محمد علی محمودزاده گزارش می دهد :

روایتی از جلسه کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی: 

نشست 13 یولی 2019 کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی ساعت 15:00 به وقت اروپا، با حضور مسئولین و اعضای فعال کانون دفاع از حقوق بشر در ایران همراه با جمعی از میهمانان از جنله جناب آقای امیر نیلو در اتاق پالتاک کمیته برگزار گردید و تا ساعت 19:30 ادامه یافت.

مسئولیت این نشست را آقای محسن سیاحی بر عهده داشتند که در ابتدا ضمن خوش آمد گوئی به حضار،  جلسه را با  گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در خرداد ماه گذشته  آغاز نموده وآقای آزاد بهرامی را که مسئولیت این بخش از برنامه بودند فراخواندند .

مجموعه اخبار گزارش شده توسط آقای بهرامی که بطور مفصل همراه با مواد و اصول نقض شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر قانون اساسی جمهوری اسلامی قرائت شد پیرامون بازداشت ها، اعدام ها، زندانیان سیاسی، پیروان ادیان مختلف ، ضرب و شتم، محرومیت ها …. و البته در محدوده اقوام و ملیت های محتلف ایران بود که ایشان به بررسی و تحلیل ان پرداختند.

با توجه به حجم گسترده این گزارش خبری از عزیزانی که علاقمند به دریافت کامل اخبار گزارش شده هستند دعوت می نمائیم از ظریق ادرس زیر، به فایل صوتی تهیه تهیه شده مراجعه نمایند: http://azadegy.de/jalasehaghvam13jul2019/azadbahrami.mp3

نظر به ادامه  قظع صدای آقای بهرامی ، تریبون در اختیار جناب رحمان نبوی نژاد  قرار گرفت که به تخلیل و بررسی ماده 25 منشور حقوق بشر: (حق بر سلامت،رفاه و تامین اجتماعی) و مقایسه آن با اصل 29 قانون اساسی ایران پرداخته و فرمودندد:

ماده 25 اعلامیه جهانی حقوق بشرمبنی بر حق سلامت،رفاه وتأمین اجتماعی اشعار میدارد که :”هر انسانی حق دارد که سطح زندگی او ،سلامتی ورفاه خود وخانواده اش، از حیث خوراک ،لباس ، مسکن، مراقبتهای پزشکی وخدمات لازم اجتماعی را ، تأمین نمایدوهمچنین حق دارد که درمواقع بیکاری ،بیماری ، نقص عضو، بیوگی، درماندگی ،پیری، یا در تمام موارد دیگری که به علل خارج از اراده انسان ، وسایل امرار معاش او از بین رفته باشد، ازشرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود.مادران و کودکان حق دارند که از کمک ومراقبت مخصوصی بهره مند شوند. کودکان چه بر اثر ازدواج وچه بدون ازدواج به دنیا آمده باشند، حق دارند که همه از یک نوع حمایت اجتماعی برخوردار شوند.” .

این ماده به صراحت ، هر بشری را محق به داشتن یک زندگی قابل قبول با حداقل استانداردهای لازم، برخورداری از حق سلامتی ورفاه ، وحق برخورداری از تأمین اجتماعی، نموده است. از خصوصیات بارز این ماده آن است که تمامی اصول حاکم بر حقوق همگانی مثل اصل برابری ، جامعیت ، کفایت وفراگیری( عمومیت) را مد نظر قرار داده است. علاوه بر این ماده 25 اعلامیه مواد 22 تا 27 از اعلامیه جهانی حقوق بشرهم به ابعاد مختلف این حق بنیادین بشری در حوزه حقوق اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی پرداخته اند ودستیابی به این حقوق را بعنوان یک حق همگانی به رسمیت شناخته اند. لذا به استناد این موارد و پشتوانه سایر اسناد بین الملل ، میتوان ایفای این حقوق را برای همه دولتها الزام آور دانست.در ابتدای مفاد این ماده، سطح زندگی قابل قبول برای تأمین سلامتی ورفاه همه انسانها وخانواده های آنان را ، امکان بهره مندی تأمین خوراک، پوشاک ،مسکن، مراقبتهای طبی وخدمات اجتماعی لازم وکافی ، دانسته است.یعنی همه افراد حق دارند که از منابع ومیراث آشکار ونهان بشریت در این کره زمین، در سطح استانداردهای قابل قبول ، تغذیه سالم ومناسب تناول نمایند ، هر چند شغل ودرآمدی داشته باشند ویا نداشته باشند. پوشاک ولباس مناسب وکافی اختیار کنند ، هر چند درآمد داشته باشند یا نداشته باشند. از مسکن وسرپناه شایسته انسانی واز حداقلهای مراقبتهای پزشکی وبهداشت عمومی برخوردار باشند، حال چه درآمد داشته باشند وچه نداشته باشند.

در اینجا دیگر ملاک ومعیار سنجش ها ،حق برخوردار شدن محض بشریت از خدمات است نه میزان توانمندی مالی وقدرت فردی برای برخوردار شدن. یعنی درمقصد این نقشه راه روشن برای بشر، دیگرنباید کسی یا کسانی در جهان وجود داشته باشند که هنوز بخاطر عدم دسترسی به خوراک ومبتلا به سوء تغذیه بمیرند. بخاطر محرومیت از پوشاک وپوشاننده های حداقلی ، آسیبهای جدی ببینند ، بیمار شوند ویا تلف گردند. بخاطر عدم سرپناه انسانی یا عدم برخورداری از حداقل مراقبتهای پزشکی وبهداشت ودرمان ، تلف شوند یا سخت متضرر وبیمار گردند.اینها مشخص  کنندگان مرز بین ظلم هستند وعدالت .در کشوری مثل ایران ما وقتی فرد یا افرادی پیدا میشوند که با استفاده از بودجه عمومی کشوربرای معالجه ودرمان ساده ترین بیماریهای خود وخانواده شان ، به کشورهای دیگر با صرف هزینه های گزاف سفر می کنند ، در حالیکه در کشورشان چه بسیار کودکان ، جوانان  ومردان وزنانی هستند که بخاطر فقرو سوء تغذیه ،یا بخاطر عدم دسترسی به امکانات اولیه پزشکی در مناطق محروم و یا بیماری ، بیکاری ، درماندگی، وخودکشی از دست همه نداشتها، جان خود را براحتی از دست میدهند ، اینجاست که مرز و معیار بهره مندی از حق بشری ویا محرومیت از آن حق روشن میشود.حق بر سلامت ورفاه افراد در این ماده وشاید درهمه اهداف اعلامیه ،مبتنی بر این است که هر کس حق دارد در بالاترین سطح ممکن از سلامت جسمی وروانی برخوردار باشد.

سازمان ملل، سازمانهای حقوق بشر،معاهدات حقوق بشری در دنیا وسازمان بهداشت جهانی در عرصه بین الملل همواره بر اجراء وتوسعه این حق انسانی تأکید و نظارت داشته ودارند.سلامتی صرفاً به معنای نبود بیماری در فرد نیست، سازمان بهداشت جهانی در تعریف سلامتی   می گوید که : ” سلامتی حالتی است که افراد در آن از رفاه کامل جسمی، روانی ، اجتماعی ومعنوی برخوردار باشند.”حق بر سلامت در برگیرنده شرایطی است که دولتها برای تأمین امکان یک زندگی سالم، متعهدبه فراهم کردن آن می باشند. یعنی دولتها باید تعهدات خود را به اسناد بین الملل، طوری تنظیم کنند که این حق را به معنی حق شخصی افراد ،محترم شمرده و با حمایتها وایفای تعهدات خود شرایطی را ایجاد کنند که افراد بتوانند به بالاترین سطح قابل قبول در حصول سلامتی دست یابند.در موضوع خوراک وگرسنگی در سبد حق سلامت افراد، بنابه گزارشهای سازمان فائو وسازمان ملل در جهان نزدیک به 900 میلیون نفر گرسنه وجود دارد که تعداد 113 میلیون نفر آنها در وضعیت بحرانی بسر می برند.از این تعداد 65 درصد در کشورهای آسیایی – 30 درصد در کشورهای آفریقایی و 5 درصد دیگر آن در کشورهای آمریکای لاتین ، کارائیب وسایر جاها سکونت دارند.همواره 60 درصد قربانیان سوء تغذیه در جهان هم جمعیت زنان کشورهای درگیر تشکیل میدهند. در همین زمینه بر اساس تحقیقات آکسفام  روزانه 25 هزار نفر در جهان به دلیل گرسنگی وفقر غذایی به کام مرگ می روند.که جایگاه جهانی ایران دررتبه بندی شاخص جهانی گرسنگی  رتبه 30(سی ام) است وبرخی آمارهای داخلی هم نشان میدهد که تا مرز 5/4 میلیون نفر در کشور درگیر سوء تغذیه وجود دارد.که این وضعیت نامبارک یک تهدید بسیار جدیبودهوخواهدبود.

در حوزه رفاه وکامیابی که بخش مهمی از زندگی انسانهاست، در رتبه بندی 142 کشور جهان با داشتن 96 درصد جمعیت جهان ، در 8 شاخص ، کارآفرینی وفرصت -اقتصاد-حکومت – آموزش – بهداشت – امنیت وآسایش – آزادی های شخصی – وسرمایه اجتماعی ، تعداد 30 کشور اول در رده عالی رفاه،تعداد 41 کشور بعدی در رده بالای متوسط وتعداد 41 کشور دیگربا نمرات کمتر در رده پائین تر از حد متوسط رفاه وکامیابی ونهایتاً تعداد 30کشور باقیمانده در رده پائین رفاه وآسایش قرار دارند . که کشور ایران با رتبه 107 در رده پائین تر از حد متوسط است. لذا این روند موجود، نگرانیهای جدی ای تاکنون ساخته وخواهد ساخت که باید مورد توجه همگان قرار گیرد.حق دیگری که در ماده 25 اعلامیه بدان اشاره شده است ، حق بهره مندی از تأمین اجتماعی است. در این ماده می خوانیم که هر انسانی حق دارد: ” در مواقع بیکاری ،بیماری ، نقص عضو،بیوگی ، پیری یا در تمام موارد دیگری که به علل خارج از اراده انسان ،وسایل امرار معاش وی از بین رفته باشد، از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود.” یا به تعبیری از تأمین اجتماعی بهره مند گردد.

 تأمین اجتماعی یعنی مجموعه اقدامات سازمان دهی شده ای که آثار زیانبار مخاطراتی مثل : بیکاری ،بیماری ،نقص عضو، بیوگی، پیری وسایر مواردی که تعادل زندگی افراد را مورد تهدید قرار میدهد، جبران میکند. نظام تأمین اجتماعی می بایست مبتنی بر 1- بهره مندی برابر مردان وزنان از حق تأمین اجتماعی ( اصل برابری) ، 2- جامعیت خدمات وحمایتهای تأمین اجتماعی به همه افراد درگیر( اصل جامعیت) ، 3- کافی بودن خدمات ارایه شده به افراد ( اصل کفایت) 4- تضمین خدمات تأمین اجتماعی برای عموم مردم جامعه ( اصل فراگیری) باشد.تا بتواند آثار این مخاطرات را بنحو احسن جبران نماید.نظام تأمین اجتماعی مورد انتظاراسناد حقوق بشری باید بتواند، علاوه بر انجام کامل تعهداتش به بیمه شده گان،در حوزه حمایتی وتوانبخشی با حمایت همه جانبه ی خود به پریشانیها و زندگی نامتعادل همه نیازمندان، درماندگان ومعلولان نیازمند، پایان وبهبودی واقعی ببخشد.

 در حوزه امدادی هم از همه حادثه دیدگان در اثر حوادث طبیعی مثل سیل ،زلزله  وسایر حوادث وسوانح ویا حوادث غیر طبیعی مثل شورش ها وجنگها که باعث ورود زیانها وخسارات بر افراد وخانواده ها میشوند، در شکل واقعی آن حمایت کند. پس ازاین روشنگریهای شفاف اعلامیه دربیان این حقوق بنیادین بشری، سایر اسناد  بین الملل هم به لزوم توجه به این حق بشری پرداخته اند ، وبه شکل الزام آوری دولتها را موظف به اجرای خواسته ها ومطالبات این حق انسانی نموده اند.ماده 55  منشور سازمان ملل متحد به لزوم بالابردن سطح زندگی، فراهم ساختن کار برای حصول شرایط ترقی وتوسعه ، ولزوم احترام جهانی به حقوق بشر وآزادی های اساسی در جهت ضرورت ایجاد شرایط ثبات ورفاه پرداخته است.

ماده 9 میثاق حقوق اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی نیز در همین زمینه تصریح کرده است که : “کشورهای عضو میثاق وسازمان ملل، حق هر شخص به تأمین اجتماعی از جمله بیمه های اجتماعی را به رسمیت بشناسند.

“سند 2030 یونسکو در اهداف آغازین خود، حق برخورداری از سلامت ،رفاه وتأمین اجتماعی را یادآور شده بطوریکه درهدف اول، ایجاد نظام حمایتی از فقرا – در هدف دوم ، تضمین دسترسی بویژه نوزادان به غذای سالم وکافی ورفع سوء تغذیه –ودر هدف سوم این سند، به تضمین زندگی سالم وترویج رفاه برای همه در تمام سنین ،از طریق کاهش مرگ ومیرها، پایان دادن به بیماریها،وتضمین دسترسی جهانی به خدمات بهداشتی ودرمانی در همه موارد مورد نیاز انسانها ، پرداخته است ودولتها را موظف به اجرا نموده است.همچنین مقاوله نامه 102 سازمان بین المللی کار متذکر شده که : “

تأمین اجتماعی به منزله حمایتی است که در جامعه، در قبال پریشانی های اجتماعی واقتصادی پدیده آمده ،بواسطه قطع یا کاهش شدید درآمد افراد ناشی از زمان بیماری ،بیکاری ،بارداری، از کارافتادگی، سالمندی ،بازماندگی از فوت سرپرست ویا ناشی از افزایش هزینه های درمانی خود وعائله، به افراد تحت پوشش خود ارائه میدهد.”با این اوصاف حق تأمین اجتماعی به روشنی کرامت انسانی را تضمین میکند وعدالت اجتماعی را  هم تحقق می بخشد.حق رفاه وتأمین اجتماعی از حقوق اجتماعی افراد است وبرخورداری از این حقوق میتواند تأثیرات بسیار مثبتی برروند وحیات حقوق مدنی وشهروندی افراد در جامعه داشته باشد ، تا آنگاه بتوان یک جامعه آرمانی را برای جامعه بین الملل انتظار داشت. همچنین درعبارات دیگر متن ماده 25 اعلامیه جهانی حقوق بشر به لزوم حمایت ومراقبت ویژه از مادران وکودکان نیازمند به حمایت تأکید شده است ،که با این عمومیت بخشی وفراگیری، اعلامیه جهانی حقوق بشر همچنان یک سند پویا وکارآمد در عصر کنونی بشر محسوب میشود.و اما در مورد نظام تأمین اجتماعی در ایران ، ابتداء باید این نظام ونهاد را از بعد منابع مورد بررسی قرار داد،تا بتوان به میزان تحقق و اجرای صحیح  این حق در نظام حقوقی واجرایی ایران رسید.منابع مهم وعام داخلی ایران در نظام تأمین اجتماعی، شامل قانون اساسی مصوب 1358، قانون تأمین اجتماعی مصوب 1354 وقانون ساختار نظام جامع رفاه وتأمین اجتماعی مصوب 1383 است.

 اصل 29 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که بعنوان حق برخورداری از تأمین اجتماعی مردم ایران مطرح است اشعار میدارد که : “برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی ، بیکاری،بیماری، از کار افتادگی ،پیری ، بی سرپرستی ، در راه ماندگی ،حوادث وسوانح ، نیاز به خدمات بهداشتی ودرمانی ومراقبتهای پزشکی بصورت بیمه وغیره، حقی است همگانی.

دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی ودرآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات وحمایتهای مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تأمین نماید.

“در تحلیل وتطبیق این اصل با ماده 25 اعلامیه، میتوان نتیجه گرفت که در اصل 29 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران صرفاً تعداد 9 مورد مخاطره را بصورت مشخص و معین که عبارتند از بازنشستگی ، بیکاری ، بیماری، از کار افتادگی، پیری،  بی سرپرستی، در راه ماندگی،حوادث و سوانح را بعنوان عوامل فعال کننده تأمین اجتماعی پذیرفته است.

هرچند موارد خوبیست وتوانسته است تا حدودی قابل قبول بخشی از مخاطرات در زندگی افراد را تحت پوشش قراردهد اما، از جامعیت وعمومیت مطلوبی که در اعلامیه دیدیم برخوردار نیست. بعنوان مثال مخاطره ای بنام اعتیاد به مواد مخدر، که علاوه بر خود فرد مبتلا، زندگی خانواده اش هم دچار زیان وپریشانی میشود، ولی به جهت اینکه این عنوان معتاد، در فهرست مخاطرات وموارد مندرج در این اصل از قانون اساسی نیست، لذا چنین آسیب دیده ایی براحتی از شمول حمایتها وخدمات تأمین اجتماعی  خارج ومحروم می گردد. ونتیجه این میشود که در اثر عدم حمایتها ووعدم پیشگیریها، مدام در کشور با جمعیت روز افزون معتادها وبه تبع پدیده فروپاشیدگی مستمر خانواده های آنان روبرومیشویم.و یا درد بزرگ امروز جامعه در پیدایش پدیده نامبارک کولبری یا کولبران،با آن همه رنجنامه های هولناکشان که به دنبال زنده ماندن نه برای زندگی کردن، با جان خویش می جنگند را  نمی توان درلابلای این چند عدد  مخاطرات بشری ردیف شده در این اصل از قانون اساسی یافت. اما در ماده 25 اعلامیه پس از ذکر موردی مخاطراتی مثل بیکاری ،بیماری ، نقص عضو ، بیوگی وپیری ، عبارت ” و تمامی موارد دیگری که تحت هر شرایط خارج از اراده فرد ، امرار معاش او وخانواده اش را از بین ببرد” آمده ودرج شده است که به صراحت نشان از تحت پوشش قرار دادن تمامی مخاطرات پیش بینی شده  در حال  و یا احتمالی در هرزمان و مکانی از زندگی همه ی انسانها دارد.

از این روست که میتوان رعایت کامل اصول جامعیت وفراگیری در بهره مندی از حق تآمین اجتماعی را دراعلامیه  مشاهده کرد.

 موضوع دیگری که در این راستا قابل طرح است آن است که در اصل 29 ، برخورداری از تأمین اجتماعی در این  9 مورد مخاطره ساز را موکداً بصورت “بیمه ای” حقی همگانی دانسته است.هر چند پس از کلمه “بیمه ” در متن اصل 29، واژه ” وغیره ”  که به معنی غیر بیمه ای می باشد آمده است. اما در مرحله اجرا ، بوضوح شاهد عدم کاربرد آن ، یعنی عدم تحت پوشش غیر بیمه ایها هستیم. چون همکنون خدمات مالی از ناحیه نظام تأمین اجتماعی ، تنها فردی را مستحق اخذ مستمری بازنشستگی واز کارافتادگی، یا محق به مقرری بیکاری ویا اخذ غرامت دستمزد دوران بیماری و نقص عضو می داند که قبلاً آن فرد شاغل بوده باشد ، مدتها کار کرده باشد و حق بیمه ماهیانه خود را پرداخت نموده باشد، تا بتواند به جهت بروز مخاطراتی مثل بازنشستگی، از کار افتادگی، بیکاری ،بیماری ونقص عضو بتواند از محل صندوق ذخیره حق بیمه ها ، موفق به دریافتی های مالی  و حمایتی گردد.

آمارها نشان میدهد در میان تمامی افراد سالمند بالای 60 سال سن در کشور،تنها 30 درصد آنها بازنشسته هستند آنهم به خاطربرخورداری از امتیاز نظام وسابقه ی بیمه ایی خودشان. بیکاران فراوانی در گروه های سنی مختلف در کشور داریم که چون هرگز امکان وفرصت اشتغال را پیدا نکرده اند تا حق بیمه ای را پرداخت کنند، لذا تحت پوشش هیچ نظام تأمین اجتماعی قرار ندارند، وازاینرو در زمان نیازهرگزازحق تأمین اجتماعی بهره مند نشده و نخواهند شد. در بخش حمایتی وتوانبخشی بعنوان یکی از حوزه های تأمین اجتماعی ، سازمانهای حمایتی دولتی در ایران مثل کمیته امداد وسازمان بهزیستی وجود دارند که مسئول حمایت مالی ؛ درمانی و توانمند سازی سالمندان، بی سرپرستان و معلولان نیازمند هستند  نه همگان؛  در ضمن  میزان کمکهای مالی وحمایتی به این اقشاراز طرف این مجراها ، حالت لطف وعنایت دولت به نیازمندان وفقرا دارد نه تأمین حق مسلم وطبیعی افراد، این کمکها به حدی ناچیز است که توان تأثیر و تعادل برقرار کردن در زندگی به مخاطره افتاده ی این افراد نیازمند را ندارند.

یک نظام تأمین اجتماعی کارآمد وپویا، مطابق خواسته های اسناد بین الملل وحقوق بشر، باید اصول برابری ، جامعیت ، کفایت وفراگیری را در تمامی موارد حمایتی وخدمتی خود رعایت کند. وقتی هنوز زیادند کسانی که از بیمه اجباری محرومند وتوانایی پرداخت سنگین حق بیمه های اختیاری را هم ندارند و بدین جهت از حق برخورداری از تأمین اجتماعی محروم میگردند، لذا این نشان از عدم رعایت اصل برابری همگان در استفاده از حق تأمین اجتماعی است.وقتی هنوزسهم مردم در هزینه های سلامت ودرمان بالاست ویا بیکاران مطلق وغیر بیمه ای کشور حق دریافت مقرری زمان بیکاری را ندارند. این نشان از عدم جامعیت تأمین اجتماعی دارد.

 وقتی هنوز کمکهای مالی از طرف سازمانهای حمایتی وتوانبخشی توان تأثیر دربهبود زندگی فرد ندارند. این نشان از عدم کفایت این خدمت اجتماعی است.ویا وقتی که زنان خانه دار بیمه نیستند ومورد حمایت وخدمات نظام تأمین اجتماعی قرار نمی گیرند، یعنی هنوز تا فراگیر شدن وعمومیت یافتن این حق فاصله ها ی زیادی وجود دارد.هرچند به پایان آمد این دفتر اما حکایت ما انسانها ، دولتها وحقوق حقه اما نافرجام ما همچنان باقی است.وآخر کلام امروز ما  اینکه حق برخورداری از سلامت ، رفاه وتأمین اجتماعی  از مهمترین واساسی ترین حقوق انسانهاست . به امید تحقق این حق وهمه حقوق بشری در جای جای این کره زندگی.

در بخش دوم این برنامه، سخنران آقای محمد ابوطالبی حضور داشتند که با پرسشی تحت عنوان:  کشتار مبارزین در بند یا اعدام های کم هزینه ؟ و در ابتدا با ذکر مقدمه ای گفتند:

دوستان همکار و حاضرین محترم در اتاق پالتاک ُ من در طی این مدتی که درکانون بوده ام بارها مطالبی را در ارتباط با وضعیت فعالین و مبارزین در زندان های حکومت ارایه کرده ام .اما دوباره خبری دردناک که مربوط به معلم شریف و‌آزاده  ـ فعال صنفی، محمد حبیبی بود مرا به فکر واداشت  که دست های خونریز دجاله های رژیم، طرح آرش صادق را برای محمد معلم نیز ترتیب داده اند لذا با خود گفتم باید دوباره این مطالب بعضا قدیمی را برای یادآوری عرض کنم.

باید مرگ ها یا درست تر بگویم قتل های رژیم در زندان ها را برای خودم و شما و هرآنکس که صدای مارا دیر یازود می شنود، باید یادآور شوم که رژیم هر روز و هرلحظه در پی به زیر کشیدن تک تک ستارگان آسمان خلق است …….زندان، جای مرموزی است و تصور بیشتر انسان هاا از اتفاقات داخل آن، زاییده فیلم‌ها یا در بهترین حالت، حاصل خاطرات راست و دروغ کسانی است که پایشان به آنجا باز شده است، صحبت از زندان و بازداشتگاه است. زندان به جایی می‌گویند که محکومان در آن نگهداری می‌شوند و بازداشتگاه هم محل پذیرایی از کسانی است که فعلا متهم هستند و ممکن است بی‌گناهی‌شان ثابت شود.زندانی اگر دوران محکومیتش موقت باشد و به مرگ طبیعی نمیرد، بعد از تحمل حبس آزاد می‌شود و می‌رود دنبال زندگی‌ خود.

از طرفی ممکن است به مرگ طبیعی نمیرد؛ یعنی کشته شود یا خودکشی بشود.

برای متهم بازداشتی هم سه حالت بیشتر وجود ندارد؛ یا معلوم می‌شود گناهکار است که باید برود دادگاه و محکوم شده به زندان می‌رود و اگر مجازات دیگری داشته باشد، بعد از اجرای مجازات آزاد است، یا بی‌گناه است و آزاد می‌شود، یا کشتونده میشود، که آن هم می‌تواند مرگ طبیعی، قتل یا خودکشی ابراز شود. پس پشت دیوارهای ساختمان‌ مرموز زندان ها فقط دو سرنوشت در انتظارمبارزین و فعالین سیاسی وصنفی وحتی شاید سهم عوامل خود حکومت هم بشود؛ آزادی یا مرگ .

نگاه به زندان در نظام حاکم برکشور ایران بدون شکنجه های مختلف جسمی و روحی و تعرض های جنسی (به مردان وزنان دلیر ایران زمین ) میسر نیست و ساختار این قتل هایی که در پی خواهد آمد و هم چنین اعمال شنیعی که اینک بر سر فرزندان رشید خلق می آورند مصداق عینی شکنجه است.

این مطلب کوتاه و بعضا تکرار شده متعلق به زمانها ومکان های متفاوت، سعی دارد یادآوری کند که اگر اهتمامی وکوششی صوت نپذیرد بزودی اسامی مبارزین وفعالین زنده نیز به اسامی شهدا اضافه خواهد شد.

باور داشته باشیم رژیم خونریز تاملی  کوتاه نیز در  حذف هرکس که احتمال می دهد منافع و حکومتش را به چالش بکشد نداشته ونخواهد داشت .

پروژه های به اتمام رسیده سعید امامی موضوعی متفاوت با مبارزین

سعید امامی یا سعید اسلامی، معاون وزیر اطلاعات در دوران وزارت علی فلاحیان بود، نام او زمانی بر سر زبان‌ها افتاد که به عنوان متهم اصلی جنایات موسوم به «قتل‌های زنجیره‌ای» معرفی شد، قتل‌های زنجیره‌ای مجموعه جنایاتی بود که طی آن برخی نویسندگان و فعالان سیاسی از جمله داریوش فروهر و محمد مختاری به قتل رسیدند.

در زمان وقوع قتل‌های زنجیره‌ای، سعید امامی در وزارت اطلاعات مشاور بود که این وزارتخانه در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۷۷ در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که گروهی از اعضای وزارت اطلاعات مسئول قتل‌های زنجیره‌ای بوده‌اند و سعید امامی از جمله آن افراد بوده است.

امامی پنجم بهمن همان سال بازداشت شد، از سایرعملیات به شدت بارز و وحشیانه اکیپ امامی طراحی و اجرای انفجار درحرم امام رضا درمشهد بود که رژیم همواره سعی در گذر از اخبار آن بوده و هست .

دوشنبه ۳۰ خرداد سال ۱۳۷۳ برابر با روز عاشورا در حالی که رواق ها، صحن ها، بست‌ها از جمعیت موج می‌زد، صدای مهیب انفجار بمب فضای حرم را پر کرد.

در این جنایت ۲۶ انسان بی گناه تکه تکه شدند و بیش از ۳۰۰ نفر مجروح و نقص عضو شدند تا عطش قدرت طلبی باندهای مخوف امنیتی و اطلاعاتی کشور سیراب شود.

سرانجام سعید امامی ( یار وفادار سران رژیم ُ کسی که ارتباط خانوادگی با رهبر داشته و خانم ایشان ملازم خصوصی زنان دربار آغا بود، کسی که بارها مزاحمت (بخوانید فعالیت وطن دوستانه)  فعالین ُ نویسندگان و مبارزین راه آزادی را از سر حاکمان تهران کم کرده بود، کسی که نه تنها معاون وزارت بود بلکه به عنوان فرمانده عملیات ترور و آدم ربایی مخالفین در کشورهای اروپایی ُ شخصا بارها ورود کرده بود و حتی یک بار نزدیک بود دستگیر شود که با زیرکی گریخت، اما همین آقای اسلامی (نام مستعار) ۳۰ خرداد ۷۸، در بیمارستان لقمان تهران با خوردن داروی نظافت خودکشی شد.  

یکی از سران دستگاه قضائیه می گوید با توجه به مدارک موجود و اعتراف‌های صریح سعید امامی، وی هیچ گونه راه فراری نداشته و اگر با این اتهامات به دادگاه می‌رفت حکمش اعدام بود.

عزت الله سحابی: شاید هیچ کجا برای شناخت مهندس عزت الله سحابی به اندازه زندان مناسب نبود، همانجا که نزدیک بیست سال از عمر خود را گذرانده بود و با خلق و خوی زندان چنان آشنا شده بود که انگار در خانه خود است، غریب اینکه در همان لباس زندان هم عز ت الله سحابی بود، درد می کشید و امید می فروخت، از آخرین زندان که اطلاعات سپاه زندانبانش بود چنان شکسته بیرون آمد که تا هفته ها از شناخت این و آن عاجز بود، مرد زندان آشنا و همیشه امیدوار ابائی نداشت تا بگوید “دیگر نمی شود”، هفته بعد گفت “برای من نمی شود” و به سالی نرسید که عزت الله سحابی از پیشکسوتان نهضت آزادی و از مبارزین رژیم شاه را که دردولت بازرگان سمت های اجرایی داشت و بارها خاطرات اوین را برای ساکنین جدیدش مرور کرده بود به بیماری قلبی دچار کردند و داروهایی که نه برای نجات ُ بلکه بابت گرفتن جانش در میان مدت طراحی شده بود…. و سپس بعد از آزادی درگذشت.

هاله، دخترمهندس سحابی، در اعتراض به حمله مامورین امنیتی برای سرقت تابوت پدر، مورد ضرب وشتم قرار گرفت و در همان گورستان به قتل رسید.

هدی صابر: هدی صابر، از فعالین ملی مذهبی پژوهشگر اهل قلم، که شاگردان بسیاری را در تهران و همچنین در یکی از محرومترین نقاط ایران یعنی استان سیستان و بلوچستان تربیت کرده بود،  پس از مرگ دلخراش دختر مهندس عزت الله سحابی در برابر پیکر در حال تشییع پدر، هدی صابر هم صبرش تمام شد، اعتصاب غذا کرد، اما خبرهایی قطعی حاکی از ضرب و شتم او و شکستن جمجمه او پیش از مرگ وجود دارد، سرانجام هدی صابر در۲۱ خرداد۹۰ در زندان و بعد بیمارستان از دنیا رف، .سه روز پس از مرگ مشکوک هدی صابر، عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران در یک کنفراس مطبوعاتی گفت: « او روز جمعه اظهار کسالت می‌کند. دو بار به بهداری زندان منتقل می‌شود و بعد به دلیل کسالت بیش از حد از طریق رئیس دادسرای زندان به بیمارستان منتقل می‌شود اما در بیمارستان دچار آنفارکتوس (ایست قلبی) می‌شود.» جعفری دولت‌آبادی در این کنفراس مطبوعاتی ادعا کرد که پیکر هدی صابر را به خانواده‌اش تحویل داده‌اند. خواهر هدی صابر بعد از مرگ برادرش اعلام کرده بود که خانواده وی از مسئولان زندان اوین به دلیل درگذشت برادرش در زندان شکایت کرده‌اند.

با گذشت 7 سال از مرگ هدی صابر، ابعاد مرگ این زندانی سیاسی هنوز در ابهام است و با مختومه شدن پرونده مرگ او از طرف قوه قضاییه، تاکنون عاملان این مرگ مجازات نشده‌اند.

شاهرخ زمانی: از رهبران جنبش کارگری ایران در زندان به دلیلی که توسط بهداری زندان سکته مغزی اعلام شد درگذشت واین در شرایطی است که این زندانی شب قبل با خانواده خود صحبت کرده بود، تا صبح با دوستان خود بیدار بود وآخرین بار ۹ صبح روز فوت با ظاهری کاملا سرحال در زندان رویت شده بود.

مظلومیت را تنها به سروهای آزاده ای می توان اطلاق کرد که بدون هیچ نامی، وب سایتی و یا گروه سیاسی حامی ُ در آسمان غم گرفته میهن می درخشند و به ناگاه توسط دژخیمان به زیر کشیده شده و می روند ……بدون آنکه در اینترنت نامی از آنها برده شود، فقظ  گوری سرد و سنگ نبشته ای که اگر به دست نامردمان نامرد ُ شکسته نشود تنها اثری  خواهد بود از این خون های به ناحق ریخته.

دراینجا تنها چند نمونه را نام خواهم برد لطفا طاقت بیاورید و حداقل نام این قهرمانان گمنام را بشنوید، همانا اینها فرزندان رشید، بابک، کاوه و آرش کمانگیر هستند.

قتل های بدون برنامه ـ (براساس نگاه : زنجیر همه باز است )

ستار بهشتی : ماموران می‌گویند روز۱۳ آبان ۹۱ وقتی برای «او» ناهار بردیم دیدیم حرکت نمی‌کند، «او» جوانی ۳۵ ساله به نام ستار بهشتی بود که وبلاگ می‌نوشت و شغلش کارگری بود، بهشتی ۹ آبان ۹۱ توسط پلیس فتا به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در فیس‌بوک بازداشت شد و۱۳ آبان درگذشت.

سخنگوی دستگاه قضایی در این‌باره می‌گوید: «پزشکی قانونی۱۴ آبان‌ اعلام کرد که پس از کالبدشکافی هیچ دلیلی را که علت تامه فوت وی باشد (دلایل غیرطبیعی) ندیده است و از آن تاریخ به بعد چندین بار کمیسیون پزشکی تشکیل شد که گاهی در این کمیسیون‌ها بازپرس نیز حضور داشت، نهایتا پزشکی قانونی اعلام کرد که نمی‌تواند بگوید مرگ ستار بهشتی بر اثر ضربه وارد شده بوده اما عوامل روانی و ضربات وارده «می‌تواند» به فوت وی منجر شده باشد!. بازپرس از همانروز اول از تمام افرادی که قبل یا بعد از فوت، ستار  را دیده بودند از جمله زندانبان، بازجو، زندانیان اوین، مسئول بهداری، مسئول بند و خانواده وی تحقیق کرده و مجموعه این تحقیقات منجر به بازداشت تعدادی از افراد هم شده است.

»در پی این حادثه، اسماعیل احمدی مقدم فرمانده وقت نیروی انتظامی، رئیس پلیس فتای تهران را برکنار کرد.این ماجرا واکنش‌های داخلی و خارجی زیادی را برانگیخت. اولیای دم به این موضوع اعتراض کردند و پرونده برای اظهارنظر به دادگاه عمومی ارجاع شد و این مرجع با رد اعتراض اولیای دم، در نهایت نظر دادستانی مبنی بر شبه‌عمد بودن قتل ستار بهشتی را تایید کرد.

سینا قنبری: در جریان خیزش مردمی دیماه۹۶، جوانی ۲۳ ساله به نام سینا قنبری بازداشت شد، او پس از انتقال به زندان اوین،۱۶ دیماه در قرنطینه بند چهار این زندان درگذشت.

مصطفی محبی، مدیرکل زندان‌های استان تهران در اینباره گفت: «در بامداد روز شنبه ۱۶ دیماه یکی از زندانیان زندان اوین به نام سینا قنبری فرزند علی‌اکبر با مراجعه به دستشویی قرنطینه زندان اوین اقدام به خودکشی از طریق حلق‌آویز نمودن خود کرد،  مراتب فورا به دادستان تهران اعلام شد و بازپرس دادسرای جنایی در زندان حضور یافت و از مأمورین زندان و مطلعین تحقیق کرده و دستورها را صادر کرد».

خبر درگذشت قنبری را ابتدا محمود صادقی نماینده تهران در توییتی تایید کرد و سپس از سوی طیبه سیاوشی دیگر نماینده مجلس مورد تایید قرار گرفت، در پی این حادثه و برخی اخبار مشابه و البته تایید نشده از زندان‌هایی در شهرهای دیگر، نمایندگان مجلس پیگیر ماجرا شدند و برخی از آنها درخواست بازدید از زندان اوین را مطرح کردند که با درخواست آنها موافقت شد و توانستند از اوین بازدید کنند.

ناصر خانی زاده:  زندان سیاسی کرد در بهداری زندان مرکزی ارومیه بر اثر آنچه بیماری اعلام شد جان باخت، کلا دوران حبسی که خانی زاده باید طی می کرد ۱۸ ماه بود.

 افشین اسانلو : از فعالین کارگری و برادر منصور اسانلوست که در زندان رجائی شهر به دلیل آنچه سکته قلبی اعلام شد فوت می کند، وی پیشتر در سال۹۰ به دلیل “جراحات ناشی از شکنجه” در بیمارستان بستری شده و تحت عمل جراحی قرار گرفته بود.

علی نارویی: زندانی سیاسی بلوچ در زندان ارومیه درگذشت، دلیل مرگ توسط مسئولین زندان بیماری وی اعلام شد اما خانواده اش از آثار کبودی در جسد سخن گفتند.

وحید حیدری: جوان دست فروش شازندی که درمیدان محل دستگیری مشغول به کار بود و دراعتراضات دی 96 دستگیر و بعلت ضربات شدید باتوم به قتل رسید و سعی نمودند وی را مواد فروش و علت مرگش را خودکشی جلوه دهند که به همت آقایان باقری و وکیل نجفی دو فعال مدنی این داستان نقش برآب شد.

درویش محمد راجی :  شهید سردار جانباز و از دراویش بازداشت شده در خیابان پاسداران که خود از بازنشستگاه عالی رتبه سپاه بوده و سابقه طولانی حضور در جنگ را داشته است،.براساس اعلام خانواده شهید که تاکنون تکذیب نشده ، آثار شکنجه بر روی بدن وی به خصوص برروی سر وجود داشته که علت مرگ اوست.

على سوارى 50 ساله اهل کوی سپیدار اهواز در زندان شيبان توسط ماموران بشدت شكنجه شده و در اثر شدت شکنجه  جان خود را از دست مى دهد، در كليپی که خانواده وی آن زمان منتشرکردند آثار شكنجه بر روى بدن او بوضوح ديده مى شود که دو حفره عمیق در سر او و  در اثر شكنجه شديد ديده مى شود، همچنين جاى آثار پارگی، کبودی، سوختگی ناشی از شوک برقی و آثار کابل نیز در جای جای پیکرش مشاهده می شود.

بنیامین آلبوغبیش : اداره اطلاعات اهواز ۵ تیرماه ١٣٩٨ فوت بنیامین آلبوغبیش ۲۹ ساله را در بازداشتگاه اداره اطلاعات اهواز به خانواده او خبر داد.یکی از اعضای خانواده  آلبوغبیش در اینباره گفته است که «او جوان تندرست و سالمی بود و هیچ مشکلی  نداشته است، از اول بازداشت او را زیر فشار قرار دادند، وی را از طریق شکنجه مادرش که در زندان سپیدار بسر می ‌برد، تهدید کردند.».

 با شروع خیزش‌های دیماه سال ۹۷ شمار زیادی از معترضان و جوانان میهن زیر شکنجه‌های وحشیانه اداره اطلاعات در شهرهای مختلف به قتل رسیده‌اند. این شیوه، سالیان سال است که  از سوی وزارت اطلاعات برای ایجاد جو رعب و وحشت در میان مردم به کار برده می‌شود.فیلیپ لوتر، مدیر بخش پژوهش‌ها و امور حقوقی خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین‌الملل می‌گوید: درگذشت بنیامین البوغبیش که به فاصله یک ماه از زمان بازداشت او صورت گرفته، «نگرانی‌های جدی در خصوص نحوۀ برخورد با او، شرایط بازداشت و احتمال شکنجه شدنش را برانگیخته است».

 به گزارش این نهاد حقوق بشری، مقام‌ها و مسئولان ایرانی سابقه‌ هولناکی در شکنجه‌ بازداشت‌شدگان و اعمال دیگر رفتارهای بی‌رحمانه، غیرانسانی و ترذیلی، اغلب به منظور گرفتن اعترافات اجباری، دارند.بر اساس آخرین تحقیقات سازمان عفو بین‌الملل، از دسامبر ۲۰۱۷ تاکنون دستکم ۱۱ مورد مرگ‌ مشکوک بازداشت‌شدگان در ایران اتفاق افتاده است.

علیرضا شیر محمدعلی : شیرمحمدعلی در ارتباط با فعالیت‌های او در فضای مجازیبازداشت شده بود به گفته وکیل وی،  دادگاه تجدیدنظر علیرضا قرار بود در ۱۸ تیرسال جاری  برگزار شود، او از زندانیان فعال به‌شمار می‌رفت و در اعتراض به رعایت نشدن قانون اصل تفکیک جرایم و برای انتقال به زندان اوین دست به اعتصاب غذا زد و اعتصاب خود را پس از قول پی‌گیری مسئولان شکست ، شیرمحمدعلی۲۰ خرداد ۱۳۹۸ در زندان فشافویه، بدست دو نفر از زندانیان عمومی با ضربات متعدد چاقو به قتل رسید و یک روز پس از قتل به خاک سپرده شد.
12ژوئن ۲۰۱۹ سازمان دیدبان حقوق بشراز حکومت ایران خواست تا دربارهٔ قتل زندانی سیاسی علیرضا شیر محمدعلی تحقیق فوری در بالاترین سطح مقامات قضائی صورت گیرد تا سهل‌انگاری و غفلت در نظارت در زندان فشافویه مشخص شود.
13ژوئن ۲۰۱۹ سازمان عفو بین‌الملل در حساب تویتری خود قتل این زندانی سیاسی را شوکه کننده نامید و از مقامات جمهوری اسلامی ایران خواست که تحقیقات مستقل در این رابطه را انجام دهند، . صدای امریکا خبر داد که مأموران امنیتی مادرش را تهدید کرده‌اند در صورت گفتگو با رسانه‌ها، پیکر علیرضا را برای خاکسپاری تحویل نخواهند داد.

کاووس سیدامامی: فعال محیط زیست دارای تابعیت ایران وکانادا ریییس موسسه  «حیات وحش میراث پارسیان»، که در سلول انفرادی بدون امکانات  بند ویژه سپاه،  در 19 بهمن 1396 خودکشی میشود، براساس اعلام یکی از شبکه های خبری معتبر، نامبرده براثر تزریق دارو توسط «حمید فرامرزی» یکی از مسئولین ارشد سازمان اطلاعات سپاه کشته شده است. درگذشت سیدامامی واکنش‌های زیادی را در فضای مجازی و همچنین از سوی برخی نمایندگان در پی داشت. همچنین ۴۲ نماینده به وزرای اطلاعات و دادگستری نسبت به تکرار موضوع خودکشی برخی متهمان در زندان‌ها و بی دقتی به این مسئله، تذکر کتبی دادند.

بخش دوم :پروژه فعالین در دست اقدام :شکنجه را ادامه دهید تا همین جا بمیرند……… ( فقدان درمان و جراحی های موردنیاز، عدم اعزام به مرخصی قانونی و تحت فشار قراردادن توسط زندانیان خطرناک …) .

آرش صادقی :آقای صادقی اولین بار یعنی ۱۸ تیر سال ۸۸ در مقابل دانشگاه علامه طباطبایی تهران، همراه تعدادی از دانشجویان معترض به نتایج انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری از سوی مأموران وزارت اطلاعات  بازداشت و پس از ۹۰ روز به قید کفالت آزاد شد، وی بار دیگر ( اردیبهشت ۱۳۹۳) توسط اطلاعات سپاه بازداشت و پس از ۶ ماه حبس در اسفند ماه و با وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.

 زمانی که او موقتاً از زندان آزاد شده بود، مأموران برای بازداشتش به خانه‌ او یورش بردند که این امر موجب سکته و در نهایت فوت مادر او گردید، این فعال سیاسی آخرین بار (خرداد ماه سال ۱۳۹۵)  در دادسرای شهید مقدس زندان اوین بازداشت و برای اجرای حکم ۱۹ سال حبس روانه زندان اوین شد.

صادقی آبانماه ۱۳۹۵ به مدت ۷۰ روز به خاطر دستگیری و صدور رای ناعادلانه همسرش توسط سیستم کذایی محاکمه مردم،  دست به اعتصاب غذا زد و مهرماه ۱۳۹۶ نیز از زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج تبعید شد.

اتهامات آرش چیست: حمایت از پژاک یا اعدام شدگان کرد یا زینب جلالیان ُ زن کردی که سالهاست در زندان خوی به سرمی کند و تا نابینایی تنها چند قدم دارد.

از هرطرف برای آرش و گلرخ همسرش داستان ساخته اند و اگر جاسوس پژاک هستند تنها مدرک لوگوی تویتر و فیس بوک آنهاست که عکس زینب دارد، یا اعتراضات گسترده به اعدام زندانیان سیاسی که توسط آرش صورت گرفته است.

از دید مدیران امنیتی رژیم آرش باید زنده نماند و کم هزینه ترین روش برای خاموش کردن این مشعل آزادی خواهی چیست؟  مرگ در زندان؛ .در دیماه ۱۳۹۵ بعلت خونریزی شدید معده و ناراحتی های دیگرآرش، کاربران توییتر در سراسر جهان خواستار حفاظت از جان آرش او شدند، اما وی در تیرماه ۱۳۹۷ به دلیل درد شدید در ناحیه کتف و بازو به بیمارستان منتقل شد که بگفته پزشکان پس از نمونه‌برداری، او به نوعی تومور از نوع کندروسارکوم مبتلا است که در صورت تشدید ممکن است به سرطان منجر شود، اقای صادقی شهریورماه تحت عمل جراحی و نمونه برداری قرار گرفت اما قبل از تکمیل درمان به زندان بازگردانده و علیرغم رشد تومور و تشدید عفونت مسئولین قضائی از اعزام وی جلوگیری کردند،  وخامت حال آرش و عدم رسیدگی به وی ُ عکس العمل عفو بین الملل را به دنبال داشت و بیانیه ای در محکومیت برخوردهای غیر مسوولانه با درمان وی صادر نمودند.

 در آخرین اخبارمطلع شدیم: تعلل اراده ای متولیان زندان و کوتاهی در درمان بیماری آرش باعث گردیده تا بیماری وی دوباره عود کرده و اکنون به دلیل عفونت و تورم محل زخم توانایی کنترل حرکات دست راست خود  را از دست داده است.

گلرخ ایرایی  می گوید:دیگر نگران سلامت آرش نیستیم سلامت آرش از دست رفت نگران جان آرش هستیم اعزام آرش از خرداد به تیر و از تیر به شهریور موکول شد، قصد اعزام ندارند و وعده دروغ می دهند.

سهیل اعرابی: سهیل عربی زندانی سیاسی در زندان تهران بزرگ از ۲۵ خرداد ۱۳۹۸، در اعتراض به «رفتارهای خشونت‌آمیز»، «گسترش استفاده از انواع مواد مخدر»، «شرایط نامناسب بندها»، «شکنجه از سوی مأموران»، «عدم رعایت اصل تفکیک جرائم» و «محرومیت از حق درمان» اقدام به اعتصاب غذا کرده است.

وی در طول دوران زندان چندین بار اقدام به اعتصاب کرده و این سومین دور از اعتصاب غذای اوست،. سهیل اردیبهشت ۱۳۹۸، پس از دفاع از چند زندانی غیر سیاسی توسط نگهبانان  مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از ناحیه بیضه چپ دچار آسیب دیدگی جدی شد اما از رسیدگی‌های پزشکی محروم بو، پس از آن فعالان حقوق بشر و خانواده او از عدم رسیدگی درمانی و ممانعت از اعزام وی به بیمارستان خبر دادند.

سهیل متولد مرداد ۱۳۶۴، متأهل و دارای یک دختر است که همراه با همسرش یک آتلیه عکاسی داشت، یک وبلاگ‌نویس ایرانی بود و مدیریت هشت صفحه در فیس‌بوک را بر عهده داشت، آقای.سهیل عربی در آبانماه سال ۱۳۹۲ توسط ماموران قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران به همراه همسرش بازداشت شد و همسر او چندین ساعت بعد آزاد شد؛ اما وی دو ماه در سلول انفرادی بند دو الف سپاه پاسداران زندان اوین بود و پس از آن به بند عمومی ۳۵۰ زندان اوین منتقل پردید و. در8 شهریور ۹۳ توسط شعبه ۷۶ دادگاه کیفری تهران به ریاست قاضی خراسانی به اتهام سب النبی به اعدام محکوم و۴ آذر ۱۳۹۳ این حکم در دیوان عالی کشور به تأیید رسی اما .در دادگاه تجدید نظر، به ۹۰ ماه زندان، دو سال تحقیقات مذهبی برای اثبات پشیمانی و نجات از حکم اعدام بدل گشت.

باساس این حکم او می‌بایست ضمن گذراندن هفت سال ونیم زندان، مجموعه ای از کتابهای مذهبی رژیم ایران را بخواند و گزارش تحقیقات خود را به دادگاه ارائه کند تا از اعدام نجات یابد.

سهیل علاوه بر این به اتهام توهین به رییس وقت دانشگاه علامه طباطبایی، احمد جنتی و غلامعلی حداد عادل در فیسبوک به ۵۰۰ هزار تومان جریمه نقدی و ۳۰ ضربه شلاق نیز محکوم شد.

مرداد ماه ۱۳۹۶، نسترن نعیمی همسر سهیل عربی مجددا دستگیر و برای وی نیز پرونده سازی شد. اتهام او ارتباط با رسانه های خارجی است.

پس از دستگیری خانم نعیمی، آقای عربی در اعتراض به دستگیری همسرش توسط سپاه دست به اعتصاب غذای اعتراضی زد « از مرداد تا اواخر مهر ۹۶».

هرچند به ظاهر خانم تعیمی پس از هشت روز آزاد شد  ولی فشارهای وارده بر وی  ادامه داشت و از کار اخراجش کردند.

اعتصاب غذای دوم وی در تاریخ ۴ بهمن ماه ,وپس از انتقال خانم ها آتنا دائمی و گلرخ ایرایی به قرچک ورامین شروع  و تا ۲۹ اسفند ۹۶ ادامه داشت.

پس از اعتصاب غذا وی را با ضرب و شتم شدید به زندان تهران بزرگ منتقل کردند و هم اکنون نیز در ان زندان محبوس است، گفتنی است:.سهیل عربی دی ماه ۹۶، در جریان تظاهرات سراسری مردم در دو پیام از مردم و تظاهراتشان حمایت کرد و در خرداد ۹۷ مجددا توسط قاضی مقیسه محاکمه شد، وی در دادگاه به مقیسه گفت: «تو یک عروسک خیمه شب بازی هستی و بزودی دوره شما  به سر خواهد رسید و آنوقت نوبت ماست که جای تو بشینیم و محاکمه‌تان کنیم.» قاضی مقیسه سهیل عربی را به ۵ سال حبس بخاطر توهین به مقدسات و یک سال حبس در ارتباط با فعالیت تبلیغی علیه نظام محکوم کرد.

در این دادگاه نسترن نعیمی همسر سهیل نیز به یکسال و نیم زندان محکوم شد.سهیل عربی زندانی سیاسی در دور جدید بازجویی ها که توسط محمد نصیرپور در شعبه ۲ دادسرای اوین صورت گرفت به اعتصاب غذا در دفاع از آرش صادقی، گلرخ ایرایی و آتنا دائمی و خط دادن به اعتراضات مردمی در بیرون از زندان متهم شده است.براساس همین پرونده سازی جدید، مهر ماه ۱۳۹۷، نیز مجدد در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی احمدزاده به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و تشویش اذهان عمومی به سه سال حبس تعزیری و سه سال تبعید به برازجان و پرداخت ۴ میلیون تومان جزای نقدی محکوم شد بود بنابر آنچه گفته شد: محکومیت سهیل عربی در مجموع ۹ سال حبس و سه سال تبعید به برازجان و پرداخت ۴ میلیون تومان جزای نقدی است.

وی چندی پیش با انتشار پیامی خطاب به دستگاه قضایی در رابطه با این اتهامات گفته بود «قرارگاه ثارالله مدعی است که من با قلم و دوربینم نظامشان را بخطر انداخته ام، دادیار ناظر بر زندانیان می‌گوید زندانی عادی هستم، قاضی میگوید مجرم سیاسی هستم و فعالیت تبلیغی علیه نظامی که آنرا به رسمیت نمی‌شناسم کرده ام، دستکم به قوانین خودتان احترام بگذارید! اگر مجرم امنیتی هستم باید در بند امنیتی نگهداشته شوم، اگرزندانی عادی هستم چرا از تلفن، کارت خرید و ملاقات زندان و حتی ادامه تحصیل محروم شده ام» .

 آقای عربی از بهمن ماه ۹۶، تاکنون در زندان تهران بزرگ و در شرایط سخت بدون ملاقات و تماس تلفنی به سر می‌برد، این زندانی سیاسی بطورمستمر تحت شکنجه روحی و روانی قرار دارد و مدتی بسیار طولانی در قرنطینه تیپ یک این زندان همراه با زندانیان خطرناک محبوس بوده است، یک بار نیز به دستور علی اصغر جهانگیری رئیس سازمان زندان‌ها برای کشتن سهیل در داخل زندان جایزه تعیین شد و در همین رابطه دو زندانی خطرناک را اجیر نموده و با این زندانی در یک سلول محبوس کرده بودند.

اآآآآی انسانها، جان این زندانی سیاسی در خطر است وی بارها هدف زندانیان اجیر شده توسط مسئولان زندان و ماموران اطلاعات قرار داشته و در معرض تهدید جانی است.

گزارشگران بدون مرز در سال ۲۰۱۷ جایزه بخش «شهروند خبرنگار» را به سهیل عربی عکاس و وب‌نگار زندانی ایرانی اعطا کردند و رئییس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در مقاله ای نوشت که محکومیت سهیل عربی، نماد سرکوب آزادی بیان در اینترنت است

محمد حبیبی : حکم ده سال و شش ماه زندان و شلاق محمد حبیبی فعال صنفی فرهنگیان و عضو هیئت مدیره کانون معلمان استان تهران در دادگاه تجدید نظر تایید شد.

تابستان سال گذشته ُ شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران این معلم زندانی را به اتهام «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام» به ۱۰ سال و شش ماه زندان، ۷۴ ضربه شلاق، دو سال ممنوعیت خروج از کشور و دو سال محرومیت از فعالیت‌‌های سیاسی و اجتماعی محکوم کرد، دادگاه تجدید نظر نیز حکم صادر شده در دادگاه بدوی راتایید کرد.

آقای حبیبی ۲۰ اردیبهشت سال جاری در تجمعی که مقابل سازمان برنامه و بودجه برگزار شده بود توسط پلیس امنیت با ضرب و شتم شدید بازداشت و تحویل سپاه ثارالله تهران داده شد،  خانواده او ۵ روز پس از بازداشت در حالی وی را ملاقات کردند که علائم ضرب و شتم را به وضوح روی بدنش دیده دیدند، وی بیش از ۴ ماه را در زندان فشافویه سپری کرد و سپس به زندان اوین منتقل شد و تا به امروز در بازداشت موقت است.

 در خواست های ارائه شده توسط وکیل آقای حبیبی از دادگاه بدوی و تجدید نظر بر آزادی موقت تا صدور رای نهایی رد شد و آموزش و پرورش شهرستان شهریار نیز از تاریخ ۹ خرداد ماه با صدور حکم «غیبت غیر موجه» اقدام به قطع حقوق آقای حبیبی کرده است و تا کنون تمام تلاش‌های خانواده مبنی بر تغییر این حکم ناعادلانه بی جواب مانده است.

محمد حبیبی، عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان تهران، در تجمعی که ۲۰ اردیبهشت به مناسبت هفته معلم، مقابل سازمان برنامه و بودجه برگزار شده بود، به همراه ۱۴ تن از شرکت کنندگان در تجمع بازداشت شد، این فعال صنفی معلمان محبوس در زندان اوین، از ناحیه ساعد دست چپ به تومور استخوانی دچار است، وضعیت وی در دوران تحمل حبس روز به روز وخیم‌تر گردیده و تومور او نیزرشدی فزاینده داشته است، آقای حبیبی  در آبانماه سال گذشته جهت انجام آزمایشات و عمل جراحی تشخیصی به بیمارستان اعزام و به دلیل خودداری زندان از تقبل هزینه های درمانی، بدون رسیدگی مناسب به زندان بازگردانده شد، اما به رغم قبول هزینه های درمان توسط خانواده، از اسفندماه سال گذشته تا کنون، درخواست وی مبنی بر اعزام به بیمارستان بی پاسخ مانده است.

همچنین علیرغم نگرانی از بدخیم بودن تومور و ریسک وجود سرطان، نتیجه آزمایشات هم تا کنون مشخص نیست و تایید وضعیت وی مستلزم اظهار نظر پزشکان است.

محمد حبیبی یکشنبه ۹ تیرماه ۱۳۹۸، جهت رسیدگی پزشکی به بیمارستان فارابی تهران منتقل و پس از معاینه توسط پزشکان و تجویز دارو به زندان بازگردانده شد، وی از چند ماه پیش به دلیل احساس ضعف شدید در بینایی درخواست خود مبنی بر اعزام به بیمارستان را به مسئولین زندان ارائه کرده بود و این دقیقا همان نسخۀ مورد نظر مسئولان است برای آرش ُ سهیل و آن دیگران که من وشما حتی نامشان را نشنیده ایم و تعدادشان بی شمارند.

سعید شیرزاد:  فعال حقوق کودک محبوس در زندان رجایی شهر که علیرغم گذشت بیش از هشت ماه از مشخص شدن جواب سونوگرافی مبنی بر مشکلات کلیوی و کوچک شدن کلیه سمت راست، با ممانعت مسئولان زندان از اعزام به بیمارستان روبروست.

آتنا_دائمی:امروز، ۱۸ تیرماه، آتنا دائمی وارد پنجمین سال حبس ظالمانه خود شد. خانواده دائمی ۴ سال پر از استرس و فشار روانی رو تحمل کردند. دوری اعضای خانواده، پرونده‌سازی‌های مکرر، تهدید، ضرب و شتم، تبعید، اعتصاب غذا، بیماری‌های نورس، جلوگیری از اعزام درمانی، مخالفت با مرخصی و اخیرا ممنوعیت آغوش.

محمد نظری فرزند حمدالله متولد ۱۳۵۰ در سال ۱۳۷۳ در بوکان به اتهام همکاری با یکی از احزاب کرد بازداشت و در حالی که اتهام وارده را رد کرده بود و آن را بر اساس اعترافات دروغین اخذ شده تحت شکنجه می دانست، به اعدام محکوم شد که این حکم بعد از گذشت ۵ سال به تحمل حبس ابد تقلیل یافت. پس از بررسی مجدد پرونده در سال ۱۳۹۲ دادگاه انقلاب مهاباد و رئیس زندان رجایی شهر کرج با آزادی وی موافقت کردند اما محمد نظری همچنان در زندان مرکزی ارومیه محبوس می باشد.

زینب جلالیان، متولد ۱۳۶۱ و اهل روستای «دیم قشلاق» از توابع شهرستان ماکوست که در اسفند سال۱۳۸۶توسط نیروهای اداره اطلاعات کرمانشاه بازداشت شد.

محمد صابر رییس ملکی: جوان ترین زندانی سیاسی رژیم ُ گروگانی از جنس کوه های کویر.

نرگس محمدی: که نیاز به مراقبت‌های پزشکی دارد، پیشتر نیز در رابطه با دسترسی نداشتن به خدمات درمانی مناسب اعتراض کرده بود اما علی رغم موافقت مقام قضایی،  با اعزام او برای معاینه به بیمارستان مخالفت شده بود، وکیل خانم محمدی گفته است که موکلش۶ سال و هشت ماه از۱۰ سال محکومیت خود را گذرانده و مشمول آزادی مشروط است،.نرگس شکستنی نیست این دختر زنجان به تنهایی سنگینی بار مسوولیت گروه مبارزه گام به گام تا لغو اعدام را با تنی بیمار ورنجور و چشمانی به راه مانده فرزندانش تحمل می کند ولی التماس نمی کند .

ارژنگ داودی: زندانی سیاسی ۶۵ ساله محبوس در زندان زاهدان که پانزدهمین سال حبس خود را سپری می‌کند، علیرغم درد شدید در ناحیه کلیه که باعث ناله‌های شبانه وی شده است، بدون رسیدگی پزشکی و تحت شرایط بسیار نامناسب در این اتاقک تاریک و نمور، بدون سیستم گرمایشی و تهویه مناسب و… آقای داوودی به دلیل بیماری، کهولت سن و فشار ناشی از شرایط نامناسب در زندان و همچنین آسیب دیدگی مهره‌های کمر در اثر بدرفتاری یکی از مسئولین زندان از طریق هل دادن وی از پله‌ها که منجر به زمین خوردن ایشان شد، توان راه رفتن عادی را نیز از دست داده است و با کمک واکر راه می‌رود”.ایشان اجازه ارتباط با زندانیان دیگر را ندارد و از مرخصی و ملاقات نیز محروم مانده است.

آقای ارژنگ داوودی در حالیکه جهت تحمل محکومیت ۱۰ ساله خود در زندان محبوس بود طی سالهای ۸۹الی۹۱ طی چند جلسه توسط قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهامات “توهین به مقدسات” و “توهین به رهبری” مورد محاکمه قرار گرفت وی همچنین در تیرماه سال ۹۳ هم توسط شعبه یک دادگاه انقلاب کرج به اتهام “هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین خلق در زندان” به اعدام محکوم شده بود، اما دراواخر سال ۹۴ با کاهش محکومیت مواجه و به ۵ سال حبس تعزیری همراه با تبعید به زندان زابل محکوم شد.

درپایان دل نوشته ای از دوران سختی که جوانی و شادابی را نه تنها از من که از بسیاری از من ها گرفت، به گاه یادآوری زندان، غم ها و دردهای زندان که هرلحظه برایم دوباره زنده میشود:

جوانی با یک دنیا آرزو ــــ با وحشیانه ترین رفتار دستگیر میشوی وبا چشمانی بسته به محلی مخوف به نام اوین منتقل میشوی و تازه اول راه است …….

وارد دخمه ای شده ای که هیچ منفذی ندارد

 احساس می کنی در قبر قرار گرفته ای

 و آن داستان ها که از تنهایی شب اول قبر برایت گفته اند

 اینجا که قبر نیست ؟

پس چرا این همه در فشار هستم …..

.آهای خدایا، آهای پدر  ومادر و دیگران کجایید

چرا مرا رها کرده اید …….

و تنگنای قبر بیشتر و بیشتر میشود…

روزها و شب ها و هفته ها وماه ها می گذرد و هر روز واقعیت وحشتناک تنها بودن و قطع شدن دستت از همه دنیا را بیشتر و بیشتر حس می کنی

و این  ترسناک ترین بخش از زندگیست.

خدایا کجایی ؟

هر بار به جهنم اعزام میشوی

برگشتن و زندگی کردن  مثل بقیه مردم و خودت  به مانند بازگشت از دنیای مردگان به  دنیای زندگان برایت ناشدنی و دست نایافتنی است…..

و این ساده ترین نوع شکنجه رایج است…..

اگر خوش خنده بودی،اگر یک انسان ساده و آرام بودی،اگر سیه موی وخوش سیما بودی،  فراموش کن،  دیگر هیچ کدام را نخواهی داشت .

دوستان درآخر دوباره عرض می کنم، گرامی هم میهنان ُ اگر تلاشی و تکاپویی از سوی من وشما و ما انجام نشود این مرگ ها ادامه خواهد یافت، اینک در پی بیش از ۴۰ سال حکومت جباران اشغالگر بر ایران زمین باید بپذیریم: تنها مهم درقاموس این جلادان، ضحاکانو شکنجه گران شکستن روحیه و استخوان های مبارزین است  وبس

باآرزوی درخشش خورشید آزادی از کرانه های اروند تا سرخس  و از گواتر تا ارس.

بحث آزاد با موضوع « ما و کانون دفاع از حقوق بشر در ایران » اخرین قسمت از این نشست بود که نخست با سخنرانی آقای منوچهر شفائی در ستایش از سخنرانی اقای ابوطالبی و درخواست ایشان برای تکمیل و تنظیم ان مجموعه بود و در ادامه نیز با توجه به سال روز جنبش دانشجویی 18 تیر سال 1378 و اعتراض دانشجویان تهران نسبت به حکومت جمهوری اسلامی، بیاناتی را ایراد نموده و آقای امیر نیلو نیز به موضوع برنامه پرداخته و پیدامون ان از منظراستقلال کانون دفاع از حقوق بشر در ایران سخن گفته، بر حضور پررنگ اعضای فعال در کانون بمنظور تاثیر به سزای آنان در افشاگری و آگاهی رسانی موارد نقض حقوق بشر در ایران تاکید داشتند، سایر اعضای حاض در جلسه نیز در بحث آزاد جلسه مشارکت نموده و حول محور باید ها و نبایدها، چگونگی فعالیت اعضا و راهکارها و پیشنهادات بمنظور پیشبرد و پیشرفت مسائل مربوط به مجموعه کانون دفاع از حقوق بشر در ایران سخن گفتند.

پیشنهاد ما به شما خواننده گرامی اینست که با مراجعه به آدرس زیر که در بر دارنده فایل صوتی کامل این جلسه است، بویژه گزینه « بحث آزاد »، گوش فرا دهیدتا به پاسخ پرسش های احتمالی خویش دسترسی داشته باشید:

http://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=10977

با سپاسگزاری اقای محسن سیاحی مسئول جلسه ازعزیزانی که صمیمانه با حضورشان جلسه ای مفید و ارزشمند را رقم زدند، از جمله  خانمها و آقایان : شبنم رضاوند، مهناز احمدی، سحر صمیمی، زهرا ارزجانی، سحر دلگرم، صدیقه جعفری، لیدا اشجعی، ابوالفضل پرویزی، امیر ابطحی، فرید هیبتاللهی، رحمان نبوی نژاد، امیر نیلو، منوچهر شفائی، محمد ابوطالبی، ناصر نوروزی بارکوسرایی، آزاد بهرامی، کویر سبز، احسان زندی لک، محمد برزگر، محمد ابوطالبی، کمیته کارو کارگر، رضا عباسی، سعید صیاد، نیما چنگیزی، مازیار پرویزی، مهدی گلستانجو و میهمانان گرامی: آقای نوربهرو آیدی های مرادییم، کافکا، خاک و سایر میهمانان . این نشست در ساعت 19:30 به پایان رسید.