گزارشگر: مهناز احمدی
خلاصه گزارشی از نشست 9 مای2019 کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی که ساعت 15:00 بوقت اروپا توسط اعضا همراه با مسئولین و سایر همکاران در کانون دفاع از حقوق بشر ایران در اتاق پالتاک کمیته برگزارگردید
سخنرانای که در این نشست همراه ما بودندعبارتند: ایرج دانای طوس، محمود حوالات، رحمان نبوی نژاد، محمد علی محمود زاده رحیم آبادی و محمد ابوطالبی که به ترتیب پیرامون موضوعاتی چون: گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در فروردین ۱۳۹۹، بررسی اهداف ۱۷ گانه سند ۲۰۳۰ یونسکو، کرونا و حقوق بشر، نقش جمهوری اسلامی در جدایی قومیت ها و همچنین بحث آزاد با ادامه بررسی « حق اعتراض در زندان و در جامعه» ،سخنان قابل توجهی را ارائه کردند و فعالین حاضر در جلسه فوق نیز در این باره همراهی ومشارکتی بسیارقوی و سازنده داشتند.
در ابتدای این جلسه که مسئولیت آن را آقای حمید رضا چناری بر عهده داشتند میکروفن را در اختیاراولین سخنران آقای ایرج دانای طوس گذاشتند و ایشان پس از درود و ابراز خرسندی نسبت به حضور فعالان و همکاران، ابتدا به معرفی خود پرداخته و سپس فرمودند:
با اجازه شما حضار محترم در مقدمه مرور کوتاهی بر موارد نقض حقوق اقوام و ملل در یک ماه گذشته خواهم داشت و بعد از آن به تحلیل و بررسی کلی می پردازم
متأسفانه در یک ماه گذشته همچون ماهها و سالهای قبل شاهد نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی بودیم.
از آمار بالای خودکشی بر اثر فقر و بیکاری گرفته تا اعدام و حتی اعدام کودکان، منظور از کودک در اینجا افرادی هستند که زیر سن قانونی مرتکب جرم شده اند و طبق قوانین بین المللی و کشوری کودک محسوب میشوند و نباید اعدام شوند اما نبایدی در جمهوری اسلامی ایران برای هر گونه جنایت ضد بشری وجود ندارد، همچنین در یک ماه گذشته شاهد شدت گرفتن بازداشت شهروندان بخصوص در مناطق خوزستان اهواز و کردستان با اتهاماتی واهی از سوی نیروهای امنیتی اطلات سپاه بودیم که برای گرفتن اعترافات اجباری و تلویزیونی «سناریو قدیمی و کثیف همیشگی جمهوری اسلامی ایران» به مکانهای نامعلوم منتقل میشوند.
از سوی دیگر یک شهروند بنام “وحید شیهکی ” ۲۵ ساله فرزند شریف، در شهرستان بم در اثر شلیک مستقیم نیروهای انتظامی جان خود را از دست داده است، گفته می شود وی به اتهام قتل یک راننده کامیون از ۱۳ فروردین تحت پیگرد بوده است و روز حادثه نیز نیروهای انتظامی امکان بازداشت وی را داشته اند اما با شلیک مستقیم وی را هئف قرار می دهند چرا؟ پرسشی که ذهن را درگیر خود می سازد، چرا بازداشت نشد؟ وقتی شرایط بازداشت او وجود داشته است؟ آیا به جز اینست که جان انسان برای آنان هیچ ارزشی ندارد؟ مگر نه اینکه حتی اگر فردی قاتل هم باشد ابتدا باید او را محاکمه کرد و حق دفاع از خود را به او داد و سپس وی را مجازات کرد؟ این چه قانونی است که هر کس مجرم بود مستقیم بسویش شلیک کنند و جان او را بگیرند؟ اتفاق و عملی که مغایر است با ماده ۳و۸و۱۰از اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده ۳حق حیات برای همه، ماده ۸ حق محاکمه قانونی برای همه و ماده ۱۰ رعایت حقوق انسانی توسط قانون
از دیگر خبرها بازداشت چهار شهروند توسط نیروهای امنیتی در خوزستان و پنج شهروند در شادگان بود: ۲۴ فروردین علیرضا وضیا کروشات، عبدالخاق جناحی و مهدی عبودی در خوزستان و شادگان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلوم منتقل شدند، روز بعد نیز در شادگان هم پنج شهروند دیگر با هویت عباس کعبی محمد کعبی و حسن کعبی و دو تن دیگر بازداشت و آ به مکان نامعلوم منتقل شدند، از اتهامات مطروح شده علیه این افراد نیز هیچ اطلاعی در دسترس نیست چرا؟چون هنوز این جوانان در شکنجه گاهای سپاه برای اعترافات اجباری تحت فشار هستند و در مقابل آن اتهامات ار پیش تعیین شده و تهمت های واهی ماموران امنیتی و سپاه مقاومت میکنند، اضافه می کنم که یک شهروند در زاهدان به دلیل “انتشار مطالب توهین آمیز علیه مقدسات دینی در فضای مجازی” بازداشت شده است که در ان باره حسن کیخا، سرپرست پلیس فتا استان سیستان و بلوچستان،می گوید: این شخص با ایجاد صفحه اینستاگرامی و انتشار اخبار دروغین و همسو با معاندان اقدام به توهین به مقدسات دینی و ائمه کرده بود و کارشناسان پلیس فتا بلافاصله اقدامات خود را در جهت شناسایی گرداننده صفحه مزبور آغاز و پس از شناسایی او را با هماهنگی قضائی در یکی از مناطق شهر زاهدان دستگیر کرده اند، یا آوری می کنم که این خبر مغایر است با ماده ۱۹اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۹ حق آزادی بیان.
با توجه به حجم بسیارزیاد اخبار ارائه شده توسط آقای دانای طوس که همراه با تحلیلی بسیار مفصل بود، تقاضا میشود به بخش صدا و تصویر در سایت اصلی کانون دفاع از حقوق بشر مراجعه کرده و از فایل های صوتی تهیه شده توسط همکاران استفاده فرمائید که آدرس یاد شده تقدیم میشود: http://bashariyat.org/?p=23306 و یا در این بخش: http://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=12529#more-12529
پس از پایان بخش خبری، مسئول جلسه آقای محمود حوالات را فراخوانده و تریبون دراختیار ایشان قرار گرفت تا به بررسی اهداف ۱۷ گانه سند ۲۰۳۰ یونسکو بپردازند.
اقای حوالات پس از عرض سلام و صحبت های مقدماتی گفتند:
سند هفدهگانه 2030 یونسکو مجموعه اهدافی هستند که به زنه گی نوع بشر در آینده مربوط میشود و در همان راستا اهدافی را پی گیری می نماید، روسای دولت ها، نمایندگان بلند پایه نهاد تخصصی سازمان بین الملل و جامعه مدنی در سپتامبر ۲۰۱۵ گردهم آمدند و در مجمع عمومی سازمان ملل متحد دستور کار توسعه پایا ۲۰۳۰ را تصویب کردند. این دستور کارکه جایگزین اهداف توسعه هزاره شد شامل ۱۷ هدف اصلی و ۱۶۹ هدف ویژه است.
همچنین این اهداف مبارزه با فقر، گرسنگی، خشونت، فساد و….. میباشد به سوی کرامت انسانی، صلح، عدالت، رعایت برابری، رفاه، مدیریت پایدار منابع طبیعی، گسترش بهداشت، تأمین آب آشامیدنی برای همه، توانمندسازی زنان و دختران، محترم شمردن تنوع فرهنگی، حمایت از اقشارآسیب پذیر، مردمسالاری، بهبودمحیطزیست، توسعه مناطق روستایی و……
هدف اول: پایاندادن به فقر در تمامی اشکال آن در همه جا، که شامل ریشه کنی فقر مطلق و نصف کردن فقرا، بوجود آوردن سیستم حمایتی از فقرا و سرمایهگذاری برای فقر زدایی است.
هدف دوم: پایان دادن به گرسنگی دستیابی به امنیت غذایی و بهبود تغذیه و ترویج کشاورزی پایدار، تضمین دسترسی بخصوص کودکان به غذای سالم و کافی، افزایش دوبرابری درآمد، تضمین پایدار تولیدات مواد غذایی و افزایش سرمایه گذاری و تربیت کشاورزی حفظ انواع دانه ها و گیاهان و حیوانات.
هدف سوم: تضمین زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه در تمام سنین، کاهش مرگ و میرناشی از سو تغذیه و بهداشت پایان دادن به بیماریهای واگیردار مثل مالاریا و ایدز، کاهش مرگ و میرناشی از آلودگی آب و هوا و خاک، کاهش مصرف مواد مخدر و توتون و تنباکو، به نصف رساندن مرگ و میر در تصادفات، تضمین دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی در همه موارد و نیاز انسانها از جمله مسائل جنسی و باروری بدون مواجه شدن بامشکلات مالی و توسعه واکسیناسیون.
هدف چهارم: تضمین کیفیت آموزش فراگیر و عادلانه و ایجاد فرصت های یادگیری مادامالعمر برای همه.
هدف پنجم: دستیابی به تساویجنسیتی و توانمندسازی تمام زنان و دختران.
هدف ششم: تضمین در دسترس بودن و مدیریت پایدار و آب و فاضلاب برای همه، دسترسی به آب آشامیدنی سالم، توقف تخلیه زباله در منابع آبی. احیای تالاب ها و رودخانه ها، همکاری بین المللی در حوزه تصفیه آب و شوری زدایی.
هدف هفتم: تضمین دسترسی به انرژی ارزان قیمت، قابل اعتماد، پایدار و مدرن برای همه، تضمین دسترسی به خدمات مقرون به صرفه انرژی، افزایش انرژی های تجدیدپذیر و بهره وری در حوزه انرژی و گسترش زیرساختهای انرژی.
هدف هشتم: ترویج رشد فراگیر و پایدار اقتصادی، اشتغال کامل و شغل مناسب برای همه.
هدف نهم: ایجاد زیرساخت انعطاف پذیر، ترویج صنعتی سازی فرا گیر و پایدار و تقویت نوآوری ایجاد زیرساخت پایدار برای توسعه اقتصادی و رفاه ملی، صنعتی شدن پایدار و افزایش سهم صنعت در اشتغال و تولید ناخالص داخلی، افزایش دسترسی فعالیتهای تجاری کوچک و خدمات مالی، به روز رسانی صنایع و سازگاری آنها با محیط زیست، پشتیبانی توسعه داخلی، فناوری و نوآوری و دسترسی بیشتری به فناوری اطلاعات و ارتباطات.
هدف دهم: کاهش نا برابری در درون و میان کشورها.
هدف یازدهم: تبدیل شهرها و سکونتگاههای انسانی به مکان های مقاوم و پایدار، تضمین دسترسی عمومی به مسکن ایمن و مقرون به صرفه و نوسازی محله های فقیر، فراهم سازی دسترسی به حمل و نقل ایمن به ویژه برای زنان، دختران و معلولان. حفظ میراث فرهنگی و طبیعی، کاهش مرگ و میر ناشی از بلایای طبیعی، توجه به کیفیت هوا و مدیریت زبالهها،
هدف دوازدهم: تضمین و الگوی تولید و مصرف پایدار، مدیریت پایدار منابع طبیعی و حفظ محیط زیست در روند تولید و مصرف. کاهش هدررفت مواد غذایی، کاهش تولید زباله و افزایش بازیافت، پایش آثار توسعه پایدار بر گردشگری پایدار، منطقی سازی یارانه های ناکارآمد سوخت های فسیلی.
هدف سیزدهم: اقدام فوری برای مبارزه با تغییرات آب و هوا و اثرات آن، تقویت مقاومت در برابر بلایای طبیعی، آموزش و هشدار به موقع در خصوص بلایای طبیعی.
هدف چهاردهم: حفظ استفاده پایدار از اقیانوس ها، دریاها و منابع دریایی برای توسعه پایدار، کاهش آلودگی دریاها و اقیانوسها. حفاظت از بوم سازگان دریایی و ساحلی، کاهش آثار اسیدی شدن و محیط دریایی، قانونمند شدن صیادی جمعی و پایان دادن به صید بیرویه، ارتقاء دانش فناوری دریایی. حذف یارانه های تعیین شده برای برخی اشکال ماهیگیری های مخرب، افزایش حفاظت و استفاده پایدار از اقیانوس ها و منابع آن.
هدف پانزدهم: حفاظت، بازیابی و ترویج استفاده پایدار از اکوسیستم های زمینی، مدیریت پایدار جنگلها، مبارزه با بیابان زدایی، متوقف و معکوس نمودن فرسایش زمین و توقف و از بین بردن تنوع زیستی، حفاظت، احیا و استفاده پایدار از جنگل ها، تالابها، کوهها و نواحی خشک، توقف جنگل زدایی و مبارزه با بیابان زدایی، کاهش تخریب زیستگاههای طبیعی و جلوگیری از انقراض و گونه های در معرض خطر. پیشگیری از پدیدار شدن از گونههای مهاجم و بیگانه در زیست بوم های خشکی و آبی،مبارزه با صید غیرقانونی و قاچاق گونههای حفاظت شده.
