محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی روز14سپتامبر در نشست دیگری از کمیته اقوام «کانون دفاع از حقوق بشر در ایران» حضور داشتم که مدیریت آن را خانم بهار ابراهیمی برعهده داشتند و برخلاف جلسات پیشین در دقایق آغازین تعداد معدودی از یاران و همکاران حضور داشتند، پیش بینی می شد که این جلسه با تاخیر برگذار گردد اما با توجه به حضور کلیه برنامه گذاران و طبق ساعت تعین شده در فراخوان، این بار هم راأس ساعت 15 بوقت اروپا شروع بر نامه توسط مسئول جلسه اعلام شد وپس از دقایقی چند، بر تعداد افراد افزوده گردید .
در ابتداخانم ابراهیمی پس از سلام و خوش آمدگویی نسبت به حاضرین از آقای آزاد بهرامی که مسئولیت “گزارش اخبار نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در مرداد ماه را عهده دار بودند دعوت نمودند تا تریبون را در اختیار بگیرند که متاسفانه با توجه به مشکلات ناشی از اینترنت، سخنان آقای بهرامی بعلت قطعی مداوم صد، نامفهوم بود او لذا با تاخیر به انجام رسید، اما فایل صوتی تهیه شده از این گزارش خبری گنجانده خواهد شد که میتوانید به کلیه این بخش از برنامه گوش فرا دهید، گزیده هائی از متن اخبر ها ی ارائه شده :
اعدام ها : یک زندانی بنام سیدرضا دباغ ۳۴ ساله از اهالی کاشمر که بابت اتهام مرتبط با مواد مخدر در زندان کاشمر، یک زندانی متهم به “قتل” بنام (ص-ع) ۲۶ ساله در زندان بابل، دو زندانی دیگر مرتکب قتل شده بودند در زندان مشهد، یک زندانی بنام (م-ح) در خدابنده و….
بازداشت ها :وحید قدیری ۲۱ مردادماه توسط نیرهای امنیتی در استان اردبیل، بازداشت ۱۰ تن از شهروندان حاضر در یک مراسم عروسی به جرم مختلط بودن در جویبار، بازداشت دو شهروند از اهالی روستای نی از توابع شهرستان مریوان بنامهای آرام نیک پی ۲۵ ساله، و عبدالله بشتام ۲۳ ساله، بدون ارائه حکم قضایی و ….
شکنجه ها:، تیر اندازی مستقیم به کولبران و سوختبران: محرومیت ها: ووو که با توجه به حجم زیاد گزارشات خبری ،ازعلاقه مندان دعوت مینمائیم نسبت به دریافت اخبار از طریق سایت اینترنتی زیر اقدام فرمایید. http://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=11375
در بخش بعدی برنامه آقای حمیدرضا چناری حضور داشتند که برای اولین بار به “بررسی هدف 4 از اهداف 17 گانه سند 2030 یونسکو و مقایسه آن با قانون اساسی ایران”پرداخته و ضمن عرض سلام و ادب خدمت همه همکاران و معرفی خود،با مقدمه ای از معرفی سند 2030 یونسکو و چگونگی اهداف این سند گفتند:
همه شما و بویژه همکاران بارها اسم این سند را شنیده اید ومطمئن هستم که نسبت به آن آشنائی دارید، ولی در مقدمه کوتاه اجازه بدهید توضیح دهم که نهادهای متخصص سازمان ملل و جامعه مدنی سپتامبر ۲۰۱۵ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، دستورکار اهداف این سند را برای پانزده سال آینده یعنی سال ۲۰۳۰ تصویب کردند که به همین دلیل هم نام این سند را 2030 قرار دادند.
این سند دارای 17 هدف کلی و ۱۶۹ هدف ویژه و یا درحقیقت بند و تبصره است و من با توجه به آگاهی شما و فرصت اندکی که داریم فقط بسنده میکنم به توضیح برخی از اهداف 17 گانه این سند مانند زندگی بدون گرسنگی، بدون فقر، انرژی ارزان ، کاهش نابرابری، برابری جنسی، سلامتی مطلوب، آب سالم و بهداشت، کیفیت آموزش، استفاده امن از منابع و ….چرا که قصد بنده پرداختن به هدف شماره 4 این سند است یعنی کیفیت آموزش .
در هدف4 سند آمده است که باید آموزش با کیفیت برای همه میسر و مساوی باشد و فرصتهای یادگیری برای همه در تمام طول عمر فراهم شود که پیشنهاد میکنم به عزیزان این سند را بطور کلی مطالعه کنند و ببینند که اگر دولتمردان این اهداف را در برنامه ها و قوانین و عملکرد های خودشان منظور کنند با چه گلستانی روبرو خواهیم شد و اگر اجازه دهید بندهای هدف 4را با هم مرور کنیم تا بدانیم هدف 4 سند 2030 یونسکو چه می گوید و می خواهد؟
بند 1 – تا سال 2030میلادی ، باید تضمین شود که تمامی دختران و پسران دوره آموزش ابتدایی و متوسطه را ، بصورت آزاد، برابر و متناسب به پایان برسانند که منجر به نتایج یادگیری موثر و مناسب شود، همانطور که گفته شد، این تنها یک بند از اهداف سندی است که ایران با کل آن مخالفت میکند دلیل اینگونه مخالفت ها را میتوان با نگاهی گذرا به عناوین درج شده در داخل سایت هائی با عناوین زیردریافت کرد: «بازماندن ۵۰ درصد دختران از تحصیل در مناطق مرزی»، «بازماندن دختران شوشی از تحصيل به خاطر معلم مرد»، «بازماندن بیش از ١٥٠ هزار دختر ایرانی از تحصیل»، «دختران، پای دار قالی یا تحصیل»، «ازدواج اجباری و فقر» و «عوامل بازماندن دختران از تحصیل» .
