نشست 9 مارس 2019 کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی

گزارشگر: مهناز احمدی

نشست 9 مارچ 2019 کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی ساعت 15:00 بوقت اروپا – با حضور مسئولین و اعضای فعال کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و جمعی از میهمانان در اتاق پالتاک کمیته برگزار گردید

سخنرانایی که در این نشست همراه ما بودند عبارتند از:بهار شکوفا، کاوه شیخ محمدی، پیمان کریمی و محمد علی نوروزی که به ترتیب پیرامون اخبار نقض حقوق اقوام، بررسی ماده 22 از منشور جهانی حقوق بشر، تبیین نقش مخرب عوامل حکومت در کردستان و خودکشی زنان بویژه درمیان اقوام ایران، سخن گفتند، عنوان بحث آزاد این نشست نیز گویش مادری   بودکه آقا یا صدیق محمدی(دیار)، محمد ابوطالبی و محمد آدینه سخنان قابل توجهی را ارائه کردند و فعالین حاضر در جلسه فوق، در این باره نیز همراهی ومشارکتی بسیار قوی و قابل تعمق داشتند.
در ابتدای این جلسه که مسئولیت آن را خانم مهناز احمدی داشتند میکروفن را در اختیار اولین سخنران خانم بهار شکوفا گذاشتند و ایشان پس از درود و ابراز خرسندی از اینکه برای بار اول در کنار سایر فعالان و همکارانند فرمودند:
در تاریخ 20 بهمن ادارە اطلاعات بوکان و اطلاعات سپاه پاسداران این شهر طی ماه گذشتە چندین نوبت آقای سید مصطفی قریشی ٦٧ سالە و همسر ایشان را بە نام ”فاطمە مصطفی نژاد“ احضار و مورد بازجویی قرار دادند
در تاریخ 29 بهمن جمعی از بانوان قصرشیرین که در جریان همایش مسئولین فدراسیونهای ورزشی در حضور برخی از مسئولین محلی، استانی و همچنین معاون وزیر ورزش در یکی از پارک های این شهر، اقدام به اجرای حرکات “اروبیک” کرده بودند، به دادسرای قصر شیرین احضار شدند.
در تاریخ 5 بهمن سرنوشت فرید پژوهی، جوان ٢٢ سالە اهل مریوان با گذشت سە ماه از بازداشت همچنان نامعلوم می باشد..
در تاریخ 8 بهمن یک کولبر اهل ماکو در مرزهای این شهرستان با شلیک مستقیم نیروهای مسلح ایران جانش را از دست دادە است. هویت این کولبر جوان ،”حسین بلخ کانلو اقدم“ اعلام شدە کە در ارتفاعات مرزی نزدیک روستای ”یارم قیە“ مورد اصابت نیروهای مسلح ایران قرار گرفتە است.
در ماده 23 امده است هر انسانی حق دارد که صاحب شغل بوده و آزادانه شغل خویش را انتخاب کند و شرایط کاری منصفانه خویش را دارا باشد و سزاوار حمایت در برابر بیکاری است این در حالی است که در ایران به راحتی به روی کولبران که برای لقمه ای نان و با سختیهای فراوان در پی امرار معاش خود هستند اتش گشوده شده و  به راحتی کشته میشوند همانگونه که در خبر ها امده بود یک کولبر اهل ماکو به نام حسین بلخ در مرزهای این شهرستان با شلیک مستقیم نیروهای مسلح ایران جانش را از دست دادە است و این نمونه بارز نقض این ماده است .
در ماده 9 امده است که هیچ احدی نباید مورد توقیف ، حبس یا تبعید خودسرانه قرار بگیرد در اخبار مربوط به بهمن ماه امده است همزمان با پنجمین جلسه دادگاه ،هشت فعال محیط‌زیست، گزارش‌هایی درباره بازداشت یوسف فرهادی بابادی ، فعال محیط زیست در شهرکرد و آرمان وفایی و شاهو فرجی، دو فعال محیط زیست در سنندج، منتشر شده است که اشاره دارد به دستگیری فعالین صنفی مدنی یا محیط زیستی که نقض این ماده نشان دهنده عمق بی قانونی کشور است که حاکمان ، مدعی مدیریت ان هستند زیرا به هیچ یک از قوانین بین اللملی و حتی قوانین مصوب داخلی پایبند نیستند .
پس از ایشان مسئول جلسه خانم مهناز احمدی میکروفن را در اختیارآقای کاوه شیخ محمدی  قرار دادند که تحلیل و بررسی 22 اعلامیه جهانی حقوق بشر را عهده دار بودند و جناب شیخ محمدی  پس از عرض سلام صحبت های خود را اینگونه آغاز کردند:
     در قانون اساسی ایران تا حدی به حقوق شهروندی اشاره شده و تصویب، اما تثبیت نگردیده است و ضمن آن پای حدود شریعت به میان آمده که میتواند اصول و مواد قانونی را بنا به مقتضایات زمان و اصول فقه تغییر دهد و چهل سال است حساسیت آن در نظام اسلامی پایان نپذیرفته. بنابر این در دادگاههای انقلاب حاکم شرع در لباس روحانی یا غیر روحانی، حکم برابر شرع را به اجرا در می آورد. حال در این جلسه به بررسی ماده 22 منشور جهانی حقوق بشرکه دولت ایران در سازمان ملل متحد آنرا امضا و تصدیق کرده است و تطابق و عدم تطبیق آن را با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نشان می دهیم.
ماده ی ۲۲ بیانیه حقوق بشر
“هر کسی به عنوان عضوی از جامعه حق دارد از امنیت اجتماعی برخوردار بوده و از راه کوشش در سطح ملی و همیاری بین المللی با سازماندهی منابع هر مملکت، حقوق سلب ناپذیر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش را برای حفظ حیثیت و رشد آزادانه ی شخصیت خویش، به دست آورد.”
در اینجا به ترتیب در مورد امنیت اجتماعی، همیاری بین المللی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که در این ماده منشور حقوق بشر آمده و مقایسه آن با قانون اساسی ایران می پردازیم:
بخش اول حقوق اجتماعی
حقوق اساسی مبین دیدگاه کلان یک حاکمیت به نحوه حکمرانی و اداره ی امور شهروندان با اجرای قواعد حقوقی است. این قواعد در کشور ایران  با دو رویکرد مهم حقوقی مواجه است که ضمن تعریف حقوق برای شهروند، حقوق دائمی برای حاکمیت تک منظوره را هم تضمین می کند.
از مصادیق این نگرش در قانون اساسی ایران می توانیم به اصل 5 و 57 اشاره کنیم:
اصل 5 قانون اساسی ولایت فقیه را به عنوان یك خصیصه ممتاز نظام اسلامی شناخته است كه مقرر می دارد:  “در زمان غیبت حضرت ولی عصر در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است كه اصل یكصد و هفتم عهده دار آن می گردد.”
 اصل 57 به عنوان ولایت مطلقه امر آمده است ،”قوای حاكم در جمهوری اسلامی ایران عبارت اند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه كه زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می گردند. این قوا مستقل از یكدیگرند”
حال یکی از عمده‌ترین مباحث حقوق اساسی هر جامعه، حقوق افراد وتعیین محدودیت قدرت زمامداران است که از آن با عنوان ” حقوق و آزادی‌های اساسی” یا”حقوق و تکالیف حکومت و افراد” یاد می‌کنند. در بین مکاتب مختلف دو نگرش نگرش اصالت فرد و اجتماع به عنوان دو محور اساسی، مورد پذیرش قانونگذاران قرار گرفته و متون مربوطه اغلب کشورها، با قبول اصالت یکی از این مکاتب مبنای حقوق آن کشور، قرار گرفته و بر اساس آن ، این حقوق ها تعریف شده اند.
قانون اساسی هر مملکت باید تضمین‏گر نفی هر گونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی باشد و با عبور از فضای مستبد و استبداد در سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش ‏کند. که باتوجه به اصول بالا در قانون اساسی ایران می بینیم که از یک طرف حقوق برای شهروند تبین شده و از طرفی ولایت مطلقه فقیه با سلایق ایدئولوژیک خاص خود می تواند آنها را نفی کند.
نمونه های اعمال سلایق ایدئولوژیک در حکومت اسلامی ایران که از طرفی در قانون اشاره به حقوق شهروند می کند و از طرفی آنرا سرکوب می کند:
سرکوب همه جریانات سیاسی و اجتماعی مخالف حکمرانی ولایت فقیه در جریان انقلاب اسلامی
سرکوب ادیان و مذاهب که معتقدان به آن شهروند ایران هستند مانند،بهائیان، اهل تسنن، دراویش، اهل حق یارسان، مسیحیان، کلیمیان و حتی پیروان اهل تشیع
سرکوب اقوام و ملل در ایران که شهروند ایران هستند با سلاحهای سنگین نظامی که در استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و خوزستان مرتکب آند شد
سلب آزادیهای حقوقی و فردی از زنان که حداقل 2/1 جامعه ایران را تشکیل می دهند
اعدام زندانیان سیاسی بدون حق برخورداری از وکیل و در محاکمه های کوتاه
وجود قانون اعدام بصورت کلی که نقض حقوق بشر است و خصوصا اعدام کودکان که در سن کودکی مجرم شناخته شده اند.
به رسمیت نشناختن جنس سوم یعنی دگر باشان از لحاظ نوع جنسیت که در جامعه بطور طبیعی وجود دارند و در صورت اعلام جنس سوم نه از حقوق یک مرد برخودار می شوند نه از حقوق نصف و نیمه یک زن!
حال نگاهی می کنیم به حقوق ملت در فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و چگونگی اجرا نشدن آن را بصورت شفاهی در بعد از هر بند درجلسه عرض میکنم.
حق برابری همه مردم در برابر قانون.
حق برخورداری همه مردم از حقوق مساوی، بدون در نظر گرفتن رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها.
حمایت یکسان قانون از زن و مرد و برخورداری هر دو آنها از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی.
حق مصونیت از تجسس.
حق برخورداری از امنیت و مصونیت قضایی; برائت، منع شکنجه، منع هتک حیثیت و تعرض.
حق آزادی بیان، قلم و مطبوعات در حدود مقرر در اسلام.
حق آزادی های فکری و عقیدتی و منع تفتیش عقاید.
 آزادی مکاتبات و ارتباطات
حق انتخاب وکیل و حق فراهم شدن امکانات تعیین وکیل در صورت عدم توانایی فرد برای انتخاب وکیل.
بخش دوم همیاری بین المللی
هدف از همیاری بین المللی طبق ماده 22 منشور حقوق بشر، همکاری سودمند جهت صلح و آرامش و رفاه و همیاری در بین ملل است و هدف ستیجزه جویی و استخدام مزدور در کشورهای منطقه نیست. حال به اصل 154 قانون اساسی ایران توجه کنیم و میزان مداخله غیر عادی حکومت اسلامی را در کشورها بررسی می کنیم:
اصل‏ 154 از فصل دهم: جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ سعادت‏ انسان‏ در کل‏ جامعه‏ بشری‏ را آرمان‏ خود می‏ داند و استقلال‏ و آزادی‏ و حکومت‏ حق‏ و عدل‏ را حق‏ همه‏ مردم‏ جهان‏ می‏ شناسد. بنا بر این‏ در عین‏ خودداری‏ کامل‏ از هر گونه‏ دخالت‏ در امور داخلی‏ ملتهای‏ دیگر، از مبارزه‏ حق‏ طلبانه‏ مستضعفین‏ در برابر مستکبرین‏ در هر نقطه‏ از جهان‏ حمایت‏ می‏ کند.
نکته اول اینکه آیت الله خمینی طی نقطی که ویدئو آن موجود است اعلام داشت که “مستضعف باید مستکبر شود نه آن مستکبر که همه فکر میکنن!” در حکومت اسلامی ایران هم چه از سخنان خمینی و چه خامنه ای به عنوان حکم فقیه یاد می شود و در دادگاهها، هم حاکم و هم محکوم می توانند برای اثبات حقانیت نظر خود از سخننان شفاهی این دو ولی فقیه در دفاع از خود مراجعه کنند.
تا آنجایی که مردم ایران شاهد و ناظر بر دخالت در حکومت در خارج از مرزهای آن بودند این دخالتها در جهت پیشبرد نفوذ مذهبی ولی امر مسلمین جهان بوده نه رساندن مردم مستضعف کشورهای هدف به رفاه و مقام انسانیت! از این دست می توانیم به موارد زیر اشاره کنیم که دولت ایران بر خلاف ماده 22 اعلامیه جهانی حقوق بشر که آنرا امضا نموده رفتار کرده است.
ایجاد خصومت و تهدید عملی برعلیه کشور اسرائیل و بازیچه قرار دادان مردم فلسطین:در این میان دولت ایران از مردم فلسطین بعنوان مستضعف حمایت نمی کند بلکه از گروههای وابسته به خود که به وجود آورده مانند حماس و جهاد اسلامی حمایت می کند.
در لبنان دولت ایران تنها حزب الله لبنان و وابستگانش را مستضعف بحساب می آورد و طبق گفته خودشان در سال حدود یک میلیارد دلار کمک ملی و سلاح و مهمات در اختیارشان می گذارد.
جمهوری اسلامی با حمایت از بشار اسد در سوریه رئیس جمهور این کشور را مستضعف تشخیص داد و صدها هزار کشته و زخمی، مجروحان شیمایی، زنان و کودکان بی سرپرست و آسیب دیده از جنگ را مستکبر و مرفه یافته است که با دخالت نظامی بعنوان یک حکومت شیعی تندرو باعث شد که گروههای تندرو و تروریست سنی به سوریه سرازیر شوند و یک جنگ خونین بر پا شود که مردم سوریه تنها قربانی آن بودند.
دخالت در عراق با ایجاد سپاه صدهزار نفری حشدالشعبی در زمانیکه حکومت ایران می توانست کمک های مالی خود را در اختیار ارتش عراق قرار دهد.
 ایجاد پدیده ای به نام حوثی های یمن که با استفاده ابزاری از این مردم محروم، بر شاهراه نفتی تنگه باب المندب تسلط پیدا کند و  به حکومت عربستان سعودی فشار اقتصادی و امنیتی  وارد کند که نه تنها عربستان شدیدا با دخالت ایران برخورد کرد بلکه با این حمایت ایران از مردم بینوای حوثی بعنوان مزدور، جنگ داخلی یمن شروع شد و تا کنون ادامه دارد.
شایان ذکر است دولت ایران در عراق، سوریه،یمن و لبنان به حدود دویست هزار نفر از مزدوران خود به عنوان شبه نظامی در هر ماه 300 تا 390 دلار پرداخت می کند که معادل حقوق ماهیانه بین 4 میلیون 200 هزار تومان تا 5 میلیون و 460 هزار تومان است و اگر این مبلغ را به محرومان و مستضعفان ایران پرداخت کند فشار اقتصادی در ایران بر دوش آنها بسیار کمتر می شود. حال می بینیم که چگونه حکومت ایران نه تنها از اقوام و ملل کشورهای منطقه حمایت نمی کند بلکه از آنها استفاده ابزاری می کندجهت صدور انقلاب و این بر خلاف منشور جهانی حقوق بشر در جهان است.چون با صرف منابع ملی مردم ایران نه از مستضعفان در ایران کرده و نه مستضعفان کشورهای منطقه!
این در حالی است به مردم مستضعف افغانِ پناهنده در ایران که هیچ گونه حمایت قانونی ندارند وعده اقامت دایم ایران را می دهد و بصورت مستمر بعنوان لشکر فاطمیون حقوق ماهیانه و اقامتی آنها را  مشروط به شرکت در جنگ سوریه می کند و این مصداق برده داری نوین در عصر حاضر است.
بخش سوم حقوق اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی
در مورد حقوق اقتصادی مردم ایران هم اکنون احتساب خط فقر در ایران 7 میلیون تومان است که حقوق پایه یک کارگر 1 میلیون و دویست هزار تومان می باشد که در مناطق اقوام و ملل ایرانی و در داخل کلانشهرهای مثل تهران و سایر شهرهای پرجمعیت فشار بر دوش مردم، مضاعف است به همین جهت شاهد پدیده تراژیک کولبری در سه استان آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاهان هستم و در پایتخت و شهرهای بزرگ شاهد پدیده فزاینده دست فروشی هستیم که نشان از ناچاری برای بدست آوردن یک لقمه نان و برای طبقه محروم جامعه است. حال محرومیت اقوام و ملل در خوزستان و سیستان و بلوچستان که نه تنها با مسئله فزونی فقر و محرومیت از درامدهای ملی کشور مواجه هستند بلکه با مشکلات زیست محیطی که ناشی از مدیریت ناشیانه دولت ایران است، مواجه هستند که مردم خوزستان و سیستان و بلوچستان ناچار به مهاجرت به دیگر استانهای کشور می شوند و این مصداق پاکسازی قومی و نژادی در مناطق حساس کشور در اثر بی توجهی به امرار معاش مردم و تخریب آب و خاک و هوا در این مناطق است تا بافت جمعیتی در این مرزها تحلیل برود و دولت ایران الگویِ بافت جمعیتی خود را در آن مناطق جایگزین کند.
از لحاظ فرهنگی نیز ما می بینیم که کشور ایران دارای رنگارنگی فرهنگی و زبانی است که در این میان نه تنها فارسی زبانها از حقوق آزادانه برای اعتلای فرهنگ خود برخوردار نیستند برای مردم ترک آذربایجان بعنوان دومین جامعه پرجمیت در ایران ممنوعیتهای فرهنگی و زبانی اعمال می شود که هم اکنون زندانهای تبریز و اردبیل مملو از فعالین آذربایجانی است. از همین دست می توانیم بر ارعاب، شکنجه، زندان و کشتار مردم عرب و بلوچ در ایران به دلیل مطالبات حقوق اساسی و انسانی در خانه خود هستند که بصورت اتوماتیک به اتهام اثبات نشده تجزیه طلبی سرکوب می شوند.
همچنین مردم استانهای کرد ایران در طول تاریخ جمهوری اسلامی شاهد حملات سنگنین نظامی با استفاده از جنگ افزارهایی مانند هواپیماهای اف 4 و هلیکوپترهای کبرا بودیم که مردم غیر نظامی را بصورت کور مورد حمله قرار داده اند تا به سرکوب مطالبات و حقوق انسانی آنها بپردازند و نکته جالب و مضکِ تهاجم ارتش و سپاه به مردم بی دفاع کرد در اینجاست که هنگامیکه کردها با آنها مقابله به مثل می کردند صدای مظلومیت نیروهای تهاجم گر حکومت اسلامی به عرش اعلا می رسید و در پی آن خصوصا در روستاها همین پاسداران و کمیته های انقلاب و بخشی از بدنه ارتش جمهوری اسلامی با اتکا به فتوای جهاد آیت خمینی در 28 مرداد 1358 و کفار خواندن مردم دست به کشتار جمعی مردان،زنان و کودکان غیر مسلح زدند که در قرن بیستم خمینی اولین کسی بود در تاریخ ایران فتوای جهات علیه یک ملت را صادر کرد با اتکا به سوره نور در قرآن و سپس صدام حسین نیز با اتکا به سوره انفال در سال 1986 دست به کشتار و زنده به گور کردن کردها زد و در سال 2014 اردوغان رئیس جمهور ترکیه با خواندن کردها به نام زرتشتیان مجوس آتش پرست راه را برای توپ و خمپاره باران مردم مدنی در شهرهای کردنشین جنوب شرق ترکیه هموار کرد و همچنین ابوبکر البغدادی رهبر خلافت داعش در سال 2014 کردها را کفار شرعی خواند و اعلام کرد در هر جا که کردی را دیدید ریختن خون او حلال است و ثواب دارد. در اینجا می بینیم آیت الله خمینی با صدور دستور اولین جهاد از ایران، سر قافله این جنایتها علیه اقوام و ملل در عصر حاضر است.
در بخش بعدی این برنامه جناب پیمان کریمی پشت میکروفون قرار گرفته و در رابطه با تبیین نقش مخرب عوامل حکومت در کردستان گفتند:
با عرض سلام خدمت همه دوستان عزیزم وهمه همسنگرهای که برای ازادی واحاده حقوق بشر تلاش می کنند خیلی خوشحالم درجمع شما هستم موضوعی که انتخاب کردم درواقع درد ورنج خودم وهمشریان عزیزم می باشند
خیلی از حکومت های خودکامه برای اینکه بتوانند برمردم خودشون تسلط داشته باشن میان انها دودستگی ایجاد می کنندوبا بزرگ جلوه دادن انها فقط درفکر سلطه وخفه کردن نیروی های اپوزیسیون می باشد ومتاسفانه خیلی از این مردمی که گول حرف های نیروهای مستکبر رو می خورند ادمهای هستند که با هر قیمتی می خواند قدرت داشته باشند ودرخیلی از جهات از انسانیت ووجدان انسانی فاصله می گیرندوبعضا با حرکت های ناجوان مردانه مردم سر زمین ودیار خودرو به سمت نابودی می کشند ولی خیلی هاهستند که این عناصر ومزدوران ریژیم را به خوبی می شناسند ودرجهت اگاه کردن سایر شهروندن می کوشنداین عناصر باروش های گوناگونی در بین مردم نفوذ می کنند وبا کشیدن اطلاعات از دهان انها واطلاع دادن به حکومت خیلی ها روبه پای مرگ کشاندن ومتاسفانه اینقدر کور دل هستند ونااگاه هر نظر و عقیده ای که باب میل انها نباشد به همشهری های خود انگ منافق ویا عنصر ضد انقلاب رو وارد می کنندومتاسفانه یک مدتی باب شده که در دانشگاه ها کرسی های ازاد اندیشی گذاشتن واتفاقا خیلی از این مزدوران پای ثابت همه جلسات هستند وبا شناسایی افرادی که نظر ات روشن فکری دارند درصدد حذف ومشکل ایجاد کردن برای ادامه تحصیل برای انها می باشند من در شهری به دنیا امدم که مهد تمدن وعلم ودانش در منطقه کردستان می باشد وبزرگانی مانند مام استا هیمن و مام استا هژار وخواننده های اصیل کرد کاک محمدی ماملی دران شهر به دنیا امدن واین شهرتا بود مظهر ادمای بزرگ وفرهیخته بوده”
 مهاباد؛
شهری در جنوب استان اذربایجان غربی می باشد
اما متاسفانه با روی کار امدن جمهوری اسلامی و
باتوجه به اینکه علاوه بر شهر مهاباد دقیقا در خیلی
از شهرهای ایران ازاین روش استفاده می کند این است که میان ملت خود دودستگی ایجاد می کنندواین گروها مانند قارچ سمی درشهرها سر درمی اورند وبا تحقیق ومطالعه می داند که چه کسانی رو برای این کار در خدمت بگییرد ومتاسفانه در شهر من قبیله وحشی وجود داردوقسمت از ان در شهرهایسردشت وپیرانشهر پراکنده شدند که نظام با اشراف کامل با مجهز کردن انها بادادن قدرت سعی در دشمن کردن مردم یک شهر نصبت بهم بشن ومتاسفانه کینه چندساله این گروه وقبیله وحشی که بعداز ملغا شدن حکم ارباب ورایتی که قدرت رو ازدست دادن ومردم مهاباد درس فراموش نشدنی به انها دادن وبعد از گذشت این همه سال این کینه هنوز تو دل اینها هستش ومردمی که الان دران شهر زندگی می کنندباید تاوان این درد انهاروپس بدهند پس ازان جهت به ان گروه قبیله وحشی می گم چون در نزاع بامردم بی دفاع به صورت دست جمعی حمله می کنند وچه یک نفر باشد چه ده نفروبه ان قبیله وحشی منگورگفته می شود درست درجهت اهداف نظام حرکت می کنند وجای بس تائسف دارد که این گروه هیچ تعصبی نصبت به کرد بودن ندارند وکاملا نوکر خود فروخته می باشندوخیلی از زندانیان سیاسی کرد که اکنون در زندانهای کشور می باشند توسط این جنایت کارها به دست رژیم افتادن جای بس تامل دارد که اگه ملت کرد دودسته نمی شد هیچ حکومتی نمی توانست به انها نفوذ کند وارزوی من وخیلی از مردمی که در ان سرزمین زندگی می کنند این است که ماهم مثل تمام مردم دنیا درازادی کامل زندگی کنیم وبدون ترس حرف بزنیم وازتمام حقوق خودمان دفاع کنیم واین گروه هم کینه وکدورتها رو ازبین ببرند وبه اغوش ملت کرد برگردند ممنون به خاطر وقتی که به من دادید
 پس از ایشان مسئول جلسه خانم مهناز احمدی میکروفن را در اختیارآقای محمدعلی نوروزی  قرار دادند که در مورد خودکشی زنان بویژه درمیان اقوام ایران صحبت کردند و پس از عرض سلام صحبت های خود را اینگونه آغاز کردند:
خودکشی عملی عمدی است که باعث مرگ فرد شود. خودکشی اغلب به علت یأس صورت می‌گیرد که علت آن اغلب به اختلال روانی نظیر افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، شکست عشقی، اعتیاد به الکل، یا سوء مصرف دارو نسبت داده می‌شود.[۱] اغلب، عوامل استرس‌زا مانند مشکلات مالی و یا مشکلات ارتباط بین فردی در این میان نقش دارند. تلاش برای جلوگیری از خودکشی شامل موارد زیر است: محدود کردن دسترسی به سلاح گرم، درمان بیماری‌های روانی و سوء مصرف دارو و بهبود وضعیت اقتصادی.
رایج‌ترین روش انجام خودکشی در کشورهای مختلف متفاوت است و تا حدی به روش‌های قابل دسترس بستگی دارد. روش‌های معمول عبارتند از: حلق‌آویز کردن، مسمومیت با قرص برنج، و سلاح گرم و کشیدن تیغ روی رگ.
سالانه حدود ۸۰۰٬۰۰۰ تا یک میلیون نفر بر اثر خودکشی می‌میرند، و این امر دهمین علت اصلی مرگ در سراسر جهان است.میزان این کار در مردان بالاتر از زنان بوده و احتمال خودکشی مردان سه تا چهار برابر بیشتر از زنان است. تخمین زده می‌شود که هر سال ۱۰ تا ۲۰ میلیون اقدام به خودکشی غیرکشنده رخ می‌دهد.اقدام به این کار در جوانان و زنان شایع‌تر است.
دیدگاه‌های مربوط به خودکشی تحت تأثیر درون‌مایه‌های زیستی متنوعی نظیر مذهب، افتخار و معنای زندگی قرار دارد. ادیان ابراهیمی سنتاً خودکشی را وهن خداوند تلقی می‌کنند که دلیل این مسئله اعتقاد به تقدس زندگی است. در طول دوران سامورایی در ژاپن، سپوکو به‌عنوان جبران شکست یا نوعی اعتراض شمرده می‌شد. رسم ساتی، که در حال حاضر عملی غیرقانونی در مراسم تشییع جنازه هندو است، این انتظار را مطرح می‌کرد که بیوه دست به قربانی کردن خود بزند و برای این کار خود را خواسته یا ناخواسته و تحت فشار خانواده و جامعه، بر روی تل هیزم مراسم تشییع جنازه شوهرش بیندازد.
قبلاً خودکشی و اقدام به خودکشی جرم محسوب می‌شد و مجازات در پی داشت، اما اکنون دیگر در اکثر کشورهای غربی چنین نیست. این کار همچنان در بسیاری از کشورهای اسلامی جرم محسوب می‌شود. در قرن بیستم و بیست و یکم، از خودکشی به شکل قربانی کردن خود به‌عنوان روشی برای اعتراض استفاده می‌شود، و کامیکازی و بمب‌گذاری‌های انتحاری به‌عنوان تاکتیک‌های نظامی یا تروریستی مورد استفاده قرار می‌گیرند.
خودکشی که به آن خودکشی موفق نیز گفته می‌شود، «عمل گرفتن جان خود» است. خودکشی ناموفق یا رفتار خودکشی غیرکشنده، نوعی آسیب به خود با هدف پایان دادن به زندگی است که منجر به مرگ نشود. خودکشی کمکی زمانی است که فردی به‌طور غیرمستقیم به شخص دیگری کمک می‌کند تا باعث مرگ خود شود و این کار را از طریق ارائه مشاوره یا تهیه ابزار انجام این کار صورت دهد. این کار در مقابل هومرگ قرار دارد که در آن فرد دیگر نقش فعال‌تری در مرگ شخص ایفا می‌کند. فکر خودکشی یعنی فکر کردن فرد خودکش به نحوه خاتمه دادن به زندگی خویش.
در آتن باستان شخصی که بدون تصویب دولت مرتکب خودکشی می‌شد از تشریفات دفن عادی محروم می‌گردید. این فرد را به تنهایی در حومه شهر و بدون سنگ قبر یا نشانه دیگری دفن می‌کردند.  در یونان باستان و روم خودکشی به‌عنوان روشی قابل قبول در مقابل شکست نظامی تلقی می‌شد.  در روم باستان، در حالی که خودکشی در ابتدا مجاز بود، اما بعداً با توجه به هزینه‌های اقتصادی آن جرم علیه دولت تلقی شد. فرمان جنایی صادر شده توسط لویی چهاردهم در ۱۶۷۰ از حیث مجازات به مراتب شدیدتر بود: بدن فرد مرده در حالی که صورت آن رو به زمین بود در خیابان‌ها کشیده می‌شد، و سپس به‌دار آویخته شده یا در توده زباله انداخته می‌شد. علاوه بر این، تمام اموال شخص مصادره می‌گردید. از لحاظ تاریخی در کلیسای مسیحیت افرادی که اقدام به خودکشی می‌کردند تکفیر شده و کسانی که در اثر خودکشی می‌مردند در خارج از قبرستان به خاک سپرده می‌شدند. در اواخر قرن نوزدهم در بریتانیا اقدام به خودکشی معادل اقدام به قتل تلقی می‌شد و ممکن بود مجازات آن حلق‌آویز شدن باشد. در اروپای قرن ۱۹ عمل خودکشی از عملی ناشی از گناه به اقدامی ناشی از جنون تغییر ماهیت داد.
عواملی که خطر خودکشی را تحت تأثیر قرار می‌دهند، عبارتند از اختلالات روانی، مصرف نادرست دارو، حالات روانی، شرایط فرهنگی، خانوادگی و اجتماعی و ژنتیک. بیماری روانی و سوء مصرف مواد غالباً در کنار هم وجود دارند. سایر عوامل خطرآفرین عبارتند از اقدام به خودکشی قبلی،[۱۹] در دسترس بودن وسیله برای ارتکاب این عمل، سابقه خانوادگی خودکشی، یا وجود آسیب ضربه‌ای مغز.  به عنوان مثال، میزان خودکشی در خانواده‌های دارای سلاح گرم بیش از خانواده‌های فاقد آن بوده‌است. عوامل اجتماعی و اقتصادی مانند بیکاری، فقر، خانه به‌دوشی و تبعیض نیز ممکن است فکر خودکشی را موجب شود. حدود ۱۵–۴۰٪ مردم یادداشت خودکشی از خود بجا می‌گذارند. به نظر می‌رسد ژنتیک در ۳۸٪ تا ۵۵٪ از رفتارهای خودکشی دخیل باشد. سربازان در معرض خطر خودکشی بیشتری هستند که این امر تا حدی ناشی از میزان بالاتر بیماری‌های روانی و مشکلات سلامت جسمی مربوط به جنگ است.
اختلالات روانی
اختلال روانی اغلب در زمان خودکشی وجود دارد و میزان آن از ۲۷٪ تا بیش از ۹۰٪ برآورد می‌شود. در بین کسانی که در واحد روانی بستری شده‌اند، خطر خودکشی موفق در طول زندگی در حدود ۶/۸٪ است. نیمی از تمام افرادی که در اثر خودکشی جان خود را از دست می‌دهند ممکن است دچار اختلال افسردگی شدید باشند؛ داشتن این بیماری یا یک اختلال خلقی دیگر مانند اختلال دوقطبی خطر خودکشی را ۲۰ برابر افزایش می‌دهد. سایر بیماری‌های دخیل در این وضع عبارتند از اسکیزوفرنی (۱۴٪)، اختلال شخصیت (۱۴٪)، اختلال دوقطبی، و اختلال استرس پس از سانحه. حدود ۵٪ از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در اثر خودکشی می‌میرند. اختلال خوردن نیز از جمله بیماری‌های دارای خطر بالا است. سابقه اقدام به خودکشی قبلی مهم‌ترین عامل پیش‌بینی انجام موفقیت‌آمیز خودکشی است. حدود ۲۰ درصد از خودکشی‌ها با سابقه قبلی همراه بوده‌است و از بین کسانی که خودکشی کرده‌اند ۱٪ ظرف یک سال در خودکشی خود موفق هستند و بیش از ۵٪ پس از ۱۰ سال خودکشی می‌کنند. گرچه اقدام به خودآزاری اقدام به خودکشی تلقی نمی‌شود، وجود رفتار آسیب رساندن به خود با افزایش خطر اقدام به خودکشی مربوط است. در حدود ۸۰٪ خودکشی‌های موفق، فرد ظرف یک سال قبل از مرگ خود به پزشک مراجعه کرده‌است، و در ۴۵٪ موارد، افراد در یک ماه قبل چنین کاری را انجام داده‌اند. حدود ۲۵–۴۰٪ کسانی که خودکشی موفقی داشته‌اند در سال قبل با مراکز خدمات بهداشت روان تماس گرفته‌اند.
سوء مصرف مواد دومین عامل خطرآفرین شایع خودکشی پس از افسردگی شدید و اختلال دوقطبی است. هم سوء مصرف مزمن مواد و هم مسمومیت حاد در این کار دخیل است. در صورتی که این وضع با غم و اندوه شخصی نظیر داغداری همراه باشد، میزان خطر بیشتر افزایش می‌یابد. به علاوه سوء مصرف مواد با اختلالات روانی همراه است.
اکثر مردم زمانی که اقدام به خودکشی می‌کنند تحت تأثیر داروهای آرام‌بخش- خواب‌آور (مانند الکل یا بنزودیازپین‌ها) هستند و اعتیاد به الکل در ۱۵٪ تا ۶۱٪ موارد وجود دارد. به‌طور کلی کشورهایی که دارای میزان بالاتری مصرف الکل و تعداد بیشتر کافه‌های مربوط به این کار هستند، میزان خودکشی بالاتری دارند که این مسئله در درجه اول مربوط به الکل تقطیری است تا کل الکل مورد استفاده. حدود ۲/۲–۴/۳٪ کسانی که به‌خاطر اعتیاد به الکل مورد درمان قرار گرفته‌اند در ادامه زندگی خود در اثر خودکشی درگذشته‌اند. افراد الکلی که اقدام به خودکشی می‌کنند معمولاً مرد و میان‌سال بوده و در گذشته تلاش کرده‌اند خودکشی نمایند. بین ۳ تا ۳۵٪ مرگ و میر در میان کسانی که هروئین مصرف می‌کنند به دلیل اقدام به خودکشی است (حدود ۱۴ برابر بیشتر از کسانی که از این ماده استفاده نمی‌کنند).
سوء مصرف کوکائین و متامفتامین همبستگی بالایی با خودکشی دارد. در بین کسانی که از کوکائین استفاده می‌کنند بیشترین خطر در مرحله ترک است. کسانی که از مواد استنشاقی استفاده می‌کنند نیز در معرض خطر قابل توجهی بوده و حدود ۲۰٪ اقدام به خودکشی کرده و بیش از ۶۵٪ به آن فکر کرده‌اند. ا‌‌ستعمال دخانیات نیز با خطر خودکشی مرتبط است. شواهد اندکی در خصوص علت وجود این ارتباط به‌دست آمده‌است؛ با این حال این فرضیه ارائه شده‌است که کسانی که مستعد سیگار هستند مستعد به خودکشی نیز هستند زیرا کشیدن سیگار باعث مشکلاتی برای سلامتی می‌شود که افراد پس از آن می‌خواهند به زندگی خود پایان بدهند، و همچنین سیگار کشیدن بر ترکیب شیمیایی مغز تأثیر می‌گذارد و تمایل به خودکشی را ایجاد می‌کند. با این حال به نظر نمی‌رسد شاهدانه به‌طور مستقل میزان خطر را افزایش دهد.
اعتیاد به قمار
اعتیاد به قمار با افزایش میزان افکار خودکشی همراه بوده و میزان اقدام به این کار در مقایسه با جمعیت عادی بیشتر است. بین ۱۲ تا ۲۴٪ قماربازان پاتولوژیک اقدام به خودکشی می‌کنند. میزان خودکشی در میان همسران آن‌ها سه برابر بیشتر از جمعیت عادی است. عوامل دیگری که خطر این کار را در قماربازان افزایش می‌دهد عبارتند از: بیماری‌های روانی، سوء مصرف الکل و مواد.
وضعیت پزشکی
بین خودکشی و مشکلات سلامت جسمی از جمله موارد زیر ارتباط وجود دارد: درد مزمن، آسیب ضربه‌ای مغز، سرطان، یا کسانی که با دیالیز خون، اچ آی وی، لوپوس اریتماتوس سیستمیک دست به گریبان هستند. تشخیص سرطان خطر خودکشی متعاقب آن را حدود دو برابر می‌کند. شیوع افزایش خودکشی پس از اینکه شخص از بیماری افسردگی و سوء مصرف الکل رهایی می‌یابد نیز ادامه دارد. در افراد مبتلا به بیش از یک بیماری، میزان خطر بالا است. در ژاپن مشکلات بهداشتی به‌عنوان علت اصلی خودکشی در نظر گرفته می‌شود.
اختلالات خواب مانند بی‌خوابی و وقفه تنفسی در خواب عوامل خطرآفرین ابتلا به افسردگی و خودکشی هستند. در برخی موارد اختلالات خواب ممکن است عامل خطرآفرین مستقلی از افسردگی باشند. تعدادی از بیماری‌های دیگر نیز ممکن است علایمی شبیه به اختلالات خلقی را سبب شوند از جمله: کم‌کاری تیروئید، آلزایمر، تومور مغزی، لوپوس اریتماتوس سیستمیک، و عوارض جانبی ناشی از تعدادی از داروها (مانند بتا بلوکر و استروئیدها).
ژن SKA2 و هورمون کورتیزول
ژن SKA2 در افرادی که در آستانه خودکشی هستند، به‌درستی فعالیت نمی‌کند. این ژن مسئول کنترل هورمون کورتیزول است. ترشح هورمون کورتیزول (هورمون استرس)، در جریان واکنش بدن به استرس بسیار افزایش می‌یابد. ژن SKA2 که در بخش فوقانی کورتکس مغز وجود دارد به پیشگیری از افکار منفی کمک می‌رساند و رفتارهای تکانشی را نیز کنترل می‌کند. اگر تغییری در این ژن رخ دهد، بدن نمی‌تواند میزان ترشح کورتیزول را کنترل کند. پیش از این مشخص شده بود در خون افرادی که دست به خودکشی زده‌اند، مقدار زیادی کورتیزول وجود دارد.
حالات روانی – اجتماعی
برخی از حالات روانی خطر خودکشی را افزایش می‌دهد از جمله: نومیدی، از دست دادن حس لذت در زندگی، افسردگی و اضطراب. توانایی اندک حل مشکلات، از دست دادن توانایی که فرد قبلاً داشته‌است، و کنترل ضعیف تمایلات نیز نقش ایفا می‌کنند. در افراد مسن، تشخیص اینکه باری بر دوش دیگران هستند، عامل مهمی است.
استرس‌های اخیر زندگی مانند از دست دادن یک عضو خانواده یا یکی از دوستان، از دست دادن شغل، یا انزوای اجتماعی (مانند به تنهایی زندگی کردن) این خطر را افزایش می‌دهد. کسانی که هرگز ازدواج نکرده‌اند نیز در معرض خطر بیشتری هستند. مذهبی بودن ممکن است خطر خودکشی را کاهش دهد. این مسئله را به موضع منفی بسیاری از ادیان در برابر خودکشی و به پیوند بیشتری که دین ممکن است فراهم کند، نسبت می‌دهند. در بین اشخاص مذهبی، به نظر می‌رسد افراد مسلمان میزان خودکشی کمتری داشته باشند.
بعضی‌ها ممکن است برای فرار از دست زورگویی یا تعصب دست به خودکشی بزنند. سابقه سوء استفاده جنسی دوران کودکی و زمان صرف شده در پرورشگاه نیز عواملی خطرآفرین هستند. . باور بر این است که سوء استفاده جنسی حدود ۲۰٪ از کل خطر را شامل می‌شود.
توضیح تکاملی برای خودکشی این است که این کار ممکن است باعث بهبود تناسب فراگیر شود. این وضع ممکن است در صورتی رخ دهد که فردی که اقدام به خودکشی می‌کند نمی‌تواند کودکان بیشتری داشته باشد و با زنده ماندن منابع را از دسترس بستگان خود دور می‌سازد. نقدی که مطرح شده این است که مرگ و میر نوجوانان سالم به احتمال زیاد تناسب فراگیر را افزایش نمی‌دهد. انطباق با محیط بسیار متفاوت اجدادی ممکن است با محیط کنونی ناسازگار باشد. .
فقر با خطر خودکشی همبسته است. افزایش فقر نسبی در مقایسه با اطرافیان فرد، خطر خودکشی را افزایش می‌دهد.[۶۱] بیش از ۲۰۰٬۰۰۰ کشاورز در هندوستان از سال ۱۹۹۷ تاکنون مرتکب خودکشی شده‌اند که دلیل آن تا حدی ناشی از مسائل مربوط به بدهی است. در چین خودکشی در مناطق روستایی سه برابر بیشتر از مناطق شهری است و اعتقاد بر این است که این مسئله تا حدی به دلیل مشکلات مالی در این مناطق کشور است.
رسانه‌ها
رسانه‌ها از جمله اینترنت نقش مهمی دارند. نحوه به تصویر کشیدن خودکشی ممکن است اثر منفی داشته باشد زیرا پوشش این اقدام در حجم زیاد، به‌طور برجسته و مکرر به ستودن یا رمانتیک کردن خودکشی می‌انجامد و بیشترین تأثیر را دارد. هنگامی که شرح مفصلی از چگونگی خودکشی با استفاده از یک وسیله خاص به تصویر کشیده می‌شود، ممکن است این روش خودکشی در کل جمعیت افزایش یابد.
این کار موجب سرایت خودکشی یا خودکشی تقلیدی می‌شود که به آن اثر ورتر گفته می‌شود و نام خود را از قهرمان رومان «رنج‌های ورتر جوان» اثر گوته گرفته‌است که خودکشی کرد. این خطر در نوجوانانی که مرگ را رمانتیک می‌سازند، بیشتر است. به نظر می‌رسد که گرچه رسانه‌های خبری تأثیر مهمی دارند، اما تأثیر رسانه‌های سرگرمی مبهم است. نقطه مقابل اثر ورتر، اثر پاپاگنو است در آن ممکن است مکانیسم‌های مؤثر کنار آمدن اثر محافظتی داشته باشد. این اصطلاح بر اساس شخصیتی در اپرای فلوت جادویی اثر موتزارت نامگذاری شده که از ترس از دست دادن معشوقه خود قرار است خودکشی کند که دوستانش به او کمک می‌کنند. در صورتی که رسانه‌ها از دستورالعمل گزارش‌دهی مناسب استفاده کنند، خطر خودکشی را می‌توان کاهش داد. اما متعهد کردن صنعت رسانه به این کار به‌ویژه در درازمدت دشوار است.
پوچ گرایی
یکی دیگر از دلایل خودکشی این است که افراد علتی برای زندگی نمی‌یابند و عموماً این افراد پیرو مکتب نهیلیسم یا پوچ گرایی هستند.
حمله انتحاری یک اقدام سیاسی است که در آن مهاجم مرتکب خشونت علیه دیگران می‌شود و می‌داند که این کار منجر به مرگ خود خواهد شد. بعضی از بمب‌گذاران انتحاری در پی رسیدن به شهادت هستند. مأموریت‌های کامیکازی به‌عنوان وظیفه در برابر قدرتی برتر یا الزام اخلاقی انجام می‌شد. خود-دیگرکشی عمل قتل است که در عرض یک هفته بعد از آن کسی که قتل را انجام داد، خودکشی می‌کند. خودکشی گروهی اغلب در زیر فشار اجتماعی انجام می‌شود که در آن اعضا استقلال خود را به یک رهبر می‌سپارند. خودکشی دسته‌جمعی می‌تواند تنها با مشارکت دو نفر رخ دهد، که اغلب به آن خودکشی توافقی گفته می‌شود.
در زمانی که شرایط به‌گونه‌ای است که ادامه زندگی غیرقابل تحمل است، برخی از مردم از خودکشی به‌عنوان وسیله‌ای برای پایان رنج‌های خود استفاده می‌کنند. برخی از زندانیان در اردوگاه‌های کار اجباری نازی عمداً با دست زدن به حصارهای برق‌دار خود را می‌کشتند.
روش‌ها
مهمترین روش منجر به خودکشی در بین کشورها متفاوت است. مهمترین روش‌ها در مناطق مختلف عبارتند از دار زدن خود، مسمومیت با قرص برنج و اسلحه گرم. اعتقاد بر این است که این تفاوت‌ها تا حدودی ناشی از دسترس بودن روش‌های مختلف باشد. بررسی ۵۶ کشور نشان داد که حلق‌آویز کردن رایج‌ترین روش در بسیاری از کشورها بوده‌است، و معادل ۵۳٪ خودکشی در مردان و ۳۹٪ خودکشی زنان به این طریق صورت می‌گیرد.
در سراسر جهان ۳۰ درصد از خودکشی‌ها در اثر خوردن آفت‌کش انجام می‌شود. با این حال میزان استفاده از این روش به‌طور قابل توجهی متفاوت بوده و از ۴٪ در اروپا تا بیش از ۵۰٪ در منطقه اقیانوس آرام در نوسان است. این روش در آمریکای لاتین نیز با توجه به دسترسی آسان به آن در میان جمعیت کشاورز معمول است. در بسیاری از کشورها، دوز بیش از حد مجاز دارو حدود ۶۰٪ خودکشی در میان زنان و ۳۰٪ خودکشی در میان مردان را سبب می‌شود که بسیاری از آن‌ها از قبل برنامه‌ریزی نشده بوده و در طول یک دوره حاد تزلزل رخ می‌دهد. میزان مرگ و میر بنا به روش مورد استفاده متغیر است: سلاح گرم ۸۰–۹۰٪، غرق شدن ۶۵–۸۰٪، حلق‌آویز کردن ۶۰–۸۵٪، دود اگزوز خودرو ۴۰–۶۰٪، پریدن از ارتفاع ۳۵–۶۰٪، سوزاندن زغال چوب ۴۰–۵۰٪، آفت‌کش‌ها ۶–۷۵٪، دوز بیش از حد دارو ۵/۱–۴٪. شایع‌ترین روش‌های خودکشی ناموفق با شایع‌ترین روش‌های موفق متفاوت است و بیشترین میزان عدم موفقیت به میزان ۸۵٪ از طریق دوز بیش از حد دارو و در جهان توسعه یافته می‌باشد. در ایالات متحده ۵۷٪ خودکشی‌ها شامل استفاده از سلاح گرم بوده و این روش در مردان نسبت به زنان تا حدودی بیشتری رواج دارد. شایع‌ترین علت بعدی در مردان حلق‌آویز کردن و در زنان مسموم کردن خود است. این روش‌ها در مجموع حدود ۴۰٪ از خودکشی‌های ایالات متحده را تشکیل می‌دهد. در سوئیس که در آن تقریباً همه صاحب یک اسلحه گرم هستند، بیشترین تعداد خودکشی‌ها از طریق حلق‌آویز کردن صورت می‌گیرد. پریدن از بلندی جهت مردن هم در هنگ کنگ و هم سنگاپور رایج بوده و به ترتیب ۵۰٪ و ۸۰٪ را تشکیل می‌دهد. در چین مصرف آفت‌کش‌ها رایج‌ترین روش است. در ژاپن، دریدن شکم خود که به آن سپوکو یا هاراکیری گفته می‌شود هنوز هم رخ می‌دهد، اما حلق‌آویز کردن شایع‌ترین روش است.
بیماری روانی
در کسانی که به مشکلات روانی مبتلا هستند بعضی از درمان‌ها ممکن است خطر خودکشی را کاهش دهد. کسانی که زیاد خودکشی می‌کنند را می‌توان به‌طور داوطلبانه یا غیرداوطلبانه در مراکز مراقبت‌های روانی بستری نمود. معمولاً اموالی که ممکن است برای آسیب رساندن به خود مورد استفاده قرار گیرد، از آن‌ها گرفته می‌شود. بعضی از پزشکان از بیماران می‌خواهند قرارداد پیشگیری از خودکشی را امضا کنند و متعهد شوند در صورت آزاد شدن به خود صدمه نزنند. اما شواهد حاکی از آن است که این کار تأثیر قابل توجهی ندارد. اگر شخصی در معرض خطر اندکی باشد، ممکن است بتوان ترتیب درمان سلامت روانی بیمار در خارج از مرکز را داد. مشخص شده‌است که تأثیر بستری کوتاه مدت نسبت به مراقبت توسط جامعه برای بهبود نتایج در افراد دچار اختلال شخصیت مرزی که به‌طور مزمن مستعد خودکشی هستند، زیاد نیست.
شواهدی تجربی وجود دارد مبنی بر اینکه روان درمانی و به‌ویژه درمان رفتار دیالکتیکی میزان خودکشی را در نوجوانان و همچنین در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی کاهش می‌دهد. با این حال شواهد مذکور کاهش خودکشی موفق را نشان نداده است.
بحث‌هایی بر سر منافع داروهای ضدافسردگی در مقابل زیان‌های آن‌ها مطرح شده‌است. به نظر می‌رسد داروهای ضد افسردگی جدیدتر مانند SSRI در افراد جوان خطر خودکشی را از ۲۵ در ۱۰۰۰ به ۴۰ در ۱۰۰۰ افزایش می‌دهد. با این حال این داروها ممکن است در افراد مسن خطر مذکور را کاهش دهد. به نظر می‌رسد لیتیوم در کاهش خطر خودکشی در کسانی که مبتلا به اختلال دوقطبی و افسردگی تک‌قطبی هستند تا سطح جمعیت کلی مؤثر باشد.
آزمایش خون
شناسایی تغییراتی که در یک ژن بخصوص به نام SKA2 رخ می‌دهد، می‌تواند به پیش‌بینی احتمال اقدام به خودکشی در یک فرد کمک کند. تغییراتی که در این ژن رخ می‌دهد با استفاده از یک آزمایش خون ساده قابل شناسایی است. ژن SKA2 در افرادی که در آستانه خودکشی هستند، به‌درستی فعالیت نمی‌کند. این ژن مسئول کنترل هورمون کورتیزول است. ترشح هورمون کورتیزول (هورمون استرس)، در جریان واکنش بدن به استرس بسیار افزایش می‌یابد. ژن SKA2 که در بخش فوقانی کورتکس مغز وجود دارد به پیشگیری از افکار منفی کمک می‌رساند و رفتارهای تکانشی را نیز کنترل می‌کند. اگر تغییری در این ژن رخ دهد، بدن نمی‌تواند میزان ترشح کورتیزول را کنترل کند. پیش از این مشخص شده بود در خون افرادی که دست به خودکشی زده‌اند، مقدار زیادی کورتیزول وجود دارد. این آزمایش کمک می‌کند پیش از آنکه دیر شود برای نجات جان فرد اقدام کنند.
در جهان غرب، مرگ مردان در اثر خودکشی سه تا چهار برابر بیشتر از زنان است، اگرچه زنان چهار برابر بیشتر اقدام به خودکشی می‌کنند. دلیل این مسئله این است که مردان از ابزار کشنده‌تری برای پایان دادن به زندگی خود استفاده می‌کنند. این تفاوت در کسانی که بیش از ۶۵ سال سن دارند بسیار بیشتر است چرا که مردان ۱۰ برابر بیشتر از زنان اقدام به خودکشی می‌نمایند. خودکشی در چین دارای یکی از بالاترین میزان‌های خودکشی زنان در جهان و تنها کشوری است که در آن این میزان از خودکشی مردان بیشتر است (نسبت ۹/۰). در شرق دریای مدیترانه نرخ خودکشی تقریباً بین مردان و زنان برابر است. بالاترین میزان خودکشی زنان در کره جنوبی و معادل ۲۲ مورد در هر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر است، و به‌طور کلی نرخ آن در جنوب شرق آسیا و اقیانوس آرام غربی بالا است.
در حال حاضر هیچ کشوری در اروپا خودکشی یا اقدام به خودکشی را جرم تلقی نمی‌کند. انگلستان و ولز جرم بودن خودکشی را از طریق قانون خودکشی ۱۹۶۱ لغو کردند و جمهوری ایرلند این کار را در سال ۱۹۹۳ انجام داد. قبلاً واژه «ارتکاب» برای اشاره به آن به‌کار می‌رفت، اما بسیاری از سازمان‌ها به دلیل معنای منفی آن، دست از استفاده از این واژه برداشته‌اند.
فلسفه
سؤالاتی در فلسفه خودکشی مطرح شده که عبارتند از اینکه خودکشی چیست، آیا خودکشی می‌تواند یک انتخاب عقلانی باشد، و جواز اخلاقی خودکشی کدام است. دامنه استدلال‌های فلسفی در مورد اینکه آیا خودکشی می‌تواند از نظر اخلاقی قابل قبول باشد یا خیر از مخالفت شدید (در نظر گرفتن خودکشی به‌عنوان امری غیراخلاقی) تا برداشت از خودکشی به‌عنوان حق مقدس هر کس (حتی یک فرد جوان و سالم) که معتقد است به‌صورت عقلانی و وجدانی به تصمیم برای پایان دادن به زندگی خود رسیده‌است، متغیر است.
ادبیات
خودکشی در ادبیات همه ملت‌های جهان موضوعی است که به آسانی می‌توان آثار زیادی را با محور بودن آن یافت. برای نمونه، صادق هدایت در داستان زنده‌به‌گور با محور بودن خودکشی، اندیشه‌اش را دربارهٔ خودکشی چنین بیان می‌کند:
 کسی تصمیم به خودکشی نمی‌گیرد، خودکشی با بعضی‌ها هست، در سرنوشت آن‌هاست، نمی‌توانند از آن بگریزند.
    — صادق هدایت، پایگاه‌اطلاع‌رسانی شهر کتاب
صادق هدایت، خود نیز به روش خفگی با گاز به زندگیش پایان داده است.
در فراخوان صادره، موضوع بحث آزاد جلسه 9 مارس در رابطه با گویش مادری بود که جناب صدیق محمدی (دیار) سخنانی را ارائه دادند:
زبان کردی؛
زبان کردی یکی از زبان‌های زنده دنیاست که در حال حاضر در طبقه بندی زبان های دنیا از بین 80 زبان در جایگاه سی و یکم قرار گرفته است.
 زبان نخست یا زبان مادری به نخستین زبانی گفته می‌شود که کودک سخن گفتن به آن را یاد می‌گیرد.
زبان نخست، زبان اصلی، زبان مبدا، زبان مادری یا مجموعه اصطلاحات بومی زبان شخصی است که از زمان تولد آن را آموخته و به بهترین وجه صحبت می‌کند.
در بعضی از کشورها، اصطلاحات زبان بومی یا زبان مادری بیشتر به زبان قومی یک فرد اشاره می‌کند تا زبان اول او، و اما زبان دوم زبانی است که هر فردی متفاوت با زبان نخستش صحبت می‌کند.
زبان اول یک کودک بخشی از هویت شخصی، اجتماعی و فرهنگی اوست.
تاثیر دیگر زبان اول این است که باعث بازتاب و یادگیری عملکرد و سخن گفتن در مورد الگوهای اجتماعی موفق می‌شود.
بر اساس سرشماری سال 90 بیش از 10 درصد از جمعیت ایران را کُرد زبانان تشکیل می دهند که در مناطق مختلف کشور پراکنده شده‌اند.
زبان مادری این جمعیت، زبان کُردی و زبان دوم آنان، زبان فارسی است.
زبان کُردی همچنین دارای ادبیاتی غنی و پر بار است و مردمانی که صاحب خاک و آب و جغرافیای مستقل باشند، بی شک باید ادبیات مستقل را هم داشته باشند و خوشبختانه زبان کُردی از این نظر بسیار پربار است.
زبان کُردی یکی از زبان‌های زنده دنیاست که در زمره زبانهای ایرانی به شمار می آید و ریشه آن به زبان‌های هندی و اروپایی برمی گردد.
این زبان یکی از زبان‌های زنده هند و اروپایی محسوب می شود که قواعد مخصوص به خود را داراست و نگارش آن با سه رسم الخط آرامی (الفبای عربی)، لاتین و روسی صورت می گیرد.
به دنبال پایان یافتن حکومت مادها، زبان کُردی منزوی شد و رسم الخطی برای کتابت این زبان باقی نماند و بدین ترتیب از اعراب و رسم الخط آنها تبعیت شد.
به علت استیلای اعراب بر ملت‌های مجاور، رسم الخط کُردی دنباله رو رسم الخط عربی و با همان قواعد خاص عربی شد تا اینکه در نیم قرن گذشته، اندیشمندانی به پا خاسته و قوانین تازه‌ای برای نگارش زبان کُردی ابداع کردند.
یکی از ویژگی‌های مهم زبان کُردی با رسم الخط جدید آن است که بر خلاف رسم الخط قدیم، از حرکات اعرابی عربی به شیوه پیشین بهره نمی جوید به طوری که هر چه خوانده شود، همانگونه نوشته می شود.
زبان کُردی، زبانی اصیل و کهن با قواعد و دستور زبان خاص
عدنان برزنجی، زبان شناس و فعال فرهنگی  منطقه کردستان، اظهار کرد: زبان کردی از چندین گویش مختلف تشکیل شده که کرمانجی شمالی، کرمانجی جنوبی، کرمانجی میانی و گوران یا زازایی را شامل می شود.
● شاخه‌های مختلف زبان کرمانج شمالی شامل جزیری، هه کاری، بایزیدی، بوتانی، بادینان، شمزینان و شکاک است که در مناطقی از قبیل جزیره، ئامد، ارزروم، بایزید، بتلیس، وان، آکری و شمزینان با این گویش صحبت می کنند.
 در اقلیم کردستان، زاخو، سنجار، دهوک و عمادیه، در کردستان ایران شهرهای ارومیه، سلماس، ماکو، نقده، در کردستان سوریه نیز شهرهای قامشلو، حسکه و … با گویش کرمانج شمالی صحبت می کنند.
 همچنین کردهای ارمنستان، آذربایجان، گرجستان، ترکمنستان و قزاقستان از این گویش برای حرف زدن استفاده می کنند.
 ●گویش دیگر زبان کردی  کرمانج میانی : این گویش خود به بخش های سورانی شامل (سلیمانیه، اربیل، موصل، رواندز و همچنین سقز، بانه، مریوان و تکاب)، موکریانی شامل( مهاباد، بوکان، سردشت و پیرانشهر) اردلانی شامل (سنندج، دیواندره، کامیاران و …)، جافی شامل ( جوانرود، روانسر، سرپل ذهاب و …) و گرمیانی شامل (کرکوک) تقسیم می شود.
● کرمانج جنوب که لهجه‌های لری، لکی، کلهری، فیلی و بختیاری را شامل می شود در مناطق کرمانشاه، دالاهو، صحنه، کنگاور، بیستون، سنقر، اسلام آباد، بیجار، قروه، لرستان، ایلام، آبدانان، مهران، دهلران و … مورد استفاده قرار می گیرد.
 ● لهجه گوران یا زازا  از کهن‌ترین گویش‌های کُردی  : بخشی از کتاب گاتای اوستا با این گویش نگارش شده است.
 لهجه‌های این گویش را گورانی یا هورامی، باجلانی و زازا نام میبرند که در شهرهای پاوه، نوسود، اورامان، نودشه و بخشی از مریوان با این لهجه سخن می گویند.
●ادبیات کُردی
ادبیات کُردی مانند ادبیات بیشتر جوامع، شامل فولکلور و نوشتاری است که هر کدام به چند دسته تقسیم می شود.
 ■ادبیات فولکلور، ادبیاتی است که سینه به سینه انتقال یافته و خالق و صاحب شناخته شده‌ای ندارد.
اینچند مورد مهم موجب پربار شدن هر چه بیشتر ادبیات فولکلور کُردی شده است که افسانه، قصه، داستان، پند پیشینیان، بازی های قدیمی و … از جمله این موارد هستند.
   «افسانه» اثر ابتدایی زندگی انسان بوده و واقعیات در آن بسیار کم است، : یونانی ها اولین ملتی هستند که نوشتن افسانه را آغاز کردند و در کُردی هم افسانه های زیادی وجود دارد که از آن جمله می توان به افسانه کاوه آهنگر اشاره کرد.
□ قصه، که بسیار متنوع و گسترده است و با نام‌های دیگری از قبیل حکایت و نقل خوانده می شود و زندگی انسانی و تلاش، پهلوانی و داستان های عاشقانه را شامل می شود.
برزنجی میگوید: داستان همان قصه است که خود را هر چه بیشتر با واقعیت‌ها می آراید و به دو دسته داستان قهرمانی و داستان عاشقانه تقسیم می شود.
 از داستان های قهرمانی می توان به داستان «سنجر خان»، «عزیز و تکش» و … اشاره کرد و داستان عاشقانه نیز می توان به داستان‌های «خه ج و سیامند» «مه م و زین» «بهرام و گل اندام» اشاره کرد.
● آواز را یکی دیگر از کهن ترین قسمت‌های ادبیات فولکلور کُردی میباشد که در شادی و عزا میان کردها مرسوم بوده است.
 ●همچنین پند پیشینیان، گپ و ضرب المثل را از دیگر بخش‌های ادبیات فولکور کُردی میتوان نام برد
● ادبیات نوشتاری کُردها هم قبل از ظهور اسلام کار خود را آغاز کرده و داستان های بخش «گاتا» ی اوستا که با گویش اورامی نگارش شده است، اثبات کننده این ادعاست.
 پس از ظهور دین اسلام و با تلاش عرب‌ها برای از بین بردن ادبیات ملت‌های زیردست، ادبیات کُردی رکودی بلند مدت را تجربه کرد اما پس از مدتی دوباره توسعه می یابد.
 ادبیات نوشتاری کُردها را شامل دو دسته بزرگ نظم و نثر  میتوان ذکر کرد: این دو بخش بر اساس نحوه بروز فکر و اندیشه، به چند دسته کلاسیک، رمانتیک و رئالیسم تقسیم می شود.
برزنجی، ادبیات کلاسیک کُردی را همان تقلید دانست  ادبیات رمانتیک با جزئیات از احساس و عشق سخن می گوید و ادبیات رئالیسم نیز ادبیات آیینه زندگی است و هر هنری، زندگی مردم و ملت‌ها و بیشتر حقایق را نمایان می کند.
●زبان کُردی دستخوش بی مهری نسل امروز
متاسفانه امروزه زبان کُردی با آسیبی جدی مواجه است که گریز کُرد زبانان از زبان اصیل و زبان اجداد کُردها و ورود واژه‌های بیگانه به این زبان است.
در حالی که زبان کُردی، زبانی بسیار کهن و با اصالت است، متاسفانه ترجیح دادن صحبت با سایر زبان ها بر زبان کُردی، آسیبی است که علاوه بر لطمه زدن به اصالت زبان، موجب تغییر در فرهنگ و همچنین فراموشی واژه‌هایی است که پیشینیان کُرد زبان ما آن را به کار می گرفتند.
اگر چه افراد بسیاری در کردستان در راستای آگاه سازی مردم و جلوگیری از لطمه خوردن اصالت زبان کُردی تلاش می کنند اما، متاسفانه بی مهری به زبان مادری و گرایش به سایر زبان‌ها به ویژه از سوی جوانان تداوم دارد.
اگر ملتی بخواهد فرهنگ خود را حفظ کند، قبل از هر چیز باید زبان خود را حفظ کرده و مانع از بین رفتن آن باشد.
محمد حجازی، محقق و پژوهشگر فرهنگ و تاریخ کردستان، اظهار میکند: در صد سال اخیر واژه های بسیاری از زبان های عربی و فارسی به زبان کُردی وارد شده و موجب فراموش شدن واژه‌های اصیل کردی در میان مردم شده است.
 به علت استفاده از زبان فارسی در نظام آموزشی، حتی تحصیل کردگان نیز در صحبت کردن به زبان کُردی از قواعد و لغات فارسی و گاه عربی بهره می گیرند.
 آموزش به زبانی غیر از زبان مادری روز به روز آسیب بیشتری بر اصالت زبان اقلیت ها وارد می کند.
 متاسفانه سیاست‌های رژیم سابق وحکومت اخوندی در تحقیر فرهنگ اقلیت ها و پنهان کردن و ممنوع کردن طرح عناصر دستاوردهای فرهنگ بومی تا حدود زیادی موفق بود.
 با سیاست ها و تدابیر هوشمندانه و مترادف خواندن کُردها با افرادی امل و دهاتی از سوی رژیم شاهنشاهی وبعد انقلاب موجب شد تا بیشتر کُردها زبان اصلی خود را پنهان کرده و با زبان فارسی صحبت کنند.
 با اشاره به اینکه شرایط امروز جامعه ما به گونه‌ای است که یادگیری زبان کُردی فایده اقتصادی در بر ندارد،  گریز جوانان از صحبت کردن با زبان اصیل مادری خود، موجب فراموشی زبان و فرهنگ منطقه برای نسل‌های آینده و در نتیجه لطمات زیادی برای این زبان می شود.
 توجه به زبان و فرهنگ کُرد به مثابه بخش مهمی از فرهنگ ایران، دو راه اساسی دارد که آموزش به زبان مادری البته نه تنها آموزش خواندن و نوشتن، یکی از این راه هاست.
 به کارگیری زبان کُردی در حوزه های اداری و اقتصادی به عنوان یکی از زبان های اصیل  نیز می تواند راهکاری برای جلوگیری از فراموش شدن اینزبان با اصالت باشد.
با این وصف زبان کُردی زبانی کهن و ناب میان زبان های روز دنیاست که امروز از سوی مردم کُرد زبان بیشترین آسیب را می بیند و این آسیب در بی مهری مردم نسبت به بکارگیری زبان مادری متجلی می شود.
متاسفانه امروزه چنانکه کارشناسان این حوزه نیز بر این مسئله متفق القول اند که آمیختن کلمات و جملاتی از سایر زبان ها با زبان کُردی آسیبی جدی برای این زبان خواهد بود.
بسیاری از والدین از طریق صحبت کردن با زبان هایی به جز زبان کُردی با فرزندان خود این مسئله را چنین توجیه می کنند که فرزندان ما در آینده بیشترین نیاز را به این زبان دارند و زبان کُردی کم کاربرد است.
 اهمیت حفظ زبان مادری و تلاش برای پاسداشت آن لازم است چراکه آموزش زبان فارسی از ابتدای آغاز تحصیلات هر فرد ایرانی به درستی انجام می شود.
بنابراین با سلب نکردن حق فرزندان خود از زبان مادری و با کاربرد واژه های اصیل کُردی در میان خانواده ها، علاوه بر حفظ این زبان با اهمیت، امکان بادگیری دو زبان را برای آنان مهیا کرده‌ایم.
برگرفته از سخنان اقایان برزنجی و حجازی
پس از اتمام صحبت های صدیق محمدی، جناب محمد ابوطالبی مطلب خود را پس از عرض سلام این چنین ارائه دادند:
ریشه های زبانی مردم آذربایجان
 ابتدا بد نیست یک سوالی از شما دوستان حاضر و شنوندگان بعدی این فایل صوتی بپرسم ؟
آیا الان توی این زمونه کسی  در مصرو یا برزیل و یا حتی انگلستان کسی وارد این بحث ها میشود که چرا ؟
 زبان مصر چطور عربی، زبان برزیل پرتغالی و یا زبان انگلستان انگلیسی شده ؟؟
بگذارید من عرض کنم خیر ُ در دنیای امروز روز تنها شاید چند خبرنگار که درحوزه تاریخ کار می کنند علاقمند باشند به تحقیقات اساتید دانشگاهی و نتایج حاصله آنها و دیگر هیچ کس…….. .
 اگر هم این بحث به سطح مردم عادی  درجوامع مورد سوال برسد احتمالا آنها این را موضوعی جالب، تاریخی, علمی و حتی تفریحی خواهند شمرد. یک سری فیلم های مستند و یا «انیمیشن» در باره دوران قبل از زبان فعلی درست خواهند کرد. فرهنگ لغات زبان کهن خود را چاپ خواهند کرد و مراکز پژوهش آن زبان ها را دایر خواهند نمود.
اما  در ایران ………. برای توده مردم  بحران زده و بحران دیده بسیار موضوعات مهم تری وجود دارد تا اینکه بدانند چرا زبان آذربایجان  ترکی شده است.
 اما این مسئله از دیر باز تبدیل به نوعی «توپ سیاسی» بین کسانی شده که از نظر انديشه های قومی و نژادی در جبهه های متقابل افراطی قرار دارند.
این بحث ها در ایران هم زیاد مردم پسند نیستند. اما وقتی در میگیرند بین گروه های تند رو سیاسی در میگیرند. در این باصطلاح «بحث ها» میل واقعی به دانستن تاریخ و پژوهش و تولید فیلم و چاپ فرهنگ لغات و غیره هم مشاهده نمیشود. فقط میخواهند طرف مقابل را بکوبند. یک طرف مدعی میشود که ترکی زبانی است که هنگام حمله و استیلای «مهاجمین صحرا گرد مغول» و «به زور شمشیر» به مردم آذربایجان تحمیل شد و طرف مقابل در مقام دفاع برای اینکه از صفات «مغول» و «مهاجم» و «صحراگرد» خلاصی یابد ادعا میکند که ترک ها اصلا «چهار پنج هزار سال» یعنی خیلی پیش تر از فارسى زبان ها  در آذربایجان حضور داشتند!»
این کشاکش مدت زمانی است که ادامه دارد   حدود  100 سال
بعضی ها شاید بدانند. در سال 1324 یعنی در بحبوحه ماجرای پیشه وری نمایشنامه ای موسوم به «مهر و میهن: آذربایگانی چطور ترک زبان شد» بقلم «رسام ارژنگی تبریزی» در تهران چاپ شد. در این کتابچه از تاریخ و غیره البته خبری نیست. تمام حرفش اين است که مغول ها در زمان حاکمیت غازان خان ایلخانی (اوایل قرن چهاردهم میلادی) زبان بومی و پهلوی – آذری مردم آذربایجان را «به زور شمشیر» به ترکی تبدیل کرده اند
من عکس العمل مردم نسبت به انتشار این کتاب در آن سال ها را نمیدانم. اما اگرهمین امروز هم به هر آذربایجانی ترک زبان بگوئید که زبان مادری او را مغول ها به زور شمشیر به ایرانیان آذربایجان تحمیل کرده اند و باید این زبان «تحمیلی» را برچید و جای آن فارسی دری را جایگزین کرد، آن را توهین و تحقیر حساب میکند.
اما واقعیت چیست؟
واقعیت هر چه هست ابتدا باید آن را جستجو کرد، یافت وقبول کرد چه از آن واقعیت خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید. سپس باید از بدگوئی نسبت به آنچه که در تاریخ اتفاق افتاده  دوری جست، به زبان و فرهنگ و دین و مذهب هر کس و هر گروه اجتماعی احترام گذاشت و به این تصورات باطل میدان نداد که میتوان چیزی را که صد ها سال پیش اتفاق افتاده عوض نمود. ونهایتا باید موضوع را از حالت جدل و توهین و تحقیر در آورد
. نهايتا اگر هم بخواهیم اين موضوع را اصولا به «موضوع بحثی» تبدیل کنیم بهتر است به آن از نظر تاریخی نگاه کنیم، با یک نگرش علمی، پژوهشی، و حتی خوش آیند… با بررسی زبان باستان، تهیه فرهنگ لغات، فیلم و نقشه و غیره. مگر این میراث مشترک همه ایرانی ها نیست؟
اما قبل از همه و مهمتر از همه: واقعیت چیست؟
اول :  ایلخانیان مغول بودند و ترک نبودند. زبان مغولی در آسیای مرکزی همسایه زبان های ترکی بوده و هنوز هم هست، اما ربط مستقیمی به ترکی ندارد.
دوم : کوچ قبایل ترک زبان به ایران و آسیای صغیر حوالی سال 1000 میلادی شروع شد.
سوم : شروع حملات مغول تقریبا 200 سال بعد در سال 1206 (تا 1324) بود.
چهارم :   زبان بخشی از مردم ایران مغولی نشده اما ترکی شده چونکه تعداد ترک ها ئی که بخصوص بعد از قرن یازدهم میلادی – یعنی 200 سال قبل از هجوم مغول – به ایران آمدند و کوچ آنها تا 200-300 سال بعد از مغول هم ادامه داشت به مراتب و بصورت غیر قابل مقا یسه ای بیشتر از مغول ها بود.
پنجم :  روند ترکی شدن زبان مردم آذربایجان بخصوص از زمان سلجوقیان (سال 1040 به بعد) و کوچ و اسکان اقوام اوغوز – ترکمن به خراسان، و از آنجا به سراسر ایران و ترکیه کنونی در قرن یازدهم یعنی تقریبا 200-300سال قبل از غازان خان شروع شد و تا صفویه و حتی بعد از آن ادامه داشت تا ترکی زبان اکثریت مردم آذربایجان شد.
یعنی کوچ و اسکان ترک ها در ایران و ترکیه کنونی 500 سال ادامه داشته است.
ششم : اقوام ترک زبان دو و حتی سه موج بزرگ کوچ به ایران و ترکیه کنونی داشتند:
۱ـ  در زمان سلجوقیان
۲ـدر زمان مغول ها و تیموریان
۳ـ قبل و بعد از تاسیس دودمان صفویان از طریق کوچ قبایل شیعه – علوی ترکمن از آناطولی (ترکیه) شرقی به ایران و در مقابل برای فرار ازحکومت شیعه  قبایل کرد سنّی از ایران به ترکیه عثمانی. مهاجرت کردند
علت اصلی که بعضی ها ترک زبان شدن آذربایجان را با حمله و استیلای مغول مربوط میدانند اين است که حدود نصف ارتش مغول عبارت از ترک ها (بیشتر اویغور ها و قزاق های امروزه) بودند. در دوره تیمور نیز اغلب سربازان ارتش تیمور و جانشینان او ترک های چغتای (چاغاتای یعنی اوزبک امروزه) بودند. منطقه تمرکز مغول ها و ارتش آنها (از جمله سربازان ترک) و سپس تیموریان و حتی مرکز سیاسی و پایتخت آنها در آذربایجان و تا حدی همدان بوده است.
اسکان ترک زبان ها اعم از قبایل کوچی زمان سلجوقیان و بعد و یا سربازان مغول و یا تیمورلنگ اساسا در آذربایجان (هم جنوب و هم شمال ارس)، تا حدی همدان،  آناطولی (ترکیه کنونی) و شمال عراق امروزی بوده است.
بخشی ازاقوام ترک زبان و بخصوص ترکان اوغوز («غز») نیز تحت فشار حملات مغولها و با فرار از دست آنها رو بسوی ایران و آسیای صغیر گذاشته اند یعنی خود آنها مورد تاخت و تازمغولها بوده اند.
نکته ای که قابل اغماض نیست این که بقیه قبایل و یا سربازان ترک که در مناطق مختلف ایران (از جمله کرمان و سیستان، اصفهان، شیراز وخوزستان) پراکنده شده اند یا با مردم محلی و زبان و فرهنگ آنان آمیخته  و استحاله شدند.
یا به زندگی منفرد و قبیله ای – عشایری خود (مثلا قشقائی ها) ادامه داده اند.
همان طور که در تاریخ مشخص شده  ُ  شاه اسماعیل صفوی مردم سنی مذهب  پایتخت تبریز و دومین شهر بلاد ایران بغداد را به زور شمشیر ناچار به قبول مذهب شیعه کردند  اما متقابلا هیچ گونه شواهد و روایات معتبر تاریخی در دست نیست که زبان مردم هم به زور شمشیر تغییر یافته باشد.
اما بر عکس، از غزنویان تا صفویان و بعد، همه سلسله ها و حتی خود سلاطین ترک زبان شخصا در ترویج و تشویق زبان و فرهنگ فارسی پیشقدم بوده اند..
این نکته را به راحتی در متون تاریخی و اشعار و مکاتبات دربار قدرت بلافصل آسیا و اروپای آن زمان (دربارعثمانی ) نیز مشاهده کرد.
اما تغییر زبان آذربایجان و آسیای صغیر اساسا نه مربوط به سربازان و ارتش و حملات نظامی بلکه کوچ و اسکان مردم عادی یعنی قبایل ترک زبان و در عین حال منسوبین ترک تبار لشکر های مغول و تیمور بوده است که با مردم بومی جوش خورده به علت کثرت تعداد، زبان این مناطق را تغییر داده اند و گرنه از زمان سلجوقیان تا قاجاریان، نزدیک به 700-800 سال، اکثریت قریب به اتفاق حکام و سلسله های ایران ترک تبار و ترک زبان بوده اند اما زبان مثلا اصفهان و یا تهران و مشهد و هرات عوض نشده. بر عکس، هویت ایرانی و زبان و فرهنگ فارسی از خود فردوسی گرفته تا بعد پیوسته به دست و با کمک و تشویق حکام و پادشاهان ترک زبان تحکیم و تقویت یافته است.
برای درک بهتر این روند ها بد نیست یادآوری شود که مشابه این حوادث  کمی قبل از این کوچ ها در زمان کوچ قبایل اوروپائی مانند ژرمن ها، لانگوبارد ها، آنگل ها و ساکسون ها اتفاق افتاده بود، مانند آنگل ها و ساکسون ها که ازقرون پنجم و ششم میلادی از آلمان و دانمارک و هلند امروزی به جزایر بریتانیای کنونی کوچ کرده و به بریتون ها کمک کردند تا پیکت ها و اسکوتی ها را مجبور به عقب نشینی به اسکاتلند و ایرلند کنونی کنند ولی با این ترتیب آنگل ها و ساکسون ها مُهر قومیت و زبان خود را بر بریتون ها و ملت کنونی «انگلیس» هم زدند.
زبان آذربایجان پانصد تا هزار سال قبل عوض شده.
زبان عراق و سوریه و ترکیه هم در 1000-1400 سال گذشته عوض شده.
زبان ایالات متحده و تمام قاره آمریکا و استرالیا هم عوض شده، آن هم نه هزار سال پیش بلکه بمراتب مدت کوتاه تری قبل.
زبان ایران کنونی هم سه یا چهارهزار سال پیش فارسی نبود. میگویند آریائی ها (ویا هر چه که اجداد چند هزار سال پیش ایرانیان کنونی را بشود نامید) چند هزار سال پیش از قفقاز و آسیای مرکزی به جنوب آمده و گروهی در جلگه ایران کنونی و عده دیگری در شبه قاره هند مسکون شده اند. احتمالا آنها  هم چندان با صلح و صفا در جلگه ایران جایگزین نشده اند.
حالا مردم آذربایجان برگردند و بعد از 500 سال و یا بیشتر زبان باستانی پهلوی یا تاتی را زبان مادری خود کنند؟
ویا انگلیسی ها خود را از تاثیر 1500 ساله آنگلو ساکسون ها خلاص کنند، یا مصری ها به زبان مصری باستان و قبطی و یونانی برگردند و یا آمریکائی ها برگردند و زبان سرخ پوستان را صحبت کنند؟
البته از نظر تاریخی دانستن اینها جالب است. اما نیت بعضی ها از طرح تحریک آمیز این سوال کشف و درک تاریخ نیست، ایجاد خصومت و نزاع بین اقوام یک ملت و مملکت است.
در مقابل اتهامات و توهین و تحقیر نسبت به زبان و فرهنگ ترکی آذربایجان، عکس العمل قوم گرایان ترک آذربایجانی هم روشن و قابل پیش بینی است. که مردم این سرزمین همیشه و 4-5 هزار سال است که ترک زبان بوده اند (!) آنها هم ایران را با همه زبان و فرهنگ و تاریخش انکار و رد میکنند و خواهان جدائی ازخانه و کاشانه ای میشوند که اجداد مشترکشان هزار سال برای بنایش کار کرده اند.
تاریخ چیز دیگری است، این قبیل نتیجه گیری های سیاسی که ناشی از نادانی و گاه غرض است چیز دیگری است.
من نواهای زبان پهلوی را که باستان شناسان اروپایی و آمریکایی از مطالعه کتیبه ها و نسخ مختلف و سنگ نبشته های آثار باستانی متعدد ایران خوانده شده ُ در اینترنت گوش نموده ام . باور کنید بسیار شباهت به زبان کردی داشت . اما نتیجه تمامی این بحث ها
عزیزان این چهار دیواری زیبا و سرشار از ثروت و مکنت و دشت های بزرگ و مراتع چشم نواز و کوه های سربلندش با تمامی کودکان بلوچ و عرب و یزدی و کرمونی و و تربتی و قوچانی و گیلک و آذری و تورک قشقایی و کرد و لر و لک وکرمونشاهیش همه سرمایه های این وطن هستند به نام ایران
ایرانی که به خاطر تفرقه دشمن ساز بین من و شما به خاطر هیچ و پوچ قصد تکه تکه کردنش را دارند
عزیز دلم برادر عرب من گرامی همراه کرد من ُ دلاور بلوچ من هم آذری هم لر و فارس و گیلک یک خانواده هستیم و هیچ نبوده مشکلی بین ما صدها سال ُ نه شما سوال کردی از آیین و مذهب من ونه من پرسیدم چرا شما به سو می گویی مای و همه خوشحال و سربلند زیسته ایم اینک بهترین افتخارمن داشتن چنین برادرانی است که هرکدام یک زبان زیبا تکلم می کنند.
پایدارباشید برادران پاینده ایران
درضمن این مطلب بسیار طولانی بود که من بخش هایی را دست چین کرده و عرض نمودم
کمیته اقوام 25 مارچ