یک زندانی که متهم است، نیمه شب با ورود به خانه همسایه مرد صاحبخانه را به قتل رسانده بود پس از محاکمه در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران به اتهام قتل به اعدام محکوم شد”.
بر اساس این گزارش، این کارگر ساختمانی که شبها در یک ساختمان نیمه ساز میخوابید نیمه شب نقابی به صورتش زد تا با ورود به یک خانه ویلایی خود را به زن جوان همسایه برساند اما به محض ورود به اتاق خواب، مرد صاحبخانه از خواب پرید و هنگامی که با هم گلاویز شدند، مرد با ضربات چاقو او را کشت و سپس از روی دیوار خانه پا به فرار گذاشت.
کارآگاهان جنایی هنگامی که در محل حضور یافتند در نخستین مرحله تحقیقات دریافتند مرد نقابدار کارگر ساختمان روبهروی خانه ویلایی است که هنگام گلاویز شدن با مرد صاحبخانه نقاب از صورتش افتاده و زن جوان او را دیده بود. مأموران پلیس با انجام تحقیقات و چهره نگاری توانستند یک روز بعد متهم را دستگیر کنند و این متهم در بازجویی به قتلی که مرتکب شده بود اعتراف کرد.
پس از صدور کیفرخواست متهم به قتل که یک جوان افغانستانی بود در شعبه دهم دادگاه کیفری محاکمه شد و در ابتدای جلسه همسر مقتول به نیابت از فرزند خردسالش گفت: “من خواستار اعدام متهم به قتل همسرم هستم. او زندگیام را نابود کرد. پسرم تازه به دنیا آمده بود که این مرد شوهرم را کشت و او را یتیم کرد. برادر همسرم از محل کار شوهرم ماهانه پانصد هزار تومان برای معیشت من و فرزندم پول واریز میکند و من هماکنون با پسرم نزد پدر و مادرم در سلماس زندگی میکنیم و زندگی را به سختی میگذرانیم”.
بعد هم خواهران و برادران مقتول خواستار اعدام متهم شدند.
آنگاه متهم در حالی که هیچ دفاعی از خودش نداشت اتهام قتل را پذیرفت و گفت: “من قصد کشتن آن مرحوم را نداشتم اما آن شب وقتی او و زنش چهره مرا دیدند و با هم درگیر شدیم ناخواسته او را کشتم. من کارگر ساختمان هستم نمیدانم چرا آن شب شیطان مرا وسوسه کرد و اینگونه زندگیام تباه شد”.
در پایان محاکمه، قاضی قربانزاده و مستشارش وارد شور شده و متهم را به اعدام محکوم کردند.
یک زندانی که متهم است، برای به قتل رساندن شوهر سابق یک زن با او همکاری کرده بود، از سوی دادگاه کیفری استان تهران به اعدام محکوم شد.
بر اساس این گزارش، این قتل شامگاه ۱۳ آبان سال ۹۴ در خانه محمدرضا ۶۰ ساله واقع در آجودانیه تهران اتفاق افتاد.
با افشای این ماجرا پلیس در نخستین گام از تحقیقاتش همسر سابق محمدرضا به نام مهرنوش را بازداشت کرد. این زن ادعا کرد از نحوه مرگ شوهر سابقش بی اطلاع است ولی در بازجویی های بعدی به طراحی نقشه قتل خانوادگی با همدستی پدرش و دختر نوجوانش به نام آریسا و یک وکیل دادگستری به نام احمد و دوستش اعتراف کرد.
این زن ۳۸ ساله گفت: “من و همسرم اختلاف سنی زیادی با هم داشتیم به همین دلیل هیچ وقت رابطه مان با هم خوب نبود. او مدتی قبل مدارکی علیه من جور و ادعا کرد من با افراد غریبه در ارتباط هستم. به همین دلیل مرا طلاق داد. میخواستم هر طور شده حضانت دختر و پسرم را قبول کنم اما او حاضر نبود سرپرستی فرزندانم را به من بدهد. به همین خاطر ماجرا را به پدرم گفتم. پدرم با وکیل دادگستری به نام احمد که دوست او بود مشورت و احمد پیشنهاد قتل شوهرم را مطرح کرد. قرار بود پدرم در ازای کشتن شوهرم ۳۰۰ میلیون تومان به احمد بدهد. پدرم ۱۰۰ میلیون تومان هم به عنوان پیش پرداخت به او داد”.
این زن در تشریح جزئیات ماجرا گفت: “آن شب تولد پسرم بود. دختر ۱۳سالهام از خانه بیرون آمد و به من پیامک فرستاد و گفت در خانه را باز گذاشته است. طبق نقشه، احمد و دوستش حبیب وارد خانه شوهرم شدند و با همدستی یکدیگر او را خفه کردند. همان زمان سند خانه شوهرم را که از قبل برداشته بودم در اختیار احمد گذاشتم و او توانست خانه شوهرم را به ارزش دو میلیارد تومان با سند جعلی بفروشد”.
