نشست ماهانه در کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملیت های مختلف ایران

محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی  

نشست ماهانه کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی به مدیریت خانم  مهناز احمدی، ساعت 13:00 بوقت اروپا و با حضور مسئولین، اعضای کانون و تعدادی میهمان از دیگر نقاط جهان در فضای مجازی  پالتاک برگزار گردید و تا ساعت 16:00ادامه یافت.

در ابتدا مسئول جلسه ضمن خوش آمدگویی به حضار ومیهمانان از آقای احسان زندی لک سخنران اول که گوینده ” اخبار نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در تیرماه 98 بودند برای در اختیار گرفتن تریبون دعوت نمودند که با توجه به حجم انبوه موارد خبری گزارش شده، میتوانید گزیده ای از آن را در زیر مظالعه نمائید اما شرح کامل این بخش از برنامه و همچنین سایر موارد این نشست از طریق فایل های صوتی تهیه شده در اختیار علاقمندان است که از شما دعوت می کنیم به آدرس زیر مراجعه فرمائید:

http://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=11163#more-11163

آقای زندی لک پس از سلام و ابراز خرسند از فرصت ارائه شده، پیرامون اعدام ها، اعتصابات زندانیان در زندان ها،کشتار مردم توسط شلیک مستقیم نیروهای مسلح، بازداشت ها و محرومیت های اقوام مختلف ایرانی اخبار مشروحی را بیان داشته و با استناد به بندهای مختلف اعلامیه جهانی حقوق بشر و قانون اساسی ایران موارد نقض حقوق ملیت ها و اقوام مختلف ایران را اعلام و مورد تحلیل و بررسی قرار داند گزیده ای برگرفته از مطالب آقای احسان زندی لک :   همانطور که با خبر هستیم در این ماه اعدامهای زیادی به اجرا درآمد،  نشسته اند بر صدر قدرت و مثل اب خوردن حکم اعدام صادر میکنند مگر در کشورهایی که هیچ اعدامی صورت نمیگیرد و قانونی بنام اعدام ندارند جرم وجنایت  بیداد می کند؟ نه اینطور نیست برعکس جرم، جنایت و خشونت بسیارکمتر است، بوضوح مشاهده میکنیم در کشوری مثل ایران علیرغم  وضع قانون اعدام که قانون گذاران با مجوز قانونی جان شهروندان خود را میگیرند،  جرم وجنایت در چنین بیش ازهر کشوری گسترش یافته است، اخیرا هم که اقای رئیسی ابلاغ کره اند تا  اعضای بدن اعدامییان برای پیوند به دیگران استفاده شود که این دستور  با مخالفت ها زیادی روبرو گردیده است، بدبختانه کسانی بر سریر قدرت رژیم جمهوری اسلامی جای گرفته اند و تصمیم می گیرند که اصلا با  عقل، وجدان و یا منطق هیچ انسانی همخوانی ندارد ، در ادامه واکنشها به  تصمیم اخیر قوه قضائیه مبنی بر اهدای عضو محکومین به اعدام، رئیس دانشکده علوم پزشکی شیر آقای دکتر علی بهادر می گوید “اهدای عضو کسانی که تحت فشارهای مختلف قرار می‌گیرند نه تنها از دیدگاه جامعه پزشکی که از دید جوامع بین‌المللی نیز کاری غیراخلاقی است.”.

آقای ناصر نوروزی بارکوسرایی دیگر سخنران این جلسه بودند که پس از گزارش خبری آقای زندی به “بررسی ماده 25منشورحقوق بشر(حق بر سلامت، رفاه و تامین اجتماعی) و مقایسه آن با اصل 29 قانون اساسی ایران” پرداخته فرمودند:هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده اش، از جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبت های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری دانسته و همچنین حق دارد که در زمان های بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهره مند گردد.مادران وکودکان حق دارند که از کمک و مراقبت مخصوصی بهره مند شوند. کودکان چه براثر ازدواج و چه بدون ازدواج به دنیا آمده باشند، حق دارند که همه از یک نوع حمایت اجتماعی برخوردار شوند.

در میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مصوبه 1966 نیز در مفاد 9 . 10 . 11 . 12 به این حقوق اشاره دارد.

ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر:حق خوراک و مسکن و مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی برای همه

اصل ۳-بند ۱۲ : پی ریزی اقتصادی صحیح وعادلانه برطبق ضوابط اسلامی ایجاد رفاه ورفع فقر برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه ومسکن، کار، بهداشت وتعمیم بیمه.

اصل ۲۹ :  برخورداری از مراقبتهای پزشکی، تأمین اجتماعی برای همه که  دولت موظف است از محل درآمدهای عمومی ودرآمدهای حاصل از مشارکت مردم حمایتهای مالی را تأمین کند.

 اصل ۳۱ : داشتن مسکن حق هر فرداست و دولت موظف است زمینه اجرای این اصل را فراهم کند

اصل ۴۳ -بند 1 تأمین رفاه، مسکن، خوراک، پوشاک، درمان، آموزش و پرورش برای همه

بررسی  وضعیت مسکن در قانون اساسی و ماده 25 : اصلی‌ترین عامل بوجود آمدن وضعیت فعلی در حوزه مسکن را باید در کمبود تولید و عرضه مسکن طی سنوات گذشته دنبال کرد که در سایه بی‌تدبیری وزارت راه و شهرسازی دولت بوجود آمده است. بدیهی است که عدم برنامه‌ریزی و طرحریزی صحیح جهت تولید و عرضه مسکن و به دنبال آن انباشت تقاضا طی سال های گذشته، بازار مسکن را با کمبود شدید مواجه کرده است.این بی تدبیری در حالی است که طبق اصل ۳۱ و ۴۳ قانون اساسی، تامین مسکن متناسب با نیاز مردم بویژه برای قشر نیازمند و مستضعف جامعه از وظایف ذاتی دولت می باشد و مطابق قانون تاسیس وزارت مسکن و شهرسازی، سیاستگذاری و برنامه ریزی برای تولید و تامین مسکن در کشور بر عهده وزارت راه و شهرسازی است و در این راستا، قانون ساماندهی و حمایت از تولید و عرضه مسکن (مصوب ۱۳۸۷) وظیفه حمایتی دولت و بویژه وزارت راه و شهرسازی جهت تأمین مسکن و سهولت دسترسی فاقدین مسکن به ویژه گروه‌های کم‌درآمد به خانه مناسب را مشخص کرده است.

معاون وزیر راه ایران: ۲۰ میلیون ایرانی در سکونت‌گاه‌های غیررسمی .

محمد پژمان، معاون وزیر راه و شهرسازی با اشاره به وجود۲۷۰۰ محله هدف بازآفرینی در کشور گفت: یک چهارم جمعیت کشورمعادل ۲۰میلیون نفر با سکونت‌گاه های غیررسمی درگیر هستند.

پژمان با بیان اینکه باید طرح_های_اقتصادی برای نوسازی این بافت ها تهیه کنیم، که بازآفرینی شهری ۲۷۰۰ محله بیش از ۲۵۰ میلیارد تومان هزینه دارد.

با توجه به گدشت بیش از یک سال در مناطق زلزله زده کرمانشاه ،و قول و وعده های دولت و مسولین برای باز سازی هر جه سریعتر این مناطق ولی ما شاهد اون هستیم که هنوز این عزیزان در کانکس ها و چادر ها زندگی خیلی مشقت باری را دنبال میکنند و در مناطق سیل زده میتونیم اشاره داشته باشیم به برگزاری شو نمایشییکیک سران مملکت جهت همدردی نمایشی که فقط در چند هفته اول این سیل شاهد اون بودیم و گزارش های مردمی حاکی از ان است که خود مردم برای تخیله و بازسازی و تعمیر منازل و محل کسب خودشون دست به کار شدند و حتی این خبرهای اظافه میکنه که وعده های دولت برای پرداخت های بلاعوض و یا وام های طولانی مدت چیزی بیشیک دروغ نبوده و همینطور که در جریان هستید برای گرفتن این وام ها باید از هفت خوان رستم رد شد.

بررسی وضعیت خوراک و پوشاک : تفاوت قیمت ها و افزایش بیش از حد برخی اقلام باعث نارضایتی مردم شده است؛ این روزها فروشندگان همه چیز را با ترازوی ارز و دلار سنجیده و می گویند اوضاع همین است. بر هیچ‌کس پوشیده نیست برای رساندن پس‌ماند به حداقل، خرید درست و اصولیلباس و سایر کالاها باید در اولویت باشد، اما گزارش پر‌حاشیه‌ صدا‌و‌سیما در مورد استفاده‌ از لباس‌های دست‌دوم در انگلیس، آن هم درست زمان گرانی پوشاک در ایران، موجب عصبانیت شدید افکار عمومی در رسانه‌های اجتماعی شد.همان‌طور که بعد از گرانی عجیب‌و‌غریب کاهو، یکی از شبکه‌های رادیویی درباره‌ مضرات کاهو یک رپرتاژ آگهی طولانی پخش کرد. صحبت‌های اخیر بهنوش بختیاری در یک برنامه‌ تلویزیونی درباره گرانی گوشت و ابراز خوشحالی‌اش از حذف آن از سفره‌ خانواده‌های ایرانی، به دلیل مضراتی که برای سلامتی دارد، خشم عمومی را برانگیخت. گویا این سناریوها با دقت تمام بعد از هر بحران چیده می‌شوند و بصورت وسیع از رسانه‌های جمعی ایران برای پر کردن گوش مردم و همچنین عیب‌زدایی از بحران پخش می‌شوند. این رویکرد با القای مساعد بودن اوضاع معیشتی مردم و اشاره‌ معنی‌دار به برخی کشورهای اروپایی دریک بازه زمانی خاص، شاید بتواند، هر‌چند اندک، از اعتراض‌های مردم جلوگیری کند..

بررسی وضعیت سلامت و درمان: نظام سلامت در ايران اوضاع خوبي ندارد تاحدی که اکنون در رده 123 جهاني است، البته مسئولان وزارت بهداشت آن را نمي‌پذيرند، و همان گونه که همه در جریان هستیم ریس جمهور  حسن روحانی طی نشست دولت می گوید:  فلان ریس بیمارستاران گفته مردم از هزینه های کم اشک شوق میریزند ،که به نظرمن فردی که اشک شوق ریخته یا از نوع « ژن خوب »  بوده  و یا از آقازاده و خانواده های آنان. اما در کمال تاسف طول  چند سال گذشته استانداردهاي نظام سلامت ايران با پارامترهاي سازمان بهداشت جهاني چندان همخواني نداشته است.  در بخش پرسش و پاسخ تنی چند از حاضرین به ایراد مطالب، خاطرات و مشاهدات خود در زمان بیماری افراد و اقوام خویش پرداخته و در مورد وضعیت اسفبار بیماران و بیمارستان ایران سخن گفتند  که تکمیل کننده شرایط نامطلوب وضعیت سلامت و درمان مردم در  اکثر بیمارستان های ایران بود از جمله: عدم تامین وسایل مورد نیاز اولیه بیماران، کمبود و حتی نبود  امکانات اولیه د در بیمارستان هاو … که حق طبیعی مردم میباشد.

در فراخوان منتشره و دربخش دوم این نشست از دو سخنران نام برده شده بود که با دعوت مسئول جلسه از آقای سید فرید هیبت اللهی اجرای سخنرانی اول را ایشان بر عهده گرفته، حول محور” دیروز،امروز و فردای قوم کرد” ، به معضلات و مشکلات قوم کرد پرداخته فرمودند: . به هنگام نخستین انتخابات ریاست جمهوری در ایران و  در بهمن ١٣٥٨ احزاب اصلی کردستان تحریم شدند. در صورتی که تازه جنگ به پایان رسیده بود، فضای سیاسی آرام به نظر می آمد و قول مذاکره با کردها جای فتوای جهاد تابستان خمینی را پس از سه ماه جنگ گرفته بود. به همین دلیل حزب دموکرات کردستان که اصلی‌ترین حزب کردستان بود در کنگره چهارم خود که در اوائل بهمن در مهاباد برگزار شد پیام مثبتی به تهران فرستاد که بعدا در کردستان به سازشکاری لقب گرفت اما این موضع نرم باعث نشد که هیچکدام از کاندیداهای ریاست جمهوری پرداختن به مساله کردها را در برنامه انتخاباتی خود قرار دهند. تنها کاندیدایی که اشاره‌ای به حق خودمختاری کردها کرده بود     مسعود رجوی بود که او هم رد صلاحیت شد.و این مسایل سبب شد که مردم کردستان در انتخابات مشارکت ننمایند.