هدف شانزدهم: ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح، کاهش همه اشکال خشونت و مرگ و میرهای ناشی از خشونت. پایان دادن به سوء استفاده و استثمار کودکان، گسترش عدالت برای همه، مبارزه با جرایم سازمان یافته و کاهش جریان غیر قانونی پول و اسلحه. کاهش فساد، رشوه خواری، احتکار، اختلاس، و…… پاسخگویی به شفافیت موسسات، مبارزه با تروریسم. ترویج و اجرای قوانین آری تبعیض برای توسعه پایدار.
هدف هفدهم: تقویت ابزارهای اجرایی و احیای مشارکت جهانی برای توسعه پایدار، تقویت فعالیتهای مرتبط با منابع مالی داخلی مانند جمعآوری مالیات، سرمایه گذاری در کشورهای دارای پایین ترین سطح توسعه یافتگی، راه اندازی بانک فناوری، حمایت بینالمللی از طرحهای ملی کشورهای در حال توسعه، بهبود تجارت و افزایش سهم صادرات کشورها در حال توسعه، ارتقای ثبات اقتصادی کلان، ترویج مشارکت بخش خصوصی در اقتصاد، به اشتراک گذاری دانش، تخصص، و فناوری و منابع مالی با هدف رشد کشورهای در حال توسعه.
با پایان این بخش از برنامه آقای رحمان نبوی نژاد پشت میکروفون قرار گرفته و در رابطه با کرونا و حقوق بشر سخنانی بدین شرح ایراد فرموند::
با سلام خدمت همه حضار گرامی خوشبختانه و همواره می دانیم که نقض هر کدام از حق های بشری در هر نقطه وجغرافیای انسانی، پیامدهای نا گواری در ابعاد مختلف حیات مردمان آن سرزمین ها وهمچنین بطورمستقیم یا غیر مستقیم بر تمامی مناسبات جهانی داشته ودارد، چرا که علاوه بر برابربودن، تبعیض ناپذیر بودن، وغیرقابل سلب بودن حقوق بشری،همواره این حقوق از ویژگیهایی چون بهم پیوستگی ودرهم تنیدگی ویا جهان شمول بودن برخوردار است ودر این رابطه است که به هر میزان شاهد به رسمیت شناخته شدن حرمت وحقوق برابر انسانها باشیم ، به همان میزان میتوان به ثبات و دوام صلح، عدالت وامنیت در جهان امیدوار بود.
در مقدمه منشور ملل متحد داریم که ما مردم ملل متحد با تصمیم به محفوظ داشتن نسلهای آینده از بلای جنگ، که دو بار درمدت یک عمرانسانی،افراد بشر رادچار مصائب غیر قابل بیان نمودو… برای نیل به زیستن همه انسانها در حال صلح با یکدیگر ومتحد ساختن قوای خود برای نگاهداری صلح وامنیت بین المللی، مصممیم که تشریک مساعی نماییم. این سرآغازمنشور ملل بوضوح نشان میدهد که اوج نگرانی ها ی آن روز،بیم ازوقوع جنگهای ویرانگر برای انسانها بود.لذا می کوشید تا با فراخوان همگانی به حفظ صلح وامنیت وآسایش وآرامش در جهان کمک گردد. حال رسیدن به این خواست با پایان دادن به یک جنگ ویا دوری از آن محقق میشد ویا با پایان دادن به فقر وگرسنگی واسارت وبردگی انسانها ویا با پایان دادن به نقض های حقوق بشری. اما شاید کسی آن روزفکر نمی کرد که روزی یک ویروس بسیار ریز نانومتری بنام کرونا ویروس چینی پیدا شود که چندین برابرتعداد متفقین ومتحدین در جنگهای جهانی ، یعنی همه کشورهای جهان را به یکباره درگیر خود کند.
انتشار وآثار این ویروس نشان داد که افراد به تنهایی ویا کشورها به تنهایی ویا حتی منطقه ای وقاره ایی، هر چند دربهره مندی از شاخص های رفاه و آسایش ویا در صلح وامنیت باشند باز در امان نخواهند بود تا وقتی که همه انسانها وهمه کشورهای جهان در امنیت وآسایش ویا برخوردار از امکانات ورفاه نباشند. واین همان خواستگاههای حقوق بشری است. همه باید از حق زندگی کردن مطابق استانداردهای قابل قبول بهره مند باشند تا چنین ویروس هایی قابلیت رشد، تکثیر و سرایت پیدا نکنند که حق زندگی کردن ها ی دیگران را به مخاطره اندازند.