در بند 2 آمده است که تا سال 2030میلادی ، باید تضمین شود که همه دختران و پسران به رشد کیفی دوران نوپایی، مراقبتهای ویژه و آموزش پیش دبستانی دسترسی دارند تا جایی که برای آموزش ابتدایی آماده شده اند . اما در 9 خرداد امسال معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش می فرمایند که هیچ الزامی برای گذراندن دوره پیش دبستانی برای ثبت نام در مقطع ابتدایی نیست یعنی اصلا لازم نیست، از دیدگاه مسئولان برای دختران ما جز رعایت حجاب هیچ چیز دیگر ضرورت چندانی ندارد، توجه و اهمیتی که برای حجاب کودکان پیش دبستانی و حتی در سال آخر مهد کودک قائل میشوند بسیار بیشتر از توجه به مواد آموزشی آنهاست.
بند 3- تا سال 2030میلادی ، باید تضمین شود همه زنان و مردان به آموزش فنی، حرفه ای و عالی از جمله دانشگاه،دسترسی مقرون به صرفه و با کیفیت دارند. عجب خوب معلومه قبول نمی کنند ،مگر امکان دارد که از شهریه های کلان مثلا دانشگاه های ریز و درشت آزاد که بدون هیچ گونه امکانات و استاد آگاه در دورترین روستا هم تاسیس شده چشم پوشی کرد؟
بند 4 – تا سال 2030میلادی ،باید تعداد جوانان و بزرگسالانی که مهارتهای مرتبط از جمله مهارتهای فنی وحرفه ای را دارند برای استخدام، اشتغال و کارآفرینی افزایش چشمگیر و قابل ملاحظه ای داشته باشد.
توضیح لازم اینکه اگر با دقت به این اهداف توجه کنیم در معنا و مفهوم این اهداف باید ها نهفته است هرچند که در اصل تصویب نامه کلمه باید قید نشده است.
و این در حالی است که معاون آموزش و پروش در تاریخ 30مرداد98 ابرازداشتند: در سال تحصیلی جدید با توجه به حجم بالای بازنشستگی معلمان، دغدغه نیروی انسانی جایگزین داریم.
برنامه ریزی مسئولان آموزش و پروش که همواره کوتاه مدت بوده است و هر ساله در فکر ساماندهی نیروی انسانی برای همان سال هستند بنابراین نیروهای غیر حرفه ای و غیر متخصص را برای تربیت نسل آینده به کار خواهند گرفت، ایشان در ادامه می افزایند که ما باکمبود یکصد هزار معلم در سال تحصیلی جدید روبرو هستیم .
بند 5 – تا سال 2030میلادی ، باید به حاشیه راندن جنسیتی در آموزش محو شود و دسترسی برابر به همه سطوح آموزشی و تعلیمات حرفه ای برای تمامی اقشار آسیب پذیر از جمله افراد دارای معلولیت، بومیان و کودکان دروضعیت آسیب پذیر تضمین گردد.
کجا؟ در مدارس کپری؟ در مدارس خشت و گلی؟ در مدارسی که بچه ها را عین بار… ، ببخشید که که نمیتوانم اسمش را بکار ببرم سوار وانت میکنند تا از این روستا بروند روستای کناری در دل کوه و دردل تپه ها و برروی زمین بشینند و درس بخوانند؟ مدرسه هائی که در آنسوی رودخانه ساخته شده و تنها وسیله رد شدن دانش آموزاش از این رودخانه یک قلاب است و دو متر طناب؟ وآنوقت تعلیمات حرفه ای برای معلولان؟ معلولان ایران در سایه بی کفایتی مدیران و مسئولان کشور حتی در تهران به این بزرگی هم از امکانات شهری محروم هستند! کدام امکانات؟ کدام پیاده رو سالم؟ کدام پل مسطح برای گذر کردن ویلچر؟ معلولان ایران حتی از اتوبوس هم نمیتوانند استفاده کنند!!!
بند6 – تا سال 2030میلادی ، باید تضمین شود که تمامی جوانان و بخش قابل توجهی از بزرگسالان اعم از زن و مرد ، ادبیات و ریاضیات را آموخته باشند.
و در نهایت بند 7 – تا سال 2030میلادی ، باید تضمین شود که تمامی آموزش گیرندگان، دانش و مهارت لازم برای بهبود توسعه پایدار را کسب میکنند از جمله از طریق آموزش برای توسعه پایدار و زندگی پایدار، حقوق بشر، تساوی جنسیتی، ارتقای فرهنگ صلح، منع خشونت، شهروندی جهانی و احترام به تنوع فرهنگی و همکاری فرهنگی برای توسعه پایدار.
همانطور که آقای خامنه ای در دیدار با معلمان گفته اند اهداف این دستور بر باید ها استوار است و باید از اول ژانویه ۲۰۱۶ در کشورها به مرحله عمل در آید، اما ایشان و بطور کلی دولت و مجلس مخالف با کل آن است.اگر چه در ابتدا گفتند پی گیری می کنیم، بعد گفتند با بعضی از اهداف این سند مخالف هستیم و …اما در نهایت آقای اسحاق جهانگیری معاون رئیسجمهور، در تابستان 1396 اعلام کردند که تمامی تصمیمهای هیئت دولت دربارهٔ پیگیری سند ۲۰۳۰ لغو شد.ایان برسانند که ایشان فرمودند: این سندها مخالف تاریخ و فرهنگ ایران است ودستهایی پشت سازمان ملل دارند برای همه چیز ملل دنیا منظومه فکری تنظیم میکنند. این غلط است، معیوب است؛ اینها چه حقی دارند که دربارهٔ سنت کشورها اظهارنظر کنند؛ همه اش هم «باید» است، نخیر اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوبِ، ویرانگر و فاسدِ غربی بتواند اعمال شود.
دوستان عزیز می دانید چرا این اهداف فاسد است؟ معیوب است و غیر قابل قبول برای جامعه ایران است؟ چون در هدف 4از اهداف 17 گانه سند 2030 یونسکو آمده است :آموزش با کیفیت برای همه میسر و مساوی باشد و فرصتهای یادگیری برای همه و در تمام طول عمر فراهم شود، فاسد است چون درهدف 5 به اصل برابری جنسی اشاره دارد و می گوید به برابری جنسی برسیم و تمامی دختران و زنان قدرتمندتر گردند، آری این سندها مخالف تاریخ و فرهنگ ایران است، زیرا ما بیش از40 سالست که قوانین و سنت های پوسیده و قرون وسطائی، تار و پود وجود زنان و دختران مان را در بر گرفته است، تا آنجا که از ابتدائی ترین حقوق خویش محروم هستند:( حق انتخاب لباس و حجاب؛ حق انتخاب شغل، حق انتخاب رشته تحصیلی، حق انتخاب رشته ورزشی، حق خواندن و نواختن موسیقی، حق دوچرخه سواری، حق ورود به ورزشگاه ) و هزاران نبایدهائی که 40 سال است بر دختران و زنان ما اعمال میشود، بیاد بیاوریم اسید پاشی های گاه و بیگاه را بیاد بیاوریم، سحر خدایاری را، ایضا” بسیاری از این نباید ها حتی در قانون اساسی هم نیست، مثل منع ورود به استادیوم های ورزشی مثل منع دچرخه سواری و…
اهداف 4 و 5 نه ،بلکه به اصل 30 در قانون اساسی کشور اشاره کنیم که می گوید : دولت موظف است وسایل آموزش وپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازدو وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفائی کشور به طور رایگان گسترش بدهد، و بعد فرشاد خیراندیش“ ٣٢ سالەبە دلیل عدم توانایی مالی برای پرداخت هزینه درخواستی ناچیز مدرسه فرزندش یعنی ٨٠ تومان، درجوانرود با خوردن سم خودکشی می کند، واقعا تحصیل به چه قیمت ؟
به قیمت از دست دادن جان دختر بچه ها بدلیل نداشتن امکانات گرمایشی و آتش گرفتن کلاس درس بچه ها بوسیله بخاری نفتی و هیزمی ؟به قیمت گذر از جاده های صعب العبور شهرستان بشاگردی با وانت و پرت شدن دانش آموزان بر سر پیچ ها در جاده؟ به قیمت گذر از روی روخانه با طناب بله؟ دانش اموزان روستای انجو در چهار محال بختیاری برای رفتن به مدرسه محکوم به عبور از رودخانه ای هستند که شاید آن روز پایان زندگی آنها باشد؟ به قیمت تحصیل دانش آموزان در مدرسه کپری و همنشینی با عقرب درروستای میشی که در فاصله 56 کیلومتری ایرانشهر در سیستان و بلوچستان قرار دارد ؟ واقعا بودجه ای که به این استانها تعلق میگیرد چه میشود ؟ و در کدام بخش هزینه می گردد؟ کجای این موارد منطبق با حقوق بشراست که دولتمردان مدعی اجرای آن هستند ؟
در پایان از حضور همه شما دوستان و همکاران گرامی که حوصله بخرج دادید و به صحبتهای من گوش فرا دادید کمال تشکر را دارم و به امید ایرانی آباد.
در پایان سخنان آقای چناری دقایقی هم اختصاص به پرسش و پاسخ حضارداشت و سپس خانم مهناز احمدی “قطعه شعری زیبا و قابل تأمل از استاد شهریار”را به شیوائی قرائت کردند که در زیر میخوانید:
جای آن دارد که ریزد خون ز چشم روزگار درعزای کشور دارا و خاک مازیار
میهن برزین و خاک برمک و ملک قباد کشور آذرگشسب و سرزمین شهریار
پایگاه پاک دینان، مأمن آزادگان سرزمین رستم و جولانگه اسفندیار
مسکن ابن مقفع، جایگاه بوعلی پرورشگاه غزالی، معرفت را پود و تار
مهد بو مسلم، که از شمشیر و از تدبیر او در کف عباسیان آمد زمام اختیار
بیشه ی یعقوب لیث، آن شیر میدان های جنگ نکه نامش هست تا پایان عالم استوار
زادگاه سربداران کز پی کسب شرف از وطن کردند اقوام مغول را تار و مار
یا رب این ایران من با آنهمه فر و شکوه یا رب این ایران من با آنهمه عز و وقار
اینچنین پر بسته و دلخسته و زار و نژند اینچنین افسرده و پژمرده و زار و نزار
ای زبانم لال، گردد نام فردوسی خفیف ای دو چشمم کور، کافتد نام حافظ زاعتبار
شاه دزدی رفت و در دنبالش آمد گند دزد تاج داری رفت و آمد در پیش عمامه دار
چکمه پوشی رفت و آمد بعد از آن نعلین پوش شهسواری رفت و آمد در پی او خرسوار
هر طرف دستار می بینی رسن اندر رسن هر طرف عمامه ها یابی قطار اندر قطار
اشکم این لاشخورها کی بود سیری پذیر کی بود در کار این دستار بندان بند و بار
در لباس دین ولی این عده دنیا پرست در پی تاراج ملت بدتر از قوم تتار