رئیس جمهور انتخابی هنوز کارش را شروع نکرده بود که دوباره جنگ در کردستان آغاز شد و با شکست مذاکرات “هیات نمایندگی خلق کرد” با نمایندگان دولت، به مدت بیش از ١٠ سال فضای کردستان کاملا جنگی و امنیتی شد و دیگر شرکت  در انتخابات ریاست جمهوری در این منطقه اهمیتی سیاسی نداشت، نه برای دولت، نه برای مردم و احزاب. به همین دلیل در انتخابات دوم تا پنجم ریاست ‌جمهوری (رجایی، خامنه‌ای دو دوره و رفسنجانی دور اول) رفتار سیاسی انتخابات در کردستان واجد اهمیت ارزیابی نیست، چرا که در فضایی جنگی برگزار شده بود. اما دور دوم انتخاب رفسنجانیدر ١٣٧٢ در کردستان جنجالی شد. در اقدامی نمادین، اکثریت مردم کردستان به رقیب رفسنجانییعنی احمد توکلی رای دادند. با وصف آنکه رفسنجانی با اکثریت مطلق در همان دور اول به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد اما در کردستان آرای او کمتر از توکلی بود. در واکنش به این اقدام، رفسنجانی در اولین نماز جمعه پس از انتخابات، با اشاره‌ای ضمنی به این موضوع گفت که در بعضی مناطق شاهد اقدامی کودکانه بودیم!  این اقدام کردها کودکانه نبود بلکه یک رفتار انتخاباتی بود که اتفاقا چهار سال بعد، در مقیاسی بزرگتر تکرار شد. در دوم خرداد ١٣٧٦ هم بخش چشمگیر کسانی که به خاتمی رای دادند، در واقع در واکنش به ناطق نوری به عنوان کاندیدای منتصب به حاکمیت و سمبل تداوم وضع موجود که آن زمان گفته می‌شد مورد حمایت خامنه‌ای بوده و بعدا معلوم شد رفسنجانی هم به او رای داده بود- به رقیب او یعنی خاتمی رای دادند. چهار سال قبل، سال ١٣٧٢ هم کردها به نشان نارضایتی از رفسنجانی که دو رهبر کردها در دوران ریاست جمهوری او ترور شده بودند، به توکلی رای دادند.  در دور دوم انتخاب خاتمی گرچه آرای او اندکی هم در مقیاس سراسری افزایشیافته بود اما در مقایسه با چهار سال پیش، هم میزان مشارکت و هم میزان آرای خاتمی در کردستان کاهش یافته بود. این روند در انتخابات نهم که منجر به ریاست جمهوری احمدی‌نژاد بود ادامه یافت اما در دور دوم احمدی‌نژادیعنی در خرداد ١٣٨٨ اتفاق جالبی افتاد. برای اولین بار دو تن از کاندیداهای ریاست جمهوری به وجود ستم مضاعف در مناطقی مانند کردستان اذعان کرده بودند. هم موسوی و هم کروبی مانیفستی را برای توجه ویژه به حل مساله پیروان ها منتشر کردند و همین اقدام باعث شد برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی حزب دموکرات کردستان به نحو ایجابی وارد انتخابات شود و مردم را تلویحا” به رای دادن به این کاندیداها تشویق کند. اما با ناکامی آنها و پایان جنجالی آن دوره انتخابات، هم وعده آنها و هم تشویق بە مشارکت از سوی حزب دموکرات کردستان بی‌نتیجه ماند.  چهار سال بعد، اینبار نوبت روحانی بود که نه تنها وعده‌های قبلی در رسیدگی ویژه به مسائل پیروان ها را تکرار کند بلکه برای اجرای وعده‌هایش مشاور ویژه این امور را هم تعیین کرد. همین باعث شد که آرای روحانی در مناطقی مانند بلوچستان و کردستان به بالاترین حد خود برسد: در بلوچستان تا ٨٠ درصد و در کردستان هم بالای ٧٠ درصد. اما این وعده‌ها تحقق نیافت. انتصاب یک فرد با سابقه وزیر اطلاعات نشان داد که روحانی از نگاه امنیتی به کردستان رهایی نیافته‌ است. بعضی وعده‌های او هم در حیطه اختیارش نبود و تلاشهای اولیه برای انتصاب وزیریا استاندار کرد و سنی با مواضع صریح بعضی روحانیون مجتهد مواجه شد. ‘آموزش زبان مادری’ هم در مدارس از شعار و طرح و آزمایش فراتر نرفت، چه رسد به ‘آموزش به زبان مادری’. گشایش در فضای سیاسی نه تنها ایجاد نشد که به شدت گرفتن فضای امنیتی حتی در بحث کولبرها هم منجر شد. کرمانشاه کماکان بیشترین آمار مهاجرت به سایر مناطق و یکی از بالاترین آمار بیکاری را دارد. سنندج و ایلام هم به همین نحو. در استان آدربایجان غربی نارضایتی از عملکرد استاندار ترک‌زبان به مراتب بیشتر از نارضایتی از استاندارهای دوران احمدی‌نژاد است.  موقعیت کردها در این استان از سه استان دیگر بسیار دشوارتر شده است.

آنچه خلف وعده‌های روحانی را تشدید می‌کند تحولاتی است که در چهار سال ریاست جمهوری او در موقعیت کردها در سایر مناطق کردستان روی داده است. زمانی که روحانی رئیس‌جمهور شد کمتر کسی در ایران کلمه روژئاوا را شنیده بود. در واقع یک سال و چندی پس از آغاز ریاست جمهوری روحانی بود که با حماسه مقاومت کوبانی کم‌ کم مردم ایران به مانند سایر مردم جهان با چهره متفاوت روژئاوا در خاورمیانه آشنا شدند.. از گوشه‌ای از جهنم سوریه، جنبشی سربرآورد که نه روحانی و نه هیچ سیاستمدار دیگری تصورش را نمی‌کرد و همه جهان را شگفت زده کرده بود.. الان در پایان دوره اول روحانی، روژئاوا یا کردستان سوریه به سطحی رسیده که وارد معادلات جهانی و منطقه‌ای شده و متاثر از آن استاتوس کردها بسیار تغییر کرده است. نزدیکتر از روژئاوا در بیخ گوش ایران در کردستان عراق، زمزمه استقلال و تشکیل اولین کشور مستقل کردستان شنیده می‌شود. همه این تحولات تنها ظرف چهار سال ریاست جمهوری روحانی روی داده است..

کسانی که به مسائل کردها آشنا هستند می‌دانند که جنبشهای آنها با هم مرتبطند و دیریا زود برهم تاثیر می‌گذارند. غیرممکن است چنین تحولاتی در کردستانهای آنسوی مرز ایران روی دهد و بر کردستان ایران تاثیر نداشته باشد. این تحولات همه در حالی است که اینبار همه احزاب اصلی کردستان از موضعی مشترک و با انتشار اعلامیه‌ای مشترک خواستار تحریم انتخابات توسط مردم شده‌اند. کردها در ایران شاهدند که از یکسو، همتبارانشان در آنسوی مرز چه دستاوردهایی داشته‌اند و از سوی دیگر، خودشان هنوز اندر خم یک استاندار کرد و سنی و … هستند.

دومین سخنران نیز آقای محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی  بودند که در ادامه این نشست پیرامون “حقوق زبانی و فرهنگی اقوام ایرانی” بیانات مشروحی را به سمع حضار رساندند ایشان در ابتدا از چرایی لزوم یادگیری دروس به زبان فارسی در مدارس و آموزش و پرورش مناطق مختلفی که اقوام غیر فارس حضور دارند سخن گفته و در ادامه ضمن بیان مقدمه ای سخنان خود را چنین آغاز نمودند :

مقدمه : تنوع گویشی و زبانی و وجود فرهنگها و اقوام مختلف و متنوع در ایران، همانند شمشیر دو لبه ای است که در صورت بهره گیری مناسب، میتواند عاملی در جهت تقویت هویت فرهنگی، هویت قومی و ملی و انسجام فرهنگی و ملی کشور باشد یا با سیاست گذاریها و برخوردهای نامناسب با قومیتها، به عنوان عاملی در جهت از بین بردن پیوستگی و اتحاد ملی و قومی و باعث ایجاد گسست اجتماعی و ملی، تضعیف هویت ملی و فرهنگی و تجزیۀ فرهنگی کشور می شود. بنابر این، با توجه به ارزشها، باورها و خواسته ها و مطالبات فرهنگی اقوام ایرانی و آگاهی از چگونگی اثرگذاری هویت فرهنگی اقوام در هویت فرهنگی و ملی ایرانیان و انسجام ملی، میتوان در جهت تقویت انسجام ملی و فرهنگی کشور برنامه ریزی کرد و گامهای مؤثر برداشت.

ابتدا با مقدمه ای از اقوام ایرانی، فرهنگ های متنوع آنها و زبان اقوام که با نام زبان مادری یاد میشود شروع میکنیم.اقوام ایرانی: طبیعی است تنوع در ساختار فرهنگی، سیاسی و قومی كشور، عقاید و سلایق، گرایشها و مطالبات متنوع را به ارمغان میآورد. اهمیت توجه به اقوام از آنجا ناشی میشود كه كشور ایران از تنوع فرهنگی زیادی برخوردار است و در این برهه از زمان با توجه به تحولات و شرایط خاص حاكم بر نظام بین الملل، توجه مسئولان به مسائل قومی، به صورت علمی و منطقی و به دور از احساسات وتعصبات خاص، امری مهم و ضروری است زیرا مسئلۀ قومیت در جهان، منطقه و ایران، واقعیتی مهم و اساسی به شمار میرود. نكتۀ دیگری كه باعث میشود موضوع سیاستهای قومی اهمیت بیشتری پیدا كند، این است كه امروزه اقوام مختلف در كشور ما به آگاهی قومی رسیده اند و طبیعی است كه خودآگاهی قومی بسترساز سازماندهی و انسجام قومی میشود و ساخت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران را در آینده ای نه چندان دور با سازمان ّ ها، تشكلها، كانونها و مجامع فراوان قومی مواجه میسازد در عین حال، ساكنان مناطق مرزی كشورمان در مجاورت كشورها یا قومیتهای همزبان خودشان واقع شده اند و این وضعیت خاص جغرافیایی اهمیت توجه به موضوع قومیتها و به خصوص سیاستهای قومی را دو چندان میكند اگر این موضوع مهم مورد غفلت و بی توجهی قرار گیرد عواقب بدی را به دنبال خواهد داشت كه جبران آن غیر ممكن خواهد بود و این احتمال برای كشور ما قابل تصور است كه در آینده ما نیز همانند سایر كشورهای چند قومی شاهد كشمكش ها و تنشهای شدید قومی باشیم.

 هویت فرهنگی اقوام ایرانی: هویت فرهنگی یك ملت، حاصل خودآگاهی و شناخت نسبت به گذشته و رسوم اقوام مختلف کشور در زمینه فرهنگی و تاریخی آن ملت است كه در طول زمان شكل گرفته است. طبعا در كشوری مانند ایران، از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چرا كه پیشینه تاریخی و تمدنی آن به هزاران سال بر میگردد كه مجموعه ای بینظیر از انباشتهای گوناگون تجربی را در خود اندوخته است.هر یك از اقوام تشكیل دهندۀ ایران، ضمن آنكه از هویت قومی ویژه ای برخوردارند زمینه گسترده ای از لحاظ اجتماعی و هویت فرهنگی مشترک را فراهم مینمایند و مؤلفه های فرهنگی یكی از مهمترین مؤلفه های هویت قومی است که آداب و رسوم و زبان، دو وجه فرهنگی هویت قومی را تشكیل میدهند، در یك تقسیم بندی كلی هویت فرهنگی ایرانیان را میتوان با لحاظ كردن زیرمؤلفه های آنها بدین شرح تقسیم بندی كرد: زبان نوشتاری و گفتاری، دیانت (دین و مذهب)، جغرافیای فرهنگی و تاریخی،  نظام اجتماعی (نظام آموزشی، نظام خانواده، نظام اقتصادی، نظام فرهنگی، نظام سیاسی و حقوقی) که زبان بخش انكارناپذیری از متن فرهنگی قومیتها، زبان آنان است، زبان بومی و مادری افراد، یكی از عوامل زمینه ای است كه فرد با تشخیص تمایز آن با اقوام دیگر و تشابه آن با همزبانان خود در راه تشخیص و تفكیك هویت قومی خود قدم برمیدارد،  زبان بعنوان نماد هویت، شامل مجموعه ای از شئون علمی، آموزشی، دینی و تاریخی است که بعنوان یك شاخص هویتی به دو شکل نوشتاری و گفتاری نمود پیدا میكند و بر اساس مطالعات انجام شده در پژوهشكده زبان سازمان میراث فرهنگی، تا به امروز چهل هزار نوع گویش ایرانی شناسایی و مستندسازی شده است، بدیهی است كه این تعداد وسیع، با محاسبه تمام لهجه های رایج در اقصی نقاط ایران به دست آمده است اما در این میان برخی از گویشها به دلیل تفاوتهای عمده ای كه با زبان اصلی دارند با نام زبان از آنها یاد میشود. این موارد عبارتند از: فارسی، بختیاری و لری، كردی، بلوچی، تركی، گیلكی، مازنی و عربی که هویتهای عمده قومی در ایران نیز بیشتر بر اساس این زبانها شكل گرفته است.

زبان مادری: یکی از مهمترین نمود هایی که در زمینه ی مسئله ی زبان مادری رخ می نماید حق آموزش دیدن و آموزش دادن به زبان مادری هر فرد است، امروزه اهمیت آموزش به زبان مادری با استناد به نتایج تحقیقات و پژوهشهای متخصصان امور تربیتی و روانشناسی بر کسی پوشیده نیست بطوری که در اسناد حقوق بشری از آن بعنوان یک حق بشری یاد می شود واز قرن‌ها پیش ضرورت استفاده از زبان مادری در مباحث آموزش و پروش مطرح شده است، کودک در فراگیری زبان و نامیدن اشیا و آشنایی با مفاهیم باید بیو‌اسطه و مستقیم با آنها رابطه برقرار کند که درآموزش زبان دوم نیز از خود شی یا تصویرش یا اجرای پانتومیم و حرکت در انتقال و آموزش مفاهیم استفاده می‌شود، گفته می شود از منظر بیولوژیک نیمکرهٔ چپ مغز عهده دار اکتساب زبان مادری است و نیمکرهٔ راست فرایند یادگیری زبان دوم را ممکن می‌سازد واگر کودکانی که زبان مادریشان ترکی، کردی، بلوچی یا عربی است در دورهٔ تحصیل وادار به کنار گذاشتن زبان مادری شوند و زبان دوم بعنوان زبان اصلی یادگیری به آنها تحمیل شود، در ساز و کار یادگیری آنها اختلال ایجاد خواهد شد،  بسیاری از اساتید زبانشناس بر این باورند که بهتر است تدریس به زبان مادری در سال‌های آغازین مدرسه انجام شود و پس از آشنایی با زبان دوم یعنی در سال‌های پایان دبستان زبان دوم مورد تدریس قرار گیرد:

آقای محمدعلی محمودزاده  در ادامه ضمن بررسی  و توضیح در مورد تک تک گزینه های یاد شده از بویژه زبان مادری افزودند: اعلامیه جهانی حقوق زبانی مصوب سال ۱۹۹۶ یونسکو در ۵۲ ماده مبسوط تهیه و تدوین شده است که در آن تمامی جزئیات مربوط به حمایت از زبان پیروان  و تکالیف دولتها در این خصوص قید گردیده است.بر اساس منشور زبان مادری که شامل بندهای زیر میباشد

  • همه شاگردان مدارس باید تحصیلات رسمی خود را به زبان مادری آغاز کنند.
  • همه دولتها موظف هستند که برای تولید و آموزش زبان مادری کلیه منابع وسایل لازم را تولید و توزیع نمایند.
  • برای تدریس زبان مادری باید معلم به اندازه کافی تربیت و اماده شود زیرا، تدریس به زبان مادری وسیله ای برای برابری اجتماعی شمرده میشود.

باید گفت افرادی که مواقع سخن گفتن از زبان مادری مارا به سکوت دعوت می کنند، آنانی که بهنگام بیان حقو حقوق ملت ، می گویند چیزهای مهم تری تیز وجود دارد و آن گروه  که به نام اتحاد و همبستگی ملی‌ مانع طرح مسائل ملی‌ و زبان مادری برای مردم میشوند، خود تیشه بر ریشه همبستگی واقعی‌ انسانی‌ میزنند، مگر بدون قبول ارزش برابر برای زبانهای مادری میشود از آزادی اندیشه،بیان و همبستگی انسانی‌ و ملی‌ صحبت کرد؟ ایران کشوری است با تنوع بسیار در اقوام،  بیش از ۵۰ زبان و صدها گویش در کشور ما مورد استفاده قرارمی گیرد، آیا این میزان از تنوع قومی برای وحدت ملی خطرناک است؟ آیا باید بر زبان فارسی بعنوان تنها زبان رسمی کشور تأکید کرد؟ آیا توجه به زبان های دیگر از اهمیت زبان رسمی کم خواهد کرد؟ آیا آزادی اقوام در گسترش فرهنگ، آداب و رسوم و زبانشان می تواند تهدیدی برای وحدت ملی و دولت مرکزی باشد؟ آیا پاس داشتن هویت قومی به ضعیف شدن هویت ملی می انجامد؟با تشکیل دولت متمرکز قوی توسط رضا شاه پهلوی با استفاده از روش خشن نظامی، حساسیت های قومی در ایران بالا گرفت و توجه به مسائل و حقوق اقوام ،جنبه سیاسی پیدا کرد.با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و باز شدن نسبی فضا، احزاب سیاسی برای رسیدن به سهم بیشتر در قدرت، به سیاسی کردن موضوع حقوق اقوام بیشتر دامن زدند، از سوی دیگر تشکیل نظام بر اساس فقه شیعه، ضعف سیاست های فرهنگی در حرمت نهادن به حقوق اقوام مختلف و بازتاب نقش و معرفی اهمیت آنان به جامعه،  بر مشکلات افزود.

جنگ با عراق، احساس ضربه پذیری حکومت را بیشتر کرد که به سرکوب اقوام مناطق مختلف کشور منجر شد و بر حساسیت موضوع حقوق اقوام غیر فارس بیشتر افزود.

پایان جنگ فرصتی بود برای جبران اشتباهات گذشته، اما مشکلات مربوط به سازندگی کشور بعد از جنگ و احساس سیاستمداران در رسیدن به ثبات بعد از سرکوبی اقوام در دوران جنگ، بهانه ای شد تا اهمیت مشکلات اقوام و برنامه ریزی فرهنگی مناسب با نیازها و شرایط روز، جدی گرفته نشود که برغم گذشت چهار دهه از تشکیل رژیم اسلامی هنوز هم موضع نظام  در برابر اقوام، موضعی دفاعی است بگونه ای که  ترویج فرهنگ اقوام از جمله زبان آنان را تهدیدی برای وحدت ملی و قدرت مرکزی می داند، یکی از مسائل مورد اختلاف اقوام ایرانی با  رژیم جمهوری اسلامی بر سر زبان های محلی است، آیا ترویج و بها دادن به زبان اقوام واقعاً خطری برای تمامیت ملی و دولت مرکزی است؟ آیا ممانعت از گسترش فرهنگ اقوام از جمله زبان آنان در نهایت باعث تقویت وحدت ملی می گردد؟

آقای محمود زاده در ادامه سخنرانی مشروح خویش به اصول و بندهای مختلف اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی پرداخته و ضمن انتقاد از متون اصل یاد شده گفتند :این اصل از یک طرف بر اساس ایدوئولوژی راسیزم و شوونیسم ،زبان و خط فارسی را به مقام خط و زبان رسمی کشور ارتقاء داده و از طرف دیگر زبانهای دیگر اقوام ساکن در ایران را به زبانهای محلی و قومی تنزل داده است در حالیکه ازبان ترکی نه یک گویش محلی بلکه یک زبان سراسری در جغرافیایی موسوم به ایران است، این اصل زبان فارسی را به دروغ زبان مشترک مردم ایران نامیده است در حالیکه فارسی  زبان مشترک همه اقوام ساکن در ایران نیست بلکه زبانی است رابط  و اجباری که به نظر می رسد اقوام غیر فارسی زبان،  باید بر داشتن امکانات آموزشی بالاتر برای آموزش به زبان فارسی تأکید بیشتری داشته باشند تا فرزندان آنان بتوانند برای ادامه تحصیل در دانشگاه ها و سپس وارد شدن به عرصه های مختلف فعالیت در جامعه از شرایط یکسان و اعتماد به نفس کافی برخوردار باشند زیرا آموزش به زبان فارسی در مناطق مختلف کشور نه تنها ظلمی به این کودکان نیست بلکه نیاز ضروری آنان است. خصوصاً آموزش پیش دبستانی برای کودکان غیر فارسی زبان از اهمیت بالاتری برخوردار است تا این کودکان در زمان شروع مدرسه آمادگی مشابهی با کودکان فارسی زبان داشته باشند.اما در عین حال یادگیری زبان محلی، آشنایی با ادبیات، همانند دیگر عناصر فرهنگی یک قوم باعث عمیق تر شدن شناخت نسل های جدید از خود و رسیدن به تعریف بهتری از هویت شان می شود.

برای زنده و پویا نگه داشتن این زبان ها نیاز به کارهای وسیعی است. دامن زدن به اختلافات قومی، سیاسی دیدن این مشکلات و ریشه معضلات را در زبان رسمی واحد دیدن، به پویایی و شکوفایی زبان های قومی کمک نمی کند و لازم است آزادی عمل آنها در سطح محلی بیشتر باشد، این حق اقوام است که بخواهند اجرای سیاست های فرهنگی دولت را در سطح محلی خود بر عهده بگیرند و در کنار زبان رسمی کشور امکان ترویج زبان محلی را به هر شکل ممکن داشته باشند مثل ترویج زبان از طریق رسانه ها، نشر کتاب و آثار علمی – فرهنگی به زبان های محلی، از سوی دیگر هر چقدر سیاستگزاران به موضوع اقوام به عنوان یکی از منابع غنی فرهنگی این کشور بها بدهند و بر پژوهش و تحقیق در زمینه های مختلف فرهنگی از جمله زبان ها تأکید کنند و امکان ارتباط و شناخته شدن بیشتر آنها را در سطح بین المللی ایجاد کنند بر قدرت و اعتبار جهانی ایران افزوده اند.

فرهنگ اقوام بسیار غنی تر و جذاب تر است از موسیقی و رقص در هفته وحدت بوده و لازم است امکان بحث در زمینه های مذهبی ایجاد شود، وحدت این نیست که قومی یا مذهبی، خود را بر بقیه اقوام تحمیل کند، این وحدت تحمیلی و مکانیکی نتیجه ای جز ایجاد فاصله بیشتر بین آحاد ملت نخواهد داشت، ارتباط مستقیم دانشجویان با اقوام و یادگیری زبان و فرهنگ های محلی باعث توجه مردم مناطق و اهمیت زبان خود شده، انگیزه کار بیشتر در زمینه ترویج زبان را بیشتر فراهم می کند ،از سوی دیگر امکان گسترش این زبان ها در کشورهای مختلف از طریق همین زبان آموزان خارجی بوجود می آید که در کشورهای خود بعنوان محقق و مدرس امکان برقراری ارتباط بین این اقوام را با مراکز علمی تحقیقی در سراسر جهان بوجود خواهند آورد و این تلاش بیشتری است برای شناساندن و ایجاد انگیزه برای جذب دانشجوی بیشتر در داخل و خارج کشورکه در آنصورت اقوام به دور از تعصبات قومی در کنار یکدیگر و همراه هم به عنوان نمایندگان یک کشور به رقابتی سازنده خواهند پرداخت و این بر وحدت ملی تأثیر خواهد داشت.

اگر گروه های سیاسی و روشنفکران اقوام مختلف به جای تأکید بر اختلافات قومی و زبانی، فضا را از منفی بافی و خرده گیری پاک کنند و به جای پافشاری احساسی بر حقوق قومی به سمت کارهای علمی و تحقیقی در زمینه های مختلف فرهنگی بروند، بر غنای زبان و فرهنگ قوم خود می افزایند.شناخت بیشتر و آشنایی عمیق تر با فرهنگ اقوام دیگر، حس احترام ایجاد می کند و این ذهنیت غلط قراردادی که زبان قومی بر قوم دیگری یا گویشی بر گویش دیگر برتری دارد در بین عوام کم رنگ تر می شود.پیش کشیدن بحث و نقد بر سر ویژگی های قومی از جمله زبان، شناساندن تفاوت های فرهنگی به اقوام دیگر و پذیرش و محترم شمردن این تفاوت ها از سوی جامعه نه تنها به معنی فاصله گرفتن اقوام از یکدیگر نیست بلکه درست برعکس، باعث گسترش علاقه و انگیزه برای شناخت بیشتر می شود.

درباره حق آموزش به زبان مادری سخن بسیار گفته شده است. موافقان این حق به دلایل سیاسی، حقوق بشری و آموزشی استدلال می‌کنند که باید حق طبیعی انسان‌ها برای آموزش دیدن به زبان مادری به رسمیت شناخته شود و در جبهه مقابل، مخالفان این حق نیز عمدتا به دلیل نگرانی‌های سیاسی مرتبط با هویت ملی و تمامیت ارضی و با استناد به “فقدان مبانی حقوقی الزام آور” با چند زبانه کردن نظام آموزشی مخالفت می‌کنند که از مهمترین استدلال‌های مخالفان عبارتست از:

– آموختن زبان دوم (زبان غیر مادری) در مدرسه‌ را نباید بعنوان یک تجربه‌ غیرعادی فرموله کرد که این ادعای فرضی به بحث آموزش به زبان مادری ارتباطی ندارد، نقد آموزش به زبان غیرمادری به معنی “غیرعادی دانستن موضوع آموختن زبان دوم در مدرسه” نیست، کودک می‌تواند در روند آموزش، علاوه بر سوادآموزی (خواندن و نوشتن زبانی که با آن صحبت می‌کند) یک یا چند زبان دیگر را هم یاد بگیرد. مساله اصلی اینست که کودک آموزش را با چه زبانی شروع کند، چگونه باید سیستم آموزشی را چند زبانه کرد و زبان میانجی را در چه سنی و با چه ترتیباتی باید در نظام آموزشی وارد کرد.

-هویت ملی را باید در تجربه‌های مشترک تاریخی و فرهنگی بنا کرد نه بر اساس زبان واحد،  تاکید بر تجربه‌های مشترک تاریخی و فرهنگی در تشکیل هویت ملی برای این است که استدلال “ضرورت آموزش به زبان مادری، از جمله، برای ارج نهادن به هویت‌های ملی/قومی متمایز از هویت فارسی در ایران” بی اعتبار شود،  اما مشکل اینجاست که نه اصرار بر چند زبانه کردن نظام آموزشی و اداری، بلکه اصرار بر تک زبانه نگاه داشتن نظام آموزشی و اداری نگاهی به هویت ملی است که بر مبنای یک زبان واحد تعریف و بنا می‌شود، فرض تنها یک زبان واحد بعنوان پیش‌شرط ضروری برای تاسیس دولت ملی، فرضی نادرست است زیرا کشورهایی وجود دارند با درجه بالای همبستگی ملی که بیش از یک زبان رسمی دارند و اصولا “زبان ملی” در کشورهای چندزبانه عنوانی فاقد معنا است، در ایران نیز باید به همه زبان‌ها در محل سکونت گویشوران آنها رسمیت داده ودر نهاد آموزش، سیاست و اداره محلی از آنان بهره مند شده بر حسب تشخیص و پیشنهاد متخصصان و رای موافق مردم یک یا چند زبان را به عنوان زبان میانجی در سطح ملی انتخاب کرد،

-گفتمان حق آموزش به زبان مادری دریافتی را بازتولید می‌کند که زیربنای تمسخر‌های اجتماعی در مورد “به‌سختی” فارسی حرف زدن کسانی ست که فارسی زبان اول‌شان نیست و بنا بر این مدعا، گفتمان حق آموزش به زبان مادری با به حاشیه راندن زبان فارسی در امر آموزش، در عمل “به سختی فارسی حرف زدن افراد غیر فارس” را تشدید می‌کند و این موجب تمسخر بیشتر است که  این برداشت  هم نادرست است، چرا که زیربنای تمسخر‌های اجتماعی و جوک‌های مبتنی بر “دشواری در فارسی صحبت کردن”، یگانه سازی و تقدس بخشیدن به زبان فارسی و “دگر سازی” سایر زبان‌های رایج در ایران است. این تمسخر نه ناشی از به رسمیت شناختن زبان‌های غیرفارسی بلکه از رهگذر چند زبانه کردن نظام آموزشی که محصول کنار گذاشتن سایر زبان‌ها و بدوی و ایلیاتی معرفی کردن آن‌ها است شامل میشود.

– گفتمان حق آموزش به زبان مادری روی تفاوت‌ها بیشتر از مشترکات تاکید می‌کند. اما ”اشتراکی” در کار نیست که بر آن تاکید شود یا نه. زبان فارسی تا پیش از تاسیس دولت ملی مدرن در ایران، برای سال‌ها زبان دیوانی و ادبی انتخابی ایرانیان بوده است، اما با نخستین مدرسه‌ای که به زبان فارسی در مناطق غیرفارسی زبان ایجاد شد و با تاکید بر آموزش انحصاری زبان و ادبیات فارسی، این انتخاب از بین رفت و اجبار و تحمیل و حذف و تحقیر جایگزین آن شد و با اجرای سیاست چند زبانی بر تنوعات و تمایزاتی تاکید می‌شود که از دل آن وحدت و همبستگی همچون یک انتخاب آگاهانه زاده می‌شود و اجباری که نزدیک به صد سال است بر آن تاکید می‌شود ویکی از سرچشمه‌های اصلی منازعات قومی است، کنار گذاشته می‌شود.