همه باید از حق تأمین اجتماعی مناسب بهره مند باشندتا در زمان بیکاری، بیماری ودرماندگیهای ناشی از امثال کرونا ویروس ها،مقاومت نمایند و با تحمل پروتکل ها مثل مقررات قرنطینه وسایر محدودیت ها به قطع زنجیره انتشار این بیماری کمک کنند.
کشورهایی که درآنها حق سلامت افراد نادیده گرفته شده است وامکانات ، زیرساخت های لازم وتجهیزات مناسب یک زندگی سالم فراهم نشده است،امروزیا فردا هرگز قادر به مقابله با این ویروس نیست . لذا چنین کشورهایی که قادر به انجام اقدامات مقابله ایی ، شناسایی به موقع مبتلایان وبرخی درمانها ی موجود به جهت ضعف در ساختار مدیریتی شان نیستند ویا حتی با آمارهای مهندسی شده وغیر واقع سعی در جبران وسرپوش گذاشتن برخطاهای خود دارند، به شدت به این بحران جهانی وناامن ساختن زندگی دیگر انسانها در کشور های غیر خود می افزایندو مدام به آتش این عالم گیری کمک می کنند. ویا دولتهایی که برای پایان دادن به فقر، گرسنگی،سوء تغذیه، بیکاری، وسایرمحرومیت ها و مراقبتهای مورد نیاز ملت خود، براساس خواست مکرر منشورها ومدافعان جهانی حقوق بشر تلاشی نکرده اند واقدامی انجام نداده اند، بطور قطع امروز در مواجهه با این ویروس خطرناک وکشنده که مردمانشان آسیب پذیرترند ،هم در برابر این نقض حقوق ملت خود، وهم مستقیما درقبال انتشار وشیوع این بیماری به کل جهان مسئولند.
لذا انتظاراتی که از نهادها وسازمانهای بین المللی می رود این است که 1) به سازمان بهداشت جهانی ارتقاء جایگاه داده بشود تا بتواند با استقلال بیشتر وهم شأن با ارکان اصلی سازمان ملل به نقش آفرینی های خود در جهان بی افزاید. و 2) اینکه شورای امنیت یا دبیرکل سازمان ملل کمیته ایی حقیقت یاب برای راستی آزمایی مجموعه اقدامات کشورها علیه ابعاد کرونا ویروس تشکیل دهند تا از لجام گسیختگی بیشتراین بحران جلوگیری نمایند.
با اتمام سخنان آقای نبوی که بسیار مورد استقبال قرار گرفت مسئول جلسه حمید رضا چناری از آقای محمد علی محمود زاده رحیم آبادی که سخنران دوم این نشست بودند دعوت کرده و گفتند که عنوان سخنرانی ایشان نقش جمهوری اسلامی در جدایی قومیت هاست که متاسفانه بسیار نیز گسترده است و قابل توجه، و آقای محمود زاده نیز سخنان خود را با مقدمه ای اینگونه آغاز کزده و گفتند
ملت مجموعه ای است که می تواند اقوام ها ، نژادها ، زبانها و مذاهب متفاوت را در دل خود بپذیرد و نظام حکومتی وظیفه رعایت کردن حقوق آنان و ایجاد شرایط یکسان و برابر در برخورداری از تمامی امکانات و حق و حقوق شهروندیشان در راستای توسعه و جامعه ای یکپارچه را دارد. وجود تنوع زبانی و قومی برای یک سرزمین “ثروت محسوب میشود” و با مدارا، قبول این تکثر و برخورد و مدیریت صحیح با آن است که “این تنوع به رشد اقتصادی، سیاسی و قطعاً فرهنگی منجر خواهد شد.
از دیرباز مسئله هویت و ملیت ایرانیان کرد، بلوچ، عرب و ترک پیش روی سیاستمداران جامعه ایران قرار داشته است؛ مسئلهای که به عقیده بسیاری حل ناشدگی آن تبدیل به یکی از مهمترین موانع در راه رسیدن به برابری، دموکراسی و عدالت در ایران شده است.
و اما نقش جمهوری اسلامی در جدایی اقوام : در اخبار مرتبط با ایران، هفتهای نیست که خبری از سرکوب یا صدور و اجرای احکام سنگین نظیر اعدام خصوصا برای کردها , فعالان ترک زبان منتشر نشود. چه بسیار زنان و مردان کرد که به زندان افتادهاند یا اعدام شدهاند؛ آن هم تنها به دلیل اعتراض به حقوقی که از مردم کرد گرفته شده است. اقوام ایرانی نه تنها با مسئله تبعیض هویتی مواجه هستند بلکه مجبورند با تمام تبعیضهایی که همه ایرانیان هر روزه متحمل میشوند نیز روبهرو باشند. یک زن کرد کارگر که هم کارگر است، هم زن و هم کرد، از سه جهت تحت فشارهای اجتماعی و سیاسی قرار دارد. در نتیجه، اقوام ایرانی به دلیل رنج مضاعفی که میکشند یکی از آسیبپذیرترین مردم ایران هستند. آنها حتی حقوق اولیه ای را که مستحق داشتنشان هستند را نمیتوانند مطالبه کنند و باید همیشه سکوت کنند.
جمهوری اسلامی نیز با دامن زدن بر مشکلات اقوام و پیروان مذهبی و با ایجاد محدودیت و سرکوب باعث شده تا بسیاری در سطح جامعه با مرزبندیهای مختلف، پیش از آنکه ملیتهای مختلف را ایرانی بدانند، آنها را با هویت قومی خود بخوانند و به عبارتی فراموش کنند حقوق بشر همگان را به یک دید مینگرد.
مبارزه اقوام ایرانی برای رسیدن به حقوق شهروندی خود، مدتهاست که ادامه دارد و حکومتهای مختلف ایران نیز سالهاست با ایجاد محدودیت و سرکوب آنان باعث تشدید مواضع اقوام و ایجاد تفرقه و جدائی اقوام از یکدیگر می شوند و به خفقان موجود در محیط زندگی مردم این مناطق دامن می زنند؛ مردمی که از مهمترین حقوق خود مانند “تحصیل به زبان مادری” محروم بودهاند و هستند.
نمیتوان انکار کرد شماری از فعالان اجتماعی در اقوام مختلف، خواهان جدایی از ایران هستند، اما نمیتوان این نگاه را گسترش بخشید و عمومیت داد. جمهوری اسلامی اما از این گرایش برای تحریک مردم ایران بهره برده است و میبرد؛ به طوری که چنین وانمود میکند که کرد، ترک، بلوچ و عرب اگر قدرتی در دست داشته باشند ایران را تجزیه خواهند کرد. در نتیجه به جای رعایت حقوق آنها و کسب رضایتشان، بر طبل سرکوب آنها میکوبد و زندانهای خود را از آنها انباشته میسازد تا بلکه مطالبات خود را فراموش کنند.
دفاع از تمامیت ارضی ایران حربه و چماقی است که با استفاده از آن نزدیک ۸۰ سال است که خواستهای دمکراتیک قومیت ها نادیده گرفته میشود. وضعی به وجود آمده که متاسفانه بخشی از نخبگان تحت تاثیر این فرهنگ هستند.” حکومت جمهوری اسلامی با استفاده از “حربه تمامیت ارضی” و “هراس از تجزیه” به ظلم علیه قومیت ها میپردازد و به این ترتیب کردها، اعراب، بلوچها، آذریها و سایر قومیت ها قربانیان زیادی در این راه می دهند. تنها نفت، نظام را مستبد نکرده بلکه سرکوب لر و ترک و عرب و بلوچ هم بهایی بوده که پرداخت شده است. و باعث تثبیت قدرت نظام جمهوری اسلامی شده.
نام مبارزان بسیاری از اعدامیان قومی سالهای اخیر در یاد ایرانیان باقی مانده است؛ چه آنهایی که بعد از انقلاب ۵۷ کشته شدند و چه آنهایی که طی دو سال گذشته به جرم مطالبه حقوق شهروندی خود به چوبه دار سپرده شدند؛ از صادق شرفکندی گرفته تا فرزاد کمانگر؛ اما بیش از آن تعدادی که ما نامهایشان را میدانیم، هستند فرزندان این خاک که هر روز در بیخبری جان میبازند. مانند زندانی سیاسی مصطفی سلیمی که پس از تحویل او از سوی مقامات عراقی به دولت ایران او را به سرعت اعدام نمودند ، و یا (فرهاد وکیلی و علی حیدریان) زندانیان سیاسی که بدون امکان دفاع در یک دادگاه هفت دقیقهای “محارب” شناخته شد و حکم مرگ برای آنان صادر شد.نمونه دیگر کشتار کولبران کرد جهت حفظ امنیت مرزی کشور و ….
نابرابری، تبعیض، سرکوب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اقوام مختلف در ایران از سوی حکومت مرکزی مهمترین علل جدایی اقوام از ملت و یکدیگر است.
سوال اینجاست که آیا راهکار مناسب، تجزیه طلبی و جدایی اقوام از ملیت است ؟ بهتر است در این شرایط، در راه این جدایی مانعی ایجاد نشود. یا به تعبیر دقیقتر با وجود این حق اخلاقاً باید امکان تحقق این حق هم وجود داشته باشد. به هر حال جنبههایی مثل عدالت جبرانی [وجود دارد]٬ اینکه سرزمینی به سرزمین دیگر الصاق و منضمشده، منتها بحث این است که این الحاق قانونی٬ داوطلبانه و اختیاری نبوده و اینها حق دارند جدا شوند. بعنوان مثال در جمهوریهای بالتیک یا بنگلادش. منتها آنچه که الان به بحث ما در ایران بازمیگردد بحث حفظ زبان و فرهنگ قومی است که در خطر از دست رفتن است. فرهنگی که شایستگی ماندن را دارد و اخلاقاً اعضای آن گروه مجازند برای جلوگیری از از بین رفتن فرهنگشان دنبال جدایی بروند. این یکی از شروط است. یعنی گاهی هیچ راهی برای حفظ این فرهنگ نیست. چون سیستم سیاسی و ساختار اجتماعی امکانی برای این نمیدهد که اعضای آن گروه ، فرهنگ ، قومیت ،هویت یا ملیت خودشان را حفظ کنند. اگر هیج راه دیگری نباشد قطعاً یا اخلاقاً جداییطلبی اینجا حق است و باید به رسمیت شناخته شود مگر اینکه دولت تصمیم بگیرد که سایر قومیت های محروم در ایران از حقوق و امکانات یکسانی در جامعه برخوردار و این آزادی را داشته باشند که فرهنگ زبانی و قومی خود را تبلیغ و بتوانند استفاده کنند.آنها بتوانند با هر دین و مسلکی که دارند ، آزادانه مراسم دینی خود را برگذار و حق انتخاب و انتصاب مسئولین دولتی شهر و حومه خود را از میان هم قومی های خود داشته باشند.
اکنون چنین تهدیدی در مورد قومیتهای ایران وجود دارد که فرهنگشان در آستانه از بین رفتن باشد و دوستان عزیز شما فکر میکنید که آنها با جدایی قومیت از ملیت میتوانند حقوق و نداشته هایشان را حفظ کنند؟
من فکر میکنم از بعضی جهات بله. چون اگر نقض سیستماتیک و گسترده حقوق فردی گروه خاصی در جامعه وجود داشته باشد٬ عملاً قرارداد مشروعیتبخشی که به حاکمیت حق اعمال حاکمیت را میدهد از مشروعیت میافتد و آن مردم حق دارند جدا بشوند. در مورد ایران عملاً ما الان شاهد یک «جنوساید» و نسلکشی فرهنگی هستیم. چون زبان و هویت بخشی از این مردم به طور سیستماتیک و قانونی انکار میشود. ما میدانیم که زبانهای غیرفارسی در ایران در مدارس تدریس نمیشوند. بچههای ما در مدرسه به زبان فارسی درس میخوانند و عملاً هم ما میبینیم که زبان فارسی داخل زبان کردی فعلی در ایران رخنه کرده است و در واقع زبان اصیل کردی را آلوده به لغات زبان رسمی کرده و این مقدمه خطر مرگ تدریجی این زبان است. در دوران حال حاضر می شنوید که در استان های مردم کرد ، عرب ، بلوچ و لر زبان مانند استانهای کردستان٬ ایلام٬ کرمانشاه٬ خوزستان ، بلوچستان٬ آذربایجان غربی و استان های دیگری که از حقوق و امکانات اولیه و بدیهی خود به دورند و هیچ کس نیست که به درد و مشکل آنها رسیدگی کند.آنها همیشه در تقسیم بندی استانی جزء ردههای پایین قرار دارند. معمولاً در همه شاخصها جزو پنج یا شش استان آخر لیست استانهای ایران هستند. نه هوای سالمی برای نفس کشیدن دارند.اگر آبی هم داشته باشند ، بعلت بی کیفیتی مناسب مصرف آشامیدنی نیست . اگر سرپناهی داشته باشند یک شبه در اثر زلزله یا سیل تا آخر عمر میبایست بی سرپناه زندگی کنند تا امید به اعطای یک کانکس از طرف دولت یا یک وعده پوچ خانه دار کردن آنها که معلوم نیست چندین سال و کی عملی خواهد شد. اگر به خاطر فقر و امرار معاش بخواهند خجالت زده خانواده شان نشوند مجبورند به دلیل بیکاری ، قومی بودنشان و سنت و مذهبشان رو به کولبری و شغل های پرمخاطره بیاورند تا همیشه جانشان را کف دستشان بگذارند. اگر دوست داشته باشند تحصیل کنند ، یا مکتب و مدرسه ای در نزدیکیشان نیست یا به از عهده هزینه های تحصیل برنمی آیند یا اگر مدرسه ای هم باشد مجبورند از کوه و رودخانه و هزاران راه صعب العبور رد بشوند تا به خواسته خود برسند.حالا امکانات مدارس در مناطق محروم هم جای خود.
