نشست ماهيانه كميته اقوام و ملل ايراني ( ١٥ سپتامبر٢٠١٨ )
تهیه وتنظیم از: مهناز احمدی Mahnaz Ahmadi
جلسه كميته اقوام در ١٥ سپتامبر از ساعت١٦:٣٠ در اتاق پالتاك به مسئوليت جناب كاوه شيخ محمدي و صدابرداي ايشان برگزار شد كه با توجه به استقبال و حضور همكاران و مهمانان از اروپا، ايران و ساير كشورها به مدت بيش از ٤ ساعت ادامه يافت. در ابتدا سخنرانان با تست صدا آمادگي خود را اعلام كردند. سپس جناب شيخ محمدي پس از خوش آمد گويي میکروفون را در اختيار اولين سخنران يعني خانوم احمدي قرار دادند. تا به بررسی و تحلیل موارد نقض حقوق اقوام ایرانی طی یکماهه اخیر بپردازند.
خانم مهناز احمدی ضمن سلام به همکاران و ابراز خرسندی از فرصت ایجاد شده گفتند ، متاسفانه همانگونه که مطلع هستید با توجه به جو حاکم در ایران و بویژه در این برهه از زمان موارد نقض حقوق اقوام ایرانی و بخصوص هموطنان ساکن در مناطق غربی کشورمان بشدت افزایش یافته است اما نظر به مدت زمان محدودی که برای من پیشبینی شده است گزیده هائی از ان بسیار را برای شما بازگو خواهم کرد. اجازه میخواهم از باز داشت های این ماه شروع کنم:
پس از فراخوان احزاب کرد مخالف جمهوری اسلامی برای اعتصاب بازاریان، دستکم ۳۱ شهروند کُرد در شهرهای اشنویه، سردشت، ارومیه، کرمانشاه، بوکان، سنندج، روانسر و مریوان بازداشت شدند. به علت کثرت شمار بازداشتیها، متمایزکردن اتهامات مطروحه علیه تمامی بازداشتشدگان میسر نشده و مشخص نشده است کدامیک از آنها مرتبط با احزاب کرد و کدامیک در مورد حرکت مدنی مورد ذکر بازداشت شدهاند. ۲۲ شهریور «کاوان عمرزاده» ۲۷ ساله فرزند علی از اهالی ترگور ارومیه، همزمان در سردشت «ژیار قادری» هنگام خروج از منزل توسط نیروهای لباسشخصی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است، دو شهروند دیگر به نامهای «دیاکو باغبانی» فرزند رسول و «سمکو صدقی» فرزند حمید، در سنندج هم «ثریا خدری» فعال مدنی و عضو موسسهی خیریهی روجیار کردستان بازداشت شد. «مسلم سعیدپور» از اهالی روستای تنگیسر همین شهرستان هم بە ادارەی اطلاعات احضار و بازداشت شدە است، در همین شهر پنج شهروند دیگر به نامهای «عبدالله گلانی»، «خالد حسینی»، «مظفر صالحنیا»، «حسین کاکاوند» و «مختار زارعی» پس از اتمام بازجویی با قرار وثیقه آزاد شدند. «سوران دانشور» و «آرام فتحی» که روز ۲۱ شهریور بازداشت شده بودند، در بازداشتگاه اطلاعات سپاه این شهر به سر میبرند. ، همراه آنها ده شهروند دیگر به نامهای «نوشیروان خوشنظر»، «مسلم بهرامی»، «هژار عثمانی»، «محمد ازکات»، «آرام امانی»، «احمد تبیرە»، «رحیم مناره»، «نوشیروان رضایی»، «احسن پرتوی» و «دلیر روشن» بازداشت شده بوند که نهایتا با قرار کفالت آزاد شدند، پنج تن از اهالی اشنویه به نامهای «سیروان شاهی»، «سیامند دولتی»، «خدر دولتی»، «موسی آذری» و «یوسف تنخواه» نیز همچنان در بازداشت هستند و یک بازداشتی به نام «رشید ناصرزاده» هم ساعاتی پس از بازداشت با تودیع وثیقه آزاد شد، پیشتر نیز گزارش شده بود که یک شهروند شصت ساله به نام «باقر صفری» در شهرستان روانسر و یک شهروند در ربط سردشت به نام «جعفر رسولپور» همچنان در بازداشت هستند. ثریا خدری، از فعالین حوزە کودکان و فعال مدنی اهل سنە کە از اعضای موسسە خیریە (روجیار کوردستان) می باشد، از سوی نهادهای امنیتی شهر سنە بازداشت شدە است. از سوی دیگر، مسلم سعید پور از فعالین سرشناس شهر سنە، پس از احضار بە ادارە اطلاعات این شهر بازداشت شدە است.
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، تأکید کرد «دستگیریهای اخیر و بدرفتاری با تعدادی از مدافعان حقوق بشر و وکلا مایه تأسف است. تمامی آنانی که به خاطر استفاده از حق آزادی بیان یا تجمع مسالمتآمیز دستگیر شدهاند، باید آزاد شوند.»
قضاوت با شما : کدام یک از خبرهای فوق ناقض اعلامیه جهانی حقوق بشر نیست؟ بطور نمونه یا آوری میکنم ماده 3 منشور حقوق بشر را که هر فردی را سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی میداند
یا مادهٔ ۵ را که میگوید: هیچکس نمیبایست مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.
و اما اعدام: میشل باشله در سخنرانی افتتاحیه سیونهمین فصل نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، روز ۱۹ شهریور ۱۳۹۷، در سخنان خود از اعدام کودکان -مجرم در ایران انتقاد کرد و ابراز تأسف عمیق خود را از اعدام سه زندانی سیاسی کرد در روزهای اخیر بیان داشت. او همچنین با اشاره به اعدام رامین حسینپناهی، لقمان مرادی و زانیار مرادی در روزهای اخیر، اظهار کرد «من تأسف عمیق خود را از اعدام سه زندانی کرد ایرانی اعلام میکنم؛ [این اعدامها] علیرغم آن اجرا شدند که گزارشگران ویژه اعلام کرده بودند این افراد از دادرسی عادلانه برخوردار نبوده و شکنجه شده بودند.»
مردی که متهم است پیش از “قتل”، مقتول را مورد “آزار و اذیت” قرار داده بود در شهرستان مرودشت اعدام شد. و حکم اعدامش در دادگاه کیفری یک استان فارس صادر و پس از تأیید دیوان عالی کشور صبح امروز در ملاء عام در شهرستان مرودشت به اجرا درآمد.
گزارش سالانه سازمان عفو بینالملل، ایران به تناسب سرانه جمعیت و میزان اعدام، رتبه نخست اعدام شهروندان خود در دنیا را دارد. .
نیروهای مسلح ایران هرماهه در جادە های مختلف مرزی غرب کشور کاسبکاران« کولبران» را به رگبار گلوله می بندند، اموالشان توقیف که نه بلکه عارت میکنند و حتی به اسب ها و باربر های آنها نیز رحم نکرده و آنانان را می کشند این ماه نیز همانند ماه های گذشته: نیروهای مسلح ایران هرماهه در جادە مریوان بە سقز و در نزدیکی سد ”گاران“ بە سوی اتومبیل یک کاسبکار کورد بنام ”زانا محمدی“ ٢٤ سالە و فرزند اسماعیل و اهل بانە شلیک و رانندە آن را بە قتل رساندەاند. گفتە می شود دو گلولە بە سینە و شانە زانا محمدی اصابت و بە دلیل شدت جراحات جانش را از دست دادە است.
خبر گزاری ایران بریفینگ از طریق منابع موثق خود در سپاه پاسداران مطلع شده است هر ۳ زندانی کرد: رامین حسین پناهی، زانیار و لقمان مرادی روز گذشته در دهکده مقاومت سپاه تهران با حضور جمعی از بسیجیان و پاسداران به رگبار بستهشدهاند، خبرگزاری فارس گزارش داده بود که زانیار و لقمان مرادی اعدامشدهاند. پیشازاین نیز وکیل رامین حسین پناهی از اعدام موکلش در همین روز خبر داده بود زانیار و لقمان مرادی در مردادماه ۱۳۸۸ در مریوان به اتهام ترور فرزند امامجمعه مریوان دستگیر شدند. این دو پس از صدور حکم اعدام در نامهای نوشتند که زیر شکنجه مجبور به اعتراف شده و هیچ نقشی در این ترور نداشتهاند. و رامین حسینپناهی ۲۴ ساله نیز متهم به عضویت در حزب کومله بود. او سوم تیر ۱۳۹۶ در حالی بازداشت شد که از سوی نیروهای سپاه پاسداران هدف گلوله قرارگرفته بود.
پس از پايان این بخش خبری مسئول جلسه پشت تریبو قرار گرفته و با تشكر از خانم احمدي از جناب محسن سياحي سخنران بعدي این نشست دعوت كردند تا به سخنراني خودتحت عنوان « تطبیق ماده یک و دو اعلامیه جهانی حقوق بشر با قانون اساسی » بپردازند و ایشان فرمودند:
اعلامیه جهانی حقوق بشر دارای 30 ماده هست که از اساسی ترین حقوق انسانی شماست و برای رسیدن به این حقوق لازم نیست از کسی اجازه بگیرید . مهم نیست مرد هستید یا زن ، یا با چه زبانی صحبت میکنید. سیاه هستید یا سفید ، سرخ هستید یا زرد . اهل کجا هستید و چه باور و آیینی دارید . کافی است انسان باشید آنگاه این حقوق متعلق به شماست . لازم است ما بدانیم به چه دلیل زنده هستیم ، برای چه زندگی میکنیم و هدفمان چیست . اگر میخواهیم آزاد زندگی کنیم باید از حق و حقوق خودمان آگاه باشیم چون حاکمان ستمگر بر بالهای نا آگاهی ما مینشینند و قوانینی بر علیه ما مینویسند . هر انسانی به محض تولد، با حقوقی مساوی با دیگر انسان ها زاده می شود، او «آزاد» به دنیا می آید و باید آزاد زندگی کند! لازم به ذکر است که مساوی بودن، به مانند همانند بودن نیست! هر انسانی با دیگر انسان ها، تفاوت هایی را دارد که باید به همان شکل مورد پذیرش جامعه قرار گیرد. مثلا ممکن است یک انسان، از نظر جنسیتی، همجنس گرا باشد، گرچه او با برخی دیگر از اعضای جامعه متفاوت است، اما بدون شک برابر محسوب می شود.
ماده یک و دو اعلامیه جهانی حقوق بشر، به صراحت به این نکته تاکید دارد که آزاد بودن جز جداناشدنی انسان است، هر کسی نیز مسئول است که رفتاری انسانی با دیگران داشته باشد.
هر انسانی از مواد و حقوقی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر شده، برخوردار می شود. برای برخورداری از آزادی ها و حقوق ذکر شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ فرقی بین هیچ کدام از انسان ها نیست.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر می خوانیم: ماده ی ۱: تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.
ماده ی۲: همه انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد ، رنگ ، جنسیت ، زبان ، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیده ی دیگری ، خاستگاه اجتماعی و ملی ، [وضعیت] دارایی ، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند ، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مصرح در این «اعلامیه»اند. به علاوه ، میان انسانها بر اساس جایگاه سیاسی ، قلمرو قضایی و وضعیت بین المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است ، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل ، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.
ستون و بن مایه ماده اول و دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر، بر گرفته از شعار آزادی، برابری و برادری است. صد البته کلمه برادری، در اینجا به معنای دوستی و رفتار انسانی نسبت به یکدیگر است، بدون شک این دو بند، ساده ترین و اساسی ترین اصول هر جامعه انسانی را بنا میکند و هیچ گونه رخدادی باعث نمی شود که یک انسان، از اصول مطروحه در اعلامیه جهانی حقوق بشر محروم گردد.
در این دو ماده به صراحت می گوید هر انسانی در هر جایگاهی که باشد، از حقوق و آزادی هایی که در اعلامیه ذکر شده، باید برخوردار شود. اینکه یک انسان، جرمی را مرتکب می شود (مثلا یک دیکتاتور است)، باعث نمی شود که او از اصول انسانی مطروحه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، محروم گردد، شاید مهمترین ایراد وارد شده به یک دیکتاتور این باشد که او «حقوق بشر» را نقض کرده و حقوق دیگر انسان ها را زیر پا گذاشته است، هر چند این جرم بزرگی است، اما باز نیز آن فرد دیکتاتور، از حقوق بشر محروم نمی شود! دلیل ساده آن نیز این است: اگر محروم کردن انسان ها از حقوق ساده ای چون حقوق بشر، کاری زشت و زننده است، چرا باید کسانی که به حقوق بشر اعتقاد دارند، نیز چنین عمل نا زیبایی را مرتکب شوند؟!
