نشست ماهانه اعضای کمیته اقوام

                                                                                        محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی

نشست 12 اکتبر اعضای کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی ساعت  15:00 به وقت اروپا  با حضور جمعی از اعضا، مسئولین کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و میهمانانی از سایر نقا جهان، به مدیریت آقای محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی در فضای مجازی  پالتاک برگزار گردید و تا ساعت 18:30  ادامه یافت.

نخست مسئول جلسه ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به حضار و میهمانان جلسه ، اسامی سخنرانان و موضوعاتی را که بدان خواهند پرداخت را برای حاضرین قرائت کرده و.سپس از سخنران اول آقای وحید حسن زاده ابراهیمی دعوت بعمل امد تا به تحلیل و بررسی” گزارش اخبار نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در شهریور ماه 98″ بپردازند، ایشان ضمن سلام و ابراز خرسندی بابت فرصت داده شده جهت سخنرانی فرمودند :

متاسفانه اخبار نقض حقوق اقوام با موضوعاتی نظیر اعدام ، خودکشی و خودسوزی ، کولبران و سوختبران و بازداشت ها در این ماه همراه بود که به اختصار به سمع شما می رسانم .

اعدام ها : درشهرهای بندرعباس، بروجرد،آذربایجان غربی 3 نفر، دراستان هرمزگان 4 نفر، دراستان سیستان وبلوچستان 2 نفر، و دراستانهای دیگر کشورمان حداقل 1 نفر اعدام داشتیم.لازم به ذکر است که در6 ماهه اول سال۲۰۱۹میلادی ۱۱۰ نفراعدام شدند و در دوهفته اول مهر نیز دستکم 22 نفر در ایران اعدام شده‌اند یعنی تقریبا هر روز دو نفر. بهتر بگویم در بند بند منشور حقوق بشر شما حتی یک مورد را یافت نخواهید کرد که بیانگر پایبندی مسئولین نظام جمهوری اسلامی به آن باشد البته در عمل و نه در شعار. ماده 1 . 2 و 3 وبطور نمونه برایتان قرائت میکنم، چنانچه سایر مواد یاد شده را نیز مطالعه کنید به صد ق گفتار من خواهید رسید.

نقض مادهٔ اول : تمام افراد بشر آزاد بدنیا میایند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل و وجدان میباشند و باید نسبت بیکدیگر با روح برادری رفتار کنند.

نقض مادهٔ دوم :هر کس میتواند بدون هیچگونه تمایز مخصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیدهٔ سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیهٔ آزادی‌هایی که در اعلامیه ذکر حاضر شده است، بهره‌مند گردد. بعلاوه هیچ تبعیضی بعمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضائی یا بین‌المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه این کشور مستقل، تحت قیومیت یا غیر خودمختار بوده یا حاکمیت آن بشکلی محدود شده باشد.

نقض مادهٔ سوم  :هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.

و خبر امیدوارکننده اینکه به لطف مردم خوش فکرکشورمان و با ایجاد کمپین های مختلف حقوق بشر ایران 55 نفر زندانی از اجرا احکام خود رهایی یافته اند که از این تعداد46 نفردراستان کرمان و 5 نفر دراستان خراسان و 2 نفر دراستان چهارمحال بختیاری و 2 نفر نیز در بندرعباس و گچساران را شامل می شود. به امید روزی که تمامی زندانی های اعدامی بخشیده شوند.

خودکشی و خودسوزی : یکی دیگر از معضلاتی است که اغلب جوانان ما با آن دست به گریبانند. و متاسفانه در بین زنان و دختران بیش از آقایان مشاهده می شود بر اساس آمارهای منتشر شده  درماه گذشته  26 نفر دست به خودکشی زده اند. خودسوزی یک زن جوان در بوکان، یک کودک 15 ساله و یک دختر ١٢ سالە در سقز، خودکشی سە شهروند از جملە دو نوجوان در سنندج، یک نوجوان ١٥ سالە در پیرانشهر، و  یک زن جوان در کامیاران، یک دختر ١٨ سالە در نقدە، یک زن در دهگلان  و 3 خودکشی دیگر در استان های خوزستان مازندران و خراسان انجام شده است. همانطور که قبلا نیز اشاره شده متاسفانه 14 نفر از کل تعداد این آمار به خانم ها تعلق داشت وسن خودکشی و خودسوزی ها از12 سال تا 50 سال  را در بر   گرفته است که این نقطه بسیارتاریکی و تامل برانگیز درتاریخ حقوق شهروندی است که بازهم متاسفانه از رشدی چشمگیر برخوردار است.

نقض مادهٔ 22 اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر کس بعنوان عضو اجتماع حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است بوسیله مساعی ملی و همکاری بین‌المللی حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمهٔ مقام و نمود آزادانه شخصیت او است با رعایت تشکیلات و منابع هر کشور بدست آورد. به امید آن روزی که شاهد چنین رویدادهایی در کشورمان نباشیم.

کولبران وسوختبران : کشته شدن یک سوختبر بلوچ با شلیک مستقیم سپاه در مرز کلگان ، زخمی شدن دو کولبر در مرزهای ارومیە، یک کولبر در شهرستان خوی، کشته و زخمی شدن دو کولبر در سردشت، کشتە شدن یک کولبر در مرزهای پیرانشهر، شلیک مستقیم ماموران یگان امداد به یک شهروند بلوچ در مسیر گراغه ۵۰ کیلومتری زاهدان،  یک سوخت بر در شهرستان قصرقند، شلیک مستقیم به یک صیاد در قشم و به اتوموبیل دونفر در یکی از روستا های مهاباد. در شهریور ماه 10کولبر زخمی، و3 کشته درکردستان،  یک کشته درسیستان و بلوچستان، 2 سوختبر زخمی و یک سوختبر کشته،   و در مهاباد نیز2 جوان مهابادی براثر شلیک مستقیم نیروهای مسلح کشته شدند و یک صیاد در قشم براثرشلیک مستقیم نیروهای امنیتی جان باخت.

نقض ماده 23 اعلامیه جهانی حقوق بشر : هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نماید، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد.

واما  اصل 19 قانون اساسی که مسئولا نسبت به مفاد آن کور و کر و لالند می فرماید:  مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.

ومن عرض میکنم که اگر مسولین فقط به رعایت این اصل بپردازند دنیای پیرامون اقوام و ملل ایرانی از هر نظر بهشت خواهد شد.

اما وقتی مشکلات اقتصادی، نبودن شغل مناسب و متناسب با تحصیلات افراد، تورم وعدم توزیع امکانات مناسب در استانها مخصوصا استانهای مرزی کشوربه وفور قابل درک و لمس است، افراد با ت.جه به پایین امدن ارزش پول ملی، برای امرار معاش دست به قاچاق کالا وسوخت میزنند دولت بجای درمان و رفع نیاز های شهروندان، صاحبان اینگونه مشاغل  نرا به رگبار گلوله می بندد و درحقیق خود به ثبت و ضبط اموال و احشام آنان می پردازد و اینست تنها راهکارعملی دولت جمهوری اسلامی ایران .

درپایان چمله ای کاملتر از «« ای داد از بیداد »» را نیافتم لذا صمیمانه پایان این بیداد را آرزومندم.

برای دریافت متن کامل این بخش خبری لطفا به لینک زیر مراجعه نمائید:

http://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=11622

در ادامه جلسه جناب آقای رحمان نبوی نژاد حضور داشتند که  به ” تحلیل وبررسی ماده 1 اعلامیه جهانی حقوق بشر وتطبیق آن با اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران “پرداخته،گفتند :

همانطوریکه می دانیم اعلامیه جهانی حقوق بشر، همواره از مهمترین اسناد عام وحقوق بین الملل است، که در قالب 30 ماده جامع عملاً به تشریح دیدگاهها ومواضع سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر می پردازد.

مواد 1 و 2 این اعلامیه به مفاهیم کرامت ، حرمت وشأن ذاتی انسانها وهمچنین به لزوم برخورداری همگان از آزادی ، برابری و برادری انسانها معطوف یافته است.موضوعاتی که هر کدام ازآن ،از بنیادی ترین حقوق ذاتی بشر محسوب میشوند. لذا تا وقتی این مفاهیم اولیه وبنیادی در جوامع نهادینه نشوند وهمگان اعم از دولتها وملتها وگروههای فعال سیاسی و اجتماعی ، این موضوعات را بعنوان اصول بدیهی ولایتغییر خود نپذیرند، هرگز نمی توان به تأسیس ابعاد حیات انسانی وتحکیم وتثبیت حقوق بشری امیدوار بود. راه رسیدن به صلح وآرامش وعدالت در جهان وحتی تا مرز زنده ماندن وزندگی کردن، در گرو میزان شناخت از حیثیت و کرامت ذاتی انسانها، اقوام ، ملل، ادیان وگروهها ودستجات مختلف انسانی است، ودرگرو میزان شناخت از آزادیها و دیگر حقوق طبیعی انسانها با تضمین کافی ولزوم رعایت و احترام به آنهاست. چراکه در غیر اینصورت در اثر فقدان وغفلت از این شناختها، از همان آغاز پیدایش زندگی، موجبات تحقیر وخواری بشر را فراهم کرده ایم وبه جای آن خشونت و رفتارهای غیر انسانی و وحشیانه را برای زندگی بشر نوید داده ایم.

ماده 1 اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید: ” تمام ابنای بشر آزاد زاده شده اند ودر حرمت وحقوق باهم برابرند.عقلانیت ووجدان به آنها ارزانی شده ولازم است تا با یکدیگر عادلانه وبرادرانه رفتار کنند.”

در تحلیل وبررسی مفاد این ماده از اعلامیه میتوان ابتدا تصریح کرد که تمام ابنای بشر آزاد زاده شده اند ، یعنی تمام فرزندان آدم ( آدمیزادگان) ذاتاً آزاد به دنیا آمده اند وهمچنان نیز می آیند،وبا این ویژگی خاص وذاتی می روند تا آزادانه وبا کمک گرفتن از نیروی عقل وخرد خود به تشخیص خوب از بد در زندگی فردی و اجتماعی بپردازند و نهایتاً آنطورکه خود تشخیص می دهند انتخاب نمایند.

با این وجود نخستین نتیجه گیری حاصله آن خواهد بود که انسان آزاد زاده شده است تا خود به اختیار انتخاب کند، نه برای او انتخاب نمایند وبا اجبار بر او تحمیل کنند.مطابق این حق طبیعی و بدیهی دیگر هیچکس نباید پیدا شود که چنین فلسفه روشن حق آزادی تبیین شده در خلقت بشررا نادیده بگیرد وبا توسل به زور واجبار وخفقان وسرکوب بخواهد این بشر آزاد بنا شده را به زیر یوغ بندگی وبردگی ببرد. تمام ابنای بشر آزاد زاده شده اند ، تا در انجام دادن یا ندادن افعال، گفتار ،اندیشه، عقیده واعمالشان آزادی اساسی داشته باشند. تا در انتخاب هایشان آزادی نظر وعمل داشته باشند. لذا هرگونه بازدارندگی ومانع ایجاد کردن در راه دستیابی آدمیزادگان به این حق مسلم خود، مصداق آشکار نقض،جرم وتجاوز عامدانه علیه انسانها محسوب میشود واساساً وکاملاً محکوم است.

 افزون بر این گفتار اینکه ، آزادی همواره دو مشخصه توأمان ولازم وملزوم دارد که یکی نداشتن مانع آزادی است و دومی امکان انجام آن عمل ، گفتار و دیگر مفاهیم آزادی است.

 میله های زندان از موانع آزادی است اما اگر در بیرون ازاین موانع آهنین ودیوار، باز مجال وامکان انجام آزادانه خواسته ها، عقاید ، نظرات و انتخابات افراد وجود نداشت با ضرس قاطع میتوان گفت که هنوز در آن سرزمین، آزادی محقق نشده است وهنوز انسانهای آن دیار آزاد نیستند.

در ادامه این ماده 1 از اعلامیه پس از عبارت ” تمام ابنای بشر آزاد زاده شده اند”  بلافاصله آمده است که ” در حرمت وحقوق با هم برابرند” حال این حرمت وحقوق کدام است که تمامی انسانها به محض تولدشان صاحب آن میشوند وباید دیگران، آنها را با هم برابر ببیند.

 پس این اعلامیه جهانی از همگان می خواهد همانطوریکه برای حق آزادی افراد، باید تمامی زمینه ها فراهم شود ، می بایست حرمت نگه داشتن انسانها وبرخورداری مستمر آنها از حقوق برابرنیز،نزد همگان تضمین گردد.چرا ؟

چونکه فلسفه خلقت بشر بر این شده است که آزاد زاده شود، با حرمت زاده شود وتوأمان با داشتن حق هم زاده شود( حق داشتن حق ( حق تمتع)). حرمت یعنی آبرو،عزت، احترام وتعظیم وتکریم، پس حرمت نگه داشتن افراد یعنی آبرو واحترام وعزت ذاتی فرد را حفظ کنیم.خلاف این اصل میشود اینکه، ناقضانی پیدا میشوندکه براحتی حرمت اشخاص را نادیده می گیرند وبا خشونت وسرکوب وتوهین وتحقیر، ذات ووجود آدمی را مورد بی احترامی وتعرض قرار می دهند.

تحمیل نظرات خود بر دیگران بی حرمتی است – نادیده گرفتن عقیده دیگران بی حرمتی است- مانع ایجاد کردن وترس ونگرانی ایجاد کردن برای افراد بی حرمتی است- حق دفاع ندادن به افراد بی حرمتی است – و انسان را به طریق مختلف به استضعاف کشاندن ومحروم کردن از نیازهای زندگی اوج بی حرمتی است.

لذا پیام روشن این اعلامیه ودیدگاه سازمان ملل بر این است که همه باید حرمت وحقوق همدیگر را رعایت کنند چون بدون هیچ تبعیضی همه برابرند.همچنین در بخش پایانی این ماده از اعلامیه آمده است که : “عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده است و لازم است تا با یکدیگر عادلانه وبرادرانه رفتار کنند.” خوب عقلانیت یا خردورزی در انسانها ،همان بکارگیری نیروی تعقل وخرد است برای حصول شناخت ،یعنی وقتی در بحث باورها وعقاید آمدیم با تشخیصمان ، باور وعقیده معقول وصحیح رامورد شناسایی قرار دادیم ، از عقلانیت نظری خود بهره گرفته ایم ویا اگر در حوزه اعمال ورفتارها توانستیم رفتار معقول ومنطقی خود یا دیگران را بشناسانیم ومعرفی کنیم ، آنگاه از راه عقلانیت عملی رفته ایم. پس با بروز وظهور نیروی عقلانیت است که میتوان شاهد نمایش رفتارهای عادلانه ویا برادرانه در حق همدیگر شد.علاوه بر عقلانیت از وجود وجدان هم بعنوان یکی دیگر ازقدرتهای ذاتی انسان در تشخیص ها وقضاوتهای صحیح ، بدرستی در این ماده  از اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد توجه واقع شده است.وجدان بیدار انسانها تأثیر بسزایی در احقاق حق های بشر داشته و خواهد داشت، چرا که در صورت بیداری این ارزانی عالم هستی بخش به انسان ، تشخیص ها و قضاوتها صحیح و عادلانه خواهند بودوروزبروز عرصه بر وجود ظالمان وستمگران ومتجاوزان به حقوق بشر، تنگ وتنگتر خواهد شد. ونکته آخر در بررسی این ماده از اعلامیه این است که این انسان آزاد، دارای حرمت وحقوق برابر است وقادر است تا با بهره مندی از نعمتهای عقلانیت ووجدان خود ، راه عدالت وهمزیستی مسالمت آمیز وبرادرانه ومتعهدانه در قبال دیگر همنوعان خود را بدرستی تشخیص وبپیماید ، چنانچه قدرتهای نامشروع ومستبد وتمامیت خواه اجازه دهند. حال در بخش تطبیق این ماده با اصولی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، بایدتصریح کرد که در متن قانون اساسی ما یک اصلی که تشابه صددرصدی با مفاد این ماده از اعلامیه داشته باشد وجود ندارد.اما در اصول مختلفی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نوعاً به ذکر عناوینی ازموضوعات مطرح شده در ماده 1 اعلامیه پرداخته شده است . بعنوان مثال در موضوع آزادی بشر، اصل 12 قانون اساسی به آزادی مذاهب اسلامی در ایران پرداخته ، اصل13 به میزان آزادی اقلیتهای دینی اشاره کرده ، اصل23 به آزادی فکر وعقیده پرداخته ، اصل24 به حدود آزادی بیان ورسانه اشاره کرده یا اصول 28 و41 که به ترتیب به آزادی در انتخاب شغل وآزادی در انتخاب محل اقامت پرداخته اند. یا مثلاً در موضوع حقوق برابر، در فصل سوم از قانون اساسی اصولی مثل اصل 19 داریم که گفته : مردم ایران از هر قوم وقبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند. یا اصل 20 که گفته: همه افراد ملت اعم از زن ومرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و یا اصل 34 که دادخواهی را حق مسلم هر فرد دانسته وهمه افراد ملت را محق دانسته که دادگاههای صالح در دسترس داشته باشند. اما در مورد عقلانیت ووجدان مطرح شده ،ما اصل خاصی در قانون اساسی  نداریم.

 اما موضوع دیگری که باید همواره مد نظر همه کنشگران قرار گیرد این است که متاسفانه در برخی موارد وبرخی حوزه های جغرافیایی در دنیا، مباحث مطرح شده در نوشته ها ومواد واصول به اصطلاح قانونی یک چیز دیگر است ، رعایت و حفاظت عملی واجرایی حقوق مردم یک چیز دیگرو مغایر با آن نوشته ها شده است. یعنی به کرات هر آنچه که می بینیم ، می شنویم وحتی لمس واحساس می کنیم با آنچه در کتاب ونوشتجات تحت نامهای اعلامیه وکنوانسیون ومواد واصول وبندهای قانونی ثبت وضبط شده است تفاوت زیاد وجود دارد. و این سر فصل مشکلات امروز ما انسانهاست که باید به جد مورد توجه فعالان وکنشگران حقوقی و اجتماعی وسیاسی وفرهنگی و… قرار گیرد.

یکی از علتهای این تفاوت در گفتن تا عمل آن است که در جوامع مختلف دنیا با تنوع وتعدد منابع حقوقی مواجه هستیم. قانون، عرف،رویه های قضایی ، دکترین ،عقل ، انصاف ، ایدئولوژیها و کتابهای مقدس از جمله منابع حقوقی نزد جوامع مختلف می باشند. از اینرو کشور یا کشورهایی را می بینید که قانون را تنها منبع حقوقی خود می دانند وبر اساس آن صرفاً عمل می کنند. در کشور یا کشورهای دیگری عرف منبع حقوقیشان است،ویا در برخی دیگر ایدئولوژیهای اعتقادی خاص خود، محور ومنبع واقعی حقوق وتصمیم گیریهایشان است.

لذا این باری به هرجهت بردن ها وپراکندگی در منبع تصمیم سازیها باعث شده وخواهد شد که نتوانیم به تعریف واحدی از برخی حقوق مشترک دست یابیم. از همین روست که همواره رعایت حرمت وحقوق برابر انسانها را با شدت وضعف زیاد مشاهده می کنیم .مثلا حق یا حقوقی در یک سرزمینی که مطابق معیارهای قانونی عمل می کند ، قابلیت اجرا دارد اما همان نوع حق یا حقوق مشابه در جایی دیگر ممنوع می باشد وقابلیت تحقق ندارد. لذا به نظر میاید که برای رفع این تناقضات و مشکلات باید همگان تلاش کنند تا تفکر جهانی شدن وجهانی اندیشیدن شتاب بیشتری داشته باشد وبا فعال کردن عناصر این تفکر بتوان شاهد رفع این موانع وایرادات شد. به امید آن روز.

قبل از معرفی سخنران بعدی خانم مهناز احمدی قطعه شعر «درس اخلاق » از  شاعر توانا “سهراب سپهری” را به سمع همگان رساندند که عینا در زیر می خوانید :

سخت آشفته و غمگین بودم

به خودم می گفتم:   بچه ها تنبل و بد اخلاقند

دست کم میگیرند،   درس ومشق خود را…

باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم

و نخندم اصلا

تا بترسند از من  و حسابی ببرند…

خط کشی آوردم،

درهوا چرخاندم…

چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید

مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،   دومی بدخط بود بر سرش داد زدم…

سومی می لرزید…

خوب، گیر آوردم !!!

صید در دام افتاد   و به چنگ آمد زود…

دفتر مشق حسن گم شده بود

اینطرف،  آنطرف،  نیمکتش را می گشت

تو کجایی بچه؟؟؟

بله آقا، اینجا

همچنان می لرزید…

” پاک تنبل شده ای بچه بد ”

” به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند”

” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را…

خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم، او تقلا می کرد

چون نگاهش کردم

ناله سختی کرد…

گوشه ی صورت او قرمز شد

هق هقی کردو سپس ساکت شد…

همچنان می گریید…

مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد

زیر یک میز،کنار دیوار،

دفتری پیدا کرد ……

گفت : آقا ایناهاش،    دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم،  عالی و خوش خط بود

غرق در شرم و خجالت گشتم

جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود

سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم

که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر

سوی من می آیند…

خجل و دل نگران،    منتظر ماندم من

تا که حرفی بزنند   شکوه ای یا گله ای،    یا که دعوا شاید

سخت در اندیشه ی آنان بودم

پدرش بعدِ سلام،

گفت : لطفی بکنید،  و حسن را بسپارید به ما ”

گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟

گفت : این خنگ خدا   وقتی از مدرسه برمی گشته

به زمین افتاده    بچه ی سر به هوا،

یا که دعوا کرده

قصه ای ساخته است

زیر ابرو وکنارچشمش،   متورم شده است

درد سختی دارد،    می بریمش دکتر   با اجازه آقا …….

چشمم افتاد به چشم کودک…

غرق اندوه و تاثرگشتم

منِ شرمنده معلم بودم

لیک آن کودک خرد وکوچک

این چنین درس بزرگی می داد   بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم     او چه اندازه بزرگ

به پدر نیز نگفت

آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم

عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم

من از آن روز معلم شده ام ….

او به من یاد بداد درس زیبایی را…

که به هنگامه ی خشم    نه به دل تصمیمی   نه به لب دستوری

نه کنم تنبیهی

یا چرا اصلا من

عصبانی باشم

با محبت شاید،  گرهی بگشایم

با خشونت هرگز…

بخش سوم : در ادامه  نشست خانم الناز اسدی صفا سخنرانی خود را با موضوع “مشکلات اقوام ایرانی از تئوری تا عمل”  آغاز نمودند:

در ابتدا میپردازیم به واژه قومیت‏ :

واژه قومیت بیشتر استفاده کاربردى دارد و برداشت‏هاى متفاوتى از آن صورت گرفته است. در این میان تعریف آنتونى اسمیت داراى کاربرد بالایى است: «قوم عبارت از یک جمعیت انسانى مشخص با یک افسانه اجداد مشترک، خاطرات مشترک، عناصر فرهنگى، پیوند با یک سرزمین تاریخى یا وطن و میزانى از حس منافع و مسئولیت است» که عناصر محورى هویت، اعتقاد، آگاهى و فرهنگ مشترک را داراست.

اکنون باید بدانیم هویت ملى  یا (حقوق شهروندى) چه ارتباطی با هم دارند؟

در هویت ملى این سؤال مطرح است که فرد خود را عضو چه واحد سیاسى مى‏داند و تا چه اندازه احساس بیگانگى او با واحد سیاسى عمیق است و افراد ساکن در یک جغرافیاى سیاسى خاص و تحت حاکمیت قوانین حاکم بر آن، آیا از لحاظ روانى نیز خود را عضو آن واحد مى‏دانند. هویت ملى داراى وجوهى است، از جمله با حقوق شهروندى و شهروند ملى رابطه نزدیکى دارد که به طور سنتى به برابرى انسان‏هایى که عضویت یک دولت ملى را پذیرفته‏اند تأکید شده است. براى این افراد سواى تمایزات نژادى، زبانى و قومى، حقوقى هست که اهم این حقوق عبارتند از:

  1. برابرى در فرصت دست‏یابى به مقامات سیاسى و ادارى جامعه؛
  2. برابرى در فرصت‏هاى اساسى مانند تحصیلات، شغل مناسب و امکانات رفاهى؛
  3. تساوى در حقوق و امتیازات قانونى؛
  4. برابرى در حقوق مربوط به مشارکت سیاسى و وظایف آن.

اعضاى یک ملت اگر احساس کنند که در دست‏یابى به حقوق مذکور , موقعیتى برابر با یکدیگر دارند , هویت ملى بحران کمترى خواهد داشت؛ اما اگر اقوامى نتوانند خود را با فرایند ملت‏ سازى، ادبیات ملى، زبان رسمى، تعلیمات عمومى و مذهب رسمى هماهنگ سازند به حد شهروند درجه دوم سقوط کرده و از حقوق محروم مى‏شوند و به حاشیه رانده شده و احساس محرومیت کرده و موجب تقویت هویت‏هاى مادون ملى (مانند قومیت، نژاد، محله‏گرایى و…) مى‏شود و محرکى براى دست زدن به اعمال سیاسى و خشونت و… مى‏گردد، به خصوص در کشورهاى با تفاوت قومى این مشکلات بیشتر مطرح مى‏شود. براى مثال آنچه امروز اقوام ایرانى مى‏نامیم، قاعدتاً ایرانى هستند و تعریفى که از خود ارائه مى‏دهند هم ایرانى است، یعنى هویت ملى‏شان ایرانى است و هویت اجتماعى‏شان بلوچ، ترکمن، خراسانى، کرمانى، فارس و خوزستانى و… است.

اقوام در ایران‏

اگر همنوایى، همدلى و همزیستى مسالمت‏آمیز و برادرانه را قاعده کلى حاکم بر مناسبات اقوام ایرانى بدانیم، در برهه‏هایى نیز بر این روابط , سطوح مختلفى از تنش، منازعه و بحران حاکم شده است. وقوع منازعات قومى در کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان و خوزستان پس از پیروزى انقلاب اسلامى از مهم‏ترین چالش‏هاى نظام جمهورى اسلامى در دهه اول بوده است که آثار و عواقب زیانبارى را بر این مناطق و بر ساخت سیاسى کشور و نیز بر روابط و مناسبات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى اقوام وارد کرده است.

اقوام از نظر زبان و گویش‏

علاوه بر قومیت اصلى فارسى‏زبانان که حدود 60% از جمعیت کشور را شامل مى‏شود، حدود ده قوم دیگر با زبان‏ها و گویش‏هاى متفاوت وجود دارد، از جمله:

ترک‏ها، کردها، لرها، عرب‏ها، ترکمن‏ها و تالشى‏ها.

 اقوام از نظر مذهب:    دین نیز مایه گوناگونى قومى و نیز عامل همبستگى بوده است. وجود پیروان‏هاى دینى مثل ارامنه، آسورى، یهودى، زرتشتى و مندایى و در بین مسلمانان مذاهب مختلفى چون اسماعیلى (هفت امامى)، شیعه جعفرى (دوازده امامى) یا سنى (حنبلى – شافعى – حنفى) وجود دارد.

تیپ‏شناسى اقوام در ایران‏: سرزمین ایران در مقوله تنوع زبانى و قومى در جهان با 24 درصد همانندى در رتبه شانزدهم است و تانزانیا با 7 درصد همانندى در رتبه اول است .

در ایران اگر چه فارسى‏زبانان با بیش از 60 درصد جمعیت، اکثریت دارند، لیکن وجود شش قومیت عمده در درون این واحد ملى و تأثیرات شگرف آنها بر سیر تحولات تاریخى واقعیتى انکارناپذیر است و مى‏تواند مبناى پیش‏بینى وضعیت آینده امنیتى کشور باشد.

1- قوم ترک‏    2- قوم کرد    3- قوم لر   4-قوم بلوچ‏  -قوم عرب‏   6-قوم ترکمن‏

بررسى پیشینه تاریخى اقوام در ایران نشان مى‏دهد که گروه‏هاى قومى از قوانین تبعیض‏آمیز به ویژه در مورد زبان، مذهب و حقوق مدنى آزرده بودند. در انقلاب مشروطه حقوق این گروه‏ها در نظر گرفته نشد و در زمان پهلوى نیز نشر و توزیع روزنامه‏ها، مجلات و کتب زبان‏هاى قومى به شدت منع شده و حتى درج اسم مغازه‏ها و بنگاه‏هاى تجارى به زبان قومى ممنوع بود و پلیس در بعضى مناطق قومى حتى رفت و آمد اهالى را کنترل مى‏کرد. تبعیض در اختصاص وام بانک‏ها و ایجاد صنایع بین مناطق فارس‏نشین و مرکزى به نسبت مناطق قومى مشهود بود. مردم استان‏هاى فارس‏نشین 80 درصد شهرنشین شده‏اند، در حالى که مناطق مرزى مثل ایلام، کردستان و سیستان و بلوچستان حدود 20 درصد شهرنشین هستند. استان‏هاى مرکزى و ترک‏زبان داراى رفاه هستند، اما کردستان و بلوچستان محرومند. میزان ادغام جمعیت‏هاى قومى در بطن جامعه ایرانى نسبتاً پایین است؛ براى مثال کردها با حداقل ادغام از بالاترین میزان همبستگى و قوى‏ترین سازمان سیاسى برخوردارند.

موازى بودن شکاف قومى با شکاف‏هاى مذهبى و زبانى یا همان (شکاف متراکم) :  شکاف‏ها و تعارض گروه‏هاى متنوع نقش مهمى در میزان ثبات با ایجاد بى‏نظمى و ناامنى کشور دارد. این شکاف‏ها و تعارضات ممکن است متقاطع یا موازى، فعال یا غیر فعال، واحد یا متعدد باشند. تعداد گروه‏ها، موازى بودن آنها و فعال شدن شکاف‏ها موجب اختلاف با سایر مناطق و دولت مرکزى و در نتیجه بى‏ثباتى و ناامنى مى‏گردد که در ایران قابل مشاهده است، زیرا در اغلب مناطق قومى‏نشین کشور، تضاد قومى و نژادى با تضاد زبانى و تفاوت مذهبى همراه است، بدیهی است اگر این تضادها فعال شود و شکاف‏ها عمیق گردد موجب ناامنى خواهد گردید.

جامعه مدنى و گروه‏هاى قومى در ایران (قبل و پس از انقلاب اسلامى) :    قبل از استقرار دولت مدرن در ایران، تمایز دولت از اقوام آسان نبود، زیرا سران اقوام و قبایل در ساختار دولت حضور داشتند و دولت و اقوام ایرانى به یکدیگر وابسته بودند و نظام واحدى را تشکیل مى‏دادند که هویت ایرانى بود. دولت براى بسیج سپاه و اخذ مالیات و عوارض و تأمین امنیت مرزها متکى به گروه‏هاى قومى بود و گروه‏هاى قومى نیز در قدرت دولتى سهیم بودند و از آن منتفع مى‏شدند و اگر تعادل میان آن دو به هم مى‏خورد مجدداً این تعادل برقرار مى‏شد. اقوام فارس، ترک، کرد و لر و… به یگانگى تاریخى پاس و ماد و به اسطوره مشترک قوم آریا مى‏رسد. اختلاف لهجه و گویش‏هاى زبانى نیز حاکى از آن اصل مشترک است. همراهى اقوام بختیارى در دوران مشروطه به اشتراک عقیده با ایرانیان شیعه و تأکید کردها بر اصالت ایرانى خود و همراهى ایلات قشقایى در جریان ملى شدن صنعت نفت , حاکى از این وحدت ایران است.

با مطالعه قانون اساسى مى‏توان نادیده گرفتن اقوام ایرانی را نسبت به زیربناهاى حقوق شهروندى در اصول مختلف به شرح ذیل یافت:

– حق مشارکت در امور سیاسى در اصل هفتم.

– برخوردارى از حقوق مساوى در اصل نوزدهم که با صراحت مى‏گوید مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوى برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.

– برابرى همگان در مقابل قانون در اصل بیستم.

– مصونیت جان و مال همگان در اصل بیست و پنجم.

– ممنوعیت تفتیش عقاید مردم در اصل بیست و سوم.

– برخوردارى همگان از امنیت فکرى در اصل بیست و پنجم.

– حق ابراز عقیده به طرز عمومى در اصول بیست و چهارم و بیست و هفتم.

– آموزش و پرورش رایگان براى همه در اصل سى‏ام.

– برخوردارى همگان از مسکن مناسب در اصل سى و یکم.

– برخوردارى عموم مردم از امنیت قضایى و حقوقى در اصل سى و دوم.

– ابزارهاى جامعه مدنى یا نهادهاى میانجى دولت و مردم در اصل ششم و بیست و ششم آمده است که احزاب و جمعیت‏ها، انجمن‏هاى سیاسى و صنفى و انجمن‏هاى اسلامى یا پیروان‏هاى دینى شناخته شده آزادند، مشروط بر این که اصول استقلال، آزادى، وحدت ملى، موازین اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نکنند.

– به رسمیت شناختن زبان‏هاى محلى اقوام ایرانى در کنار زبان ملى یعنى  زبان فارسى در اصل پانزدهم.

– لزوم رعایت حقوق ایرانیان غیر مسلمان در اصول سیزدهم و چهاردهم.

– آزادى فعالیت مطبوعات در اصل بیست و چهارم.

– حق تشکیل اجتماعات و راهپیمایى‏ها در اصل بیست و هفتم.

لذا مى‏توان گفت آحاد ملت و کلیه شهروندان ایرانى به استثناء  تمایزات قومى و مذهبى , صاحب حق و قانون  هستند.

و در قسمت پایانی اشاره به مهمترین حقوق اولیه قومیت های ایرانی و میزان تاثیرات مثبت و آسیب های آن در صورت به رسمیت شناختن یا نشناختن توسط دولت ایران :

زبان قومى‏ :  زبان قومى موجب (وحدت قومى – احیاى اثار گذشته – همزبانى با قوم مشابه در کشور همسایه – بیان فرهنگ ملى با زبان قومى‏ ) میگردد.

لباس محلى‏   : موجب  ( تنوع لباس و رنگ مناسب محیط جغرافیایى و آب و هوا – احیاى آثار گذشته – تشابه قومى با قوم مشابه در کشور همسایه – بازشناسى اقوام از یکدیگر) میگردد. و در صورتی که به رسمیت شناخته نشود موجب آسیب احساس غربت اقوام در جمع فارس ها می گردد.

اقتصاد محلى‏  :   فرصت‏    رشد اقتصادى رافع معضلات قومى و کاهش تنش‏هاى قومى مى‏گردد – موجب مدل و الگو شدن براى قوم مشابه در کشور همجوار مى‏گردد – موجب بالا رفتن رشد اقتصاد ملى و سرانه , کاهش تبعیض و گسترش عدالت میگردد.

ادیان و مذاهب‏ مختلف‏  :  فرصت‏    وجود پیروان دینى و مذهبى و رفتار مسالمت‏آمیز حکومت با آنان و الگویی  براى سایر کشورها مى‏شود – مى‏توانیم نمایندگانى از پیروان‏هاى دینى و مذهبى در مجامع عمومى آنان داشته باشیم.

اما    آسیب‏ های ناشب از  به رسمیت نشناختن آن باعث    تلقى دوگانگى دینى و مذهبى – تحریک بیگانگان – عدم همدلى – تفاوت مراسم و مناسبت‏ها میگردد.

علم و دانش‏ و آگاهى‏  :  موجب خودآگاهى و بیدارى قوم و تربیت نخبگان و  اداره امور قوم به دست نخبگان و رفع عقب‏ماندگى‏ها می گردد.

    آسیب‏ های ناشی از به رسمیت نشناختن آن باعث   تشکیل اجتماعات و راهپیمایى  ها , تولید و انتشار مطالب ضد وحدت ملى می گردد.

 

بخش چهارم :  در ادامه  مسئول جلسه از آخرین سخنران ،  جناب آقای محمد ابوطالبی با موضوع سخنرانی “چرا اینگونه شدیم” دعوت بعمل آورد.در ابتدا ایشان ضمن عرض ادب خدمت اعضای جلسه و با درود فرستادن بر تمامی آزادگان جهان از جزیره مانوس تا سلول نشینان ۲۰۹ و ۲۴۰  اوین  ُ از بندهای تعفن گرفته بردستان مقاوم مردان سراوان تا زنجیرشدگان یخ زده اردبیل و نیز ضمن تسلیت به تمامی برادران وخواهران کرد در سراسر جهان به خاطر جنایات رژیم ترکیه در شهرهای کردنشین سوریه ، سخنرانی خود را ایراد نمودند :

سوال اول  :سیستم استبدادی از چه چیزی هراس دارد؟ جواب : سقوط و از دست رفتن قدرت .

می شود به  راحتی  متوجه شد  سیاست گذاری ها و تصمیم گیری های هیات حاکمه  حول موضوع “جلوگیری از سقوط” می گذرد. موضوعی به این پیچیدگی را روح الله خمینی بنیانگذار رژیم به صورت خیلی ساده  گفته بود، حفظ نظام از اوجب واجبات است.

او در این سخنرانی که دست تمامی مارکسیست ها را از پشت بسته بود، به راحتی نشان داد که هدف می تواند وسیله را توجیه کند.( سالهای ابتدایی بعد از رخداد ۵۷ ُ  همواره حاکمان و متولیان دستگاه های تبلیغاتی حکومت برای زدن پایه های فکری گروه های سیاسی چپ ُ انها را متهم به استفاده از هر وسیله ای برای رسیدن به هدفشان می کردند.)

آقای خمینی در زمانه ای که مستی مسمومی همه را فراگرفته بود، از عالم و آیت الله تا چپ ترین مارکسیست های تندرو و از هواداران خمار حکومت تا بی دین ترین افراد آن حرف آخر را اول زد و بیان داشت برای حفظ حکومت میشود اساس دین را هم ندیده گرفت و از روی آن رد شد.

او در جمله ای ساده بیان داشت ، برای حفظ اسلام میشود نماز را هم تعطیل کرد. در نگاه ابتدایی جمله اصلا پیچیده نیست و گوینده دقیقا با سادگی همه نیات دراز مدت خویش را بیان میکند.

در تمامی سالهای سیطره قشریون برکشور ما،  این تنها خط فکری بوده که درکشور توسط برنامه نویسان و برنامه ریزان  حاکمیت پیاده شده است.

سخن این جا است که وقتی یک حکومت برمبنای این ایدولوژی بنا شده که برای حفظ خود به هر عملی مجاز است دست بزند وحتی برای این هدف می تواند تمامی آن شعارها ( ونه ملاک ها) که به واسطه آن به تحمیق توده ها دست زده را زیرپا بگذارد هرچند این شعارها و ملاک ها را هر روز توی سر مردم بخت برگشته بکوبد و به واسطه تنها کمی زاویه به این شعارها و قوانین کسانی را به زندان ها و شکنجه گاه ها روانه سازد.

خوب تا اینجا فهمیدیم که با گروه یا باند یا فرقه ای روبرو هستیم که از ابتدا   بنای عمل خیر و نیک و عرف نداشته و ندارد و تنها آمال و آرزوی آن سیطره بیشتر و طولانی تر براین اریکه قدرت است وبس .

سوال دوم  : چه عاملی در طول تاریخ باعث سقوط حکومتهای فاسد و مستبد شده است ؟  جواب : اتحاد توده های مردم

خب پس جواب و سوال آمد یعنی درد و درمان مشخص شد . طبیعتا این درمان پیش از آنکه من و شما از صف رای دادن به جمهوری اسلامی بیرون بیاییم (هم سال های بنده البته ) ، تحلیل شده و برایش نسخه ها پیچیده بودند و هنوز هم در عطاری رفیق ولادمیر ، مشغول نوشتن نسخه های جدید دیجیتالی هستند.

زمانی که یک دلی و همراهی مردمان می تواند ریشه استبداد را نابود کند پس بهترین شیوه کنترل مردم و ماندگاری حکومت در دستان فاسدین  و فاسقین چیست ؟  

جواب : ایجاد مشعولیت های مختلف ذهنی ُ و دشمنی و تفرقه  وفاصله انداختن میان مردم

  عده ای را بلای جان عده ای دیگر کنند، مردم را اسیر سیستم های امنیتی و دادگستری کنند، و پس از آن عدالت رعایت نشود، به مرور باعث کینه افراد جامعه از هم شده و آتش انتقام اینجا و آنجا به اشکال متفاوت روشن خواهد شد. نتیجه همه این آسیبها این خواهد بود که به مرور افراد جامعه اعتماد خود را به یکدیگر از دست داده و از هم فاصله می گیرند.

فاصله و گسست اعتماد و اعتقاد به یک دیگر مابین مردم روز به روز بیشتر و بیشتر میشود . دیگر همان کسانی که درصف های طولانی نفت و بنزین در زمستان تابستان شده ۵۷ از شب تا صبح درکنارهم و به جای هم می ایستادند یا در سختی ها، جوانمردانه یار و فریادرس همسایه و رهگذر بودند، به شرایطی رساندندکه اقدام به قتل یک فرد به وسیله فرد دیگری را مشاهده کنند ُ حتی در صورت امکان حل مشکل وجلوگیری از کشته شدن یک انسان ………….. اما به راه خود ادامه می دهند.

مردمی که اگر هر خطایی می کردند در خانه خویش مرتکب می شدند و هنجارهای اجتماعی را به سخره نمی گرفتند .اینک تبدیل شده اند به مردمانی اسیر در پله های دادسراها وکلانتری ها و زندان رفتن امری عادی رخ می نماید.

مردمانی که همه چی را ازشان گرفته اند و تنها خوی خود پرستی و خویش انگاری برای دستیابی بیشتر به مال اندوزی افزون تر در آنها پرورش یافته.

لذا کاملا برنامه ریزی شده بود که جمهوری اسلامی برای جلوگیری از سقوط با هر ابزاری که شده سعی در شکستن الفت افراد اجتماع و دور کردن آنها از یکدیگر کند. جرم گستری با هدف گسست اعتماد یکی از این ابزارهایی  است که این رژیم بسیار از آن بهره جست.

کافی است برای اثبات آنچه گفته شد نگاهی به قوانین پیرامون  سرقت، قوانین چک های بلامحل، قوانین در ارتباط با کلاهبرداری، قوانین در ارتباط با حریم شخصی، قوانین پیرامون آزار زن توسط شوهر و بسیاری قوانین دیگر بیاندازید.  

نتیجه دو مورد فوق آن که هسته مدیریتی سیستم فاشیستی ولایت مطلقه به آن جهت که کاملا آگاه بوده که یک سیستم استبدادی هر آینه در معرض براندازی قرار خواهد گرفت، لذا جهت نگاهداری قدرت، از همان روزهای اول، یکی از سیاستهای اصلی خود را بر  فروپاشی نظام اخلاق و قانون گذاشتند تا به مدد آن باعث گسیختن همدلی در متن جامعه شده و جلوی یکدلی و یکپارچگی ملت را بگیرند.

اتحاد ملت بزرگترین دشمن آنها می توانست باشد. بدیهی است که مردمی که از هم فاصله گرفته اند توانایی اتحاد در آنها بسیار ضعیف خواهد شد و در بین ملتی که اتحاد ضعیف شود، آن ملت نخواهد توانست در مقابل استبداد متحد شده، قد علم کند.

گسترش جرم وجنایت  در جامعه توسط حکومت :

با این نگاه  حکومت :   برخورد با مجرمین و مفسدین از اولویت خارج شد تا این پیام را برای طبقه مجرم و تبهکار و کلاهبردار و روانی بفرست که می تواند آزادانه به جرم و جنایت و دزدی و کلاهبرداری مشغول باشد و  حکومت از مرحله قانونگذاری در قوه مقننه تا مرحله اجرا در قوه مجریه و مرحله قضائی در قوه قضائیه حامی آنها خواهد بود. از همان ابتدا تبهکاران و مفسدین بسرعت این پیام را دریافت کردند و کلاهبرداری ها، سرقت ها، پخش مواد مخدر، زورگیری ها، اسید پاشی ها، آزار زنان و سایر اقدامات مجرمانه شیوع پیدا کرد. این اندازه کلاهبرداری، اسید پاشی، سرقت، پخش مواد مخدر، بالا کشیدن پولهای مردم و … حاصل همین سیاست رژیم و همدستان منصوبی ولی فقیه است.

نکته ای که نباید فراموش شود:

در فردای تالیف رهبر موقت فاقد صلاحیت های تعریف شده سران حلقه ُ چون راس هرم، فاقد دو وجهه بود ۱ـ قدرت کاریزماتیک برای هدایت مراکز قدرت و بخش های نظامی و امنیتی نداشت  و  ۲ـ فقدان جایگاه اجتماعی و دینی در میان مراکز دینی داخل کشور و خارج کشور بود.

براساس رهنمودهای اساتید فن آن سوی آب ها به شیوه قدیمی شاهان ضعیف متوسل شد و با گماردن افرادی دون پایه ولی خشن ُ  بی صفت و مطرود جامعه در راس نهادهای کنترلی و غذایی ُ سعی در تحکیم بخشیدن به سلطنت خویش نمود.

یزدی طرد شده توسط مردم وحتی خود روح اله خمینی در راس قوه غذا

میدان دادن به مصباح یزدی  کسی که در مباحث عقیدتی وهابیت مسلم ایران است.

آوردن لاری جانی ها  ُ حجازی ها ُ نقدی ها صالحی ها ………….فرزندان قسم خورده عراقی

که حتی در زمان روح اله خمینی امکان نفس کشیدن نداشتن

این مقال قصد تطهیر و گذشت جنایات بی بدیل خمینی در حق ایران و ایرانیان /سربازان دلیر، جوانان و برومند ، فرزندان ترکمن صحرا و کردستان و خوزستان و آذربایجان به دست خونین خلخالی ندارد. اما نگاه تحلیلی برحکومتی تماما توتالیتر ایجاب میکند که تمامی زوایای رخنه دشمنان کشور را شناخت.

 این سیاست با چشم پوشی ظاهری و اولیه به فسادهای مدیران در تمامی سطوح آغاز  و نهایتا با پرونده سازی برای تمامی وزرا فرماندهان و مدیران عالی رتبه در سطوح مختلف اجرایی کشور  پیش رفت و به این شیوه فردی که توان علمی مدیریتی و سیاسی کنترل کشور و نهادهای آن را نداشت توانست با دادن امتیازات فراوان و درواقع رشوه (بصورت چشم بستن بر فسادها و اختلاس ها و…………… ) افراد بسیاری را در تیول خود جای دهد .

در فردای اجرای این پروژه که هنوز نیز کم و بیش ادامه دارد این فاسدان لشگر حامی تاج وتخت سلطنت می باشند.

اگر دیدید دوست بابک زنجانی (کارخانه دار و بدهکار بزرگ بانکی ) با اسلحه بر ترک موتور نشسته و مردم به خروش آمده جنبش سبز را سرکوب می کند این همان نسخه قدیمی است که قالیباف را با چماق با موتور به خیابان می فرستد تا جنبش دانشجویی ۷۸ را سرکوب کند .

زمان سپری می شد و این حیله روز به روز به هدف خود نزدیک تر می شد تا آنجا که یک فاصله معنادار و سرد بین مردم حادث شد و اینجا همان نقطه ای بود که رژیم  به دنبال رسیدن به آن بود. اختلاف افکنی و ایجاد دشمنی و مشکل سازی بین توده مردم تا قدرت اتحاد از مردم سلب شود.

مردمی که تولید کننده بودند،  تمامی راه مصرف در پیش گرفته اند ُ دغل و تقلب و دروغ همه شیونات زندگی مردم را فرا گرفته .

بیماریها زیاد شده زیرا مواد مصرفی ، تقلبی تهیه میشوند . ماست بند کشک را به ماست شیرخشکی خود می زند تا نشانه اعلا بگیرد و کارخانه دار داروی نظافت را  ،  به جای گوشت گران بها پنبه شد نصیب مردم ُ  تاراج کامیون تصادفی شد یک افتخار بر مردمان .

درخیابان به خواهر و ناموس هیچ کس رحم و امنیتی نیست

پرده ها دریده شده و مصرف انواع مواد مخدر سهل تر از خرید یک بسته سیگار.

سن فحشا به زیر مقطع دبیرستان رسیده .

مایه مباهات شده برای مردمانی کشتن توله خرس و سگ در شهر ……..

انتشار خبر فلاکت و بی غیرتی فرزندان  در شبکه های  اجتماعی هم شد سرگرمی زندگی مردمان مسخ شده.  حتی اگر پای منقل باشد بجای قنداقه  فرزندش برپای منقل است . چه

گرسنه دیدن در شهر به هنگام تجسس در سطل های زباله شد یک صحنه عادی در شهر و روستا .

تو نه انگار که این همان مردم هستند که دست افتاده می گرفتند به آبرو .

کلیه ها و کبدها وچشم ها فروخته شد ومیشود تا سقفی بر سردر حلبی آبادها برقرار باشد و جهیزیه دختر دست فروش جور شود و یا شاید پدری که با موتور کسی را  به کشتن داده ، دیه بدهد.

و چنین شد که یک چهارم مردم دچار اختلالات روانی‌اند/ 60 درصد افسرده ها خانم هستند.

آمار خودکشی بالخصوص در میان جوانان وحشتناک بالا است و هر هفته خبرهای خودکشی جوانان  و دختران و پسران پر امید (که قطعا تهی شده ) بر سرخط خبرهای شبکه های اجتماعی است. در جامعه ای که ارزش ها وارونه شده و سلطه جویان  برای دستیابی به وصیت پتر کبیر و سلطه بر طلای سیاه و دریاهای آزاد و گرم از خون و جان و ناموس ایرانی هیچ کم نگذاشتند

و چه بیهوده راهی شد این شورش ۵۷  ُ   وقتی مردمان خود نمی دانستند چه کردند …………

آن پدر سفرکرده قبل از مرگ زود هنگامش فریاد می زد ، انقلاب انقلاب ارزشها است و ما بر درو دیوار شهر نوشتیم ولی قبل از آنکه رنگ بر دیوار بخشکد …………. خون صدها جوان کرد و آذری و ترکمن و خوزی بر دیوارها پاشید.

کمی تامل کنیم با اشعار یک شاعرگمنام

در ایران شد بلا، یکباره نازل    فتاد این مملکت،    دست اراذل

بدید ملت، سزای ناسپاسی    مرفه شد فقط یک قشر خاصی

زمانی مهد شیران بوده ایران     نماند نام و نشانی از دلیران

فرشته رفت و دیوی از در آمد    زمان نیک‌بختی‌ها، سر آمد

نشسته گله‌ای گرگ، جای شیران    بشد ایران ما،اینگونه ویران

حقوق مردمان،  پامال کردند    به ثروتهای دزدی،حال کردند

ستم بر ملت مظلوم کردند    ز شادی و خوشی،محروم کردند 

چه پول و ثروتی بردند به غارت     از آن دزدی،   بنا کردند عمارت

برای خود در ایران،می چریدند    چه مزدورها، که با پول می خریدند

چپاولهای آنان، مافیائی           ندیده کس چنین، فرمانروائی

نماند از معدن و جنگل نشانه       همه از بین بردند، دانه دانه

تمام ثروت ایران،هدر رفت      نبرده هیچ سهمی، مردم از نفت

فروختند آب و خاک سرزمینم      در ایران جز بلا،    چیزی نبینم

شدند مردم دچار تنگدستی       ولی ژن های خوب، در حال مستی

تهی کردند خزانه،  جیب مردم      به این و آن زدندهی چوب و باتوم

به مردم، سهم ثروت، “هیچ” دادند    نفاق و تفرقه، ترویج دادند

به نام دین،همی کردند خدائی    همین شد منتهی به،دین زدائی

ز دین، پیر و جوان بیزار کردند   چه بسیاری که سر بر دار کردند

پراکندند به هر جائی خرافات  بیاناتی که داشت با دین منافات
همه تبلیغ‌شان شد بحث فحشا   خدایا، بانی فحشا، مبخشا
رفاه و امنیت، یک ادعا بود  شعاری پوچ و خالی، بی‌بها بود
همه وعده‌‌، وعید، مردم‌فریبی    چه نیرنگ و دروغ‌های عجیبی
حقایق را همه، تحریف کردند    دروغ بود آنچه را تعریف کردند
زبان نقد ملت را بریدند     میان خوب و بد، بد برگزیدند
جهان را دشمن ایران کردند    تمام مملکت، ویران کردند
ندیدیم هیچ نشان از دادخواهی    فقط ظلم و ستم بود و تباهی
بسی کشتار کردند و به این کار    خریدند آبروی قوم تاتار
بسی ظلم و بسی بیداد کردند   اجانب را ز خود، دلشاد کردند
جوانان، ناامید، محزون کردند   شماری دربدر، دلخون کردند
جوانان وطن، گشتند فراری   چو دیدند نیست امنیت، نه کاری
چه بسیاری که عضو خود فروختند  ز ناچاری، کسانی هم که سوختند
بسی ظلم و ستم دیدیم ز اینان    چه شبها بینوا، خوابیده بی‌نان
به سر آمد چهل سال، زین حکومت  به ضرب جنگ و اعدام و خصومت
نمی‌ماند ستمگر تا همیشه   به سر آید زمانی، عمر شیشه
خدایا، ظلم و ظالم، ریشه‌کن کن  رها از دست ظالم، مرد و زن کن

 

جامعه به انحراف  کشیده شده  ُ مردمانی که شب را روز و روز را شب می کنند تا پایان ماه و پایان عمر برسد تا شاید چند ساعتی مزه داشتن پول را بچشند ….

مردمانی که در زمانه به گل نشستن کشتی زندگی خود،  تنها به گرفتن سلفی و فیلم از آن بسنده می کنند .   بی خبرند که  در سناریوی چپاول و هجوم ، تنها  سیاه لشگریانی بیش نیستند.

کامیون تصادفی درجاده …….. به جای  کمک …………..سرعت در جمع آوری بار کامیون به نفع خویش.

سیل لرستان وخوزستان ……………..زندگی ها را به فنا داد …………. اما مترسک های  دست پرورده دستگاه ظلم و فریب (سلبریتی های وابسته )  به گرفتن عکس از خانمان مردم دل سوخته و سیل خانمان برانداز مشغول در شبکه های اجتماعی سیر می کنیم و با دیدن خبر دستگیری یک بانوی مقاوم و مدافع حقوق زنان برایش لایک ها می زنیم  اما در ورای تظاهر و ریا  ُ خانه نشینی را بهترین سبک زندگی زنان می دانیم.

از کوروش می گوییم اما بر اسید پاشان هیچ نمی گوییم.

چکار باید کرد؟؟

برای این درخت تنومند وکهنسال کرم خورده چه باید کرد  ؟

برای جامعه ای که فرهنگ و اخلاقش را به زور و ترفندهای صد رنگ گرفته اند چه باید کرد؟

برای مردمانی که در اوهام وخرافه غرق شده اند چه باید کرد ؟

برای دیوهای کوچک منفعت طلبی و برای پادشاهان فقیر سرزمین موش های کور چه باید کرد؟

برای جوانانی که به هیچ و دقیقا دیگر به هیچ ارزش و اعتباری رخصت قائل نیستند چه باید گفت؟

در یک کلام برای مردمی که مسخ شده اند و در ذهنشان حک کرده اند :  من و نه دیگری .

درجامعه ای که نفوذ فرهنگ سلطه  به قدری نفوذ کرده که فرزندان ایران در کپر باشند یا طویله یا با قایق به مدرسه بروند برای من ایرانی مهم نیست …. اما  هر آنچه ارباب سلطه بگوید مهم  حتی اگر راه پیمایی صدها کیلومتری باشد از ایران تا کربلا

چه باید کرد؟

باید دقیقا در نقطه مقابل تلاش حکومت حرکت کرد و تمام توان خود را صرف ایجاد همدلی و یکپارچگی بکار بندیم.

چراغ شجاعت و اتحاد را روز به روز فروزان تر کنیم.

دیوار نویسی  ،  نافرمانی مدنی ، اعتصاب و اعتراضات را باید برنامه ریزی کرد.

 مردم را به حقوق خودشان آگاه کنیم.

مردم را به سمت خوب بودن و ترویج محبت با خود و خانواده و سپس مردم  سوق دهیم.

  باید پذیرفت   فعالیت‌های مدنی و اجتماعی در قوانین کشور به گونه‌ای تعریف شده‌اند که معترضین با هر میزان فعالیتی را بازداشت می‌کنند.  یک روزنامه نگارجوان به جرم ثبت وقایع تجمع صنفی کارگران هفت تپه ۱۳ سال حبس می گیرد .

دختران و مادرانی که در واگن ویژه بانوان مترو گل توزیع می کردند تا حمایت سایر زنان را برای احقاق حقوق بانوان جلب کنند به بیش از یک قرن حبس محکوم  میشوند و……………..

در جامعه ای که در آن سیستم اطلاعاتی مستمرا بر علیه سیاسیون و فعالان مدنی درحال فعالیت بوده وحتی انتشار بخش زیادی از اخبار تخلفات رخ داده و مشکلات افراد و نهادها به منظور ایجاد موج های دروغین و سنجش واکنش های جامعه طراحی و منتشر میشوند ُ . حمایت توده جامعه از مشعل داران   مبارزات سیاسی و مدنی بسیار مهم و حیاتی  است،

 از این رو باید مردم را به سمت مبارزه براساس اصل یک دلی و همراهی کشاند .این از یک طرف مبارزین را امیدوار و از طرفی مستبدین را نا امید می کند. این مارا سریعتر به هدف نهایی خود که همانا براندازی نظام ظلم و فساد ولایت مطلقه فقیه است می رساند.

 یارگیری علیه استبداد را از بدنه جامعه اینجا و آنجا و هر جایی، در هر موقعی که دست داد با جدیت دنبال کنیم، از یاد زندانیان سیاسی لحظه ای قافل نشویم، نگذاریم این شیرزنان و دلاورمردان که جرات پنجه کشیدن بر چهره کریه ضحاک و عمله هایش را داشتند در تنهایی  ونا امیدی پژمرده شوند .(تا دیکتاتور به آرزوی خود برسد).

این برای همه ما خوبتر است. نافرمانی های مدنی را برنامه ریزی، شروع و تا آخر پیگیری کنید.

   اگر به اعتصاب کامیونداران و بازاریان و کارگران و کشاورزان و تحصن معلمان در دوسال اخیر  که مورد نظاره تمام جهانیان واقع شده و ماهیت آزادمنشی ایرانیان را به همه آنها ثابت کرده  ، نه آشوب بود و نه اغتشاش؛ بلکه انعکاس حساسیت اقشار مختلف اجتماعی بود که در این فضای غبار آلود، با چشمانی بازتر روزهای تلخ و آینده سخت را رصد می کردند .

این گفتمان بسیار ابتدایی مطالبه حقوق اولیه با بی پاسخی و بد پاسخی مواجه شد و درنتیجه با تغییر آرایش، الگوی مطالبه گری را به سمت و سوی اعتصاب عمومی هدایت شد.

اما  حکایت ناقدان و مفسران و معلمان و نویسندگان و روزنامه نگاران و درویشان و حامیان محیط زیست و فعالین مدنی و حقوق بشر و مردان و زنانی که در اعتراض به نبود آزادی های فردی و تحمیل اعتقاد واحد و پوشش اجباری، لب به اعتراض گشودند.

کشاورزان و بازاریان و کارگرانی که تحریم، تولید و کسب و کارشان را به یغما برده است .

سالخوردگان و زنان و مردانی که نانِ بازنشستگی شان را با مجوز حاکمیت، به امید گشایشی در کارِ بیکاران وطن، سرمایه بانک ها و موسسات خصوصی کرده اند و صاحبان این موسسات دست در صندوق امانت ایشان بردند.

خیل درویشان که به لطف پارسایی و دل سوخته و لب دوخته و خون ریخته و دامان دریده، منتظرند تا آخر الامر در این  قحطی عدالت، آه شان به آسمان  رسد و آتش انتقام الهی به خونخواهی آید.

فعالان مدنی و مدافعان حقوق بشر و سایه گستران محیط زیست که  به قول استاد شجریان “در این زمانه پر های و هوی و لال پرست ”  لب  به سخن می گشایند و از حق اعتراض و اعتصاب و انتقاد و امنیت اجتماعی و قحطی محیط زیست صحبت می کنند،   انگ جاسوسی به سینه سوخته شان الصاق می شود.

باری! به مهر و دلبستگی همین مطالبات است که جنبش های مختلف اجتماعی شکل می گیرد و فارغ از منافع و تضاد اقشار و طبقات مختلف اجتماعی، معلم و دانش آموز و دانشگاهیان و کارگران و بازاریان و کشاورزان و کامیونداران را به عشق گشودن فضای تفکر و گسستن زنجیر تحجر متحد می کند . به امید ایرانی آزاد.

 

در بخش پایانی این نشست بحث آزاد با موضوع “بخش دوم از مدافعان و ناقضان حقوق بشر در ایران” با “مدیریت جناب آقای محمد ابوطالبی” با حضور میهمانان عزیز و فعالان حقوق بشر برگزار گردید که نخست آقای ابوطالبی  اذعان داشت که ما باید به عنوان مدافعان حقوق بشر نسبت به افراد جامعه در ایران که فعالین حقوق بشری به حساب می آیند، احساس مسئولیت کنیم و از اتفاقات ناگواری که توسط دولت بر سر آنان می آید، به راحتی عبور نکنیم و آن ها را به دست فراموشی نسپاریم.بلکه با حمایت از آنان، با تداوم و مبارزه می توان با سیستم فاشیستی جمهوری اسلامی مبارزه کرد و به موفقیت رسید.در ادامه از وضعیت جامعه و عدم واکنش ملت نسبت به موارد نقض حقوق بشر و بی تفاوتی مردم در ایران صحبت نمودند و بیان کردند : مردم نباید اجازه بدهند که دولت هر بلایی که بخواهد سر آنان بیاورد و اینگونه به خواسته های پلید خود برسد.باید جلوی زور بایستیم،مبارزه و مقاومت کنیم.در ادامه بحث آقای “رحمان نبوی نژاد” اهمیت شناسایی ناقضان حقوق بشر ، نقاط ضعف آنها، اهداف و فعل و انفعالات مربوط به آنها در راس کار ما قرار بگیرد تا مدافعان حقوق بشر بتوانند با تسلط و آگاهی لازم نسبت به اطراف، اقدامات لازم را انجام دهند.سپس آقای “محمدعلی محمودزاده ” در ادامه بحث از کسب آگاهی های لازم مردم توسط فعالان و مدافعان حقوق بشر صحبت کرد و بیان کردند : زمانی مردم میتوانند به موفقیت برسند و حق خود را طلب نمایند که بتوانند با هم همدلی،وحدت و یکپارچگی ایجاد کنند.با خنثی بودن ،از دور تماشا کردن و فیلم گرفتن و همکاری نکردن با سایر اعضای آسیب دیده ملت نمیتوان به حق دست یافت.در پایان بحث خانم “جعفری” ضمن تشکر از شرکت نمودن عزیزان در این بحث و جلسه، ایراد نمودند که در حال حاضر قشر زنان در ایران بیشتر از مردان در مقابل حقوق خود با دولت مقابله می کنند و اعتراض خود را در مکان های عمومی به گوش دولت میرسانند.لذا بهتر است که در این امر مهم مردان هم با پیوستن به زنان جامعه اعتراض خود را با همدلی و یکپارچگی آشکارا سازند.

از شما عزیزان علاقمند به این گزارش تقاضا داریم جهت دسترسی به گزارش صوتی کامل جلسه از طریق لینک زیر میتوانید با سخنرانی های ما همراه شوید : http://bashariyat.org/?p=20745

کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی صمیمانه سپاسگزار عزیزانی است که با حضورشان جلسه ای مفید و ارزشمند را رقم زدند و پیوسته در جهت حفظ حقوق اقوام ایرانی تلاش می کنند.

با تشکر از ادمین ها آقای ناصر نوروزی بارکوسرایی و ، لطف فراوان آقای ابوالفضل پرویزی که علاوه بر مسئولیت ادمینی ضبط و ادیت صدا را انجام دادند، همچنین  نیز تمامی میهمانان و عزیزانی که ما را در این جلسه یاری نمودند، از جمله  خانم ها و آقایان: منوچهر شفائی، لیدا اشجعی، محمد ابوطالبی، الناز اسدی صفا، مهناز احمدی،  وحید حسن زاده ، حمیدرضا چناری،  بهار ابراهیمی، رحمان نبوی نژاد،   علی ایزی،  احسان زندی لک،  سید فرید هیبت اللهی،  فرزاد مرشدی،  محمود حوالات، کمیته ادیان، نجمه 82، یک خاک، شریفم، کمران اتابک،  و آیدی های akka  .A12 M I N , RarM444 , par3eh k , Lili_swe

کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایران