حکم اعدام قاتل بنیتا دختر هشت ماهه ربوده شده توسط سارقان خودرو در شعبه پانزدهم دیوان عالی کشور تایید و پرونده به دادگستری تهران ارجاع شد.
٢٩ تیرماه خبر گم شدن کودک هشت ماه به نام بنیتا و صدای لرزان مادری که از مردم تقاضای کمک میکرد در فضای مجازی دست به دست شد. هشت روز از این ماجرا گذشت در حالی که تلاشهای پدر و مادر و اعضای فامیل و پلیس آگاهی بی نتیجه مانده بود، خبری تلخ مبنی بر فوت کودک هشت ماه در رسانهها پیچید.
پس از اعلام موضوع به پلیس، در جریان تحقیقات ماموران پلیس آگاهی تهران متوجه رد پای دو سارق حرفهای لوازم داخل خودرو شدند.
با شناسایی مخفیگاه یکی از این سارقان، او اعتراف کرد که خودرو و بچه در اختیار همدستش است. با دستگیری سارق دوم او در بازجوییها منکر هرگونه سرقت شد تا اینکه پس از روبرو شدن با همدستش لب به اعتراف گشود.
سارق در بازجوییها اعتراف کرد پس از سرقت خودرو از مشیریه به همراه کودک، آن را همان روز در یکی از خیابانهای پاکدشت آورده و پس از بالا کشیدن شیشهها آن را رها کرده است.
ماموران بلافاصله به محل رها کردن خودرو در محلهای خلوت رفته و با جسد بنیتای هشت ماهه که به دلیل گرما، تشنگی و گرسنگی دچار جمود نعشی شده بود، روبرو شدند.
دادگاه متهمان پرونده بنیتا روزهای ۲۰ و ۲۲ شهریورماه به ریاست قاضی کشکولی برگزارشد.
بنا براین گزارش، سخنگوی قوه قضائیه در تاریخ۲۶ شهریور ماه در یکصد و هجدهمین نشست خبری خود با اصحاب رسانه از صدور حکم این پرونده خبر داد و گفت: “متهم ردیف اول چند اتهام داشته است که یکی از آنها قتل عمد نفس است، حکم اعدام صادر شده است که شنیدهام برای سایر اتهامها مجازاتهایی مثل شلاق، تبعید صادر شده که آن هم قابل اعتراض است و باید منتظر حکم دادگاه تجدیدنظر خواهی باشیم”.
۹۹ ضربه شلاق به خاطر رفتار نامادری با مسعود ۱۷ ساله
حکم اعدام پسر نوجوانی که با همدستی نامادری اش پدرش را کشته بود در دیوان عالی کشور نقض شد تا وی و نامادری اش که قضات دادگاه وی را نیز به ۱۵سال زندان محکوم کرده بودند هر دو بار دیگر محاکمه شوند.
به گزارش رکنا، مسعود ۲۰ ساله پنجم مرداد ۹۲ وقتی که ۱۷ سال داشت پدر ۴۰ ساله اش به نام محمد را در خانه شان در سهراهی آدران کشت و جنازه را در خودرو پدرش جاساز کرد تا آن را در خیابانی خلوت رها کند. این پسر که از نیمه شب تا ۱۱ ظهر در خیابانهای شهر سرگردان بود ماشین حامل جنازه را که خراب شده بود برای تعمیر به نمایندگی خودرو برد و همان جا پشت فرمانش خوابش برد. همین خواب کوتاه کافی بود تا کارگران نمایندگی خودرو به ماجرا مشکوک شوند و پلیس را در جریان قرار دهند.
مسعود که در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می شد در دادگاه ادعا کرد تحت تاثیر حرف ها و رفتارهای نامادری ۳۶ ساله اش مریم اغفال شده و دست به این جنایت زده است.
وقتی پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرد مسعود هنگام ارتکاب جرم ماهیت آن را درک می کرده است وی در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در آن جلسه مسعود گفت: “یک ساله و نیمه بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند.۷سال داشتم که پدرم با مریم ازدواج کرد. من با مریم رابطه خوبی با هم داشتم. به دنیا آمدن خواهر و برادرناتنی ام هم رابطه ما را با هم بهتر کرد.اما مریم و پدرم با هم اختلاف داشتند. او به من قول داده بود اگر پدرم را بکشم رضایت اولیای دم را که پدربزرگ و مادر بزرگم و دو فرزند خردسال پدرم و مریم هستند، جلب میکند تا آزاد شوم. او از من خواسته بود تا بعد از قتل از پدرم اثر انگشت بگیرم تا بتواند اموال پدرم را به نام خودش کند”.
وی در تشریح جزییات جنایت گفت: “آن روز پدرم و مریم با هم درگیر شدند و مریم قهر کرد و همراه دختر و پسرش به خانه مادرش رفت. عصر وقتی پدرم از محل کار به خانه برگشت خواهر و برادر خردسالم را به خانه اورد ولی مریم به خانه نیامد. همان روز تصمیم گرفتم نقشه ای را که قبلا با مریم کشیده بودیم عملی کنم. تعداد زیادی قرص خواب آور داخل خورشت ریختم .پدرم و خواهر و برادرم غذای مسموم را خوردند ولی خودم ترسیدم و غذا را نخوردم.وقتی آنها به خواب عمیق رفته بودند بالای سر پدرم رفتم و به صورتش گاز اشک آور پاشیدم و با میله آهنی پنج ضربه به سرش زدم و او را طناب زرد رخت خفه کردم. من هم بعد از کشتن پدرم در هفت صفحه از یک دفترچه اثر انگشت پدرم را گرفتم و دفترچه را در آشپزخانه گذاشتم اما بعد از دستگیری دیگر خبری از دفترچه نبود و نمی دانم مریم با آن چه کرده است”.
سپس مریم به دفاع پرداخت و منکر اتهام معاونت در قتل شد .وی گفت: “مسعود دروغ می گوید. من با شوهرم اختلاف داشتم اما هرگز راضی به مرگ او نبودم. من خودم مسعود را بزرگ کردم ولی حالا به دروغ می گوید من با حرف هایم او را اغفال کرده ام. او خودش، تحت تاثیر مصرف مواد مخدر پدرش را کشت”.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به مدرک های موجود در پرونده مسعود را به اعدام و مریم را به جرم معاونت در قتل به ۱۵سال زندان محکوم کرد. قضات دادگاه همچنین مسعود و مریم را به ۹۹ ضربه شلاق محکوم کردند. این حکم اما در شعبه ۳۷دیوان عالی کشور تحت بررسی موشکافانه قرار گرفت و تایید نشد. به این ترتیب قرار شد تا دو متهم بار دیگر محاکمه شوند.
اعدام یک زندانی در زندان مرکزی زنجان
یک زندانی که به اتهام قتل عمد به اعدام محکوم شده بود در زندان مرکزی زنجان اعدام شد.
صبح روز گذشته، سهشنبه ۲۸ آذر ماه، حکم اعدام یک زندانی در محوطه زندان مرکزی زنجان به اجرا درآمد. هویت این زندانی که به اتهام قتل به اعدام محکوم شده بود «یاسین عابدی» اهل قزوین احراز شده است.
یک منبع مطلع در خصوص پرونده وی گفت: «یاسین پیش از زندان روی جرثقیل کار میکرد و به علت مسائل مالی با فردی درگیر میشود و در طی دعوا او را به قتل میرساند.»سازمان حقوق بشر ایران 29 آذر