(در اینجا به عنوان مثال از دیکتاتور نام برده شد، چرا که بیشترین جرایم ممکنه را مرتکب می شوند) لذا در این دو بند اعلامیه، به زیبایی بر این نکته تاکید گردیده که هر انسانی، در هر جایگاه اجتماعی که باشد، سزاوار تمامی حقوق مطروحه در اعلامیه جهانی حقوق بشر است و رنگ، پوست، لهجه، محل تولد، زبان، تحصیلات، پول و ثروت، نسبت خانوادگی، نژاد و یا هیچ فاکتور و عامل دیگری، نمی تواند باعث شود یک انسان، از حقوق نامساوی با دیگران برخوردار گردد.
-آزاد زاده شدن هر انسان – برابربودن تمام انسان ها در حقوق و کرامت انسانی – تاکید بر اینکه تمام انسان ها، از وجدان و عقل برخوردارند. – تاکید بر اینکه همانطوری که انسان ها، از حقوق بالابرخوردارند، شایسته است که در مقابل دیگر انسان ها، به شکل انسانی رفتار کنند. و اما قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چه می گوید:
اصل نوزدهم قانون اساسی : مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ ، نژاد ، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود و اصل بیستم قانون اساسی : همه ی افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه ی حقوق سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند .
با وجودیکه این دو ماده در مورد تساوی حقوق انسانها صحبت کرده ، اما در موارد بیشماری حقوق انسانها را نقض میکند چرا که در آن از رعایت موازین اسلامی صحبت شده که بیش از هزار تعبیر دارد و به هر مناسبتی میتوان دیگران را به عدم رعایت موازین اسلامی متهم کرد . در اصل چهارم قانون اساسی صراحتا ابراز شده تمام قوانین بر اساس موازین اسلامی تنظیم شده اند .
همین اصل به طور مستقیم نقض حقوق زنان میباشد و به تبعیض بر علیه آنان اشاره میکند چرا که در قوانین اسلام زنان با مردان برابر نیستند و بعنوان ملک مردان به حساب می آیند . زنان تنها در زمان انتخابات برابر مردان هستند و در بقیه ی موارد نصف مردان و البته گاهی هیچ به حساب نمی آیند .
نگرش جامعه ی کنونی به زن و نقش او در جامعه باعث شده رفتاری متفاوت با یک انسان آزاد نسبت به آنان اعمال شده و حقوق آنان به هر صورت ممکن چه برای کاریابی یا داشتن شغل آزاد و حتی حقوق بانوان شاغل نسبت به مردان ضایع گردد . عدم حمایت از بانوان خودسرپرست و بیکار ، یا بانوان باردار و غیره فاجعه ی بزرگی را در جامعه ی ما رقم زده است و اصل ولایت فقیه و تقلید از دیگر نشانه های نقض آشکار حقوق بشر است که در حقیقت توهین آشکاری است به عقلانیت و شعور مردم . این اصل میگوید مردم باید دست از تعقل و تفکر بردارند و پیرو افراد بخصوصی باشند .
پایمال کردن حقوق سایر ادیان و مذاهب و عدم برابری حقوق آنان با شیعیان از دیگر موارد نقض حقوق بشر است . مجازات کسانی که مسلمان هستند اما شیعه نیستند یا کسانی که با تفکر و اندیشه ی خود به دیگر ادیان تمایل پیدا کرده اند و همچنین پایمال کردن حقوق اقوام ایرانی برای گرایشهای قومی و اجرای رسوم خاص آن از این موارد است .
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی بدرد آورد روزگار ، دگر عضوها را نماند قرار
در ادامه اين نشست آقاي محمد ابوطالبي متن سخنراني خود را با عنوان « خودکشی وسکوت معنادار حکومت» بمناسبت١٠ سپتامبر روز جهاني پيشگيري از خودكشيً آغاز کرده گفتند:
به نام هستی بخش جهان
با درود به تمامی آزادی خواهان جهان و به ویژه دلاوران عرصه حق طلبی میهن عزیزمان ُدرود بر زنان و مردانی که گران بهاترین تحفه خود را درفش ازادی کرده و به جنگ تاریکی رفته اند و با سلام به همکاران محترم کانون دفاع ازحقوق بشر وکلیه عزیزانی که در اتاق پالتاک حضور دارند
این روزها خودکشی به یکی از نمونه های بارز انفجار اجتماعی جامعه ایران تبدیل شده و نگاهی حتی گذرا بر تعداد و دسته بندی خودکشی ها ُ ُ بحرانی بودن شرایط برای تمامی سطوح و طبقات مردم را نشان می دهد.در روزگارفعلی کشور ُ خودکشی به تنهایی خود بزرگ ترین سمبل عمق فاجعه و هم چنین آژیر خطری برای آن به حساب می آید .
انتخاب موضوع امشب ُ هر چند براساس روزجهانی فلان و بهمان بوده اما شاید فرصتی کوچک برای نگاهی صبورانه براین پدیده شوم حاکمیت جهل وخرافه و ساختاری غیرانسانی بر گسترده سرزمین نگون بخت ماست و اما توضیح عمومی از دانشنامه ویکی پدیا در مورد روز خودکشی:.
روز جهانی پیشگیری از خودکشی که همه ساله در ۱۰ سپتامبر و در سراسر جهان برگزار میشود، برای افزایش آگاهی عمومی نسبت به خودکشی و پیشگیری از آن در نظر گرفته شدهاست.[۱] مجمع جهانی پیشگیری از خودکشی (IASP) با همکاری سازمان بهداشت جهانی (WHO) و فدراسیون جهانی سلامت روان این روز را میزبانی میکند.[۲] در سال ۲۰۱۱ مراسم این روز در ۴۰ کشور انجام شد.[۳] سازمان ملل متحد یک ‘سیاستنامه پیشگیری از خودکشی’ را در دهه ۱۹۹۰ منتشر کرد که بسیاری کشورها از آن برای پیشگیری از خودکشی پیروی میکنند.[
سازمان بهداشت جهانی این روز را روز پیشگیری از خودکشی نامید ، زیرا خودکشی یکی از بزرگترین مشکلات سلامتی در جهان است . بنا به گزارش این سازمان هر ساله نزدیک به یک میلیون نفر در جهان خودکشی می کنند ، یعنی در هر 3 دقیقه یک نفر خودکشی می کند . در حقیقت تعداد خودکشی سالانه بیشتر از نفراتی است که طی تمام جنگها کشته شده اند خصوصا در بین جوانان و نو جوانان خودکشی بعد از تصادفات رانندگی دومین دلیل مرگ می باشد .متخصصین معتقدند که معمولاً با بالا رفتن سن خطر خودکشی هم کاهش مییابد. خودکشی بالا ترین درجه اعتراض و انقلاب است ، در واقع شخص علیه هستی خویش وبودنش اعتراض می کند ، این فرد نه تنها به زندگی (نه) می گوید بلکه به جامعه وکلاً به زنده ماندن نه می گوید .
خودکشی بوسیله علوم مختلف مورد بررسی وتحقیق قرار گرفته .مثلاً از نظر روانشناسی ، روان درمانی ، جامعه شناسی ، فلسفه ، مذاهب وحقوق وحتی ادبیات ، در ادبیات خودکشی به صورت عملی رومانتیک برای رسیدن به هدفی والا تعریف شده است و از نظر فلسفه یک انسان نگهبان است بنابراین او اجازه ندارد پستش را قبل از وقت ترک کند.”
از دیدگاه مذاهب اگر بخواهیم بررسی کنیم، در دین اسلام خودکشی به شدت ممنوع شده در دین مسیحیت آمده که جان انسانی مقدس واستثنائی است ، حتی تا قبل از جنگ جهانی اول اجازه بر گزاری مراسم سوگواری در کلیسا برای افرادی که خودکشی کرده بودند داده نمی شد و از نظر روانشناسی و پزشکی بیشتر خودکشی ها نتیجه افسردگی یا اختلال روانی است که از نظر متخصصین روانشناسی در صد خودکشی به دلیل اعتراض به مسائل اجتماعی یا گرفتاری زندگی بسیار پائین می باشد، گفته می شود افرادی که دچار افسردگی عمیق هستند اگر به موقع مورد معالجه قرار نگیرند احتمال زیادی دارد که دست به خودکشی بزنند
دلایل خودکشی : ۱ـــ نتیجه ناراحتی های روحی خصوصاً افسردگی عمیق است. به عنوان نمونه : شکست در عشق و ورشکستگی
۲ـــ خودکشی بعلت اعتراض بیشتر جنبه سیاسی دارد . همین دو هفته پیش مردی قصد داشت که خود و دو فرزندش را مقابل ساختمان شهرداری تهران به آتش بکشد که مردم موفق شدند فرزندان مرد را نجات بدهند اما مرد بی نوا خودسوزی کرد و بعد از یک هفته در بیمارستان درگذشت . اعتراض او به خاطر پلمب مغازه اش توسط شهرداری تهران بود.
زندگی مدرن وخودکشی : طرفداران زندگی مدرن امروز معتقد به آزادی کامل انسان هستند بنابراین آنها این را حق هر انسانی می دانند که خودش برای زندگی یا مرگ تصمیم بگیرد ودیگران باید آنرا بپذیرند. البته گروهی دیگر معتقدند که با اینکه این یک تصمیم شخصی است ولی هر انسانی در قبال جامعه ای که در آن زندگی می کند مسئولیتهائی دارد ، بنا به نظر این گروه افرادی که دست به خودکشی می زنند خیلی خودخواه هستند زیرا با خودکشی خود را از زنجیره جامعه پاره می کنند و جای خون آلودی بجا می گذارند . هر انسانی که خودکشی می کند حداقل شش انسان دیگر را به رنج وعزا می نشاند، خانواده، همسر، فرزند خواهر وبرادر ودوستان، هر کسی که خود کشی می کند در حقیقت یک بی انصافی در حق نزدیکان است زیرا او خانواده خودش را با مشکلات موجود تنها رها می کند ، یعنی او به جای جنگیدن راحترین راه را انتخاب می کند، روانشناسان معتقدند که خودکشی در حقیقت یک روش کاهش درد ونگرانی است اگر اطرافیان خطر را احساس کنند و به موقع اقدام کنند می توان با کاهش این درد جلوی خودکشی گرفت .
خودکشی بین زنان و مردان: در سراسر دنیا مردان پیش از زنان موفق به خودکشی می شوند، و ضمناً آنها بیشترروشهای سخت را انتخاب می کنند ،اکثراً خودشان را حلق آویز می کنند یا با اسلحه گرم خودکشی می کنند در حالیکه زنان بیشتر روشهای آرام را انتخاب می کنند ،مثلاً خودکشی از طریق مسمومیت داروئی .یا زدن شاه رگ است . متخصصین علت کمتر بودن آمار خودکشی در زنان رابا توجه به آمار بالای افسردگی بین آنان به این دلیل می دانند که زنان با اینکه بیشتر دچار افسردگی هستند ولی آنها سریع تر به پزشک مراجعه می کنند و ضمناً درخواست کمک کردن برای آنها آسان تر است ، زنان بیشتر حرف می زنند و درد دل می کنند خود این عمل باعث کاهش فشار عصبی در آنها می شود .
خودکشی در مشاغل مختلف : در بین مشاغل مختلف پزشکان 3 برابر مردم عادی دست به خودکشی می زنند و ضمناً پزشکان 5 تا 6 برابر بیشتر از صاحبان مشاغل دیگر اقدام به خودکشی می کنند . مسئولین علت آنرا در شرایط شغلی پزشکان، فشار زیاد عصبی وارتباط دائمی آنها با بیماری ومرگ وضمنا ً دسترسی آسان آنان به دارو ها ی متفاوت می دانند.
خودکشی دربین سایر ملل: در کشور آلمان هر ساله 100000تا150000 اقدام به خودکشی می کنند که از بین آنها 11000تا 12000نفر موفق به خودکشی می شوند که این درحقیقت 10 در صد از کل اقدام کنندگان به خودکشی است . یعنی 14 نفر در هر صد هزارنفر، در این کشور خودکشی بین سنین 15 تا 35 سال دومین علت مرگ بعد از تصادفات رانندگی است. در مورد متد خودکشی در آلمان مثلاً در سال 2004 11150نفر خودکشی کرده اند از این گرو 5538 نفر یعنی 50 در صد خودکشی ها کسانی بوده اند که خود را به دار آویخته اند ، 1100 نفر خودشان را از بلندی پرتاب کرده اند ، 940 نفر خودشان را مسموم کرده اند ، 572 نفر به خودشان شلیک کرده اند ، 556 نفر خودشان را جلوی قطار انداخته اند و 216 نفر با دود اگزوز اتومبیل خودکشی کردند.
اطریش یکی از کشور هائی است که آمار خودکشی بالائی دارد در این کشور در هرصد هزار نفر 20 تا30 نفر دست به خودکشی می زنند یعنی هر ساله حدود 1500 تا 2000 نفر در هر صد هزار نفرخودکشی می کنند به همین دلیل کشور اطریش در مقایسه با سایر کشور ها ی اروپائی بالاترین آمار خودکشی را دارد . البته درمناطق مختلف کشور اطریش این آمار متفاوت می باشد، آمار نشان می دهد که در این کشور هم زنان بیشتر از مردان اقدام به خودکشی می کنند ولی مردان بیشتر از زنان موفق به خودکشی می شوند و معمولاً 50 در صد آنان خود را به دار می آویزند در حالیکه 40 در صد زنان خود را حلق آویز می کنند .
سوئیس : یکی از زیباترین وثروتمند ترین کشور های دنیا است ولی آمار نشان می دهد که در این کشور سالانه بین 1300 تا 1400 نفر موفق به خودکشی می شوند ،که از این تعداد تقریباً 1000 نفر مرد و 400 نفرشان زن هستند . یعنی روزی 4 نفر که این برابر 19 در صد در هر صد هزار نفر می باشد، بدین ترتیب سوئیس بعد از روسیه ، مجارستان، اسلووین ، فنلاند وکراتسین جزو کشور هائی است که آمار خودکشی بالائی دارد .
در کشور انگلستان تا سال 1961 خودکشی جرم محسوب می شد و در ایالت متحده امریکا هم تا سال 1990 خودکشی یکی از جرائم محسوب می شد.
و اینک بپردازیم به خودکشی در ایران: بنا به گزارش وزارت بهداشت 75 در صد خودکشی ها به عنوان خودکشی اعلام نمی شود به همین دلیل هم متاسفانه آمار دقیقی از خودکشی در ایرا ن وجود ندارد . سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده که در هر 100 هزار نفر سه زن و یک مرد خودکشی می کنند در حالیکه شواهد گوناگون این آمار را به واقعیت نزدیک نمی داند .روز آنلاین گزارش می دهد که تعداد خودکشی زنان سه برابر مردان است و در تمام کشور استان ایلام بالاترین آمار خودکشی را دارد .
در سال 1382 سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور تعداد خودکشی زنان را 2484 نفر و تعداد مردان را 1481 اعلام کرد و آمار وزارت بهداشت از انجام حداقل 13 خودکشی در روز با میانگین سنی 29 سال گزارش می دهد. و حتی در آخرین گزارش یعنی در سال 1387 تعداد خودکشی ها را 14000 نفر اعلام کرده است . یعنی حدود 190 نفر در هر 100هزار نفر که با مقایسه با سایر کشور ها رقمی غیر عادی بنظر می آید .
تفاوت کلی که ایران هند وچین با سایر کشور های دنیا دارند، اینستکه دراین سه کشور زنان پیش از مردان خودکشی می کنند که احتمالاً علت آن در ایران می تواند نداشتن حقوق مساوی با مردان ، زندگی سنتی و فشار های خانوادگی و عدم آزادی در انتخاب همسر در بعضی از مناطق ایران معدودی از این علل باشند.
خودکشی فقیر و غنی نمی شناسد .تنها طی چند ماه اخیر که بحران اقتصادی دنیا را به لرزه در آورده است مردان بزرگی دست به خودکشی زده اند زیرا آنها از خودشان انتظار نداشتند که چنین دچار شکست شوند میتوان گفت خودکشی به مانند هر کنش فردی ـ تاثیرگذار اجتماعی ـ درجوامع مختلف ماهیت و معانی متفاوتی دارد.
در یک جامعه پیشرفته و صنعتی وحداقل دموکراتیک ُ خودکشی نشان دهنده ضعف روحی ُ انزوا ُطلبی ُ تنهایی و نهایتا راهی برای رسیدن به آرامش بدون حضور دیگران است، اما در جوامع جهان سومی و سنتی ُ جوامعی که آرامش سیاسی واجتماعی درآنها بی معنا است و همواره مردم درگیر تنش های مختلف با لایه های حکومت ویا بالعکس هستند و حداقل حاشیه امن اقتصادی و اجتماعی برای آنها وجود ندارد ُ خودکشی دقیقا معنی ومفهوم متفاوت با گروه اول را پبدا مبکند ، درجوامع جهان سومی خودکشی راه اعلام اعتراض ُ فریاد بلند حقوق پایمال شده و راهی برای ابراز نبود آرامش و لقمه ای نان در صلح است.
کارگر زحمتکشی که ۶ماه و شاید هم بیشتر از دریافت حق الزحمه خود نا امید شده ومراجعات و تجمعات گروهی او و همراهانش در مقابل سازمانها و مراکز دولتی با وعده های پوچ روبرو شده ُ دیگر چه راهی دارد که خود را به مثابه یک گرز آتشین بر سر سیستم و منادیان ظلم و حق کشی خراب کند، پس خود خویش را به آتشی که از درونش شعله می کشیده به تنوره ای دردناک از غم و اندوه تبدیل می کند و غم دوری خانواده را به ذلت کنار آنها بودن ترجیح می دهد.
زمانی که پناهنده ایرانی در نایورو و دقیقا هنگامی که مسوولین مهاجرت استرالیا و سازمان ملل به کمپ جهمنی آمده اند بدون توجه به زن جوان و فرزندش ُ خود را به هیمنه آتش تبدیل می کند به چه فکر می کند به فرار از زندگی ؟؟؟ خیر او تنها به فکر به چالش کشیدن و شاید محو سیستمی است که او و هزاران مثل او را در این جزیره به مسلخ کشیده اند ومرگ تدریجی را به آنها ارزانی کرده اند، با نگاه به این دو مثال یاد شده متوجه میشویم که چرا کارگر کارخانه یا آن زن زجر دیده و آن جوان رعنای خوزی یا ایلامی که سالهاست از ذلت بیکاری رنج می برد دست به خودکشی می زنند…….
اگر در جوامع غربی (یا به تعبیری صنعتی ) ُانسان هایی که از ادامه حضور در دنیا خود را رها می سازند براساس افسردگی و پریشانی های فردی باشد. اما در اکثریت قریب به اتفاق خودکشی های مردمان مظلوم نگه داشته شده جهان سوم ُ انسان ها برای اعتراض به نداشتن زندگی آرام و حداقل ها و دفاع از حیثیت خود و خانواده و قبیله و گروه دست به خودکشی می زنند تا شاید بتوانند صدای رسای مردمان باشند یا درشرایطی جلوی ماشین جنایت را بگیرند.
بسیاری از مردمان در جوامع جهان سومی ُ زندگی خود را بسیار دوست می دارند و حاضرنیستند در شرایطی عادی دست از آن بکشند و حتی خویشتن کشی را بسیار تقبیح می نمایند اما همین مردمان در تنگناهای زندگی و در جهت دفاع از اصل زندگی با راه کاری بازگشت ناپذیر دست به فداکاری زده و خود را قربانی گشوده شدن راه برای سایرین می نمایند.
قصد این سطور تطهیر و یا توجیه عمل خودکشی نیست ُ بلکه نشان دادن عشق و علاقه انسان هایی است که برای بازکردن گره ها و جلوگیری از اجحاف بیشتر به خود و سایرین با سلاح خودکشی وارد میدان میشوند.
دسته بندی خودکشی در جامعه ایران : ( تذکر لازم : بنده با نگاه تحلیلی ساده به وضعیت رو به رشد خودکشی در ایران مطالب زیر را تهیه کرده ام لذا خطای من خطای یک فرد عادی بدون تخصص جامعه شناسی به حساب بیاورید.)
خودکشی را با نوع نگاهی که به آن داریم می توانیم دسته بندی نماییم. واقعیت این است که هر نوع دسته بندی و نگاه به هرکدام از کیس های خودکشی نمی تواند ماهیت صددرصد واقعی آنرا نشان دهد زیرا بسیاری از انگیزه ها در فرد مجتمع گشته و نهایتا اقدام به این عمل نموده است مانند ادغام جنسیت و اقتصادی ُ
۱ـ نگاه با محوریت مشکلات اجتماعی : امید محدث، مدیرکل دفتر نظارت و هماهنگی بر امور جوانان وزارت ورزش و جوانان : “آمار خودکشی در استان کرمانشاه به علت زلزله در سال گذشته افزایش جدی داشت که علت اصلی این اتفاق هم وقوع زلزله و مشکلات اقتصادیای است که به مردم در سال گذشته وارد شد. بهطوری که در سال گذشته، ۲۰۹ مورد خودکشی در استان کرمانشاه به ثبت رسیده است”.
مثالی دیگر، نبود وضعیت با ثبات در ساختار اجتماعی منجر به صدمات فراوانی میشود. پسری ۱۲ساله در آبادان، یک روز پس از آنکه مادرش گوشی موبایل و دوچرخه او را فروخت تا اجارهخانه عقبافتاده را پرداخت کند، خود را حلقآویز کرد و به زندگیاش پایان داد.ترس از آوارگی در خیابان ها با دو فرزند انگیزه مادر بوده وبس ُ اما چه شد…….؟
۲ـ نگاه با محوریت مشکلات اقتصادی : هم اکنون و طبق آمار رسانههای حکومتی بیش از ٨٥ درصد کارگاههای صنعتی و تولیدی تعطیل شدهاند و نرخ بیکاری طبق آمار غیر رسمی در بیشتر استانها از جمله استانهای مرزنشین بیش از ٤٥ درصد میباشد.
اهمیت نقش اشتغال و مسائل اقتصادی برای افزایش آسیبهای اجتماعی اشاره میکند و میگوید: “بحران اقتصادی و فشارهای مالی در افزایش خودکشی در کشور تأثیر به سزایی دارد.
مثال صبح روز پنجشنبه (۷ دی ۹۶) یک کارگر پیمانکاریبا ۱۲ سال سابقه ُ شاغل در نیروگاه شهید منتظر قائم در کیلومتر ۷ جاده کرج به ملارد روبروی منطقه سه شهرداری فردیس، روی پل عابر پیاده با بستن طناب به گردن خودکشی کرد. نتیجه اینکه درگیری های فکری و ذهنی و مشکلات اقتصادی ناخودآگاه باعث فشار به مردم و بویژه جوانان میشود”.
۳ـ نگاه جنسیت محور : زنان در جامعه ای که هنوزدرقید و بندهای قوانین عشیره ای و ایلی گیرند و قوانین ضد زن توسط زنان (نماینده حاکمیت ونه مردم )در به اصطلاح مجلس شکل می گیردبسیار آسیب پذیرتر از مردان هستند و نتیجه این میشود که از مجموع ١٣٩٥ موردی کە دراستان محروم کردستان اقدام بە خودکشی کردەاند ٥٧٠ نفر زن بودەاند.
وخودکشی در استان ایلام وضعیت اسفناک تری داردو خودکشی زنان نسبت بە مردان بیشتر بودە است، در استان ایلام ٤٠٧ زن، کرماشان ٦٧، آذربایجان غربی ٣٣، کردستان٣٢ و لرستان نیز ٣١ زن اقدام بە خودکشی کردەاند و درهمین اثنا که جلسه ماهیانه کمیته به تاخیر افتاد دست کم ٦ زن و دختر در شهرهای سرپل ذهاب، سقز، دیواندرە و میاندوآب بە زندگی خود پایان دادند.
نکته جالب توجه اینجا است که بهگفته کریمی کیا مدیرکل دفتر نظارت و هماهنگی بر امور جوانان، بیشترین خودکشیهای زجرآور و دردناک متعلق به زنان است و بر اساس تحقیقات، مردان از روشهای بدون تحمل درد برای خودکشی استفاده میکنند. بهطور مثال، در میان زنان اقدام به رگزنی و خونریزی مداوم بیشتر دیده میشود و در میان مردن سقوط از ارتفاع فراوانی بیشتری دارد.
وی ادامه داد: “بیش از ۷۰ درصد افراد خودکشی کرده تحصیلات زیر دیپلم یا دیپلم داشته اند که نشان می دهد تحصیلات ارتباط مستقیمی با درک زندگی و مقوله خودکشی دارد” ـــ«سونیا عطایی»، ساکن شهرک پردیس سنندج، روز چهارشنبه ۲۶ مهرماه با حلقآویز کردن خویش در پارک آبیدر به زندگی خویش پایان داد. نامبرده هفته پیش بعد از دومین زایمانش در حالی که آشکار شد فرزند دوم به بیماری موسوم به البنیسم مبتلا است، دچار مشکلات روحی شده بود. ــ خانم فانوس عزیزی که طی روزهای گذشته، اقدام به خودسوزی کرده بود، شب گذشته در اثر سوختگی شدید در بیمارستان امام رضا کرمانشاه جان سپرد. ـــ یک پزشک جوان سنندجی به نام «آرزو قبادی» نیز در روزهای اخیر بهدلایل نامعلوم با خوردن قرص به زندگی خویش پایان داده بود. ـ ۷شهریورماه ۹۶، دو دختر نوجوان پانزده ساله در شهرستان ملکشاهی در یک حرکت عجیب اقدام به خودکشی کردند، حادثه در حدفاصل مسیر پاریاب به گنبد رخ داد و این دو دختر در یک اقدامی عجیب و هماهنگ شده به بالای یک کوه رفته و با پرتاب خود اقدام به خودکشی کردند. نتیجه : نبود قوانین روشن و صریح و نیز کمبود مراکز ویژه برای پشتیبانی از زنان و دختران آسیب دیده از عوامل افزایش خودکشی و خودسوزی در میان زنان است.
۴ـ نگاه قومیت محور : نبود آینده ای روشن و بالا بودن نرخ بیکاری و محرومیت های مضاعفی که در استان های محروم و عموما مرز نشین کشور حاکم شده ُخودکشی را در این مناطق به سونامی یا اپیدمی روزمره تبدیل کرده است.
ــ استان ایلام با ٥٥٠ هزارنفر جمعیت ُ کم جمعیت ترین استان کشور با آمار ٨٠٠ مورد بیشترین نسبت خودکشی درسال96 بوده است .
ـ پس از استان ایلام استان های کرمانشاهان و آذربایجان غربی با ٢٠٩ و ١٥١ مورد در ردەهای ششم و دهم قرار دارند. همچنین استان لرستان با ١٣٥ مورد و استان کردستان نیز با ١٠٠ مورد در ردەهای دوازدهم و چهاردم استان هایی کە بیشتر آمار خودکشی در آنها ثبت شدە است جای گرفتەاند.
٢٣ مرداد ٩٧ / ١٤ آگوست ٢٠١٨)، چهار شهروند کرد کە سە تن از آنها زیر ١٧ سال بودەاند بە زندگی خود پایان دادەاند: ۱ـ نوجوان ١٧ سالە اهل دیواندرە با هویت ”مهران محمودی“ بە دلیل افسردگی و از طریق حلق آویز کردن بە زندگی خود پایان دادە است، ۲ـ دختر ١٧ سالە با هویت ”پروین میرکی“ اهل جوانرود کە هفتە گذشتە اقدام بە حلق آویز کردەن خود کردە بود، در بیمارستان این شهر فوت کرد، ۳ـ دختر ١٦ سالە اهل سردشت نیز با هویت مهشاد ذکی بە دلیل مشکلات خانوادگی خود را حلق آویز کردە و جانش را از دست داد، ۴ـشهروند ٣١ ساله دیگر اهل نوسود با هویت پوریا لهونی، بە دلیل بیکاری در شهر مریوان اقدام بە خودکشی و بە زندگی خود پایان دادە است.
١٢ مرداد ٩٧ / ٣ آگوست ٢٠١٨)، یک مادرجوان ٣٠ سالە با سه فرزند ساکن روستای حاجی حسن میاندوآب اقدام بە خودکشی و بە زندگی خود پایان دادە است، ــ یک جوان اهل مهران از توابع استان ایلام به دلیل هر آنچه فقر و تنگدستی ناشی از اخراج کار عنوان شده است، به زندگی خود پایان داد. ــ محسن سلمان صگوری 55 ساله از اهالی روستاى بیت افریح از توابع حمیدیه به دلیل فشار اقتصادی 6 تير ماه خود را به دار آویخت. ــ٤ تیر ٩٧ یک دختر ١٨ سالە اهل پیرانشر به نام ”گشاوە ابراهیم پور بە دلیل فقر و تهیدستی خود را حلق آویز کردە است.
شاید سوال شود خوب فقر و تنگدستی که گریبان بخش عمده ای از مردم در شهرهای بزرگ وکوچک را به خاطر مسایل حاکمیتی گرفته است ولی چرا برای این دلیل کوچک انسان ها گرانبها ترین دارایی خویش را به فنا می دهند؟ پاسخ بسیار ساده است اگر در شهرهای بزرگ مانند اصفهان تهران وتبریز ومشهد میشود به سرعت می شود کاری یافت و یا نهایتا درکنار خیابان دست فروشی کرد ُ اما همین امور در شهرستان های کوچک و بالخصوص در مناطق مرزنشیند ومحروم نه تنها از بعد اقتصادی میسرو قابل اجرا نیست بلکه از دید مردمان فرد متولی ُ قصد شکستن تابوها و مرزهای عرفی آن جامعه را داشته با او برخورد نیز خواهد شد. لذا با مرگ نان آور خانواده ُ فرزندان دختر و یا زنان در این شرایط تنها مرگ را راه نجات از زندگی ذلت بار می بینند.
ــ ساعت ١ بامداد روز جمعە 18 خرداد ٩٧ سینا خلیفه زاده ٢٤ سالە اهل سقز بە دلیل مشکلات خانوادگی و اختلاف با پدرش خود را حلق آویز کرد. ــ پرستارجوان بیمارستان توحید سنندج ُنشمیل حسینی به علت عدم پرداخت حقوق ماهیانە از سوی مسئولین بیمارستان چند روز پیش با خوردن قرص اقدام بە خودکشی و سر انجام پس از چند روز ١٥ خرداد ٩٧ / ٥ ژوئن ٢٠١٨جانش را از دست داد، 24 آذرماه، یک فعال کُرد اهل جوانرود به نام “رقیه سعیدی” دلیل فقربه اقدام به خودکشی و پس از دو روز بستری در بیمارستان جان خود را از دست داده است. او از امدادگرانی بوده که از لحظات اولیه زلزله کرمانشاه، کنار زلزلهزدگان بوده و وضعیت وخیم زلزلهزدگان تاثیر منفی را بر روحیه وی گذاشته بود .
۵ –نگاه فرهنگی :
خودکشی دانش آموزان : بررسی ها نشان میدهد علت اصلی اقدام بهخودکشی بهعلت مسائل اقتصادی و بیکاری است اما در این میان نباید نقش مسائل فرهنگی را هم در افزایش این خودکشیها بیتأثیر دانست. به طوری که امروزه برخی از نوجوانان بهصورت گروهی دست بهخودکشیهای جدید و نوظهور میزنند و حتی از این صحنهها فیلمبرداری میکنند. البته، آمارهای اعلام شده تنها مربوط به تعداد خودکشیهای صورت گرفته در استانها است و مربوط بهخودکشیهای منجر به مرگ نمیشود، مدیرکل دفتر نظارت و هماهنگی بر امور جوانان با اشاره به اینکه امروز جامعه جوان درگیر آسیبهای اجتماعی نوپدید است که نیازمند توجه ویژه به این مسأله است، میگوید: “الگوی نحوه خودکشی در کشور نیز تغییر کرده است و برخی از جوانها از روشهای نمایشی برای خودکشی استفاده میکنند”. ـــ بخشدار مرکزی باشت در استان کهگیلویه و بویراحمد اعلام کرد درحال بررسی دلیل یا دلایل خودکشی دونوجوان ۱۳ و ۱۵ ساله هستند. ـــفروردین ماه سال ۹۶ نوجوان ۱۶ ساله ای در روستای “سروک یاسوج ” خود را حلق آویز کرد، ” سیدمحمدکاظم نظری ” معاون سیاسی و امنیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد در نشست رسانه ای نیز از روند روبه افزایش خودکشی ها در این استان اظهار نگرانی کرد و آن را معضل جدی خواند. ــ سه دانشآموز دختر مقطع اول متوسطه در شهرستان نقده به صورت همزمان اقدام به خودکشی کردند. در یک ماه اخیر ۲ مورد خودکشی در شهرستان ارومیه و ۲ مورد دیگر در شهرستانهای ماکو و اشنویه به وقوع پیوسته است. ـــ ۲۶ فروردین ماه امسال، در منطقه لایت یک روستای رمیله پسر ۱۱ ساله ای خود را حلق آویز کرد ماموران با توجه به علائم حیاتی وی را به بیمارستان طالقانی منتقل کردند.گزارش شد پسر نوجوان پس از ۴ روز روی تخت بیمارستان به کام مرگ فرو رفت. ــ ۲ اردیبهشت تربت حیدریه : دختر ۱۷ سالهای به نام “زهره کرمانی خورشانه” پس از اینکه از سوی مدیران مدرسه تهدید به اخراج شد و طی تماسی از مادرش خواستند جهت گرفتن پروندهاش به مدرسه مراجعه کند، به دلیل ترس از تنبیه پدرش اقدام به خودکشی با طناب دار کرد و جان خود را از دست داد. ـــ دختر ۱۴ سالهای به نام “هستی ممشلی” مورخ ۴ فروردین ماه در شهر مینودشت از توابع استان گلستان اقدام به خودکشی کرد و جان خود را از دست داد، ـــ25بهمن 96 : فرماندار شهرستان بهمئی در استان کهگیلویه و بویراحمداعلام کرد “لحظاتی پیش دختر دانشآموز پایه سوم راهنمایی از بالای ساختمان سه طبقه مدرسه حضرت رقیه خود را به پایین پرتاب کرد که منجر به فوت وی شد، ـ علی ملکی بخشدار مارگون : خودکشی دختر ۱۶ ساله ای در زیلایی، با تفنگ برنو اقدام به خودکشی کرد. ـ پنجم شهریور یک دختر ۱۸ ساله در منزلش در محله «اماکن» شهر بانه، به علت بیماری طولانی مدت تالاسمی با حلق آویز کردن اقدام به خودکشی کرده است. ـــ دختر جوان اهل آبادان خود را از پل ایستگاه ۱۲ ذوالفقاری به درون رودخانه بهمنشیر پرتاب کرد و جان باخت. به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران ، در هفته جاری دختر جوانی از روی پل ایستگاه ۱۲ ذوالفقاری خود را به درون رودخانه پرتاب کرده است. پزشکی قانونی اخیرا سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی های سالانه در کشور را بیش از ۷ درصد اعلام کرده بود
جامعه بیمار جامعه بدون هادی : مسؤول روابط عمومی بهزیستی خراسان گفت: “عصر دوشنبه، ۱۴ آذرماه96 ، چهار نوجوان در یکی از مراکز شبه خانواده بهزیستی خراسان رضوی اقدام به خودکشی کردهاند که خوشبختانه با دخالت به موقع مدیران این مرکز، هر ۴ نفر بلافاصله به مراکز درمانی منتقل و تحت درمان قرار گرفتهاند”. وی ادامه داد: “بر اساس اطلاعات موجود، این نوجوانان دارای خانوادههای فروپاشیده با آسیبهای متعدد اجتماعی بودهاند و با دستور مقام قضایی در یکی از مراکز شبه خانواده مشهد پذیرش شده بودهاند و پس از مدتی، اقدام به خودکشی کرده اند”، “لازم به یادآوری است شهریورماه سال جاری خبر تجاوز به دختران کمتوان ذهنی در یکی از مراکز نگهداری بهزیستی روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت؛ کمی بعد نیز رسانه ها گزارش کردند مدیر و کارکنان آن مرکز تغییر کرده اند.
گفتنی است، ادعاهای مسئول روابط عمومی بهزیستی در خصوص دلایل خودکشی همزمان این ۴ دختر نوجوان با شک و تردید بسیاری از سوی نهادهای حقوق بشری نگریسته میشود.
تناقض مدیریتی حتی در ارایه آمار : ـ امید محدث، مدیرکل دفتر نظارت و هماهنگی بر امور جوانان و محمد مهدی تندگویان معاون ساماندهی امورجوانان هر دو از وزارت ورزش و جوانان در مصاحبه های خود جمعا ٤٩٩٢ خودکشی طی سال ١٣٩٦ خورشیدی در ایران را تایید و استان تهران را به عنوان بالاترین رکوردداردر کل کشور معرفی می نمایند. این درحالی است که رییس اورژانس اجتماعی کشور (رضا جعفری) برخلاف نظر این آقایان آمار کل خودکشی کشور در سال مذکور را 8200 نفر اعلام کرده و استان ایلام را به عنوان رکورد دار بین تمام استانها در این بحران
ـخودکشی در میان زندانیان : در چهاردیواری که ما آنرا از کودکی وطن نامیده ایم و اینک کنام ددان و شغالان دون مایه گشته و هر لحظه خون نوجوانی به تیر نامردمان به زمین خشکیده میهن می ریزد حضور دجاله های وطن فروش و سر توبره دشمنان ایران ُ عرصه را چنان بر مردمان تنگ کرده که بسیاری خود را به مانند تیرهای زهرآگین به قلب هستی دشمنان می زنند و عده ای نیز تنها به رهایی از این جهنم می اندیشند: ــ ۲۷ مردادماه ۹۷ پنج زندانی محبوس در زندان سنندج با خوردن قرص و از طریق دار زدن با طناب اقدام به خودکشی کردهاند. یک زندانی فوت کرده، ۳ نفر دیگر به بهداری زندان و یک نفر به بیمارستان خارج از زندان منتقل شدند، دلیلی در دست نیست که اقدام این زندانیان از قبل هماهنگ شده باشد یا حول یک خواسته مشترک صورت گرفته باشد. ــ یک جوان ٢٥ سالە ساکن محلە شهناز سقز با هویت ”اشکان سلیمی“ فرزند زندانی سیاسی محکوم بە اعدام مصطفی سلیمی اقدام بە خودکشی کردە است، یکی از اعضای خانوادە می گوید کە اشکان روز گذشتە برای پیگیری پروندە پدرش بە دادگاه سقز مراجعە کردە است کە از سوی مسئولین این مرکز قضایی مورد بی احترامی و هتاکی قرار گرفتە و وی پس از مراجعە بە منزل اقدام بە خودکشی کردە است. ــ یک زندانی با نام میلاد بیگلربیگی به دلیل شرایط بد محل نگهداری روز شنبه ۱۱ آذرماه 96 اقدام به خودکشی کرد، سه روز پیش از این زندانی دیگری به نام محمد منبری با استفاده از پرده های اتاق خود را حلق آویز کرده بود. زندانی محمد منبری و میلاد بیگلر بیگی 25 ساله از زندانیان جرائم عادی در زندان رجایی شهر کرج طی روز های گذشته اقدام به خودکشی کردند. شرایط این زندان نسبت به قبل اسفناک تر توصیف شده، از این موارد به عدم تفکیک جرائم بر اساس جرم و سن زندانی، ارسال زندانیان نوجوان خاطی به بند زندانیان خطرناک و تهدید به تجاوز اشاره کرده بود.
بگفته احمد حاجبی رئیس دفتر سلامت روان و اعتیاد وزارت بهداشت: عامل اصلی خودکشی « بیکاری » است و در ایران دیپلمهها بیشتر از همه خودکشی میکنند و در پنچ ماه اول سال 1395: خودکشی یک کارگر به دلیل دستمزد ناچیز: ,۱۸ فروردین . -مرد میانسالی خود را زیر پل عابر پیاده واقع در خیابان میرداماو به دار آویخت11 اردیبهشت. -خودکشی بیمار بهخاطر نداشتن هزینه پذیرش : ,۱۲ اردیبهشت -.یک زندانی در زندان شهرستان ساری خودکشی کرد.,۱۲ اردیبهشت. -خودکشی پناهنده اهوازی درپی اخراج به ایران. ,۱۳ اردیبهشت -مردی ٣٥ساله با حضور در پارکینگ بیمارستان عرفان با شلیک گلوله، خود و همسرش را کشت. 16اردیبهشت . -خودکشی یک پسر نوجوان در مینودشت گلستان:,۲۵ اردیبهشت . -آمار خودکشی درکهگیلویه وبویراحمد ۳۴ درصد افزایش داشته است: سه شنبه ,۲۸ اردیبهشت. -خودکشی دختر ۱۲ ساله به دلیل ترس از تنبیه : اردیبهشت . -خودکشی سه دختر نوجوان از جمله نوجوان نوعروس: ,۱ خرداد. – خودکشی دختر ۱۴ ساله پس از بازگشت از مدرسه:,۱۲ خرداد . -خودکشی یک دانشآموز دختر ۱۶ ساله در سرویس بهداشتی مدرسه فرزانگان:,۱۸ خرداد . -خودکشی دختر ۱۵ ساله سنندجی از ساختمان ۵ طبقه:,۱۹ خرداد . -یک دختر جوان با پرتاب کردن خود به درون رودخانه زیاران در استان قزوین به زندگی خود پایان داد. 24 خرداد . -دانشجوی دوره دکتری شیمی دانشگاه کاشان در خوابگاه این دانشگاه بر اثر خودکشی جان باخت. 03 تیر . -پسر ۱۷ ساله خرم آبادی پس از قبول نشدن در امتحانات پایان ترم خود را به دار آویخت. 04 تیر . -یک زن جوان در شهرستان سقز با حلقآویز کردن به زندگی خود خاتمه داد. 06 تیر. -یک سرباز ١٩ساله به نام «احسان یگانه» از اهالی روستای «سهکانی» اشنویه از طریق حلقآویز به زندگی خود خاتمه داد. 25 تیر. – کودک دهساله سنندجی در یکی از فقیرترین محلههای شهر پس از خودکشی، جان خود را از دست داد. 29 تیر. – دختر ۲۳ ساله با سقوط از طبقه ۷ منزل مسکونی در منطقه دارآباد، خودکشی کرد. 02 مرداد. – خودکشی نوجوان ۱۷ ساله در دزفول:,۶ مرداد. -ابراهیم عالی پور شاعر نوپرداز اهوازی مقابل بیمارستان دانشگاه پزشکی اهواز با اسلحه خود را کشت. 07 مرداد . -خودکشی دختر ۱۱ ساله کامیارانی:۱۳ مرداد. -شهروندی به نام (م.ک) در شهرستان جوانرود با اسلحه دست به خودکشی زده است.15 مرداد. – یک کارگر ۴۳ ساله، در منطقه باغ شایگان مهاباد، در منزل خود را حلق آویز کرد. 16مرداد. – خودکشی دو دختر نوجوان باهم در تهران: شنبه ,۲۳ مرداد. – روز سەشنبە 8 خرداد ٩٧ یک سرباز کرد در یکی از مراکز نظامی شهر اشنویه با اسلحە اقدام بە خودکشی و بە زندگی خود پایان داد.
چه دردناک است عزیزان که پایانی بر این دفتر نیست ………….. کوالالامپور 15 سپتامبر 2018 محمد ابوطالبی
پس از سخنان دردناک و غم بار آقای ابوطالبی از سخنران پنجم این نشست سرکار خانوم شبنم رضاوند برای دراختیار گرفتن تریبون دعوت شد که با موضوع: « گذري بر سيستان و بلوچستان » در جلسه حضو داشتند.
خانم رضاوند در ابتدای سخنرانی خود ضمن ابراز تاسف از آمار میزان خودکشی و دلایل آن در ایران فرمودند:
سیستان و بلوچستان از دو ناحیه سیستان (زابل و زاهدان و شهرهای شمال استان) و بلوچستان(خاش تا چابهار) تشکیل شدهاست و يكي از كم تراكم ترين استانهاي كشور است . بر اساس آخرين تقسيمات كشوري اين استان داراي ۱۹ شهرستان ، ۳۷ مركز شهري ، ۴۰ بخش ، ۱۰۲دهستان و ۹۲۳۶ آبادي كد دار است . پس از استان کرمان بعنوان دومین استان پهناور کشور در جنوب شرقی ایران واقع است. این استان با حدود ۱۸۰٬۷۲۶ کیلومتر مربع وسعت کمابیش اندازه کشور سوریه بزرگی دارد و بیش از ۱۱ درصد وسعت ایران را دربرمیگیرد. سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و تنها استان ایران است که با پاکستان مرز مشترک دارد و همچنین به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است به دلایل این استان از ظرفیت بالایی برای پیشرفت برخوردار است.
زاهدان مرکز این استان است که ازین طریق راهآهن با میرجاوه پاکستان ارتباط دارد و از سوی کرمان هم به راهآهن سراسری ایران متصل است. به زودی قرار است خط راهآهنی از سوی چابهار به مشهد و از آنجا به کشورهای آسیای میانه کشیده شود که این خط آهن نقش مهمی را در توسعه این استان و خاور ایران ایفا خواهد کرد.
سیستان: بخش بزرگ سیستان قدیم در افغانستان بوده که هم اکنون جزو خاک افغانستان میباشد .سیستان یک منطقه جدا با فرهنگ و تمدن کهن تر از مکران با بیشینه ۵۲۰۰ ساله به مردم منطقه ای(سکاها) گفته می شد که در اطراف رود هیرمند ساکن بودند وبخش زیادی از سیستان بزرگ با تمدن کهن در افغانستان امروزی است که قبلا جزو ایران بوده است(ادامه رود هیرمند و بخش اعظم ان در افغانستان است) و بخشی دیگر در شهرستان زابل و جنوب خراسان.
بلوچستان : بلوچستان دربرگیرنده بقیه شهرها از خاش تا چابهار میباشد. ،البته بخش بزرگی از بلوچستان بر اساس قرارداد گلدسمید از ایران جدا شد و تا مدتها به نام بلوچستان انگلیس شناخته می شد،ولی در حال حاضر تحت عنوان ایالت بلوچستان بخشی از پاکستان است. بلوچ ها (مکاها)قومی دیگر بودند با فرهنگ متفاوت از سکاها در مکران (جنوب شرقی ایران تا کل کرانه نواحی دریای عمان ) ساکن بودند. که بعدها به بلوچستان تغییر نام یافت. بلوچستان شامل دوقسمت بلوچستان سرحد ( خاش میرجاوه و توابع ان تا اطراف کرمان و نصرت اباد) و بلوچستان جنوبی یا مکران (سراوان و ایرانشهر و نیکشهر و چابهار) میشد.
مذهب و زبان بلوچی : بلوچها به زبان بلوچی صحبت میکنند. زبان بلوچی همان الفبای فارسی داردوخویشاوندی نزدیک به زبان کردی و زبان گیلگی دارد. و پیرو اسلام و مذهب تسنن می باشند
مذهب و گویش سیستانی : گویش سیستانی یکی از گویشهای مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم میکنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه افغانستان، سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری میباشد و پیرو دین اسلام یا مذهب تشیع می باشند.
اختلافات مذهبی: استان سیستان و بلوچستان از دیرباز بستر اختلاف ها و تضادهای مذهبی و فرهنگی بوده است. اختلاف های قومی، مذهبی و فرهنگی که در چارچوب یک سرزمین و ملیت قرار دارد، لزوما به تضارب و عنادورزی نمی انجامد؛ مگر آنکه بذر تعصبات و تنگ نظری ها کاشته شود یا تبعیضی در توزیع امکانات و تکریم اقوام صورت گیرد.
آب و هوا : استان سیستان و بلوچستان از لحاظ طبقهبندی اقلیمی درناحیه اقلیمی بیابانی و خشک میباشد. بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیمی ویژهای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم میخورد.
جغرافیای طبیعی و اقلیم استان : در مطالعات زمینشناسی منطقه شرق ایران را معمولاً به عنوان یک واحد مستقل بررسی میکنند. این منطقه در اواخر دوران سوم زمینشناسی در اثر جنبشهای کوهزایی از دریا جدا شده و در آن ابتدا رسوبات آهکی از نوع دریایی و سپس رسوباتی با مواد نسبتاً درشت و نرمروی هم انباشته شده است.
قسمت جنوبی استان (مکران) یکی از مناطق در حال فرونشستن تدریجی است و دلیل آن نیز ضخامت زیاد رسوبات رس ماسهای دوران سوم است که عمق آن به بیش از یک کیلومتر میرسد. بر همین اساس پوسته اقیانوس هند با شیب بسیار تندی در زیر این منطقه به داخل زمین فرو میرود که یکی از علتهای بوجود آمدن گل فشانها و چشمههای آب معدنی فراوان در این منطقه است.
ارتفاعات استان سیستان و بلوچستان به دوران سوم و دوم زمینشناسی تعلق دارد و سنگهای آن اغلب آهکی و گچی است. به عقیده زمینشناسان، بعضی کوههای این استان (مانند آتشفشان تفتان) به اواخر دوران سوم و اوایل دوران چهارم تعلق دارند. ارتفاعات سیستان و بلوچستان، جزو رشته کوههای مرکزی ایران است. منطقه سیستان و بلوچستان با توجه به موقعیت جغرافیایی، از یک طرف تحت تأثیر جریانهای جوی متعدد مانند: جریان بادی شبه قاره هند و به تبع آن بارانهای موسمی اقیانوس هند است و از طرف دیگر تحت تأثیر فشار زیاد عرضهای متوسط قرار دارد که گرمای شدید مهمترین پدیده مشهود اقلیمی آن است.
در وضعیت هواشناسی این منطقه بادهای شدید موسمی، طوفان شن، رگبارهای سیلآسا، رطوبت زیاد و مه صبحگاهی پدیدهای قابل توجه است. این استان تابستانهای گرم و طولانی و زمستانهای کوتاه دارد. از آنجا که حداقل دما ندرتاً به صفر درجه سانتیگراد میرسد، رویش گیاه در اراضی آبی تقریباً در تمام طول سال ادامه دارد. عمده بارندگی در زمستان صورت میگیرد. این ناحیه دو فصل متمایز زمستان با درجه حرارت معتدل و خنک در ماههای آذر، دی و بهمن و تابستان گرم در بقیه فصلهای سال دارد.
در تمام شهرهای استان حداکثر دمای سالانه، بالای چهل درجه سانتیگراد گزارش شده است. این مقدار در ماه تیر، در ایرانشهر به پنجاه و یک درجه بالای صفر میرسد. کمترین حد دمای استان در ماههای آذر و دی ثبت شده است. میانگین حداقل دمای سردترین ماه سال بین حدود دوازده تا سیزده درجه سانتیگراد متغیر است. سردترین شهر استان، زاهدان و گرمترین شهر آن ایرانشهر است. اختلاف و نوسان دمای بین زمستان و تابستان و حتی در یک شبانهروز بسیار بالا است، ولی حداقل مطلق دما به ندرت به صفر درجه میرسد نواحی ساحلی دریای عمان به علت رطوبت ناشی از مجاورت با دریا، تا حدودی از این امر مستثنی است و آب و هوای گرم آن با رطوبت بیشتری همراه است.
به علت بالا بودن متوسط دما و وزش بادهای موسمی، میزان تبخیر در این استان زیاد است و به طور متوسط چهار میلیمتر در روز گزارش شده است. بارندگی عمدتاً در ماههای زمستان صورت میگیرد. به طور متوسط در هفت ماه از سال در این ناحیه اثری از باران مشاهده نمیشود. میزان بارندگی از طرف شرق به غرب استان افزایش مییابد.
متوسط سالیانه بارندگی آن حدود هفتاد میلیمتر و بسیار نامنظم است. بیشترین نزولات جوی، در شهرستانهای خاش و زاهدان و متوسط سالانه آن صدو بیست میلیمتر است. کمترین مقدار بارندگی در شهرستان زابل روی میدهد و متوسط سالانه آن ۵۱ میلیمتر است میزان متوسط رطوبت نسبی در سواحل دریای عمان، حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد در دی ماه است. در تابستان مقدار رطوبت نسبی کاهش مییابد، ولی کرانههای غربی بلوچستان به علت نزدیکی به اقیانوس هند در تابستان نیز رطوبت نسبتاً بالایی دارد.
اوضاع اقتصادی : استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی و دارا بودن کشاورزی و باغبانی (به ویژه میوههای استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبههای فراوان تاریخی و طبیعی و نیز صنعت در حال رشد از توانایی و ظرفیت فوقالعادهای برای توسعه و آبادانی برخوردار است. سیستان و بلوچستان از جهت رشد و توسعه اقتصادی از مناطق در حال توسعه کشور است و از لحاظ توسعه کمترین توسعه را در میان استانهای ایران دارد.
کشاورزی و دامپروری و صنایع : زراعت اشکال متعددی دارد و صنعت آبی آن وابسته به رود هیرمند است. صنایع موجود در استان به دو دسته صنایع ماشینی و دستی تقسیم میشوند که صنایع ماشینی استان عبارتند از صنایع غذایی، نساجی، پوشاک و صنایع شیمیایی و کارگاههای فلزکاری، ریختهگری، ساخت لوازم خانگی و تانکرسازی. معادن این استان عبارتند از معادن مس، کرومیت، منگنز، سنگ مرمر. سنگ آهک و غیره.
بزرگترین پایگاه تولید نهال میوههای گرمسیری جنوب شرق ایران نیز در استان سیستان و بلوچستان قرار دارد که با تأمین نیاز داخلی استان به ۹ استان دیگر کشور نیز نهال صادر میشود. «خرما، موز، مرکبات، انبه، پاپایا، گوآوا، چیکو، پسته و انگور یاقوتی» از جمله میوههای گرمسیری و نیمه گرمسیری سیستان و بلوچستان است. گونههای جانوری شاخص استان (گاو سیستانی، گاو دشتیاری، مرغ خزک، مرغ دشتیاری، گوسفند و شتر بلوچی، بز تالی و بی تال، گاومیش) میباشد.
سیستان و بلوچستان با گسترهای افزون بر هفت میلیون هکتار آب و هوایی متغیر از گرم و خشک تا معتدل سرد و کوهستانی دارد. ۴۰۰ هزار هکتار از زمینهای استان قابل کشت بوده و آب مورد نیاز نیز از ۱۱ هزار و ۳۰۰ منبع آبی شامل چاه، قنات، چشمه و رودخانههای هیرمند، سرباز لادیز و بمپور تأمین میشود. سه میلیون و ۴۰۰ واحد دامی در این استان وجود دارد. ۳۰۰ کیلومتر نوار ساحلی دریای عمان و راهیابی به آبهای آزاد، دریاچه هامون، چاه نیمهها و هفت هزار و ۸۰۰ منبع آبی داخلی ظرفیتهای آبی این استان هستند.
این استان چهار کارخانه تولید شیر پاستوریزه و فراوردههای لبنی، ۳۴ مرکز جمعآوری شیر روستایی و دو مجتمع بزرگ پرورش گاو شیری با ظرفیت ۱۲ هزار راس گاو دارد. تولید انواع خرما در این استان سالانه ۱۶۷ هزار تن است که ارزش اقتصادی آن ۲۱۸ میلیارد ریال میباشد.
خشکسالی: در حال حاضر ۹۱ درصد کشور درگير پديده شوم خشکساليست. در سيستان و بلوچستان نمی توان باور کرد که در برخي از اين روستاها کسي زندگی می کند. زیرا، در شرایطی که از دسترسی به حداقل امکانات حیات محرومند، چگونه می توان باور داشت که آنها از زندگی راضی هستند. کمبود آب در تعداد زیادی از روستاهای استان سیستان و بلوچستان، آن هم در گرمای شدید و همراه با توفان شن، شرایط زندگی را برای مردم این مناطق طاقت فرسا کرده است.
در قالب کمپین «نذرآب»، ۵۰۲ روستای استان سیستان و بلوچستان که دچار تنش آبی بودند، با استفاده از تانکرهای ثابت، از بحران بی آبی رها شدند و کام تشنه مردم این روستاها، با نذر آب، سیراب شد. مسیولان منطقه ، خشکسالی در این منطقه را یک معضل ۱۰ ساله عنوان مي کنند و مي گويند که امسال، شرایط به دلایل عدیده ای وخیم تر شده و در نتیجه شاهد «بی آبی» حداقل ۵۰۲ روستای استان هستیم. امسال بارندگیها نسبت به مدت مشابه ۷۵ درصد کاهش داشته است.
نصر الله چاری معاون اداره آب و فاضلاب روستایی استان سیستان و بلوچستان می گوید: ۱۲۵۷ روستا از سالیان دور و حتی در بعضی از روستاها از حدود چهل سال پیش با ۱۲۰ دستگاه تانکر آبرسانی میشود. چاری در مورد گلايه ها از کم کاری دولت در تامین آب مورد نیاز مردم تشنه این روستاها، مي گويد: اگر ۳۰ میلیارد تومان اعتبار تامین شود، مشکل بی آبی این روستاها حل می شود.جالب اینکه، این مسئول مربوطه، انتظار تامین این ۳۰ میلیارد را از مردم داشت نه دولت. زیرا، معتقد بود که بودجه ها از قبل مصوب و تخصیص داده شده و نمی توان انتظار داشت این اعتبار اندک را دولت تامین کند! این مردم که مردم ساده زیست و بی آلایش روستاهای کشور هستند، توقع زیادی از دولت ندارند. آنها فقط «آب» می خواهند تا زندگی کنند.
کودکان : حدود ۲۰ درصد از کودکان سیستان و بلوچستان به درجاتی از سوءتغذیه مبتلا هستند و برای داشتن آیندهای روشن برای این کودکان لازم است تا مداخلات جدی و همهجانبه شروع شود و استمرار یابد. به خاطر خشکسالی و فقر در سیستان و بلوچستان کودکان را مجبور به ازدواج میکند؛ ایا راهکار این پدیده جانفرسا در فروش کودکان است ؟
مردم از سوءتغذیه و بیماریهای تنفسی رنج میبرند و کودکان از گرسنگی جانی برای درس خواندن ندارند واز آنجا که امکانات کافی وجود ندارد؛ دختران در این منطقه از سن ۱۴ الی ۱۵ سالگی به بعد شوهر داده میشوند و در برخی روستاها نیز شاهد ازدواج دختران ۹ ساله هستیم، هر سال ۱۴ میلیون دختر نوجوان، قربانی ازدواجهای زودهنگام هستند.
وضعیت زنان: زنان استان از بیعدالتی رنج میبرند : مسئول دفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان دادگستری سیستان و بلوچستان با بیان اینکه ازدواجهای ثبت نشده، فرزندان بیشناسنامه، وضعیت بد بهداشتی، بیسوادی و رعایت نشدن عدالت در حق زنان از مهمترین مشکلات جامعه زنان استان بهخصوص در نقاط حاشیهای شهر زاهدان است، میگوید: تا سال ۹۵ بیش از ۵۰ درصد از ازدواجهای زنان استان به ثبت نرسیده بود. وجود ازدواجهای ثبت نشده و به عبارتی غیرقانونی در سیستان و بلوچستان و بویژه جنوب این استان، پیامدهای منفی زیادی را نصیب فرزندان این زوجین و بسیاری از زنان سیستانی کرده است، به گونهای که به دلیل رسمینشدن ازدواجشان و نبود سند ازدواج هیچ مدرکی برای استیفای حق و حقوق خود و فرزندانشان در دست ندارند.
آيين ازدواج دختران در کودکي ۹ سالگي پاس داشته مي شود و جلوگيري از بارداري گناهیست کبيره. بسيارند زناني که به خاطرآمار بالاي مرگ و مير نوزادان سالي ۲ بار زايمان مي کنند. چند همسري نيزبه شرط رعايت عدالت؟؟؟؟ تقديس شده ي دو سوي جبهه ارتجاع است طبق شريعت به شرط عدالت چهار همسر می توان اختیار کرد. اگر بدین سنت پیغمبری نیز ارضا نشوند راه گشوده ست ،اهل سنت صيغه نمي کنند لاجرم برای حل این معادله يکي از زنان را می بايست طلاق داد و از آنجا که اکثر اين ازدواج ها جائي ثبت نمي رسد بدون هر گونه دغدغه طی سلسله مراتب اداری به آساني و با پرتاب ۳ سنگ صيغه طلاق جاري مي شود. بسیارند زنان بلوچی که سالهاست با این سنت خو گرفته اند نه چون هاجره که پس از ازدواجش پیش از سن بلوغ و سالها تحمل رنج ناباروری تجدید فراش شوهر را تاب نیاورد و هم اکنون در بیمارستان روانی زاهدان به زنجیر است. سوغات آزادي بي قيد مردان انواع و اقسام بيماري هايي نظير HIV ،هپاتيت BوC براي زنان است و کمبود فلاکت بار امکانات بهداشتي و آموزشی است رنج توصیف ناپذیری بر زنان تحمیل کرده است.
خشونت علیه زنان : اخباری همچون۴۱ تجاوز به زنان منطقه به دلیل شرایط سنتی و مذهبی عمومی و اعلام نمیشود. خانواده بیشتر سعی میکند چنین حوادثی را درون خودشان حلوفصل کند، یعنی حتی موضوع به پلیس و مراجع قضائی هم اطلاع داده نمیشود. در بسیاری از موارد خود زنان از بیان این حوادث ابا دارند، و یا اقدام به خودکشی می کنندِ، چون علاوه بر سرشکستگی، این زنان حتی از سوی خانوادههای خودشان هم در معرض آسیب و مورد تردد واقع شدن قرار دارند، حتی مواردی هم داشتیم که زنان و دختران قربانی این حوادث از سوی خانواده به قتل رسیدند تا مایه سرافکندگی نباشند.» او ادامه میدهد: «در مواردی هم موضوع فقط به امام جمعه اطلاع داده میشود و خانوادهها و طوایف خودشان اقدام میکنند، حتی اگر سالها طول بکشد، یعنی خانواده قربانی خودش به دنبال ردی از متجاوز است و پس از شناسایی در یک فرصت مناسب با او یا همدستان احتمالیاش تسویهحساب میکند.
مدارس : رئیس مجمع نمایندگان استان سیستان و بلوچستان «تعداد واقعی» بازماندگان از تحصیل در این استان را حدود ۱۲۰ هزار نفر اعلام کرد و گفت که دلیل محرومیت ۳۰ درصد از این کودکان از تحصیل «نداشتن شناسنامه و اوراق هویتی»، «نبود عدالت آموزشی»، «مسائل فرهنگی» و «عدم دسترسی آسان و فاصله ۲۰ تا ۳۰ کیلومتری از مدارس»« فقرِ « ذکر کرد.براساس آمارهای نهادهای دولتی، حدود ۲۵ تا ۳۰ هزار نفر در استان سیستان و بلوچستان از تحصیل بازماندهاند اما نمایندگان مجلس تعداد این افراد را ۱۱۰ تا ۱۲۰ هزا ر نفر برآورد میکنند، نزدیک به ۱۶۰ هزار دختر در سیستان و بلوچستان از تحصیل محرومند. نماینده سراوان نیز مدعی شده مختلط بودن کلاسهای دختران و پسران در مقطع دبیرستان و فقر، علل ترک تحصیل دختران در این منطقه است. همچنین به علت نامناسب بودن و ناامنی فضای شهری در این منطقه و نیز تعداد بالای کارتنخوابها و معتادان، بسیاری از خانوادهها از فرستادن دخترانشان به مدرسه خودداری میکنند. طبق آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش در سال تحصیلی ۱۳۹۳-۹۴ نزدیک به ۱۸۰ هزار دانشآموز تنها در مقطع متوسطه ترک تحصیل کردهاند. مدارس تاسيس شده در روستا ها نیز روز به روز بیشتر در شرف انحلال قرار مي گيرند چرا که دیگربا تبليغات مولاناها دخترکان راهی مکتب خانه ها مي شوند. در برخی از مدارس زاهدان آب آشامیدنی و سرویس بهداشتی وجود ندارد و وضعیت این مدارس از مدارس روستایی هم بدتر است.
یک مشکل دیگر آموزشی در این منطقه را نبودن مدیران بومی دانست و از آموزش و پرورش خواست تا مدیریت آموزشی این منطقه را که اکثریت آن بلوچ هستند، به افراد بومی بسپارد. کاشانی ادامه داد: «توجه به این امر و انتخاب افراد شایسته این جامعه نقش بسزایی در حل مشکل مدارس این منطقه خواهند داشت. متأسفانه از این عزیزان به اندازه ظرفیتهایی که دارند تا کنون بهره برداری نشده است.
جمهوری اسلامی هيچ گاه نخواسته قدمي درراه ارتقاء سطح آگاهي و فرهنگ مردم اين منطقه بر دارد و خود به نفوذ و رشد طالبانيسم در منطقه دامن زده است. تاسيس مدارس رسمي مذهبي در مساجد اهل سنت در سطح استان که به سربازگيري جبهه ارتجاع از تمامي مناطق سني نشين ايران مي پردازد و دختران و پسران بسياري را به کام خود مي کشاند اینان پس از طی يک دوره ۴ تا ۷ ساله به عنوان” تبليغي” به پاکستان و افغانستان و حتي آفريقا برای تعلیم و ترویج آموخته هاشان فرستاده مي شوند. ساکنان منطقه به خوبي از طرز لباس پوشيدن زنان بلوچ نتايج اين تحولات متحجرانه را شاهد اند .در سطح شهرهاي مملو از دانش آموخته گان مدارس مذهبي چادرهاي رنگارنگ و نازک بلوچي جاي خود را به سيا ه چادرهايي زمخت و روبند داده است. شايد صحبت از حقوق انساني زن بلوچ براي آنان خنده آور باشد جايي که ارتجاع داخلي شعائري چون تمکين از همسر وپدر ومولانا سجده بر آنان را ترويج مي کند.
بیکاری: استان سيستان و بلوچستان داراي بالاترين درصد بيکاري و پايين ترين سطح بهداشت عمومي است. شهرستان سراوان بالاترین نرخ بیکاری استان را داراست و از طرفی نیز بالاترین فارغالتحصیلان دانشگاهی در میان شهرستانهای استان از آنِ سراوان است. نرخ بیکاری در استان سیستان و بلوچستان ۹.۵ درصد رشد کرد و بیش از ۵۰ درصد است در حالیکه طبق اعلام مرکز آمار ایران چکیده نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در بهار ۹۷ را منتشر کرده است. این نتایج نشان می دهد که نرخ بیکاری کل کشور به ۱۲.۱درصد رسیده است
خشکسالي هاي پي در پي، کشاورزي منطقه را فلج کرده و اگر مرزها نيز براي قاچاق مواد مخدر وکالا بسته باشد (ظهور پديده عبدالمالک ريگي در سالهای گذشته منجر به اين کار شد) تنها راه کسب درآمد آنان مسدود می شود تا جایی که در بعضی روستاها تنها چشم اميد به دريافت دو ماهي ۳۰ هزار تومان از کميته امداد دارند سياستي که دولت براي وابسته نگه داشتن مردم فلک زده به خود به کار مي بندد .اعتیاد را نیز خود در کنار چنين وضعيت متصور شوید. چنين وضعيتي از روستايي به روستاي ديگر زجر آور تر و رقت بار تر است.
خبرهای مظلوميت مردم سیستان و بلوچستان: به دلیل افزایش بیش از حد گرد و غبار در این منطقه استفاده از کولرهای آبی نیز تقریبا غیرممکن شده و خاک بسیاری از دریچه های کولر ها را در مدت زمان کوتاهی مسدود می کند. هرچند که نمایندگان مردم سیستان و بلوچستان بارها و طی مکاتبات فراوان خواستار تخفیف در تعرفه برق برای استفاده مردم از کولرهای گازی شدهاند اما تا کنون دولت پاسخی به این درخواست نداده است.
نمایندگان مردم سیستان و بلوچستان همچنین به دلیل آمار نرخ بیکاری بالای ۴۲ درصد و اقتصاد از بین رفته مردم سیستان به دلیل وابستگی به بخش کشاورزی خواستار تخفیف های مالیاتی برای کسبه و مردم این منطقه هستند و با توجه به اینکه کسبه این منطقه نیز بارها دست به نامه شده اند اما این خواستهها نیز از طرف دولت پاسخی نداشته است. مردم سیستان با وجود زندگی در این شرایط سخت و مجاورت با مرز اما از دریافت حق مرزی محروم هستند و لذا یک سوال مشترک از مسئولان دولت دارند که تفاوت حقوق آنها با پایتخت نشینان در چیست؟
شهیندخت مولاوردی، معاون رئیسجمهور ایران در امور زنان و خانواده در سخنانی در لزوم حمایت از خانوادههای اعدامشدگان گفت که در استان سیستان و بلوچستان روستایی است که تمامی مردان آن اعدام شدهاند.مولاوردی نام این روستا را اعلام نکرد. با اینحال او در گفتوگو با خبرگزاری مهر گفت: «روستایی در سیستان و بلوچستان داریم که تمامی مردان روستا اعدام شدهاند. بازماندگان آنها امروز قاچاقچی بالقوه هستند؛ هم از این نظر که بخواهند انتقام پدران خود را بگیرند و هم برای تامین نیازهای مالی خانوادههایشان. هیچ حمایتی هم از این افراد نمیشود. این استان در مسیر ترانزیت قاچاق موادمخدر نیز قرار گرفته و همین امر جرمخیزی این منطقه را شدت بخشیده است.
۳۰۰ کیلومتر از مرزهای سیستانوبلوچستان نه جاده دارد و نه پاسگاه
در یک سال، ۴۸ آتش سوزی در نخلستانهای جالق سراوان رخ داده است. بخشدار بخش جالق مدعی شده بحران بی آبی و افزایش دمای هوا از عوامل وقوع این آتش سوزی ها هستند این در حالیست که گرمای منطقه همواره بوده است. پیشتر مسئولان جالق گفتند: مردم محلی افرادی را در حال آتش زدن مشاهده کرده اند.
تیراندازی ماموران؛ مرگ و جرح بیش از ۷۰ شهروند بلوچ طی ۱۷ ماه- بنابر گزارش کمپین فعالین بلوچ از دی ماه ۹۵ تا شهریور۹۷ در اثر رفتارهای فراقانونی ماموران و تیر اندازی بی ضابطه به سمت شهروندان بلوچ بیش از ۷۰ نفر کشته و زخمی شدند. که آمار ۶۹ نفر ثبت و ضبط شده است که از این میان ۳۳ نفر کشته و ۳۶ نفر زخمی شده اند.تا کنون هیچ نشانه ای مبنی بر تغییر رفتار ماموران مشاهده نشده است و علیرغم اعتراض های گسترده شهروندان بلوچ، نمایندگان و علمای بلوچستان این موضوع در سطح ملی مورد توجه قرار نگرفته و همچنان تیرانئدازی ماموران جان شهروندان بلوچ را می گیرد.
با وجود اینکه مردم سیستان و بلوچستان در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی میکنند و نفس کشیدن برای آنها کاری دشوار شده اما تاکنون تصمیم عاجلی برای برون رفت از این موضوع و یا اعطای بسته های حمایتی از طرف دولت در نظر گرفته نشده است
و در انتهای این جلسه در خدمت آقای سيد اشكان حسيني بوديم با موضوع ً٨ سپتامبر روز جهاني سوادآموزي” که سخنان ایشان در ابتدا با مقدمه کوتاهی اغاز و سپس به موضوع اصلی پرداخته گفتند:
پیش مقدمه : رژیم مجمهوری اسلامی ایران با تمام توان به کشتار و جرایم ننگین خود در کنار همه ستمهای دیگرش به مردم مظلوم درحال انجامست، که اعدام، بمب وموشک باران وحملات نظامی اش برضد مبارزان وفعالین کورد، که در کنار و دوشادوش دیگر اقوام و ملل ایرانی علیه نظام بی بند و بار و در دفاع از جغرافیا و دموکراسی تمامی مردم این بوم در تلاش و مبارزه اند، هم بیرون از خاک ایران به اعضای احزاب و اپوزوسیون وهم اینکه در داخل زندانهای به کل نقض کننده حقوق انسانی یکی پس از دیگری به جوخه های اعدام و آتش فرامیخواند، در گزارشهای مستند و بدست آمده توسط نهادهای حقوق بشری داخلی وخارجی، حتی از سوی رسانه های وابسته به نظام نیز، جدا از آنکه با تجاوز به خاک عراق و اقلیم کوردستان با آتش توپخانه دهها تن از آزادی خواهان و مبارزان برحق جان خود را از دست دادند، در زندانهای رژیم نیز جوانان دلیر از جنس شرافت،عشق و سرمستی چو لاله واژگون به دار و گلوله میدوزند، ما فعالان حقوق بشر این اعمال ضد انسانی را محکوم کرده و اعلام میکنیم با این کار رژیم نه تنها کمال احمدنژاد و فرزندان بلوچ، رامین حسین پناهی و لقمان و زانیار مرادی نمردند بلکه، در هرگوشه از کوردستان و گستردگی ایران هزاران جوان جاودان تولد شد.
با درود و احترام خدمت دوستان وهمکاران گرامی وتمامی مخاطبان در جای جای کره خاکی که صدای ما بگوششان میرسد، ارادتمند کوچکترین شما سید اشکان حسینی با بررسی، تحلیل و گزارش سوادآموزی در خدمتتان هستم.
ابتدا بایستی عرض کنم این مبحث و گفتمان در موردش از طاقت و توان یک نفر خارج است، چون بررسی آن یک روز و ده روز یا یک صفحه و صد صفحه نیست، ازینرو لازمه ی کاوش در آن هیاتی متشکل از انواع قشرها، اقوام و متخصصان رشته های گوناگون علمی که نقش هنجارسازان در زمان و مکان خاصی دارند میباشد، که حقیر به عدم آگاهی کافی خویش اعتراف کرده و بدلیل ذیق بودن وقت به حد توان خود نسبت به شرایط کنونی در اینباره قلم زده و آنرا انتقال میدهم.
مساله سوادآموزی همچو انسان مجنون و دیوانه ای ست که لخت و عریان در کوی و برزن ها میچرخد تا بیانگر مشکلات و واقعیتهای مختلف اجتماعی باشد، که با توجه به نیازهایِ اساسی و بنیادینِ عمومی که پیوندی جداناپذیر با آموزش در شرایط خاص زمانی و مکانی تهیه میشود، نه تنها یکی از موثرترین بلکه در راس تمام مهمها از آغاز تا عدم میباشد.
خاستگاه سوادآموزیِ اجتماعی جهت تمیزکردن جامعه و مسایل مهم مردم است، چون در تمامی معضلات مانند ساختن طبقات و نیز واقعیتهای اجتماعی اعم از فقیر و غنی هست، به مثابه اینکه اذهان عمومی در روش صحیح یا ناصحیح آن معطوف میگردد، پس توجه داشته باشیم که تحقیق و بررسی درباره این اصل اساسی باید دقیق، عینی، قابل اطمینان و کارساز باشد.
ریشه تاریخی این بحث در عصر ما برمیگردد به دوران مشروطه که با برپایی مکتب و اکابر برای کارکنان نیروهای دولتی و شهرنشینان و سپاه دانش برای روستاییان و قشرهای پایین جامعه تشکیل میشد، تعدادی کتاب هم برای بزرگسالانی که سواد می آموختند به چاپ رسید.
پس از دوره خواندن و نوشتن ورق برمیگشت و ادامه تحصیل به هزاران دلیل دیگر نیز مربوط میشد، مثلا شهر نشینی یا روستا نشینی و زندگی عشایری،مرکز نشینان یا حاشیه نشینان و یا جایگاه اجتماعی خانواده، هرچند مدارس و دانشگاههایی هم مانند دانشگاه تهران کنونی به زحمت مرحوم دکترحسابی ساخته شد یا صدور بورسیه هایی از سوی رژیم پادشاهی به افراد خاص جهت تحصیل در فرنگ داده شد اما حقیقتا پرونده ای ناتمام است بحث سواد، چون حوادث گوناگون آن برهه زمانی نشانگر این ضعف میباشد.
بدلیل گذار از آن دوران و آن حکومت تک قدرتی بیشتر از این به آن برهه زمانی نمیپردازیم و برای آشکار شدن اش مشتاقان می توانند نگاهی به حوادث، رخدادهای بوقوع پیوسته، رسم و رسومات داش مشتی بازی، آمار و نحوه و نحوه انتخاب فرنگ رفته و گزینش راه یافتگان به مدارس، دستگیری دانشجویان و نویسندگان دگراندیش و نیز میزان تحصیل در مرکز با حاشیه را چک کنند؛ هرچند بسیاری از عزیزان نیز در این راه رحماتی بیدریغ کشیدند اما، نوشته ها و کتب نویسندگان و نیز مورخان حکایت از این ضعف غیرقابل کتمان دارد.