باید ابتدا با بخشیدن جایگاه برابر به زبان‌های مختلف در کشور، زبان فارسی را به جایگاه طبیعی خودش بازگردانیم و سپس انتخاب زبان یا زبان‌های میانجی در سطح ملی را به خود مردم بسپاریم. انتخاب زبان میانجی به شیوه دمکراتیک، هم حس تعلق به دنبال دارد و هم در شهروندانی که زبان یا زبان‌های میانجی ، زبان مادری آن‌ها نیست، حس مسئولیت ایجاد می‌کند.

راهکارهایی برای مقابله با قوم‌گرایی و اختلافات قومی و فرهنگی و زبانی قوم ها وجود دارد که میتواند موثر باشد  که از آن جمله اند:

1-تجدید نظر در نظام آموزشی کشور با هدف معرفی، پاسداشت، ارج‌گذاری، بزرگداشت و ترویج هویت و زبان وفرهنگ اقوام ایرانی بمنظور صیانت از آن،  2-معرفی، پاسداشت، ارج گذاری و بزرگداشت مظاهر هویت اقوام ایرانی،قهرمانان قومیت‌های مختلف دنیای ایرانی به عنوان قهرمانان ملی ایران ، شخصیت‌ها و قهرمانان اساطیری در رسانه ها،در مراکز آموزشی و مراکز فرهنگی کشور، 3-معرفی و بزرگداشت جشن های مختلف اقوام ایرانی به عنوان جشن های ایرانیان و نیز احترام به سنن، آداب و رسوم قومیت های ایرانی همچون غذا، رقص، پوشاک و…  4-گسترش شاهنامه خوانی به ویژه در نظام آموزشی کشور و در بین کودکان. 5-ارج نهادن به میراث فرهنگی، شناساندن جاذبه های فرهنگی و تاریخی و هویتی ایران در سطح جهانی، رفع موانع و ایجاد زیرساخت های لازم جهت گسترش صنعت گردشگری و جذب گردشگر خارجی، 6-معرفی تمامی زبان‌های اقوام بعنوان زبان‌های ایرانی و سعی در زنده نگه داشتن آنها، البته در کنار زبان پارسی.

نتیجه‌گیری : احترام به زبان مادری و حق بر آموزش آن در قوانین و مقررات ایران جز ء بدیهیات ومسلمات حقوق اقوام و ملل مختلف ایرانی به شمار می آید ، به طوری  دراصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کاملا شفاف و صریح در این خصوص آمده : ….. استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.“ همچنین اصول ۱۹ ، ۲۲ و ۲۳ این قانون با اشاره به برابری و هرگونه عدم تبعیض اجتماعی و فرهنگی و غیره به نوعی دیگر این حق مسلم بشری را مورد شناسایی قرار داده است، همچنین دولت ایران با الحاق به چندین معاهده بین المللی از جمله میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نیز کنوانسیون حقوق کودک که طبق ماده ۹ قانون مدنی در حکم قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی به شمار می آیند ، حق آموزش زبان مادری را بدون هیچ قید و شرطی به رسمیت شناخته است بنابراین در پذیرش حق آموزش زبان مادری در حقوق ایران هیچ تردیدی وجود ندارد.

آیا بر اساس ماده 2اعلامیه جهانی حقوق بشر مبنی بر عدم تبعیض های قومیتی، مذهبی، نژادی و زبانی و احترام به حقوق آنها وماده 26: حق تحصیل رایگان برای همه و حق برخورداری و تحصیل همگان از زبان مادری خود و بر اساس اهداف سند 2030 یونسکو خواستار تغییرات در نظام آموزشی کشور مبنی بر امکان تعلیم و آموزش دانش آموزان به زبان مادریشان و حق تحصیل آنها در دانشگاه در گروه حقوق ملت ایران بشمار نمی رود؟  باشد که تمامی مسئولین آموزش و پرورش،معلمین مدارس و اساتید دانشگاه ها در مسیر ما را یاری نمایند.به امید ساختن و داشتن فردایی بهتر.

برای بخش پایانی این نشست یک بحث آزاد با موضوع “کولبری در مناطق مرزی کشور” پیش بینی شده بود که با مشارکت میهمانان حاضر و فعالان حقوق بشر برگزار شد و در آغاز مسئول کمیته اقوام ( خنم جعفری ) در مورد چگونگی بروز پدیده کولبری در مناطق مرزی ایران سخن گفته  و توضیحاتی نسبت به حمله به کولبرها و کشتار آنها در مرزها بیان فرمودند وسپس آقایان آقایان رسول عباسی زمان ابادی، سیاحی، ابوطالبی، نوروزی و محمودزاده پیرامون اخبار و مشکلات کولبری  و ارائه راه حل های مناسب جهت جلوگیری از کشتار کولبران و به رسمیت شناختن این شغل در مناطق مرزی ایران سخنرانی نمودند که با توجه به اهمیت مطالب ارائه شده پشنهاد میشود شما خواننده گرامی نیز با مراجعه به لینک زیر و پس از آگاهی بیشتر نسبت به مشکلات بیشمار این گروه از هموطنان، با ارائه  نظرات و پیشنهادات خود به ما بپیوندید تا بتوانیم به یاری هم گامی هرچند کوتاه برای حل این مهم برداریم.

http://azadegy.de/jalasehaghvam3aug2019/bahseazad.mp3

در انتهای این بخش از برنامه مدیر جلسه ضمن خاتمه این نشست از حضار دعوت نمودند تا در گردهمائی اعضای کمیته کارو کارگران که در دقایقی دیگر آغاز خواهد شد حضور یابند، ایشان همچنین اعلام نمودند که کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی صمیمانه سپاسگزار عزیزانی است که با حضورشان جلسه ای مفید و ارزشمند را رقم زدند که عبارتند از خانم ها و آقایان مهناز احمدی، محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی، خانم آوا صادقی، ناصر نوروزی بارکوسرایی، احسان زندی لک، منوچهر شفائی، صدیقه جعفری، شبنم رضاوند، محمد ابوطالبی، الناز اسدی صفا، حمیدرضاچناری، رحمان نبوی نژاد، محسن سیاحی، ابوالفضل پرویزی، آزاد بهرامی، رضا عباسی، رسول  و رضا پرویزی، سیدفرید هیبت اللهی، شاهین پرواز و امیر ابطحی.

کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایران