطرح بوده و خواهد بود.

مثل آسميلاسيون  یا محو شدن، که بطور خطرناکی در حال رشد و افزایش است، در این بخش  توجه شما عزیزان را به یک بررسی آماری  در مورد آسیمیلاسیون زبانی در ایران جلب میکنم:

بررسی های تغییر ترکیب زبانی ملت های ساکن ایران در یک بازده  زمانی چهل نشان می دهد گروه زبانی فارسی بزرگتر و بیشترگشته و در مقابل سایر گروه های زبانی دیگر  کوردی، آذری، ترکی، عربی، ترکمنی و… کوچک تر شده اند.

نتایج برسی یاد شده یعنی فاصله زمانی سال 1964 تا سال 2014 این گونه است:

جمعیت فارسی زبانان از 51.40 درصد به 62.10 درصد/ جمعیت کورد زبان ها از 8.20 درصد به 7 درصد / جمعیت آذری زبان ها از 16.70 درصد به 13.60 درصد / جمعیت گیلکی زبان ها از 5.8 درصد به 3 درصد / جمعیت مازندرانی زبان ها از 4.60 درصد به 2.80 درصد / جمعیت بلوچی زبان ها از 2.20 درصد به 2.40 درصد / جمعیت ترک زبان ها از 2.60 درصد به 1.60 درصد / جمعیت عرب زبان ها از 1.90 درصد به 1.60 درصد / جمعیت قشقایی زبان ها از 1.50 درصد به 1.20 درصد / جمعیت ترکمن زبان ها از 1.60 درصد به 0.90 درصد.

با دقت بیشتری به این آمار نگاه کنید، بر اساس این آمار یعنی:

افزایش 11 درصدی جمعیت فارسی زبان / کاهش 1.20 درصدی جمعیت کورد زبان / کاهش 1.00 درصدی جمعیت ترک زبان / کاهش 0.30 درصدی جمعیت عرب زبان / کاهش جمعیت 0.70 درصدی جمعیت ترکمن زبان.

آیا دلایلی روشن تر از این برای آسیمیلاسیون زبانی در میان اقوام مختلف ایران وجود دارند؟

در پایان این سخنرانی پرسش هائی چند از طرف حضار پیرامون منبع آمار ارائه شده، مفهوم و یا ترجمۀ واژۀ « آسميلاسيون »، اعداد اقوام ایرانی و…. مطرح شد که جناب  آقای سیاحی در مقام  آخرین سخنران جلسه  پاسخ های لازم  و منابع مورد نظر را در اختیار این عزیزان قرار دادند.

علیرغم  طولانی شدن مدت زمان این نشست، شیوائی بیان و تنوع موضوع های مورد بحث به گونه ای بود که هنوز نیز عده کثیری از آیدی های میهمان، همکاران و اعضا در لیست حاضرین جلسه قرار داشت از جمله : میهمانان گرامی با آیدی های : fadayiran1، Kavir e sabz، Varite، barge sabz، و خانم ها  و آقایان زهرا ارزجانی، مهناز احمدی، مریم مرادی، جعفری، لیدا اشجعی، سپیده صفری، سميه عليمرادی، زرین تاج الیاسی، درسا دره شوری، جمشيد غلامی سياورزان، نيما كاظمی نژاد، محمد مرادی اشكفتی ، محسن سياحی، محمد ابوطالبی ، اميد رمضانی ، احسان زندی ، احسان سرگزی ، مهدي موسوی ، محمد هادي زارع، محسن گلستانجو، علي شعبانزاده ، حميد تبريزی، منوچهر شفائی، کانون ترکیه، کانون دانمارک و…. که بیانگر توجه حضار به موارد مطرح شده در این نشست بود

بخش پایانی این جلسه بحث ازاد درباره حمله تروریستی اخیر تهران بود که کلیه حضار امکان مشارکت و بیان نظرات خود را داشتند، این تبادل نظر و گفتگو نیز تا ساعت 55/17 دقیقه ادامه یافت و درنهایت ختم این گردهمائی همراه با سپاس و قدرانی از حضور شرکت کنندگان توسط مسئول برنامه جناب آقای مرادی اعلام گردید.

 امید رمضانی

19 یونی 2017