متن گزارش جلسه کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی: 17 یولی٢٠١٧

گزارشگر: امید رمضانی

جلسه تیرماه کمیته دفاع از حقوق اقوام وملل ایرانی مجددا درتاریخ ثبت شده ( دومین شنبه هر ماه میلادی، راس ساعت 15 ودر فضا مجازی پالتاک ) برگذار شد که با توجه به استقبال فعالین حقوق بشر و مشارکت حضار تا ساعت 30/18 ادامه یافت، در این نشست که متاسفانه نقض حقوق جامعه ایرانی  را در بر می گرفتف تنی چند از همکاران کمیته مسئولیت برنامه های مختلف را داشتند که بر مبنای فراخوان منتشره و به دعوت مسئول جلسه آقای محمد مرادی میکروفون را دراختیار گرفته و بیانات خود را به سمع و نظر حضار رساندند.

 در ابتدا  مسئول جلسه ضمن درود و خیر مقدم به حاضرین اقای احسان سرگزی را بمنظور گزارش خبری ماه گذشته فراخواندند که این خبرها در رابطه با نقض حقوق اقوام ایرانی بود همراه بود با همرا با بررسی و تحلیل  انها، در زیر گزیده ای از مطالب مطرح شده از سوی آقای احسان سرگزی را میخوانید:

دانیال استخر، وکیل دادگستری، به دلیل مفتوح شدن دو پرونده برای وی در دادسرای شیراز، همچنان در زندان این شهر در بازداشت به سر می‌برد. وی که در نهم خردادماه به اتهام «توهین به رهبری» بازداشت شده بود، هم‌اکنون در پرونده دیگری با اتهام «اعمال‌نفوذ» رو به رو شده است .دستگاه قضایی برای این وکیل دادگستری در پرونده «توهین به رهبری» قرار کفالت صادر کرده است اما به دلیل گشایشیافتن پرونده دوم برای وی، تاکنون از آزادی آقای استخر خودداری شده است .

حسن رستگاری‌مجد، زندانی ۵۱ ساله اهل ارومیه که پیشتر از سوی شعبه ۱۰۴ دادگاه کیفری دو ارومیه به اتهام اخلال در نظم عمومی به سه ماه حبس و ۲۰ ضربه شلاق محکوم شده بود و بعد از قطعی شدن حکم، روز گذشته  حکم شلاق وی اجرا شد، یعنی دقیقا نقض ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر.

ایوب اسدی، زندانی سیاسی در زندان کاشمر، در آستانه هفتمین سال از دوران محکومیت خود از بیماری‌های متعددی رنج می‌برد و از رسیدگی پزشکی محروم مانده است او که از خرداد سال ۹۰ در حبس به سر می‌برد، از چندی پیش به بیماری‌های کلیوی، آسم و کاهش بینایی مبتلا شده است؛ با این حال مسئولین از اعزام وی به مراکز درمانی و رسیدگی پزشکی به وی خودداری می‌کنند .

مادر ۶ کودک در حالی که ۲۹ سال سن دارد به اتهام حمل مواد مخدر به اعدام محکوم شده است. او که به همراه کودک یکماه خود به زندان برده شد اکنون پیش از اجرای حکم قریب الوقوع اعدام خود با فرزندش خداحافظی می کند، این زن که در ۱۵ سالگی ازدواج کرده فقر و مشکلات خانوادگی را زمینه ارتکاب عمل خود دانسته است و باز هم نقض ماده ۳ و بند ۲ از ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر

اداره اطلاعات استان خراسان رضوی تمام نسخ کتاب “نوشتن و خواندن کُردی کرمانجی” را علی رغم داشتن مجوز انتشار از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توقیف کرده است .

نماینده مردم سراوان در مجلس شورای اسلامی گفت که هیچ اقدامی از سوی مسئولان برای کمک به بحران استان سیستان و بلوچستان نشده است و ما بسیار گله‌مند و معترض هستیم .

وضعیت جسمی “میر پیغامی” که هشتم خردادماه توسط نیروهای اطلاعاتی بازداشت شده وخیم اعلام شده است .این شهروند هم‌اکنون در بازداشتگاه حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران ارومیه بخش اطلاعات نظامی تحت بازجویی می‌باشد،امیر پیغامی هنگام بازجویی مورد ضرب و شتم و شکنجه نیروهای اطلاعاتی قرار گرفته است، وضعیت پای چپ این شهروند کُرد به دلیل داشتن یک نوع بیماری، وخیم بوده و نیروهای اطلاعاتی با معالجه پزشکی وی مخالفت می‌کنند. یعنی نقض بند۱ ماده ۱۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر

معاون استاندار سیستان وبلوچستان و سرپرست فرمانداری ویژه چابهار با تقدیر از سفر وزیر نیرو برای بررسی مشکلات آب و برق این شهرستان گفت که بیش از ۴۰۰ روستا در شهرستان چابهار با تانکر سیار (برای هر نفر ۱۵ لیتر) آبرسانی می شوند. او اضافه کرد “۷۹ درصد جمعیت ۲۸۳ هزار نفری شهرستان چابهار فاقد شبکه آبرسانی هستند.”

خوانندگان گرامی در صورت تمایل میتوانند از طریق فایل صوتی زیر، مشروخ این بخش خبری را دریافت نمایند:

http://bashariyat.org/?p=9391

فعال دیگر کمیته اقوام، خانم سپیده صفری بخش بعدی برنامه یعنی  بررسی مواد اعلامیه  جهانی  حقوق بشر و مقایسه ان با قانون اساسی و چگونگی اجرا  ان در ایران  را بعهده داشتند که در این برنامه ماده هفت منشور جهانی حقوق بشر را مورد بحص و بررسی قرار دادند و مقایسه ای داشتند با اصول مندرج در  قانون اساسی جمهوری اسلامی. با همین ماده.

ایشان پس از درود گفتند :  بر اساس ماده هفتم منشور حقوق بشرهمه در برابر قانون برابرند و همگان سزاوار آنند تا بدون هیچ تبعیضی به طور برابر در پناه قانون باشند. همهٔ انسانها محق به پاسداری و حمایت در برابر هرگونه تبعیضی هستند که ناقض این «اعلامیه» است. همه باید در برابر هر گونه عمل تحریک آمیزی که منجر به چنین تبعیضاتی شود، حفظ شوند .

درک دیدگاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درباره حقوق بشر و تبیین جایگاه آن فقط و فقط در نوشتار آن دارای اهمیت ویژه ای است، چراکه، نظام جمهوری اسلامی ایران چه از نظر مبنای ایدئولوژی و چه از حیث سابقه تاریخی ملی و تمدن باستانی نمی تواند نسبت به موازین حقوق بشر بی تفاوت بماند. به همین دلیل در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به مفاهیم و موازین حقوق بشر و آزادی های اساسی با حفظ معیارهای دینی توجه مناسبی شده است. برای دستیابی به پاسخ مناسب بهترین و کوتاه ترین راه این است که از دیدگاه اعلامیه جهانی حقوق بشر به قانون اساسی نگاهی افکنده شود. قانون اساسی از یک سو به کرامت و ارزش ذاتی انسان پرداخته و از سوی دیگر، حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به طور خاص مورد تاکید قرار داده و رعایت آن ها را لازم دانسته است، در عین حال از ذکر عوامل محدود کننده اجرای حقوق و آزادی ها نیز غافل نمانده است.یعنی اینکه در تمامی موارد سوپاپ اطمینانی برای دور زدن قانون اساسی که خود وضع کرده اند گذاشته است .

در قانون اساسی اصل سوم بند نهم و اصل بیستم آمده است:رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‌های مادی و معنوی

همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند .

در ابتدا بندهایی از قانون اساسی را خواندم که متوجه شویم در قانون اساسی ایران نیز چنین قانونی وجود دارد اما آیا این بند در تمامی امورات کشور رعایت میشودیا خیر؟

با نمونه اخبار ها و اصل های قانون اساسی و تحلیل آنها متوجه خواهید شد که قانون گزاران جمهوری اسلامی به هیچ عنوان حتی به قوانینی که خود وضع کرده اند عمل نمیکنند .

رسانه‌های وابسته به کردهای ایران از توقیفیک کتاب به زبان كُردی با رسم الخط لاتین و احضار عباس اسماعیلی، یکی از نویسندگان آن خبر داده‌اند، این کتاب که آموزش زبان کردی كرمانجی در خراسان است توسط انتشارات “عمو علوی” منتشر شده که بنا بر اعلام این رسانه‌ها از فعالیت این انتشارات نیز جلوگیری شده است .