بهر تقسیم غنائم با هم اندر کشمکش بهر توزیع مناصب با هم اندر گیر و دار
نغمه ی وا محنتا گردیده از هر سو بلند بانگ واویلا به گوش آید ز هر شهر و دیار
تیرباران های دائم بر خلاف حکم شرع کشت و کشتار مداوم عکس امر کردگار
ابلهی بر ملک خوزستان زند دیوانه وش احمقی در خاک کردستان کشد دیوانه وار
اینهمه آدمکشی با نام اسلام ای دریغ اینهمه غارتگری با نام اسلام ای هوار
نیستند ایرانی اینها از عرب هم بدترند چون عرب را باشد از فرهنگ ایران افتخار
از عجم جز پاکی و اخلاص کی آمد پدید؟ وز عرب جز حیله و تزویر کی آمد به بار؟
دوستی هاشان بود با خصم ایرانی عیان دشمنی هاشان بود با خلق ایران آشکار
فر یزدانی خرد بر فرقشان مانند پتک پرچم ایران رود در چشمشان مانند خار
گشته بوعمار و بوهانی و صدها گند بو جانشین بویه و سیبویه و آل زیار
ارزش ریش این زمان در دیده بیرون از حساب قیمت پشم این زمان در دیده بیرون از شمار
بینم آن روزی که آید نوبت ملا کشی می کند آخوند بی نعلین از هر سو فرار
ابلهان را محفل است این یا بود دارالشیوخ؟ خبرگان را مجلس است این یا بود بیت الحمار؟
کسب قدرت می کنند اما برای نفس خویش وضع قانون می کنند اما برای انحصار
کی وطن در چنگ این خودکامگان یابد سکون کی وطن در دست این نابخردان گیرد قرار
ای که هستی در دیار ما حقیقت را ستون! ای که هستی تو در این کشور شریعت را مدار!
ملت ایران ما چون گوش بر فرمان توست خلق آذربایجان چون باشدت فرمانگزار
دشمنان خلق ایران را ز دور هم بران! دوستان ملک ایران را به گرد هم بیار!
نیست باکی گر که جانم را بگیرند این خسان نیست پروایی شود گر پیکرم بالای دار
زانکه من جز نام ایرانی نمی یارم به لب زانکه من جز بهر ایرانی نمی گویم شعار
انتخاب خانم احمدی بسیار مناسب و منطبقق با دنیای امروزمان بود که بسیار مورد توجه همکاران قرار گرفت و پس از ایشان در بخش دوم نشست تریبون را به آقای سید فرید هیبت اللهی سپردند سخنرانی خود را عنوان “حق خودی،سهم ناخودی” آغاز کنند، و ایشان ضمن عرض سلام و ابراز شادمانی از فرصت پیش رو فرمودند:
قانون اساسی جمهوری اسلامی همزمان با انقلاب همراه با ایدئولوژی نژاد پرستی دربرابر ملت های ساکن جمهوری اسلامی بنا شد و قوانینی مانند ماده 15 یا 19 که مربوط به ملت های ساکن ایران است(تحصیل و یادگیری زبان مادری) هرگز اجرا نشد.
رژیم کنونی ایران همیشه ادعا بر تضمین حقوق تمام اقوام و اقلیتها داشته، درصورتی که حقیقت نابودی و محو فرهنگی،زبانی و حتی تابو شدن و تابو نشان دادن لباس محلی شدهایت بطور مثال زبانهای اقوام ساکن ایران:
طبق قانون زبان رسمی کشور زبان فارسی است و سیاست نهفته و نه اشکار نابودی زبان های دیگر ایران میباشد در مدسه، روزنامه، و مهدکودک ها که مهمترین مرکز یادگیری میباشد از زبانهای محلی هیچ خبری نیست و کودکان ما از همان ابتدا از یادگیری زبان مادری محرومند، حتی بزرگسالانی به دنبال همان سیاست ها، خواندن و نوشتن به زبان مادری خود را نمیدانند که باعث تاسف است.
انسان با زبان می اندیشد، هویت ملی خود را بیان میکند،شکوفا میشود و تاریخ قوم خود را ورق میزند.
بدون شناخت و آشنایی با زبان نمیتوان هویت فرهنگی خود را تعریف کرد و یا تاریخ خود را خواند و فهمید، حتی تخریب و سرقت آثار باستانی و تاریخی هم در محو فرهنگ جایگاه خود را دارد.
حمله به شخصیت های قومی هم که از اهداف اصلی رژیم بوده که با حمله و تخریب اشخاصی مانند دکتر قاسم لو وغیره از طریق رسانه های وابسته یا مدارس و غیره با هدف ارایه شخصیتی دور از واقعیت به مردم میباشد برای نگه داشتن مردم در بین مرزهای سکوت….
و حق اعتراضی هم وجود ندارد.
همچنین اعدام خفقان سیاسی، بازداشت و تبعید برای فعالین سیاسی توسط سپاه پاسداران و اطلاعات به نیت جلوگیری از اگاهی به حاشیه راندن اقوام ایرانی از جمله کرد،لر،ترک،عرب با سیاست به کار گیری فارسی زبانان در امور کشوری و اداری به وضوح نشانگر تبعیض علیه اقوام غیر فارسی زبان میباشد و باعث به حاشیه رانده شدن اقوام از بازار سیاست کشوری وتصمیم گیری برای کشور و ایرانیان شده است.
در دامه نشست، خانم ابراهیمی از آقای امیر ابطحی دعوت نمودند که قرار بود پیرامون “تحمیل اجباری به جای تسهیل رفاهی” (سیستان و بحران های آن) صحبت کنند و ایشان در ابتدا ضمن عرض ادب خدمت حاضرین سخنان خود را با برشماری مشلات عدیده در استان سیستان و بلوچستان اینگونه آغاز نمودند:
- مشکلات جاده ای: پهناورترین استان کشور تنها دارای 200 کیلومتر بزرگ راه می باشد و سهمش از آزاد راه صفر است.علت مهمتر که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته این است که در استان حمل سوخت قاچاق یکی از معضلاتی است که علاوه بر تبعات منفی زیاد برای استان، به افزایش تصادفات جادهای نیز دامن زده است، همچنین فواصل زیاد بین جاده ای و نبود امکانات استراحت و رفاهی در بین راه باعث خستگی رانندگان و در نتیجه بروز حادثه رانندگی میشود.
در واقع تنها استانی که به مجتمعهای خدماتی رفاهی آن اجازه داشتن پمپ بنزین داده نمیشود، سیستان و بلو چستان است و این موضوع گلایه سرمایهگذاران را بهدنبال داشته است از سوی دیگر 51 در صد مردم سیستانوبلوچستان ساکن روستاها هستند اما حتی در روستاهای بزرگ نیز پمپ بنزینی دیده نمیشود. این در حالی است که بیشتر روستاییان برای 4 لیتر بنزین زدن باید 50 کیلومتر مسیر طی کنند و این به خستگی آنها میافزاید.
- مشکل آب: هزار روستا در استان سیستان و بلوچستان با چالش جدی آب مواجه هستند و در حال حاضر روستاهای خیلی زیادی در استان بوسیله تانکر آبرسانی میشود. میزان دسترسی به آب بهداشتی و سالم در بخش بزرگی از روستاهای جنوب بلوچستان، بسیار پایین و چابهار با شاخص 23 درصد، پایین ترین شاخص دسترسی به آب آشامیدنی بهداشتی در سطح کشور را دارد، در حالیکه میانگین مطلوب کشوری آن بالای 90 درصد است.
خشکسالی معضلی که به دنبال خود، مجموعه ای از آسیبهای محیط زیستی و اجتماعی را به همراه دارد. از انقراض گونههای جانوری تا مهاجرت مردم برای یافتن ذرهیی آب. آب هامون کاملا خشک شده و این رخداد، دامداران، عشایر، صیادان و کشاورزان حاشیه تالاب را با مشکلات بزرگی مواجه کرده است. شمال استان سیستان بلوچستان، وابسته به آورد آب رودخانه هیرمند است که امسال متاسفانه هیچ آوردی نداشته است و به همین دلیل در شمال و جنوب استان، با خشکسالی شدید روبهرو هست. کم آبی به حدی است که در بخش شمالی، به دلیل آورد آب صفر هیرمند، زمینهای کشاورزی که به زیر کشت رفته بود، عملا بیحاصل شد و زحمات کشاورزان از بین رفت. ضمن اینکه در بخش دامداری نیز خسارات بسیاری به مردم وارد شد.
قابل انکار نیست که آب و هوای گرم و خشک به ایجاد خشکسالی کمک میکند، اما کشوری مثل اسرائیل در سالیان نه چندان دور با مشکل کم آبی و خشکسالی رو به رو بوده است که با برنامه ها و طرح های علمی، الان به یکی از خوش آب و هوا ترین مناطق تبدیل شده است. در واقع در ایران سیاست به کمک رشد سریع خشک سالی آمده است.
- کار و جوانان: بیکاری عمدهترین دلیل مشکلات مردم این استان است.استان سیستان و بلوچستان بر اساس آمار رسمی فقیرترین استان ایران است. متوسط میزان پسانداز در سال ۹۶ در ایران هشت میلیون تومان بود اما در سیستان و بلوچستان میزان متوسط میزان پسانداز هر نفر سه میلیون تومان.
نرخ بیکاری این استان ۳۹% است. بعضی از آنها که کار ندارند به قاچاق سوخت روی میآورند، کاری بسیار خطرناک که بازی با مرگ است.نه صنعتی در این استان وجود ندارد، نه کشاورزی رونق دارد و این وضع هر روزبدترمیشود.
برخی تحلیلگران معتقدند حکومت شیعه ایران به طور نظامند مردم این منطقه را که اغلب سنیاند در حاشیه فقر نگه میدارد. نگاهی به وضعیت برخی دیگر از استانهای سنینشین ایران از جمله کردستان و قسمتهایی از خوزستان که تقریبا با همین مشکلات دست به گریبانند میتواند شاهدی بر این مدعا باشد.
- مشکلات تحصیل: یکی از مسایلی که خیلی اهمیت دارد موضوع بیسوادی است، بهطوری که اکنون در استان با جمعیت2 میلیون و 850 هزار نفر جمعیت، 120 هزار کودک بازمانده از تحصیل وجود دارد و فقط در شهر زاهدان 24 هزار نفر بازمانده از تحصیل هستند.قسمت عمده مدرسههای این استان خشتی و کپری است. در واقع۳۰% از مدرسههای کل ایران خشتی و کپریاند.
یک هفتم کودکان بازمانده از تحصیل در این استان زندگی میکنند که اغلب به دلیل فقر و نبود امکانات آموزشی نمیتوانند به مدرسه بروند. متوسط فاصله مدرسههای روستایی در سیستان و بلوچستان ۳۰ کیلومتر است. شاید باورکردنی به نظر نرسد اما یکی از دلایل افت تحصیلی یا کلا ترک تحصیل دانشآموزان این استان ضعیفبودن چشم و عدم توان مالی دانش آموزان جهت خرید عینک است.
دولت به صورت دائم برای تامین نیازهای آموزشی در مناطق محروم به ویژه سیستان و بلوچستان از خیرین کمک میخواهد. آنها حتی برای تهیه عینک برای دانشآموزان از “اهداکنندگان ملی و بینالمللی” کمک خواستهاند. این در حالی است که هر سال قسمت عمدهای از بودجه آموزش و پرورش پرداخت نمیشود. 5. مشکلات گاز
مشکل گاز یکی از مهمترین معضلات بلند مدت سیستان و بلوچستان است که به شکل چشمگیری توسعه منطقه را کند کرده، در حالی که دور افتاده ترین نقاط کشور از نعمت گاز بهره می برند اما این خطه از کشور شرایط متفاوتی دارد.بحران گاز، اقتصاد استان را به شدت فلج کرده است، کارخانه سیمان سیستان سالانه 110 هزار تن خروجی تولیدی را به خود اختصاص می دهد. اما نبود سوخت تا حد قابل ملاحظه ای باعث رکود این مرکز اقتصادی شده است در کنار مسئله فوق نبود گاز نارضایتی شدید عمومی را پدید آورده است.
بیشتر واحدهای تولیدی سیستان و بلوچستان به دلیل عدم پرداخت یارانه سوخت و اعمال نشدن معافیت های مالیاتی در آستانه ورشکستگی قرا دارند.
- بهداشت و درمان: استان سیستان و بلوچستان نیز از قاعده کمبود امکانات و نبود یا عدم جذب پزشکان متخصص و فوق تخصص مستثنی نیست به شکلی که این استان درمقایسه با بعضی از استانها ضعیف ترین استان کشور از نظر امکانات بهداشتی و درمانی است،
شهروندان سراوانی به خاطر نبود پزشک علاوه بر درد بیماری، باید رنج سفر به شهر ها و استان های همجوار را هم متحمل شوند.
این روزها مشکلات درمانی در شهرستان سراوان تبدیل به قصه پرغصه ای شده که تمامی ندارد و نبود امکانات درمانی و بهداشتی در شهرستان سراوان از جمله نبود پزشک متخصص تا عدم امکانات باعث مشکلات زیادی برای مردم این منطقه شده است.
در اکثر شهرستان های این استان بخصوص سراوان مردم با کمبود مراکز درمانی مجهز، نبود پزشکان متخصص بخصوص متخصص گوش حلق وبینی، جراح مغز و اعصاب با توجه به حوادث ترافیکی که بسیار است و افرادی که نیاز به عمل جراحی اورژانسی مغز دارند و نظر به فاصله زیاد سراوان تا زاهدان که ممکن است بدلیل بعد مسافت، نوش دارو پس از مرگ سهراب باشد و باعث مرگ بیمار شود و همچنین لازم بذکر است گاهی بیمارستانهای زاهدان به بیماران اورژانسی پذیرش نمی دهند.
به راستی علت عدم همکاری مسوولان ذیصلاح شبکه بهداشت و درمان سراوان چیست؟ آیا تنها هدفشان اخذ هزینه های بالا از مردم است یا هدر دادن وقت آنها و یا اینکه بیماری مردم در انتظار صف های طولانی ویزیت عود کند و بازهم اینکه شاید بند پارتی در اینجا صدق می کند و چرا اما و اگر های دیگر
- سوء تغذیه: دستکم ۱۲ هزار و ۸۹۷ کودک در استان سیستان وبلوچستان از سوء تغذیه رنج می برند .
با توجه به این که استان از نظر شاخص های بهداشتی در پایین ترین سطح قرار دارد بنابراین محرومیت اقتصادی، پایین بودن سطح درآمد مردم و تغذیه نامناسب دوران بارداری سبب شده است، کودکان در طول دوران بارداری مادر و پس از آن دچار کاهش رشد و مشکلات تغذیه ای شوند.
استان سیستان و بلوچستان جزو ۷ استان محروم کشور در بحث سوءتغذیه است و در بین ۷ استان نیز محروم ترین می باشد که سوءتغذیه در این استان ۳ برابر میانگین کشوری است.
سوءتغذیه در کوتاه مدت باعث کم وزنی و در بلندمدت باعث کوتاه قدی می شود که در حال حاضر در مناطق جنوب استان دانش آموزان نسبت به هم سن های خود دارای قد کوتاه تری هستند و در آینده ی دور خیلی بیشتر می شود و اگر این روند ادامه داشته باشد، نسل های آینده در این استان قدشان بسیار کوتاه تر نسبت به مناطق دیگر کشور خواهد بود.
در حال حاضر کودکان کمتر از ۵ سال و مادران باردار به دلیل سوءتغذیه دچار فقرآهن نیز هستند که علت عمده سوءتغذیه، کوتاهی قد و فقر آهن در این استان به اقتصاد خانواده، فقر کشاورزی، سواد و بسیاری از فاکتورهای دیگر برمی گردد و عوامل متعددی باعث به وجود آمدن این مشکلات می شود.
در بخش دیگری از این نشست، از جناب آقای رحمان نبوی نژاد با موضوع “حقوق بشر و صلح جهانی” بعنوان آخرین سخنران این جلسه به مناسبت 21 سپتامبر روز جهانی صلح و دوستی دعوت بعمل آمد .ایشان در ابتدای امر فرمودند :
با درود فراوان بر همه ی منادیان ومبارزان راه صلح ، عدالت ، حق طلبی وآزادی خواهی در جهان .وبا درود بیکران بر روان پاک همه ی کسانیکه عاشقانه وآگاهانه در وادی حق طلبی گام نهادند و تلاشها کردند وهرگزدر راه اهدافشان نلغزیدند. بمناسبت 21 سپتامبر روز جهانی صلح، سخنرانی خودم را با عنوان حقوق بشر و صلح جهانی تقدیم شما عزیزان حاضر در جلسه کمیته دفاع از حقوق اقوام وملل ایرانی کانون می نمایم امید است ارزش شنیدن داشته باشد. در ادبیات وگفتمان های مختلف در گذشته ، غالباً صلح به معنای آشتی در جنک تعریف میشد. مراد ومقصود از مفهوم صلح صرفاً در نبود جنگ متصور ومحقق می یافت.یعنی اوضاع واحوالوشرایط زمان پس از پایان دادن به مناقشات ، درگیری یا جنگهای فیزیکی بود. که اصطلاحاً به آن صلح بیرونی یا صلح منفی هم می گفتند.
اما در دوران معاصر ، که با بروز وظهور بیشتر اندیشه های فرهنگی ،اجتماعی ،باورهای اخلاقی ،جهان بینی های فلسفی ، انسان گرا – اومانیسم ،ابعاد واصول دموکراسی ، مدرنیته وسایر گفتمان های سیاسی اجتماعی در جهان، با مفهوم صلح درونی یا صلح مثبت مواجه شدیم، آنگاه آمیختگی این دو صلح درونی وبیرونی به مفهوم ومبانی صلح جان دیگری بخشید.
با این نگاه بود که مفهوم صلح به داشتن شرایط آرام ، بی دغدغه وبهره مند شدن مستمر ازیک زندگی عاری از هرگونه تشویش ، اضطراب ، ترس ،نگرانی ویا کشمکش وناامنی اطلاق شد. به گفته باروخ اسپینوزا ، صلح دیگر به معنای نبود جنگ نبود، بلکه فضیلتی انسانی بود که از جان آدمیت مایه می گرفت. همانطوریکه آزادی نمی توانست به معنای نبود زندان یا زندانی نبودن باشد. مثل آن پرنده ای که بال وپرش را شکسته یا بسته اند،حال برای او دیگر در قفس بودن یا نبودن تفاوتی نخواهد داشت، چرا که مفهوم ومبانی آزادی او را سلب وساقط کرده اند.و او را از شوق وآرامش در حق پرواز خود محروم ساخته اند.یا وقتی با به بند کشیدن غیر قانونی وناعادلانه افراد یا نقض های مستمر حقوق ذاتی بشر در روز روشن، یک زندگی پر دغدغه ،مضطرب ،نگران ومشوش رابرای افراد رقم می زنند، دیگرنبودن جنگ در آن سرزمین با بودن سخت ترین نوع جنگها در آن، برای مردمانش تفاوتی ندارد.چون آنچه مهم است آن است که آن جامعه از صلح وآسایش وآرامش در حیات دور مانده است ومحروم شده است.
پس در هر کجا که پدیده هایی چون ، محرومیت از حق زندگی ،حق سلامت ،حق تأمین اجتماعی ،حق آموزش ، بهداشت ، هوای سالم ، آب سالم ،حق مسکن واشتغال و… وجود داشت ،یا خفقان ، نفی اعتقادات ،نفی اندیشه ، سلب آزادی ها ،تبعیض ،فقر ، گرسنگی ، تبعید ،مهاجرت های اجباری ،بی خانمانی ،آوارگی، حاکمیت حکومتهای مستبد وخودکامه ،حبس های نامشروع ، شکنجه ،بیماری ها وسایر بی حرمتی ها ی فراوان علیه افراد ، و دهها جنایات دیگر علیه بشریت وجود داشت. آنجا فضایی خواهد بود که به مراتب بیشتر از فضای آلوده به دهها جنگ وخشونت نظامی ، مسموم تر و فاقد صلح وآرامش وامنیت و زیست انسانی است.
امروزه علی رغم کاهش تعداد جنگهای نظامی مستقیم بین کشورها،به نسبت وسعت جغرافیایی وجمعیتی جهان ،اما متاسفانه مدام و به شدت شاهد نداشتن آرامش و عدم بهره مندی همگان از شرایط آرام در زندگی هستیم. هنوز فقر حاصل از عدم توزیع عادلانه ثروت ها ومنابع ، توسط قدرتهای حاکمه ، بیداد می کند. هنوز گرسنگی فراوان به جهت ظلم ظالمان، روزانه جان هزاران انسان را می گیرد. هنوز افراد وگروههای فراوانی هستند که به خاطر دفاع از حقوق وآزادی های اساسی وذاتی خود، دفاع از اندیشه واعتقادات آزاد خود ، یامبارزه با بی عدالتی مورد شدیدترین اذیت وآزارها قرار می گیرند ، و از داشتن آسایش وآرامش وامنیت در زندگی محرومند.یا داستان رنجآوارگی مهاجران وپناهجویانی که علی رغم میل باطنی شان ، جلای وطن وزندگی خود می کنند، مگر نه این است که در سرزمین و وطن اجدادی خود از حقوق طبیعی در داشتن یک زندگی آرام و امن محروم بوده اند، که به اجبار اقدام به ترک وطن کرده اند. رنج آوارگی انسانها دیگر فقط محصول یک جنگ فیزیکی نظامی نیست ، که پایان یافتن آن جنگ یا دیگر جنگها به منزله پایان یافتن همه ی آوارگیهای بشر قلمداد گردد.
پس هرگززیاده خواهی نیست ونخواهد بود که اگر معتقد باشیم به اینکه، نقض هر کدام از موارد و خواستن های حقوق بشر در هر کجای این جهان، خشت خشت بنای نا امیدی از حق صلح ،و سازنده قطعات سلاح زشت ومرگبار صلح ستیزی ونابودگر آرامش مردم این جهان است.
ازاینرو در کنار اندیشه های جهانی شدن ،رسانه وارتباطات ،کوچک سازیها ،یا اعمال میانجیکری و تلاشهای دیپلماسی برای صلح در جهان ، بهترین راه رسیدن به صلح پایدار وآرامش جهانی وزندگی عاری از خشونت ، ترور ، درگیری،تشویش ،اضطراب و ترس ، میتواند ارتقای سطح توجه به مبانی ، تضمینات و پایبندی همگان به رعایت حقوق بشر در تمام سطوح باشد . توجه به خاستگاههای بحق منادیان صلح وعدالت باشد ، وپاک نمودن جهان از وجود نظامهای استبدادی وخودکامه باشد تا بتوان در این مسیر به تحقق صلح جهانی امیدوار بود.
سازمان ملل متحد در 30 نوامبر سال 1981 بر اساس قطعنامه شماره 36/67 خود، روز 21 سپتامبر را بعنوان روز جهانی صلح نامگذاری کرد.هدف از این نامگذاری در عرصه جهانی ، آگاهی بخشی به آحاد مردم و فراهم ساختن زمینه های همکاری وهمراهی دولت ها، سازمانهای دولتی وغیر دولتی وفرهنگها وملیتهای جهان برای دستیابی به جهانی سرشار از صلح وآرامش است. زبان آتش وزندان زبان دشمنان صلح وصلح طلبان است باید انگیزه واندیشه صلح خواهی در ذهن همه ی انسانها زنده وپویا باشد و نسلهای بشری باید همواره مجهز به اندیشه مبارزه با صلح ستیزی،خشونت طلبی،جنگ افروزی،تروریست پروری، نسل کشی،حق نشناسی،آزادی کشی وحرمت شکنی های انسانها باشند. به امید آن روز بزرگ
متن زیر انتخاب دوم خانم مهناز احمدی “قطعه شعری از شاعر شهیار قنبری” بود که با کلامی دلنشین اجرا نمودند :
رُستنی ها کم نیست من و تو کم بودیم خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم گفتنیها کم نیست، من و تو کم گفتیم، مثل هذیان دم مرگ، از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم.
دیدنیها کم نیست، من و تو کم دیدیم، بیسبب از پاییز، جای میلاد اقاقیها را پرسیدیم. چیدنیها کم نیست، من و تو کم چیدیم، وقت گل دادن عشق، روی دار قالی، بیسبب حتی، پرتاب گل سرخی را ترسیدیم. خواندنیها کم نیست، من و تو کم خواندیم،
من و تو سادهترین شکل سرودن را در معبر باد با دهانی بسته، وا ماندیم من و تو کم بودیم، من و تو اما در میدانها اینک اندازه ما میخوانیم ما به اندازه ما میبینیم ما به اندازه ما میچینیم ما به اندازه ما میگوییم ما به اندازه ما میروییم
من و تو کم نه که باید، شب بیرحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم من و تو خم نه و درهم نه و کم هم نه که میباید با هم باشیم
من و تو حق داریم در شب این جنبش نبض آدم باشیم من و تو حق داریم که به اندازه ما هم شده با هم باشیم
گفتنیها کم نیست
مطابق معمول بحث آزاد بخش پایانی این نشست بود در بارۀ “مدافعان و ناقضان حقوق بشر در ایران” که با “مدیریت جناب آقای منوچهر شفائی” و با مشارکت میهمانان عزیز و فعالان حقوق بشر در بحث یاد شده برگزار گردید و نخست آقای شفائی توضیحاتی در مورد اینکه چه کسانی عنوان مدافعان و ناقضان حقوق بشردر ایران نام دارند مطالبی را بیان نموده و از میزان تاثیرگذاری مدافعان حقوق بشر در افشاگری موارد نقض حقوق ملت توسط رابطان و ضابطان جمهوری اسلامی و آگاه سازی مردم جامعه سخن گفته و سپس از حضار دعوت نمودند تا نمونه ها و یا دیدگاه ها و یا چنانچه خاطره ای در اینمورد دارند بیان کنند که تعدادی از حاضرین از جمله آقای محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی، خانم جعفری ناضر نوروزی بارکوسرابی، لیدا اشجعی، رحمان نبوی نژاد و …. نظرات و پرسشهائی را پیرامون موضع یاد ده عنوان نموده و آقای شفائی نیز در مقام پاسخگوئی بر آمده و یا به تکمیل نظرات مطرح شده پرداختند.
علاقمندان می توانند برای دریافت مجموعه برنامه های ارائه ده در این گردهمائی به آدرس زیر مراجعه نموده و با ما همراه شوند :
کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی صمیمانه سپاسگزار عزیزانی است که با حضورشان جلسه ای مفید و ارزشمند را رقم زدند.
با تشکر از مسئول جلسه خانم بهار ابراهیمی، منشی آقای محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی و نیز تمامی میهمانان و عزیزانی که ما را در این جلسه یاری نمودند از جمله خانم ها و آقایان: منوچهر شفائی، صدیقه جعفری، ناصر نوروزی بارکوسرایی که مسئولیت صدا برداری و ادمین جلسه را دارا بودند، لیدا اشجعی ، الناز اسدی صفا، امیر ابطحی، آواصادقی، حمیدرضا چناری، رحمان نبوی نژاد، آزاد بهرامی، سید فرید هیبت اللهی، فرشاد مرشدی، مهناز احمدی و فرزاد مرشدی .
کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملیت های مختلف ایران