با اظهارات این زن احمد و حبیب بازداشت شدند و مشارکت در قتل را گردن گرفتند.
احمد ۳۳ ساله گفت: “من و حبیب طبق نقشه وارد خانه محمدرضا شدیم. او به محض روبهرو شدن با ما شوکه شد که من دستمال گردن او را باز کردم و دور گردنش پیچیدم و حبیب هم دهان و بینی او را با دستانش گرفت تا خفه شد. حبیب نیز مشارکت در قتل را پذیرفت و به همدستی در قتل اعتراف کرد”.
پدر مهرنوش هم اتهام معاونت در قتل را پذیرفت و گفت: “من به خاطر دخترم حاضر شدم به وکیل دادگستری پول بدهم تا شوهرش را از میان بردارد”.
دختر ۱۳ ساله قربانی نیز گفت: “میخواستم با مادرم زندگی کنم به همین دلیل حاضر شدم با او همکاری کنم”.
با اعتراف متهمان برای احمد و حبیب به اتهام مشارکت در قتل و برای مهرنوش، پدر و دخترش به اتهام معاونت در جنایت کیفرخواست صادر و پرونده شان به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و آنها به ریاست قاضی زالی و با حضور یک قاضی مستشار از خود دفاع کردند.
در این جلسه اولیای دم برای متهمان حکم اعدام خواستند. اما دختر قربانی که حالا ۱۷ سال دارد به قضات دادگاه گفت: “من از متهمان هیچ شکایتی ندارم ولی باور کنید از این ماجرا اطلاع نداشتم و نمیدانستم مادرم نقشه قتل پدرم را کشیده است. من در آگاهی اذیت شدم و به همین دلیل معاونت در قتل پدرم را پذیرفتم”.
سپس حبیب به دفاع پرداخت و گفت: “من هیچ نقشی در این ماجرا نداشتم و مشارکت در قتل را قبول ندارم”.
وقتی احمد در جایگاه ویژه ایستاد گفت: “من وکیل دادگستری هستم. وقتی مهرنوش بازداشت شد بی دلیل مرا به عنوان متهم به قتل شوهرش معرفی کرد. من بی گناهم و فقط اتهام جعل سند و فروش مال غیر را قبول دارم. مهرنوش سند خانه شوهرش را به من داد و من آن را برایش با سند جعلی فروختم”.
پدر زن قربانی نیز گفت: “من کارخانه دار هستم و نیاز مالی نداشتم تا بخواهم به خاطر تصاحب اموال دامادم نقشه قتل او را بکشم. من هیچ انگیزهای برای قتل داماد سابقم و فروش اموال او نداشتم و نمیدانم چه کسی او را کشته است”.
وی به قضات دادگاه گفت: “پلیس به دلیل این که گوشی موبایل من در منطقه کشته شدن دامادم آنتن دهی داشته است مرا بازداشت کرد. اما خانه من در نزدیکی خانه دخترم قرار داشت و طبیعی بود که موبایلم در آن منطقه آنتندهی داشته باشد. من هیچ پولی به وکیل دادگستری ندادم و او را برای کشتن دامادم اجیر نکردم”.
مهرنوش آخرین متهمی بود که از خود دفاع کرد. وی گفت: “اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم. من در آگاهی تحت فشار روانی بودم که با طراحی نقشه قتل اعتراف کردم”.
در پایان جلسه هیئت قضایی وارد شور شد و سپس احمد را به اعدام، حبیب را به خاطر معاونت در قتل به ۱۵ سال زندان، مهرنوش را به پنج سال و پدرش را به دو سال زندان محکوم کرد. دختر قربانی نیز از همدستی در این ماجرا تبرئه شد.
دیوان عالی کشور حکم اعدام یک زندانی را که متهم است، یک دختر نوجوان را در جوی آب مورد تجاوز قرار داده بود، تأیید کرد.
بر اساس این گزارش، مرداد دو سال قبل مردی به همراه نیلوفر دختر ۱۶ سالهاش به پلیس مراجعه کرد و گفت دخترش مورد آزار و اذیت یک جوان قرار گرفته است. این مرد گفت وقتی از دخترش که بهشدت آشفته به خانه آمده بود، پرسش کرد متوجه شد او آزار دیده است.
پلیس از دختر نوجوان بازجویی کرد. او گفت: “من از مدرسه به خانه میآمدم که حوالی یکی از ایستگاههای مترو در شرق تهران مردی به من حمله کرد. او من را داخل جوی آب انداخت و مورد آزار و اذیت قرار داد. من با ترس و التماس از دستش فرار کردم، میخواست من را بکشد اما التماس کردم و از او خواستم این کار را نکند و گفتم به کسی چیزی نمیگویم. مرد جوان قبول کرد رهایم کند و زمانی که کسی آن اطراف نبود، به من گفت از جوی بیرون بیایم و بروم. وقتی به خانه رفتم لباسهایم پاره و کثیف شده و حال خودم خیلی بد بود، موضوع را به پدر و مادرم گفتم و آنها تصمیم گرفتند شکایت کنند”.
با شکایت این دختر و والدینش تحقیقات مأموران آغاز شد، اما سرنخی از عامل این تجاوز به دست نیامد تا اینکه مدتی بعد پدر دختر نوجوان به مأموران گزارش داد پسر متجاوز را شناسایی کرده است. مأموران خود را به محل رساندند و جوان موتورسواری را که پدر دختر نوجوان شناسایی کرده و با مشخصاتی که دختر نوجوان داده بود همخوانی داشت، مشاهده کردند. به این ترتیب مأموران متهم را بازداشت کردند. او در تحقیقات به تجاوز به دختر نوجوان اعتراف کرد اما وقتی در برابر قضات قرار گرفت آن را انکار کرد.
با توجه به اینکه در پروندههای تجاوز، قضات دادگاه کیفری از مراحل ابتدای بازجویی باید تحقیقات را انجام دهند، پرونده در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت.
بعد از انجام بازجوییها و پایان آن متهم برای محاکمه آماده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، دختر نوجوان در جایگاه قرار گرفت.
او درخواست مجازات متهم را کرد و گفت: “من داشتم از مدرسه برمیگشتم که مورد حمله مرد جوان قرار گرفتم. خیلی به او التماس کردم اما قبول نکرد. او از پشتسر به من حمله کرد من را داخل جوی آب انداخت و مورد تجاوز قرار داد. بعد از این حادثه پیش روانپزشک میروم تا شاید حالم بهتر شود، اما زندگی برایم یک کابوس است. نمیتوانم تنها به خیابان بروم. از همه میترسم و فقط در خانه احساس امنیت میکنم و وضعیت روحی خوبی ندارم. خانوادهام میلیونها تومان هزینه کردهاند تا کمی حالم بهتر شود، اما اصلا تأثیر ندارد حتی این موضوع روی درس خواندنم هم تأثیر گذاشته است”.
دختر نوجوان گفت: “پدرم من را به مدرسه میبرد و میآورد و من از اتفاقی که برایم افتاده است، خجالت میکشم. در مدرسه با هیچکس در این باره صحبت نکردهام و هربار که برای دادگاه میآیم به معلمها میگویم برای رفتن به دکتر باید از مدرسه مرخصی بگیرم. من خیلی وضع روحی بدی دارم”.
سپس پدر دختر در جایگاه قرار گرفت. او درباره اینکه متهم را چطور شناسایی کرد، گفت: “وضعیت روحی دخترم آنقدر بد بود که نمیتوانستم دست روی دست بگذارم. کارم را رها کردم و از صبح تا شب در منطقهای که دخترم مورد تعرض قرار گرفته بود، قدم میزدم. مدتها این کار را کردم تا اینکه جوانی را با همان مشخصاتی که دخترم داده و همان موتوری که دخترم دیده بود، شناسایی کردم. وقتی مطمئن شدم خودش است که آن پسر به زنی جوان حمله کرد و او را داخل جوی آب انداخت. بلافاصله به پلیس ۱۱۰ زنگ زدم و خودم هم به کمک آن زن رفتم و بعد هم پسر جوان را گرفتم و منتظر پلیس شدم. این جوان افغانستانی است. وقتی صحبت کرد از لهجهاش این را فهمیدم”.
در ادامه نوبت به متهم رسید. او اتهام را رد کرد و گفت: “من با این دختر کاری نکردم و هرچه میگویند دروغ است، من فقط او را به داخل جوی آب پرت کردم تا کیفش را سرقت کنم. من کیف این دختر را برداشتم و قبول دارم”.
سپس وکیل مدافع متهم در جایگاه قرار گرفت و دفاعیات خود را مطرح کرد. پسر جوان با اینکه منکر همهچیز بود، اما بعد از دادگاه به پای دختر جوان افتاد و درخواست بخشش کرد.
قضات در پایان جلسه دادگاه وارد شور شدند و با توجه به همه شواهد از جمله اعتراف اولیه متهم، نظریه پزشکی قانونی درباره تأیید تجاوز به دختر نوجوان و سایر دلایل موجود در پرونده متهم را به اعدام، ۱۰ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کردند. رأی صادرشده مورد اعتراض متهم قرار گرفت اما در نهایت از سوی دیوان عالی کشور تأیید شد. این پرونده برای طیکردن مراحل دیگر قضائی و اجرای حکم به دادسرای جنایی تهران ارسال شد.ایران / رکنا ۸مرداد