اما در مورد رژیم و نظام جدید(جمهوری اسلامی ایران)کلا مساله فرق میکند، حتی به جد میشود به نظام پیشین دستمریزاد گفت چون نسبت به شرایط خود ستم اش در جریان سواد به مراتب کمتر از حال بود، آخر آنزمان همان گردنه و پیچ اول نرسیده به دهات گردن و جیب مردم بیسواد را میزدند، یا در میانه روستا نمایندگان اشراف یعنی خوانین، چشم سواد را کور کردند؛ نه الان که هزاران دانشگاه و مدرسه گشوده شده که ذره ای بار علمی ندارد و بیشتر از آنکه سواد آموزی باشد جنبه سادیسم آموزی دارد.
در قدیم الایام خواندن، نوشتن، سخن گفتن صحیح و برخورد با اجتماع تعریف شده بود اما، در نیم قرن گذشته و با ورود به قرن بیستویک بدلایل مختلف همچو عصر ارتباطات و فناوری، پیوند جوامع سنتی و صنعتی، ساختن راههای ارتباطی بین ملل های مختلف باهم و دیدن جوامع سنتی، مدرن و پست مدرن در یک قاب و باخبر شدن آنان از حال و روز هم دستخوش تغییر شد.
دانش و سوادآموزی نه تنها خواندن و نوشتن در زبانی خاص باید باشد بلکه آموزش خواندن و نوشتن زبان مادری، آموزش خواندن و نوشتن زبانهای رسمی کشور در سطح خوب، حتی زبانهای زنده دنیا نیز برای ارتباط با مردمان دیگر دیار واجب میباشد.
سواد را نیز میشود اینطونه معنا کرد که آموزش برابر و یکسان کودک، نوجوان، جوانان و بزرگسالان برای تصمیم گیری و جای دادن خود در جایگاه و حرفه های مختلف جهت پیشبرد اهداف فردی، گروهی و سوق دادن بسوی جهانی زیباتر و بهتر تا که ریشه همه ی مسایل از جمله فقر، دشمن افکنی بی دلیل، وصلت با دنیای خارجه، کارآفرینی و نان آوری که در راس همه آنان ستم دستگاه تک قدرتی با قوانین و هنجارهای خودساخته ی غیر بشری ست کنده شود و رفاه و آسایش، آموزش و درمان عمومی برای قشر صددرصدی اجتماع فراهم شود.
اما نه تنها چنین نشده بلکه روزی روزگاری نچندان دور از شاه اسماعیل صفوی چون باندازه اینها فرهنگ را به عقب نراند، از استالین چون کمتر از ایشان کُشت و تبعید کرد و از چنگیز خان مغول بخاطر کمتر تجاوز کردن و کُشتنِ عالمان نسبت به حضرات فقیه خرقه پوشِ پوشالی بدست اندیشمندان و مورخان تشکر و قدردانی خواهد شد.
با انجام یک تابوشکنی کوچک و پیش پا افتاده ونافرمانی مدنی بجای آنکه از ابتدای سوادآموزی تا پایان مراحل عالی تحصیلی بلکه بصورت غیرمتعارف از آخر به اول سواد، اطلاعاتی آماری در اختیارتان قرار خواهم داد سپس، تصمیم و نتیجه گیری نهایی را به شما و عموم و آحاد مردم گرامی و چه بسا متخصصان فنون واگذار خواهم کرد.
خروج صدوهشتاد هزار نفر از دانش آموختگان کشور در سال هزار و سیصد و نود و چهار هجری شمسی و مهاجرت به دیگر کشورها از جمله کانادا، ایالات متحده امریکا، استرالیا، کشورهای اتحادیه اروپا، کشورهای شرق آسیا وهمسایگان دیگر، یا کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته دیگر داشته است.
روزنامه جمهوری اسلامی به زبانِ دکتر رشید حیدری مقدم، قاٸم مقام دانشگاه علوم پزشکی همدان در هجدهمین جشنواره پژوهش و فناوری این دانشگاه مینویسد: خروج این مقدار دانش آموخته برابر است با مجموع درآمد نفت، که فاجعه ای برای کشور است، به احتمال زیاد در دهه آینده کشور با پدیده پایین آمدن آی کیو یا فکر خلاق و نوآور مواجه خواهد شد.
همچنین براساس گزارش خبرنگاران اقتصادی کشور از جمله داخلی و خارجی و نهادهای حقوق بشری، که همواره بحث بحرانی شدن بیکاری که یکی از اصول زیرشاخه ای در موضوع سوادآموزی میباشد مورد نقد کارشناسان اقتصادی قرار میگیرد، کارشناسان بازار کار عقیده دارند، به همان میزان که فضای اشتغال کشور دچار تحولات اساسی نسبت به دهه های گذشته شده، به همان میزان نیز دچار آسیبهای جدید شده است که، براساس آمار رسمی کشور و ارفاق و لطف از سوی ما نسبت به تاریخ های ذکرشده و داده های مورد بحث، تنها در سالهای نود تا نود و هفت دوبار آمارها حکایت از بیکاری دارد.
در مرحله اول یک میلیون و سیصدهزار نفر و در مرحله زمانی بعد نیز، چهارمیلیون و پانصدهزار نفریِ فارغ التحصیلان بیکار دارد که این میزان، از دوازده میلیون فارغ التحصیل و درحال تحصیل تا سال نود وشش میباشد.
در پروسه زمانی پس از انقلاب پنجاه و هفت، تحصیلات دانشگاهی چهارده برابر شده که این میزان برای مردان ده برابر و برای زنان بیستو سه برابر هست، دانش آموزان و دانشجویان دهه شصت برای یافتن کار و شرایط اجتماعی بهتر، دوره های تحصیلی را پشت سرهم گذراندند، دبستان، راهنمایی، متوسطه، کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری، این سیرتکامل مقطعی را طی کردند؛ حال در بعضی رشته ها مانند شاخه های علوم انسانی و ادبیات و فلسفه متقاضی کم و در رشته هایی مانند بازرگانی، حقوق، مهندسی، رشته های گروه بهداشت و پزشکی، کشاورزی، دامپزشکی و علوم تربیتی به مراتب فارغ التحصیل بیشتری داشته است.
انباشت تقاضا برای کار از سوی دیگر، عدم شرایط و موقعیت در بازار کار هیچ جایی نداشت، آنهم برای رشته هایی مانند بهداشت و پزشکی که متقاضیان تا هفده برابر هم شده، گاها در بعضی رشته ها هم از جمله رشته های خدماتی از دهه شصت تا نود بازار کار بهتری نسبت به بقیه رشته ها بدست آورد.
نرخ مشارکت اقتصادی بدلایل گنگ و نامعلوم، افراد با تحصیلات عالی از شصتوهشت و نه دهم درصد در سال شصتوپنج به چهلوهشت درصد درسال نود کاهش یافته، در آن فاصله زمانی نرخ بیکاری برای این متقاضیان چهار برابر شده است.
برای چاره اندیشیدن درباره این وضعیت حاد میشود به چند نکته توجه دقیق برای اجرا داشت: اول اینکه شرایطی را محیا کرد تا افراد پس از دوره متوسطه و دیپلم، جذب رشته های فنی و مهارت آموزی شوند و هرکدام به اندازه نیازیکه مبرم است در دل جامعه دوره هایی تخصصی را بگذرانند، دوم اینکه پذیرش میلیونی جذب دانشجو را متوقف کنند و یک روال رقابتی کاملا مساوی و عادلانه برحسب ضریب هوشی و مقدار فارغ التحصیل به اضافه درصد کمی به جهت جایگزین و زاپاس در حیطه های شغلی باجرا در آید، سوم اینکه فرصت های جدید شغلی برای جذب این افراد خلق شود و چهارم اینکه نگاه منزلت گرایی به مدرک از میان برود، از آنان عمل، فعالیت، تلاش مثبت و مضاعف بخواهند، خلاف اهداف به شدت خطرناک و زیانبارتر میشود که باعث این راه به ناکجای بحرانی ادامه خواهد داشت.
لازم بذکر است نرخ بیکاری مرکز آمار براساس میزان تحصیلات چنین اعلام شده است: در مقطع لیسانس نهصدوچهارده هزار و سیصد و یک بیکار، دیپلم و مدرک پیش دانشگاهی هفتصد و هفتاد و سه هزار و هشتصد و هشتاد و پنج نفر، بیکاران با سواد راهنمایی بالغ بر پانصد و پنجاهو هفت هزار و دویست نفر و ابتدایی نیز بیش از چهارصد و هشت هزار و صد و شصت و چهار نفر، فوق دیپلم دویست و شانزده هزار و نهصد و هفده بیکار، فوق لیسانس و دکتریِ حرفه ای دویستو چهار هزار بیکار، در مقطع متوسطه صدو شصتو هشت هزار و هشتصد و یازده بیکار و در مقطع سواد آموزی و آموزش غیر رسمی چهارده هزار و هفتصد نفر، علاوه بر این سهم فارغ التحصیلان دکتری تخصصی از جمعیت بیکار کشور چهار هزار و هشتصد و چهل و هشت نفر است.
از لحاظ پراکندگی این بیکاران تحصیلکرده به نظر پراکندگی جغرافیایی منبع دقیقی در دسترس نیست و تنها میشود به این نکته بسنده کرد آنهم، استان کرمانشاه با سی و چهار درصد، استان کوردستان بیست و هفت درصد، استان سیستان و بلوچستان بیست و یک درصد صدر جدول و استان مرکزی با یازده و نیم درصد رتبه کمترین نرخ بیکاری را دارا است.
سپس به میزان دانش آموزان از ابتدایی تا دیپلم اشاره باید کرد، بر اساس مرکز آمار ایران تا سال نود و چهار جمعیت نوزده میلیون و چهارصد و سی و پنج هزار نفر بین سنین هفت تا نوزده سال که باید آموزش خود را در مدارس ادامه دهند، بیش از هفت میلیون و صد و سی و پنج هزار نفر بدلایل مختلف قادر به ادامه تحصیل نبودند، که حدودا بیش از سی و هفت درصد این میانگین سنی، موج بیکاری این رده را تشکیل میدهند؛ به عللهای برجسته این معضل میشود به شرایط خانوادگی، محیطی، که علت این ناگوار در بحران اقتصادی و الالخصوص سیاسی ریشه میدواند.
سپس میرسیم به بیسوادی و کم سوادی، براساس آمار نفوس و مسکن در سال هزار و سیصد و نود و پنج در ایران، با وجود آنکه بین سالهای نود و یک تا نود و پنج، حدود یک میلیون و چهارصد هزار نفر از آمار بیسوادان کاهش یافته اما، همچنان هشت میلیون و هشتصد هزار نفر بیسواد مطلق و یازده میلیون کم سواد در کشور وجود دارد.
آمار دقیقی از مناطق با درصد بیشتر در دسترس نیست، اما طبق نظر کارشناسان آموزشی بیشترین و بالاترین را مناطق و اقوام مرزی تشکیل دهنده بالای این نمودار است، که سیستان و بلوچستان رتبه اول و کوردستان در رتبه دوم این دشواری قرار دارد.
از دیدگاه اینجانب بعنوان نگارنده گزارش و تحقیق فوق مدیریت نالایق، عدم برنامه ریزی صحیح و خط و مشی های نظام مدیریتی ناکازآمد، منفعت طلبی و سود جویی مدیران و روسای بالای هرم سیستم نظام، بی کفایتی و بیسوادی کرسی نشینان، که در راس شان قوانین کهنه و بی ارزش آنان است تا چنین خطری جبران ناپذیر را برای مردم از این جنبه هم بوجود آورند؛ تنها راه برای نابودی کل این بحران، تغییر و شکست تمامی این قوانین و تدوین قوانین جدید است، و پرونده این بحث را مختصرا در این برهه بسته و به جمله ای بسنده خواهم کرد: امیدوارم که کارشناسان و صاحبنظران در فن علوم و تحقیقات و آموزش، اساسی اندیشیده و فکر راه چاره باشند. سپاسگذارم و بدرود سید اشکان حسینی.
اين جلسه جلسه بعد از چهار ساعت و نيم گفتگو درباره مباحث و مشکلات مختلف موجود در جوامعه ايرانی به كار خود پايان داد.
اسامی تعدادی از همكاران كه در اين نشست ما را ياري كردند عبارت است از محمد الوطالبي، سيد اشكان حسيني، محسن سياحي، كاوه شيخ محمدي، احسان زندي لك، مهناز احمدي، آوا صادقي ليدا اشجعي،مرادپور، معصومه توكلي، منوچهر شفاعي، محمد حاجي اميدي، فاطمه ورمرزيار ، اخسان حیاک، اسماعیل احمدی و امیر ابطحی
كانون دفاع از حقوق بشر در ايران
كميته اقوام و ملل ايراني