و اما قانون اساسی و اصل پانزدهم: زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است، اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است .

هموطنان طبق اصول قانون اساسی عمل میکنند توهینی به اصل پانزدهم نمیکنند و در کنار آن کتاب خود را تعلیف میکنند، ولی چرا باید به چنین مشکلاتی بر بخورند.آیا فقط بخاطر کرد بودن یا اینکه در این کتاب آموزش ضد حکومتی یا ضد اسلامی داده شده است؟  مگر نمیگویید رفع تبعیضات پس چرا اجرا نمیشود؟

دختر جوانی که نیمه‌های شب از سوی دو نقابدار هدف اسیدپاشی قرار گرفته بود، بعد از ۲۰ روز جدال با مرگ، سرانجام روی تخت بیمارستان جان سپرد، یعنی آتش به اختیار!!!؟ مگر نمیگویید مرد و زن باهم برابر هستند، یا اینکه اسلام در ایران به خطر افتاده است؟.

اصل بیستم: همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند .

اصل بیست و یکم:  دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد:

ایجاد زمینه‏‌های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او

البته گفتنی است در قانون اساسی همیشه یک سوپاپ اطمینان وجود دارد که همان آتش به اختیار است.

شیخ مولی نیسی، از شهروندان عرب‌زبان و سنی مذهب در اهواز، به اداره اطلاعات این شهر احضار شد، این احضار در رابطه با جشنی است که به مناسبت عید فطر در منزل این شهروند اهوازی برگزار شد.

در اصل نوزده آمده است: مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود .

اما در این اخبار میبینیم که به هیچ عنوان این اصل رعایت نمیشود.چرا به این دلیل که این شخص عرب سنی است؟  یا اینکه در این جشن امنیت کشور به خطر افتاده است!؟

حقوق بشر و دغدغه های اخلاقی از جمله موضوعاتی هستند که بشریت نسبت به آن حساس است و آنها را در گستره جهانی مورد توجه قرار می دهد، فرایند جهانی شدن حقوق بشر، عملاً به گسترش حمایت بین المللی از حقوق بشر در چارچوب نظم حقوقی ای به منصه ظهور می رساند که در نهایت ساختار و کارکرد نهادهای بین المللی و دولت ها را دستخوش تغییرات شگرف می کند.البته قابل ذکر است که، از گفتن تا عمل کردن راه بسیار است و شوربختانه با توجه به موارد کوچکی که در بالا برای شما عزیزان عرض کردم دیدید که حداقل دولت ایران با اینکه تقریبا قانون اساسیش را از متون حقوق بشر برگرفته است اما دستخوش تغییرات نشده است .

با اتمام سخنرانی خانم صفری و آغاز بخش دوم جلسه یعنی سخرانی، از سخنران اول این نشست، خانم مهناز احمدی  برای ارائه سخنان خود پیرامون « از  کولبران تا  پولبران » میکروفون را در اختیار بگیرند، خانم احمدی بدون هیچگونه مقدمه ای فرمودند

‎متاسفم از گفتن این بیانات اما این یک واقعیت است که رسانه های داخلی ایران به ویژه رسانه های کرد زبان سالهاست،  بطور متوسط هرماه خبری از کشته شدن یک کولبر در مناطق مرزی کردنشین منتشر می کنند .

‎کمپین بین المللی حقوق بشر در سال ۱۳۹۱ در گزارشی اعلام کرده بود که در فاصله یکسال ۷۴ مورد مرگ و ۷۶ مورد مجروح در میان کولبرها مشاهده شده است، از این تعداد۷۰ نفر با شلیک نیروهای انتظامی کشته شده اند و ۴ نفر بر اثر سرما یا انفجار مین و یا سنگینی کوله باری که حمل می کردند، مرده اند،

‎بار اين كولبرها چيست؟؟  این کولبرها چای، پارچه، تلویزیون، کریستال، مواد خوراکی و… را برشانه های نحیف خود می گذارند تا بدون گمرک از کوه بالا بروند و وارد کشور شوند.

‎بسیاری از آنان به دليل فشارهای  وارده  و همچنين به دليل مسير طولاني و سختي مسیر راه،  یا سکته میکنند که نمونۀ آن یک کولبر ۳۵ ساله به نام احمد عزیزپور از اهالی روستایی در ۱۵ کیلومتری بانه بود كه هنگام حمل بار سكته قلبي كرد. احمد عزیزپور در اصل کارگر ساختمانی بود و صاحب دو فرزند که در زمستانهای سرد کردستان به ناچار برای تامین زندگی خود کولبري می كرد .

‎افرادی که کشته می شوند فقط کسانی نیستند که روی نوار مرزی مثلا ایران و عراق کشته می شوند، بسیاری از آنان داخل مرزهای ایران کشته می شوند. یعنی آن مامور با این ظن و گمان که احتمالا این فرد یا حتی آن ماشین، حامل کالای قاچاق است، بدون رعایت مقررات قانونی ازجمله ایست و یا اخطار، تیراندازی می کند.

‎به نظر جامعه شناسان، مردم کردستان برای کلمه قاچاق تعریف دیگری دارند. آنها حمل اجناس و کالاهای معمولی و ورود بدون گمرک آنها را که برای تامین معیشت و به دلیل بیکاری گسترده در مناطق کرد نشین است، قاچاق نمی دانند، برای کالای قاچاق یک تعریف عرفی و یک تعریف قانونی وجود دارئ،  تعریف قانونی آن این است که تمام کالاهایی که چه شرعی باشند، چه غیر شرعی و چه قانونی و یا غیرقانونی، وقتی از مجراهای غیر گمرکی وارد کشور می شوند، کالای قاچاق نامیده می شوند. ولی با خیلی کالاها طبیعتا برخورد شدیدتر است مثل اسلحه و یا مشروبات الکلی و یا ماهواره. ولی کسانی هم هستند که کتاب وارد کرده اند، چند سال پیش یکی از کولبرها کتاب همراهش بود که از سوی نیروهای مرزبانی مجروح شده بود. مسئله این است که آن مامور چگونه  تلقی و یا استنباطی از این فرد دارد که اقدام به  تیراندازی می کند، اگر بخت با او باشد تیر به او اصابت نمی کند در غیر این صورت یا مجروح و یا کشته می شود. تردیدی نیست که ما هم موافق این هستیم که دولت ورود غیر قانونی و قاچاق اسلحه و مشروبات الکلی را کنترل کند، ولی اینکه هر کسی را که بخاطر مشکلات اقتصادی و برای بدست آوردن یک لقمه نان وتامین معاش، اجناسی را برای فروش می آورد که در اصل غیر شرعی و استفاده از آن غیر قانونی نیست، دیگر به سختی می شود نام آن را قاچاق گذاشت، زیرا این اقدام برای سیرکردن شکم و تامین معیشت خود فرد است .

‎مشکل کردستان چه در دوران قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و آن درگیریهای کردستان و جنگ هشت ساله ایران و عراق، اینست که هیچ طرح اقتصادی زیر بنایی در این منطقه وجود ندارد،  بیشترین میزان بیکاری در استانهای کردنشین مثل ایلام، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی است، به دلیل اینکه هیچ طرح استراتژیکی در این مناطق ایجاد و اجرا نمی شود، می گویند به دلیل اینکه  این مناطق مرزی هستند نمی توانند طرحهای بزرگ را اینجا پیاده بکنند، جدا از کسانی که در ادارات دولتی کار می کنند اهالی این مناظق از نظر معیشتی در شرایط  بسیاربدی هستند، تا آنجا که مجبور می شوند دست به حمل کالا بزنند. یعنی عبور از مرز، که ما به آن کاسبکاری مرزی می گوئیم، ما هم دوست نداریم اسم قاچاق روی هم شهری هایمان گذاشته شود چون اسم قاچاق را روی حمل اسلحه، مواد مخدر و مشروبات الکلی می گذارند. دولت خیلی کارها و طرح ها می تواند انجام بدهد ولی متاسفانه با ما مرزنشینان همکاری نمی کند. ( خانم احمدی از همکاران کُرد در کمیته اقوام و ملل ایران هستند).

‎اگر به کولبری تیراندازی شود، به جای اینکه از آن مامور بخواهند توضیح بدهد که چرا این اتفاق افتاده است، اگر کشته شده باشد که هیچ، اگر زخمی شده باشد با همان وضع او را روانه زندان می کنند، آنان همیشه یک نگاه امنیتی به مسئله دارند، در نتیجه قانون از مامور مسلح حمایت می کند نه شهروندی که هدف قرار گرفته است .

‎حسن روحانی رئیس جمهوری ایران در جریان مباررات انتخاباتی خود درسال ۹۲ در سفر به سنندج خطاب به مردم این شهر گفته بود وعده میدهم در دولت تدبیر و امید منزلت اقوام و اهل سنت به جای اصلی خود بازگردد.

‎به دنبال روی کار آمدن دولت او وادامه روند کشته شدن کولبران کرد به دست نیروهای مرزی، در بهمن ماه سال ۹۲ امید کریمیان نماینده مردم مریوان در مجلس شورای اسلامی خطاب به رئیس جمهوری ایران گفته بود که از عدالت اجتماعی تان، تا کنون کشته شدن شهروندان کرد توسط نیروهای انتظامی کردستان نصیب ما شده است .

‎بر اساس قانون وقتی کالای قاچاق وارد مرز شد باید اول این پروسه را طی کند که

1-مامورایست بدهد، 2-اخطار بدهد ودر صورتی که فرد توجه نکرد بعد تیر هوایی شلیک کند و درصورتی که فرد متوقف نشد از کمر به پائین به او شلیک کند. این ها مواردی است که قانونگذار در قانون تصریح کرده است، ولی متاسفانه در بیشتر موارد گلوله از کمر به بالای آنها شلیک شده است، یعنی حدود چهل درصد موارد گلوله حتی به سر فرد اصابت کرده است، مشخص است که قانون اجرا نمی شود، در مواردی هم که خاطی مامور بوده است، يعني مامور مرتكب خطا شده، سازمان و یا نهاد حامی او دیه فرد را پرداخت می کند و دیگر مشکل مامور حل می شود و اصلا قضیه پیگیری نمی شود جز موارد خیلی اندک، هیچ ماموری بخاطر تیراندازی بدون اخطار و یا ایست، معزول نشده یا مورد مواخذه قرار نگرفته است.

 ما روستاهایی داریم که در یکی دو کیلو متری مرز قرارگرفته است با مردمی فقیر که حتی به حداقل امکانات پزشکی دسترسی ندارند، باید در چنین مواردی ماموران با دقت بیشتر و رعایت جدی مقررات و قانون رفتار کنند.

‎در کردستان براساس گزارش ها سن کولبران و یا کاسبکاران مرزی از ۱۰ سال تا ۸۰ سال است. کودکان و زنان زیر بار حمل کالاهای سنگینی که باید از کوهها بالا ببرند زود پیر و فرسوده می شوند و اگر هم بخت یار آنها باشد و از تیر مامور مرزی جان سالم بدر برند، ممکن است کنار سنگی و میان راه در پیچ و خم کوره راههای کوهستانی، زیر بار سنگینی که به کول گرفته اند، آخرین نفس را بکشند.

بغض‌های کولبر جوان: «هرگز فکر نمی‌کردم بعد از ۲۰ سال تحصیل مجبور به کولبری بشوم» : مهدی ابراهیمی، متولد فروردین ۶۴ مقطع کارشناسی ارشد جامعه شناسی

مهدی ابراهیمی، متولد فروردین ۶۴ که مقطع کارشناسی ارشد جامعه شناسی را در دانشگاه پیام نور تهران به اتمام رسانده است، در حال حاضر در مناطق مرزی مشغول به کولبری است .

‎این کولبر جوان در مصاحبه ای با کرد تودی از مشقت ها و دلایل انتخاب این شغل می گوید که خلاصه اي از متن آن رو برایتان ميخوانم:

‎وی در جواب این سوال که آیا جهت کسب شغل مناسب تر و مرتبط با رشته تحصیلی، اقدامی انجام داده است، گفت: اقداماتی انجام داده ام ولی نه پیگیری قابل ملاحظه ای شده و نه جواب درستی گرفته ام. پارسال در همین زمینه خدمت نماینده مجلس آقای مرادی رفتم. ایشان نامه ای به وزارت کار و تعاون ارسال کردند. نامه را به اداره کار و تعاون استان ارجاع دادند. در استان هم بنده را به اداره تعاون شهرستان نزد آقای مهدی زاده فرستادند. ایشان گفت نامه را پیوست میکنم به گمرک مریوان، به گمرک مرز باشماق مراجعه کردم، در گمرک از بنده سوالاتی پرسیدند .

‎در گمرک از بنده پرسیدند، از آشناهای آقای مرادی هستید؟ بنده در جواب گفتم با ایشان حرف زده ام  و ایشان من را می شناسند و در همین حد با ایشان آشنایی دارم. گفتند برو خبرت میکنیم. بعداز مدتی هیچ خبری نشد، خودم پیگیری کردم و زنگ زدم، جواب دادند که اصلا هیچ نیرویی جذب نمیکنند .

‎وی ادامه داد:  این همه دوندگی کردم و پیگیری های مختلف انجام دادم و نهایتا در یک روز با یک تلفن ۳۰ثانیه ای ختم به هیچ شد .

‎وی در مورد سختی های کولبري گفت: نزدیک به یک سال است که کولبری میکنم و در همین حین نیز به دنبال کار گشته ام، به سایت های کاریابی سر زدم، با شرکت ها و موسساتی در تهران تماس گرفتم، همه آنها بی نتیجه بود، در نهایت از سر اجبار همین کولبری را ادامه دادم، پدرم حدود ۹سال پیش درگذشت خرج خانواده (مادر و برادر کوچکترم) به دوش من بوده و خدارو شکر اصلا دست فقر دراز نکرده ایم، لقمه نانی بوده هرچند به قیمت سوختن و ساختن، در سالهای گذشته به دلایل امنیتی و موارد دیگر که مزید بر علت بود، تنها چیزی که به آن فکر نمی کردم کولبری بود می دانستم کاری واقعا سخت و خطرناک است ولی اوضاع شغلی به شدت نامساعد بود، با خودم گفتم یک بار به صورت آزمایشی امتحان می کنم، اولین بار که رفتم تا سه روز نمی توانستم از جایم تکان بخورم، آنقدر بدنم خسته شده بود و کوفتگی های فراوان داشتم. بعد از آن دوباره مجبور شدم، چون پولی که به دست می آمد نقد بود و من خیلی به پول نقد نیازمند بودم.

‎اين گوشه اي از دردودل يک جوان تحصيل كرده يكورد بود كه به ناچارمجبور شده است حرفه   كولبري راانتخاب كند، البته فكر می كنم آگر بگویم كولبري او را انتخاب كرده است شاید بهتر باشد.

عزیزان، کولبر قاچاقچی نیست کولبر به قول مسئولان بازرگان است ولی بازرگان بی سرمایه،  روزانه بطور معمول حدود۸۰ تا۹۰هزار تومان درآمد کولبرهاست،  روزانه ۳۵ تا ۴۵کیلو بار حمل ميكنند و هزینه حمل بار برای هر کیلو معادل ۶هزار تومان است، ولی هر روز رفتن خیلی سخت و غیر قابل تحمل، به همین دلیل روی هم رفته روزی ۹۰ تا ۹۵ هزار تومان درآمد حاصل می شود.

واقعا دردناک است كه اين انسان ها فقط برای سير كردن خود و خاانواده هایشان و تأمين حداقل مايحتاج زندگي دست به انجام كاري مانند كولبري ميزنند و اما  سزای آنان اينست كه بدون ايست بازرسي كشته شوند.

با تصور به اينكه كارشان جرم است ،قاچاق است، آیا واقعا سزایشان اينست؟؟ انسان های مظلوم و محرومی كه هيچ توان دفاعي از خود ندارند، کسانی که جان خود را برای  خانواده هایشان در كف دست قرار داده اند.

چرا می بایست آنان كشته شوند ولی  مسئولان محترمي كه ميلياردها ميليارد اختلاص و دزدي می کنند حتي نبايد دادگاهي يا محاكمه شوند؟  چرا در مملكت ما فقط مظلومان حقشان پایمال ميشود؟؟ مگه همه إنسان نيستيم؟؟ چرا بايد خون يكي رنگينتَر  از دیگری باشد؟؟ پولبران با دادن رشوه و زدو بند با  هم  مشكلشان  حل ميگردد ولي  کولبران و بيچاره گان …و وااااي بحال اين فقرای مادی و وای به حال آن فقیران فکر و اندیشه.

‎براساس گزارش رسیده به آژانس خبررسانی کُردپا، یک کولبر کُرد به نام زورار محمدی فرزند عبدالله اهل روستای نلاس از توابع سردشت که در نتیجه شلیک مستقیم نظامیان حکومتی به شدت زخمی شده بود، پس از چند روز بستری در بیمارستان مهاباد جان سپرد، این کولبر کُرد در منطقه “کانی زرد” سردشت هدف گلوله نظامیان حکومتی قرار گرفته بود،  پزشکان در حین بستری نمودن این کولبر وضعیت عمومی وی را وخیم گزارش داده بودند.

‎از دیگر سو، شامگاه دوازدهم تیرماه، گروهی از کولبران کُرد در مرز “البیران” بخش سرو از توابع ارومیه مورد تیراندازی نظامیان حکومتی قرار گرفتند، در این حادثه دو کولبر اهل روستای “گل‌شیخان” از توابع صومای برادوست و دو کولبر دیگر اهل روستای “بانی” از توابع منطقه ترگور ارومیه زخمی گردیدند .

‎هویت دو تن از کولبران زخمی شده “ناصر عمرزاده” و “دکتر خوشرو” اهل روستای گل‌شیخان اعلام شده است، این چهار کولبر کُرد هم‌اکنون در یکی از بیمارستان‌های ارومیه تحت مداوا پزشکی می‌باشند .

‎رسول خضری عضو کمیسیون اجتماعی مجلس از آغاز پوشش بیمه ای ۱۸ هزار کولبر در کل کشور خبر داده گفت “بیمه کولبران شامل بیمه درمانی، از کار افتادگی، مستمری و بازنشستگی و دیه است که قرار است به زودی کولبران تحت پوشش آن قرار گیرند.

رسول خضری درباره آخرین وضعیت حمایت بیمه ای کولبران، افزود: “ (۸ تیرماه) پوشش بیمه ای کولبران جهت حمایت از این گروه با حضور مسئولان وزارت کار آغاز شد.”!!!!

نماینده مردم سردشت و پیرانشهر در مجلس شورای اسلامی، ادامه داد: “با توجه به سختی کار کولبران و براساس برنامه ریزی صورت گرفته، پیش بینی می شود ۱۶ تا ۱۸ هزار نفر از کولبران تحت پوشش بیمه قرار گیرند”

وی یادآور شد: “واقعیت آن است که رهبری بارها بر این نکته تاکید داشتند که نباید به دنبال کولبرهایی رفت که دنبال یک لقمه نان جهت گذراندن معاش خود هستند بلکه باید در پی قاچاق‌های سازمان یافته بود .”

خضری تاکید کرد: “این طرح نیز هنوز کامل نشده و منتظر اعلام نظر مسئولان مربوطه هستیم اما به زودی نهایی شده تا در صحن مورد بررسی قرار گیرد” و « باز هم وعده مسئولان».

بعد از اتمام بخش پایانی این جلسه اختضاص به بحث ازاد داشت با موضوع « پناهنده، پناهجو و کشور میزبان»  که  سه سخنران از سه کشور مختلف، به ترتیب آقایان محسن سیاحی از کشور سوئد، محمد ابوطالبی از مالزی و محمد گلستان جو از اندونزی در آن شرکت داشتند .

 در ابتدای بحث، آقای سیاحی با ابراز شادمانی از فرصت پیش آمده همراه با آرزوی سلامتی و موفقیت برای حضار در جلسه فرموند: نخست سخنانم را به دو بخش قسمت ميكنم :

یک، با جابجايي اجباري حدود ٦٠ميليون نَفَر در سطح جهان وگذاربا كشتي از مديترانه كه در عناوين اخبار به صورت روزانه مشاهده ميشود هر روز بيش از بيش عبارتهاى پناهنده و مهاجر به طرز عاميانه اى به جاى يكديگر در رسانه ها و گفتمان عمومي استفاده مى شوند ولى آيا تفاوتي ميان اين دو وجود دارد يا نه ؟و اگر تفاوتي هست حائز اهميت است ؟

بله قطعأ اين دو عبارت با يكديگردارای تفاوت است که بسیار حائز اهميت است زيرا اين دو عبارت معاني مجزأ ومتفاوتى دارند كار برد اشتباه اين دو اصطلاح ميتواند مشكلات فراوانى براى اين دو جمعيت به بار أورد .

پناهندگان افرادي هستند ؛كه از درگيريهاى مسلحانه وَيَا آزار و اذيت فرار كرده اند بالغ بر ١٩.٥ميليون نَفَر در سراسر جهان .

وضعيت انان اغلب چنان خطرناك وغير قابل تحمل است كه به جستجوى امنيت دركشورهای نزديك، از مرزهاى ملى عبور كرده و در جامعه بين الملل به عنوان پناهنده با امكان دسترسي به كمك كشورهای كميساريا و ديگر سازمانها به رسميت شناخته ميشوند، از آنجايی كه بازگشت به خانه براى آنان بيش از حد پر مخاطره است وبه پناهندگي در ديگر کشورها نيازمندند به طور خاص پناهنده شناخته ميشوند اينها افرادي هستند كه محروميت از پناهندگى برايشان عواقبی مرگبار دارد.

تعريف پناهندگى وحمايت از پناهندگان بر أساس قوانين بين المللى است،  كنوانسيون ١٩٥١ پناهندگان و پروتكل ١٩٦٧مربوط به آن علاوه بر متون حقوقى ديگر از جمله كنوانسيون پناهندگان ١٩٦٩سازمان وحدت آفريقا ،امروزه همچنان مبناى حمايت از پناهندگان ميباشند که أصول حقوقي مندرج در انها بر  شماري قوانين وعملكردهاى بين المللى ،منطقه اى و ملى تأثير گذار بوده است .

كنوانسيون١٩٥١ در بر گیرنده تعريف پناهنده است  و چهارچوب حقوق أوليه اى كه كشورها مى بايد به آنها أعطا كنند را مشخص مى كند، يكى از أصول اساسى حقوق بين الملل اين است كه پناهندگان نمى بايست اخراج وَيَا مجبور به بازگشت به موقعيتي شوند كه زندگي و آزادي آنان در موقعیت خطر قرار گيرد.

حمايت از پناهندگان جنبه هاى گوناگون دارد از جمله تأمين عدم بازگشت به مخاطراتى كه از آن فرار كرده اند،  دسترسي به روند عادلانه و كار آمد،  تعيين وضعيت پناهندگي و اقداماتى جهت تضمين حقوق بشر أوليه آنان تا در حين كمك براى يافتن رَآه حلى ماندگار،  آنها بتوانند در امنيت وبا كرامت انسانی  زندگي كنند.

 دولتها مسئوليت أوليه تأمين اين حمايت را بر عهده دارند از اين روست كه كميساريا به صورت تنگاتنگ با دولتها همكاري مى كند وآنها را راهنمايى و حمايت مى كند تا مسئوليتهاى خود را اجرا نمايند .

مهاجرين ؛به علت تهديد مستقيم به مرگ با آزار و اذيت تصميم به نقل مكان نميگيرند بلكه بيشتر براى بهبود در روند زندگيشان با يافتن كار بهتر و يا در مواردى براى آموزش، تجديد ديدار با خانواده و يا دلايلي مشابه، جا به جا ميشوند بر خلاف پناهندگان كه نميتوانند در امنيت به خانه هاى خود باز گردند مهاجرين با هيچ مانعي براى بازگشت رو به رو نيستند و اگر تصميم به بازگشت بگيرند همچنان از حمايت دولتشان بهره مند مى شوند .

براى هريك از دولتها اين تفاوت حائز اهميت است كشورها با مهاجرين مطابق با قوانين مقررات مهاجرت برخورد مى كنند ولى با پناهندگان مطابق با قواعد حمايت از پناهندگان و پناهجويي كه در قوانين ملى و بين المللي وضع شده بر خورد مي شود،  كشورها در قبال افرادي كه در سرزمين وَيَا مرزهاى آنان پناهجو مى باشند مسئوليتهاى خاص دارند و كميساريا به كشورها در اجراى مسئوليتهاى مربوط به حمايت از پناهندگان و پناهجويان كمك مى كند .

سياست راهي براى مداخله در چنين مباحثي پيدا مى كند، اختلاط دو گروه  پناهندگان با مهاجرين مى تواند پيامدهاى جدى براى زندگي و امنيت پناهندگان به بار آورد و استفاده نادرست از اين دو واژه موجب كاهش توجه مورد نياز در راستاى حمايتهاى قانوني مختص پناهندگان که بيش از هميشه به اين حمايت ها نيازمندند.

بپذیریم که مي بايست با همه إنسانها با احترام و كرامت ورفتار كنيم،  مى بايست از احقاق حقوق بشر مهاجرين اطمينان حاصل كنيم و همزمان پاسخی قانوني مناسب براى پناهندگان به دليل وضعيت خاصشان آرائه نمائيم زیرا پناهندگي يك حق است ؛نه يك امتياز .

سوئد يكي از كشورهاي طرفدار تساوى إنسانها از لحاظ در آمدي مى باشد به همين دليل جزء كشور هايست كه فقر بندرت در آن به چشم مى خورد اين كشور هميشه نزديك به بالاترين شاخص رشد انساني بوده است .اي شاخص مردم كشورهاي مختلف را از لحاظ اميد به زندگي دانش و استاندردها زندگي رتبه بندى مى كند مردم سوئد ماليات بالايي را براى حفظ رفاه اجتماعي خود مى پردازند و ديري نمى يابد كه ماليات در كشور سوئد به بالاترين مقدار در كل دنيا مى رسد سوئديها در خلق برابري اجتماعي و موفقيت اقتصادي بسيار موفقند .

اكثر ما بر سر دو راهي  زندگی در میهن و کشور میزبان هستيم، پذیرش این یک واقعیت است که  زندگي در ايران و کشورهای میزبان هریک مشكلات خاص خودش را دارد،  يعني در ايران مشكلاتي هست و در سوئدهم مشكلاتی، اکثر ما فكر مى كنيم كه با خروج از میهن دیگر مشکلی نیست بویژه در کشورهای اروپائی حال آنکه  اينجا هم مشكلات خاص خود را دارد،  زمانی که فرد یا افرادی بمنظور پناهجوئی خود را به اداره مهاجرت يا پليس معرفي مى كنند بايد دليل قانع كننده اى براى این امر و خروج از میهن ارائه کنند، يعني خطر تهديد و یا دستگیر شدن در کشور مبداء تا دليل قانع كننده اى باشد براى دادن مجوز زندگي و پناه براى شخص پناهجو از طرف كشور میزبان، زمانی که این کار انجام شد تازه ١٥٪‏ كار پيشرفت كرده و ٨٥٪‏ديگيرباقیست از جمله فراگیری زبان، یافتن شغل یا منبع در آمد، زیرا  بدون اخذ أقامت به هيچ وجه نمي توان كار کرد بویژه در كشور سوئد، در اینجا زن ومرد با هم  كار كرده اند، باتفاق مالیات های سنگین پرداخته اند و با هم….. تا کشور سوئد را با این امکانات  بوجود آورده اند پس یک پناهجو نیز بايد خود را بايد براى كار وتلاش زياد آماده سازد.

 كشور سوئد براى خانواده و بچه ها بسيار عالىست ولي چه بسیارند هموطنانی كه براى تربيت بچه هايشان را ازآنها دور مى كردند و يا اختلاف و جدائی در  روابط زناشويي با یک بهانه کوچک اما  بواسطة مسائل ناشی از اداره سوسيال، و در نتیجه ایجاد یک زندگي سرد و بيروح بیشترین آسیب آن متوجه فرزندان و زندگی آنان در آینده خواهد شد.

یکی دیگر از مشكلات بسيار عمده  در جامعه ایرانی ساکن کشور سوئد ما حق و حقوق فراوانی است كه به بانوان تعلق میگیرد و متاسفانه  اكثر خانم های عزيز از اين فرصت به درستى استفاده نمى كنند يعني  تمام مشكلات و محدودیت هائی را كه در ايران داشته و سبب افسردهگی روحی و روانی آنها شده است را متوجه فردی می سازند که  با سختي و مشكلات بسیار امکانات خروج آنان از کشور را فراهم ساخته است.

  یک پنهاهجو اگر در کشور مبداء امنیت ندارد و با خطر جانی روبروست پس بايد خویشتن را براى مشکلات ناشی از پروسه پناهندگی در كشور سوئد و يا هر كشور میزبان ديگري آماده سازد، همچنین خانواده ها باید بپذیرند که با كمك  و یاری یکدگر بسیار بهتر و آیانتر میتوانند با این مشکلات مبارزه کنند، متاسفانه  در كشور سوئد تعداد بسيارى از خانوادهاى ايرانى با بيماريهاى روحي و رواني و افسردگي دسته پنجه نرم ميكنند  و با تاسف بسیار باید اعلام کنم که كم نيستند تعداد خانوادهاى پاشيده شده، بايد خودمان را براى اين مشكلات ومعضلات اماده كنيم.

سخنران دوم این بحث و گفتگو آقای محمد ابوطالبی بودند که با دعوت آقای مرادی به سخنرانی پرداخته، ضمن درود و عرض ادب به حضار، همکاران، آزادیخواهان جهان و بالخصوص تمامی مبارزین راه آزادی و آگاهی بخشی خلق های ایران  گفتند:

امشب درادامه مبحث پناهندگان ، میخواهم مطالبی را به خدمت عزیزان معروض دارم،  طبق روال همیشگی و به عنوان فصل الخطاب نگاه منشور جهانی حقوق بشر به پناهندگی را بیان کرده سپس نگاهی گذرا بر وضعیت پناهندگان درمالزی خواهم داشت .

تعاریف

            الف –پناهنده : هر انسانی سزاوار و محق به پناهجویی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای پناه دهنده در برابر پیگرد قضایی است.ماده 14 منشور حقوق بشر

ب – مهاجرت :هر انسانی سزاوار و محق به داشتن آزادی جابه جاییحرکت از نقطه ای به نقطه ای دیگر و اقامت  در هرنقطه ای است.ماده 13 منشور حقوق بشر

و اما درمالزی

مالزی به خاطر ارایه سه ماه ویزای توریستی به ایرانیان (که از زمان خاتمی برقرارشده بود) بهترین و یا شایدیکی از چندکشور معدودی بود که به هنگام خروج بی برنامه هر ایرانی می توانست به سهل الوصول ترین مقصد تبدیل شود .از این رو بعد از تحولات انتخابات 88 بسیاری از فعالین ، پیاده نظام جنبش و خانواده هایی که در پی آرامش بعد از کشتار و سرکوب بودند به مالزی نقل مکان کردند تقریبا تمامی آنها به امید آن آمدند که به زودی باز خواهندگشت ……..

اما روند امور و تصویرنگاری مردم توسط روزنامه های وابسته وتلویزیون و دستگیری های گسترده و محاکم نمایشی رژیم که حتی به خبرنگاران خارجی وتوریست های  رهگذرنیز رحم نکرد این باور را برای بسیاری از فعالین و پیاده نظام جنبش سبز تبدیل به یاس و غیر ممکن کرد، اما خانواده هایی که شرایط مالی خوبی داشتند و از قبل منابع مالی تنها به زیبای ها و مراکز تفریحی مالزی مشغول بودند آرام آرام راه ایران را درپیش گرفتند و البته بدون فرزندانی که اینک درسرزمین جدید فضای باز ارتباطات اجتماعی را درکشوری کوچک اما گشاده تجربه کرده بودند.

به هرتقدیر تعدادی از فعالین (اندک ) به سازمان ملل پناه بردند و درکنار آنها تعدادی از سایر اقشار نامبرده نیز به سازمان ملل روی کرده  وخود را درخطر جانی معرفی نمودند. نکته خیلی مهم این است که این گروه دوم به خاطر بیان خطری واضح و روشن و به استناد یک سری عکس توانستند خیلی سریع راه کشورسوم شوند و برعکس آنها فعالین به خاطر بیانیک سری اطلاعات ، دچار بحران دانش در سازمان ملل مالزی شده در ورطه سیکل های باطل ، عمر خود را در آمد وشد به یو ان گذراندند .

درپی آرامش گورستانی ایران بعد از بهمن 89 و بروز جو پلیسی و تسویه افراد از سازمان ها ونهادهای غیر دولتی ، بخش دیگری خاک وطن را به سوی خارج از کشور ترک کردند این گروه با قاطعیت بیشتری در انتظار آرامش و بازگشت به وطن بودند اما روند اوضاع نشان داد بخش کوچکی از آنها هرگز وطن را نخواهند دید .

درمالزی سیستم پذیرش پناهندگان در یک سوله در فضای باز (گرم و شرجی ) بدون امکانات بعضا روزها زمان می برد تا پناهنده ثبت نام کند و تازه بعد از آن هم هیچ سیستمی برای انجام امور طراحی نشده بودتا اینکه جنک قومی دینی در میانمار (برمه سابق ) و سپس جنگ در سوریه منجر به هجوم بسیار بالای انسان های گریخته از وطن به مالزی این کشور آرام و جزیره ثبات آسیای جنوب شرقی شد.انگیزه اسلامی بودن کشور برای خیلی ها (همانند من ) یکی از دلایل اصلی حضور در این کشور بود و اینکه شاید بتوان زندگی را از نو بنا کرد.

جامعه مالزی بسیار مهمان دوست و به قولی توریست پذیر است اما وقتی احساس بدی نسبت به یک گروه یا جامعه پیداکند تقریبا مانند شتر کینه ای امکان پاک کردن این خاطره از ذهن آنها میسر نیست، ایرانیان در ابتدا بسیار جایگاه خوبی داشتند و بامحبت و احترام در تمامی مراکز و سازمان ها و شهرها با مردم مالزی روبرو میشدند .

اما این ماجرا خیلی زود به پایان راه خود رسید ،وقتی حکومت تهران در دوره دوم احمدی نژاد با موج بزرگی از ایرانیان مواجه شد که در مالزی به دنبال ادامه مباحث جنبش سبز شدند ومداوما به هربهانه ای از ایام مذهبی تا مناسبت های مختلف مانند سالگرد فوت آیت الله منتظری با دعوت از مبارزین خارج از کشور حکومت را به چالش می کشید وحتی مراسم 22 بهمن 90 را از کنترل سفارت خارج کرده حضار تماما با پرچم های سبز خواستار آزادی سران معنوی جنبش سبز شده بودند آنهم در سالنی بزرگ در قبل برج های دوقلو و زیر پوشش رسانه های داخلی ایران ومالزی ، از آن روز با نام نهادن مالزی به نوفل لوشاتو دوم بحث برخورد و سرکوب جنبش سبز وهوادرانش در مالزی تنها هدف حکومت تهران شد .

الف _ دربخش رسانه ای :پخش برنامه های سیاه نمایی از کشور مالزی به منظور جلوگیری از مهاجرت بیشتر ایرانیان و فرزندانشان برای تحصیل ، به عنوان منابع اصلی تامین توان انسانی جنبش ، تهیه خبرهای مداوما منفی از وضعیت مالزی  مانند بدحجابی وغیره ……

ب_ در بخش برخورد ها : حکومت با کمک دولت مالزی وبخش های اطلاعاتی آن با شناسایی افراد فعال تعدادی از این جوانان را مجبور به فراراز مالزی به اروپا وسایرکشورها کرد و تعدادی را نیز روانه زندان و معدودی نیز قول دادند که فعالیت نکنند . دوستانی که مشغول تجارت درمالزی بودند را تقریبا از هستی ساقط کرده مجبور به مهاجرت به کشورهای دیگر نمودند با عدم تمدید ویزای کارو تحصیلی.

با استخدام مخبرین ارزان فروش ، اطلاعات لایه های پایین تر را بدست آورده ، باکمک دولت مالزی پرونده های درحال جریان در یو ان را به بایگانی حواله کردند.تعدادی دیگر از این افراد راکه وابستگی دولتی یا مشاغل خاص نداشتند را با بایکوت، تجارت آنها زمین گیر کردند. روحانی محترم آیت الله امجد که به واسطه فعالیت های فرزند بزرگش محمدامجد مورد بی مهری واقع شده و از تهران به تعبیری رانده بودند زیر فشار قرار دادند که از سخنرانی برعلیه خامنه ای و بی عدالتی حکومت و دوری حکومت از اسلام جلوگیری کنند. پس از مدتی از ادامه سخنرانی درجمع های عمومی خودداری نمود و با وساطت بعضی از علمای قم که امکان برگشت به ایران ایشان  بدون محاکمه را قول دادند به کشور بازگشت .

محمد امجد: درپی حمایت علنی از جنبش سبز خلع لباس شده و از ایران متواری شده بود بعد از اینکه  پدرش جلسات عمومی و خاص را تعطیل کرد، نامبرده با تشکیل جلسات مختلف در جمع های خصوصی تر و مورد اطمینان مباحث را ادامه داد اما چون مالزی بارها تقاضای ویزای کار وی  را رد کرده بود ناچار بود مدواما مابین کشورهای مختلف  ومالزی در رفت وآمد باشد تا اینکه سه سال گذشته را در لبنان گذراند و بالاخره  یک سال پیش پناهندگی ایشان در فرانسه تایید شد .

سپس ریزش ایرانیان با آخرین ضربه بشدت شروع شد ؛افزایش قیمت دلار نسبت به ریال منجر گردید تعداد بسیاری از دانشجویان ساکن ناچار به ترک مالزی شدند و در پی آن خانواده هایی که مالزی را به عنوان خانه دوم برگزیده بودند نیز رهسپارایران شدند .

دولت ایران هم زمان دست به ابتکار وحشتناک دیگری زد تا جامعه مالزی را نسبت به ایرانیان ساکن به شدت دور کند،  با استخدام افراد محلی و خارجی (اسپانیایی ) دست به ترویج مذهب شیعه درمیان مردمان مسلمان وبخصوص بخش فقیر مالزی زد تا هم نظر آغایشان را تامین کرده باشند در زمینه صدور انقلاب ؟؟؟!!! و هم با اینکار فاصله بین ایرانیان و مردم مقید به دین مالزی را که اساسا تمامی ارکان حکومتی در اختیار آنهاست را به شدت دورنمایند.

 با دستگیری گروه های مبلغ وتهیه فیلم های خبری ، شبانه روز تلویزیون و روزنامه های مالزی شروع به بمباران ایرانیان کردند وکاربه جایی کشید که مهاتیر محمد (نخست وزیر سابق و معمار مالزی نوین ) دست به گله گشود و بدترین مراتب را نسبت به ایران بکار برد و پادشاه که مقامی تشریفاتی است در یک مراسم رسمی افسران اداره مهاجرت مالزی و پلیس را به شدت تهدید کرد که دیگر هیچ ایرانی حق تمدید ویزای کار ، ادامه تحصیل و یا تجارت درمالزی را ندارد.

وقتی درحکومتی اعلام میشود ایرانیان و نه حکومت ایران، مردمان (عوام ) و فرصت طلبان به دنبال تفکیک نخواهند بودو این چنین شد که هر ایرانی بی پناه ترین فرد درخیابان شد و هرکس به هر طریقی سعی در تمسخر، لخت کردن و تخطئه و قطع ارتباط مالی و تجاری را داشت .

بیشترین ضربه به ضعیف ترین افراد یعنی پناهندگان وارد میشد که هیچ حامی ، مدرک مثبت و شیرایط اقتصادی خوبی نداشتند و ناچارا به علت نداشتن پول برای دادن رشوه ، راهی زندان های مخوف مالزی می شدند و چه انسان ها که به علت شرایط بد زندان ها خود را از هستی ساقط کردند و ترجیح مرگ را بر زندگی در ذلت پذیرفتند، خودکشی میان پناهندگان در تمامی کشورها بوده و هست اما در اروپا سیستم به داد شما می رسد درمان میکند و درمانگران روانشناس شما را رها نمی کنند،  اما وقتی سپیده پس از سالها بلاتکلیفی ، سردگمی ، بی پولی و بیکاری و بی کسی جانش به لب رسید رگ های دست خود را (بعد از بارها اخطار به آفیسرهای یو ان ) یک روز در محیط یو ان مقابل چشمان همگان زد و تا یک پرده مانده به مرگ رفت و برگشت . …….دو هفته بستری بود و الان باگذشت 6ماه از ماجرا با یک دست به زندگی ادامه می دهد دخترکی زیبا که به واسطه عدم جراحی صحیح و عدم مراقبت فیزوتراپی دست راست او از کار افتاده و لمس شده است .

درمالزی هیچ کس برای دفاع از پناهندگان ایرانی کاری نمی کند حتی ایرانیان خیر  بیشتر به پناهندگان افغانی ، میانماری و عرب کمک می کنند این درحالی است که سوریه ای ها با ورود به مالزی بر بالای سر ملت مالزی جای دارند و مردم درمالزی آنها را (به خاطر تبلیغات و ستمی که اسد کرده است) درحد پرستش قبول دارند و این باعث شده که تجارت های سوری ها تند تند شکل می گیرد ( بعضا مشترک و بیشتر مختص خودشان) و استقبال شدیدی از آنها میشود درزاویه مقابل تجارت های ایرانی هر روز کمتر از روز قبل و یک به یک جای خود را به اعراب می دهند . شاید سوال شود خوب این بخش ها چه ارتباطی به پناهندگان دارد ؟

خواهم گفت :  بدنه کاری تمامی رستوران ها ، بسیاری از سوپرمارکت های باقی مانده و بیشترآژانس های مسافرتی و نانوایی ها و دفاترکارایرانی  را پناهندگان تامین می کنند و بسته شدن این مراکز به منزله بیکار شدن و بحران های خانه خراب کن برای پناهندگان ایرانی است ، ایرانیان به خاطر شرایط عموما مناسب مالی در ایران (حداقل نسبت به مالزی ) شرایط زندگی سخت تری نسبت به افاغنه یا سوری ها یا میانماری ها و سومالی ها دارند و این شرایط مالی منجر به بحران های عظیم درساختار خانواده ها شده است .

زمانی که وارد کار جمع آوری کمک های مردمی از ایرانیان خیر شدم (البسه ، لوازم خانگی مازاد، خوراکی و پول و این آواخر تهیه سبدکالای رمضان و عید ) متوجه این نکته دردآور شدم که  تعداد بالای جدایی های زن ها ومردها ، آوارگی فرزندان طلاق ، عدم تحصیل فرزندان از دبستان تا دانشگاه و بطالت کامل عمر نه برای یکسال بلکه برای حداقل 5-7 سال ، جامعه پناهندگان ایرانی را به شدت شکننده و ضربه پذیر کرده است،  باورهای این انسان ها نابودشده و حتی زمانی که قصد داری کمکی را به آنها برسانی باید از هزارتوی امنیتی آنها بگذری تا شایدبتوانی باورشان راتغییربدهی که تنها قصد رساندن ارزاق داری ونه آسیب رسانی.

در پایان نکته ای دیگر را بیان کنم و از محضر دوستان مرخص شوم : ما چند نفر شدیم وکانون پناهنجویان ایرانی درمالزی را با دعوت از هم وطنان پناهنده شکل دایدم و با رای گیری (تنها کامیونتی پناهندگی درمالزی با این روش ) هیات مدیره انتخاب شدند و کار شروع شد فیس بوک وبعدها تلگرام هم راه اندازی شد و من به عنوان مسوول روابط عمومی کانون اخبار یو ان ، پناهندگان سراسر دنیا و بعضا اخبار خیلی خاص سیاسی را در فیس بوک انتشار می دادم که با اخطار یو ان مجبور به واگذاری فیس بوک شدم …. همین بلا در تلگرام هم رخ داد اما ان وقتی بود که من آگهی های استخدام بخش های مختلف ایرانی را پیدا کرده و در تلگرام برای اطلاع پناهندگان نشر می دادم که متاسفانه دوباره معترض شدند و آنجا نیزرها شد.حالا یک گروه آزاد داریم به نام « مهاجران فارسی زبان مالزی » که کار خبررسانی درتمامی زمینه ها غیر از سیاسی را انجام میدهد در این گروه تعداد زیادی ایرانیان غیر پناهجو و بخش زیادی از دوستان افاغنه عضو شده اند، سعی کرده ام تا می توانم درد های پناهندگی را کاهش دهم اما چه کنم که دریک ماه گذشته دو هم وطن به خاطر دنگی و نداری و عدم درمان به موقع یکی در 40 سالی و یکی در 19 سالگی جان خود را ازدست دادند.

در ادامه  این سخنرانی   یکی از حضار با ایدی:  the  nation _ 2  نکاتی را در مورد  پناهندگی و حفظ فرهنگ بنیاید خانواده بیان نموده گفتند:  که باید سازمانهای حقوق بشری اگاهی مناسبی در باره فرهنگ پناهندگی، ارتباط درست با پیرامون وشرایط پناهندگی در اختیار پناهجویان قرار دهند و از همه مهمتر پناه جویان باید بتوانند  بنیاد خانواده خودرا حفظ کند و خود را با شرایط موجود وفق دهند.

سپس  مسئول جلسه ازاقای محمد گلستان جو باری ادامه بحث دعوت نمودند تا به بیانات خویش بپردازند. و ایشان نیز بمنظور بررسی و بیان مشکلات پناهجویان در کشور اندونزی، بسیار صمیمانه گفتند:

دوستان گرامی سلام عرض میکنم و خوشحالم که فرصتی بدست آمد تا در خدمت شما باشم ، ابتدا باید عرض کنم که مهاجرت همیشه در تاریخ بشریت وجود داشته و در عصر حاضر نیز به یکی از مسایل مهم و درخور توجه در حوزه جامعه‌شناسی، فرهنگ و تمدن و روابط بین‌الملل تبدیل‌شده است که ازنظر کمی و کیفی و تنوع , اشکال آن روبه افزایش است.

 مهاجرت و پناهندگی  یکی از ویژگی‌های شاخص و اجتناب‌ناپذیر حیات بین‌المللی بوده و هست، انسان‌های زیادی به علل گوناگون موطن اصلی خود را ترک کرده و در جستجوی زندگی بهتر و آرام‌ترو بدون تنش های سیاسی و اجتماعی  راهی سرزمین‌های دیگر ‌‌شده‌اند، در عصر حاضر در گستره‌ی خاورمیانه وجود جنگ و بحران سیاسی و عدم وجود عدالت و دموکراسی در کشورهایی همچون افغانستان، عراق، سوریه، فلسطین و کشورهای آفریقایی و همینطورایران موجب بوجود آمدن  خیلی عظیم پناهجویان از این کشورها گردیده است .

کشور اندونزی سالهای زیادی ست که تبدیل به  دروازه ای گردیده  برای پناهجویان و مهاجرین کشورهای مختلف و بنا  به دلایلی همچون  مواردی که خدمت شماعرض کردم  .

در گذشته نه چندان دور بسیاری ازاین مهاجران که بیشتر آنان به صورت غیرقانونی و با قایقهایی که بی شباهت به تابوت مرگ نبود این مسیرها را طی کردند و  به کشور استرالیا وارد و‌موفق به اخذ پناهندگی شدند.

اما با نگاهی به سیاست‌های پذیرش پناهجویان از سوی دولت استرالیا درمی‌یابیم از زمانی که آقای « تونی ابوت » به عنوان رهبر حزب محافظه کار لیبرال‌های استرالیا ؛ در سال2013نخست‌وزیر این کشور شد، تلاش برای توقف قایق‌های پناهجویان را همانطور که به رای دهندگان خود وعده داده بود در صدر برنامه های خود قرار داد و شرایط برای مهاجران غیرقانونی که قصد داشتند به وسیله قایق خود را از اندونزی به استرالیا برسانند، فرق کرده  و از آن تاریخ تا کنون پناهنده ها و پناهجویان ساکن در اندونزی با مشکلات متعدد و عجیب و غریبی درباره پروسه و نحوه زندگی شان مواجه هستند مشکلاتی از قبیل نبود امکانات لازم برای زندگی و نداشتن حقوق اجتماعی،  البته ذکرنکته ضروری است که این اقدام آقای «تونی ابوت»  یک اقدام بسیار عالی و بشر دوستانه بود چرا که حرکت مهاجرین از طریق پیمودن اقیانوسها با قایقهای مرگ بار یک فاجعه وحشتناک بود که با عملکرد ایشان جلوگیری شد، این اقدام دلیل دیگری نیز  داشت، اینکه جلوی مهاجرت غیر قانونی به خاک استرالیا را هم گرفته شود که میبایست با برنامه ریزی بهتر و دقیقتری انجام میشد چرا که  امروز اردوگاه‌ها و شهرهای اندونزی  که دولت اندونزی برای اسکان پناهجویان در نظر گرفته‌اند پر شده از پناهندگانی که از مشکلات کشنده ی زندگی در کشورشان گریخته و به هوای رسیدن به یک آرامش نسبی در یک کشور امن پا در این سفر پرخطر گذاشته اند که با توجه به سیاست های اخیر مدیران و مسئولان سازمانهای حمایت کننده از پناهندگان همگی در بلاتکلیفی و سردرگمی وحشتناکی به سر میبرند.

با توجه به آمارها حدود چهارده هزار  پناهنده درکشوراندونزی وجود دارد که در حال انتظار برای انجام پروسه پرونده های شان هستند و به سختی زندگی میکنند، شماری از انها در کمپ ها و بازداشتگاهها نگهداری  و گروهی دیگر در شهرها و کمپ های باز زندگی میکنند ، ازمهمترین مشکلات و گرفتاریهای پناهجویان در اندونزی را میتوان به این شکل تقسیم بندی کرد:  الف: طولانی بودن  پروسه ی رسیدگی به پرونده های مهاجرتی پناهندگان، به دلیل اینکه مهمترین دغدغه هر پناهجویی در کل دنیا پیشرفت پروسه ی رسیدگی به پرونده پناهندگی او است، این موضوع که زمان انجام پروسه های کار پناهجویان در اندونزی به صورت مرگباری طولانی شده است، غم انگیزترین موضوع روز این قشر است.

 مسولین سازمان یو ان سی آر و سازمان های وابسته به آن در دو سال گذشته با گذاشتن مجمع های عمومی و سخنرانی دراین باره، بارها و بارها تأکید کرده اند که هیچ امیدی به پیشروی کار پناهندگی و رسیدگی به پرونده شما وجود ندارد، با بازکردن مسایلی همچون وجود جنگ در خاورماینه و کشورهایی مثل عراق و سوریه و گفتن این موضوع که مهاجران اینجا امنیت جانی دارند و آنها هستند که در اولویت رسیدگی هستند از مطلع کردن پناهجویان نسبت به  روند رسیدگی پرونده هایشان طفره میروند. از دیگر موضوعاتی که دراین راستا مطرح میشود؛ این است که مدام تأکید می کنند اسکان مجدد شماها در کشور سوم، حق شما نیست بلکه این یک امتیاز است که اگر بخواهند به شما میدهند و اگر نخواهند نه، میگویند هر کدام از شما ممکن هست تا ۵ سال دیگردر این کشور بمانید و یا بعضا ممکن است به کشور سوم انتقال پیدا نکنید، در این راستا با به هم ریختن روح و روان پناهجویان باعث ایجاد تنش بین خانواده  و حتی اطرافیان آنها میشوند.

عده ایی از پناهندگان در درون کمپ‌ها و بیرون از کمپ‌ها به علت بی  نتیجه بودن کارشان، سلامت روانی‌شان را ازدست‌ داده‌اند. فشارهای روحی وروانی این پروسه طولانی، از دست دادن زمان و در نهایت همه‌ی این موضوعات همه باهم به حالت  افسردگی در پناهجویان تبدیل‌شده است و بحران  افسردگی مهاجرین تبدیل به اساسی‌ترین بحرانی شده که فعلا با آن مواجه‌اند، بی سرانجامی و طولانی بودن روند کار مهاجرین عواملی است که مهاجرین را از پا درآورده است .

ب: تقلیل یافتن برخی از خدمات اولیه امرار معاش و زندگی پناهجوها: در دو سال گذشته، برای کسانی که به اصطلاح تحت حمایت اقتصادی و خدمات سازمانهای وابسته به سازمان یو ان مانند ای او ام هستند، بسیاری از امتیازات و خدمات کم یا به تدریج از پناهجویان گرفته شده است، از جمله مهمترین آن مسئله نصف کردن مبلغ ماهیانه ی فرزندان است که بسیار سنگین و آزار دهنده است، مهاجران در اندونزی از حقوق اجتماعی همچون خروج از شهری که در آن اسکان دارند وهمینطوراجازه کار محروم هستند و این باعث مشکلات معیشتی برای کودکان هست  که با نصف شدن حقوقی که از سازمان آی یو ام به فرزندان مهاجران داده میشد، زندگی را بسیار سخت تر کرده است.

مشکل دیگری که بسیار با اهمیت است خدمات پزشکی است که در سال گذشته قوانین به طوری تغییریافت که دسترسی آسان به پزشک و دارو و درمان دیگر مهیا نیست و آنقدر پروسه ی درمانی را پیچیده و غیر قابل دسترس کرده اند که بیماران در هنگام مراجعه به دکتر دوره ی بیماریشان  به سختی و خود درمانی طی شده و  یا کلا از مراجعه به پزشک ناامید شده و از آن دست کشیده اند و به اصطلاح عطایش را به لقایش بخشیده اند.

شما با اندکی تحقیق متوجه خواهید شد که کشور اندونزی، برغم اینکه یکی از بزرگترین کشور آسیایی جنوب شرقی است، در داشتن  تنوع بیماریهای عفونی شهرت جهانی دارد، با این حساب و اوضاع غیر بهداشتی و نامناسب محل های اسکان پناهحویان در این کشور،  به راحتی میتوان فهمید که از نظر دارو و درمان، این قشر با چه مشکلات آزار دهنده ای دست و پنجه نرم می کنند؛  بیماریهای ناشی از استرس، سردرگمی  و بلاتکلیفی هم جای خود را دارد.

قبل از دوسال گذشته، برای کودکان کلاسهای آموزشی و یا تفریحی،  اندکی برنامه یزی شده بود که آن هم به تدریج ازین چرخه خارج شده و بی برنامگی و عدم آموزش را برای آنان به ارمغان آورده است.

پ: مشکلات سیاسی استرالیا و اندونزی به مشکلات پناهنده ها دامن زده است که نمونه این اقدام اندونزی را می توان در قبول نکردن پناهجویانی که در آبهای اندونزی توسط گشت های امداد استرالیا نجات پیدا کرده بودند نام برد،در سال گذشته  این اتفاق در حالی رخ داد که در دو مورد مشابه اندونزی پناهجویان را از مقامات استرالیا تحویل و به بازداشت گاههای کشور انتقال داده بود، همچنین این مسائل تأثیر عمیقی بر پناهجویان بلاتکلیف مانده در اندونزی داشته است، از جمله تأثیر آن]  کمتر شدن تعداد پذیرش استرالیا از اندونزی است .

ج: نداشتن اجازه کار و تحصیل پناهجویان در اندونزی :طبق قوانین دولت اندونزی، پناه جویان حق و اجازه کار در این کشور را ندارند، پناه‌جویانی که مجبورند سال‌ها بار گران مخارج زندگی خودشان و خانواده‌ هایشان را به‌تنهایی بردوش بکشند.

البته هستند کسانی که به اصطلاح تحت حمایت اقتصادی و خدمات سازمانهایی چون آی او ان قرار گرفته اند و به ظاهر تأمین میشوند ولی بقدری مبلغ ماهیانه کم و‌ناچیز است که میتوان گفت افراد در موقعیت نجات هستنداز مرگ در اثر گرسنگی هستند، همانطور که گفته شد،حدود دوسال است که مبلغ تعلق گرفته به فرزندان نیز به نصف مبلغ کاهش یافته، این وضعیت اسفناک تر شده است .

چ: نبودن سیستم جدی و پیگیر برای آموزش پناهجویان کودکان که می توان به جرأت گفت تعدادشان در میان پناهجویان از بزرگسالان بیشتراست، بخش عمده جمعیت پناهجویان در اندونزی را تشکیل میدهند. بسیاری از آنان در این کشور به دنیا آمده و در حال رشد هستند و با توجه به طولانی تر شدن رسیدگی به پرونده مهاجرت خانواده هایشان در این کشور زندگی میکنند اما به هیچ عنوان از سیستم آموزشی و تحصیلی جدی و منسجمی برخوردار نیستند به طوری که بارها دیده شده کودکانی را که به سنین تحصیل و آموزش رسیده اند اما حتی سواد نوشتن و خواندن را هم ندارند، حال در نظر بگیرید پس از سالها این عزیزان میخواهند در میان کودکان کشور سوم درس بخوانند و وارد آن جامعه شوند.

 به راحتی میتوان آینده توأم با سرخوردگی و احساس حقارت و بی سوادی را برایشان پیش بینی کرد، بزرگسالان و مشکلات  نبود امکانات  آموزش زبان انگلیسی برای ادامه زندگی و کار در کشور سوم هم جای خود را دارد.البته باید اعتراف کنم که با وجود مردمی مهربان و با صفا در این کشور رنج مهاجرت و پناهجویی کمرنگتر و قابل تحملتر میشود .

 این  جلسه در ساعت شش و نیم به اتمام رسید،  برنامه گذاران  این نشست بدین وسیله  سپاسگذاری  خود را از حضور  خانم ها  صدیقه جعفری ،مهناز احمدی ، زهرا ارزجانی ، و اقایان  جمشید غلامی ، محمد  گلستان جو ، حمید تبریزی ، محسن سیاحی ، احسان زندی ، محمد مرادی ، مسعود نقلی ، احسان سرگزی ،محمد ابو طالبی ومهمانان گرامی با ای دی های  Tardid 12  ،arsh Pirmradi , shiva rozbeh ، Milan  141 ، amir  hafez,  mojgan amir, roshan 31 ، fariba  moradipor ، Exsir ،  the nationاعلام میدارند.

امید رمضانی : 15 یولی 2017