اما در ادامه بحث یک امکان دیگری هم میتواند وجود داشته باشد.امکان دیگر شکلگیری یک ساختار دموکراتیک مبتنی بر رعایت حقوق شهروندی است. یعنی مردم در هر منطقهای حق خودگردانی را داشته باشند. استاندارشان انتخابی باشد و هر جا جمعیت از درصد تعیین شده بیشتر بود آن زبان در همه ادارات مورد استفاده قرار بگیرد.اشتغال افراد بی تبصره و فارغ از هرگونه محدودیت های دینی و مذهبی و سیاسی باشد. کما اینکه در آمریکا میبینید در کنار زبان انگلیسی زبانهای دیگر هم هست و از یک حدی که جمعیت در یک منطقه بیشتر باشد در مکاتبات اداری و نظام آموزشی و غیره از آن زبانها استفاده میشود و افراد برای استفاده از حقوق فرهنگی خودشان دچار محدودیت نیستند.
تنوع قومیتی و مذهبی ایران نه تنها در “قانون اساسی و گفتمان ناسیونالیسم ایرانی جایی نداشته” بلکه به عنوان “مشکلی حساسیتبرانگیز و موضوعی امنیتی بررسی شده است”. تا جایی که “مناطق سکونت و زیست ملیتهای غیر فارس چهره جغرافیای سرکوب و اشغال شده به خود گرفتهاند”.
“چهرهای” که با “فقدان هرگونه فرصتی برای فعالیت سیاسی آزادانه و قانونی، تاراج سرمایهها و منابع کردستان و انتقال آنها به مناطق مرکزی” خود را نشان میدهد. با “اعدام و زندانی نمودن و سربهنیست کردن فعالان و مبارزان کرد، انتقال منابع آبی، تخریب محیط زیست و میلیتاریزه کردن شهرها و روستاها، امنیتی کردن ادارات، مراکز آموزشی، مساجد و اماکن عمومی”.
این مجموعه چشم انداز یک تغییر مسالمتجویانه را «در ایرانی متحد و یکپارچه به شدت ضعیف کرده و در مقابل ، خواست و اراده جدایی را در میان اقوام تقویت کرده است. طوریکه که این به گفتمان بخش چشمگیری از افکار عمومی را از آن خود کرده است.
اتهامات و انگهایی که به آنها میزنند برای ایجاد ملیتهراسی در میان ایرانیان است. متاسفانه برخی از هموطنان ما ناآگاهانه به دنبال این تبلیغات هستند.» . بعنوان مثال “حزب کردستان ایران” ،نظام طوری در جامعه آنرا معرفی نموده که مردم دائما به این فکر میکنند که آنها گروههای تجزیه طلب و مبارز هستند.برنامه و اساسنامه آنها همه تاکید بر ماندن در چارچوب ایران است و این برچسبها به ناحق است. این اتهامات برای آشفته کردن اذهان عمومی است و این باعث شده که حتی درخواست برای کمترین حقوق از طرف ملت کرد و سایر ملیتها را بلافاصله به حساب جداییطلبی، وابستگی به دشمنان بگذارند. ولی این روش تا به حال دیدگاه عموم مردم جامعه را آلوده کرده اند.
یوسف کر، سخنگوی “سازمان فرهنگی و سیاسی ترکمنصحرا” در سخنرانی خود به تبعیضی “قدیمی” اشاره کرد که حتی واژگان را برنمیتابد. او گفت که به رسمیت نشناختن وجود پیروان قومی به نام ترکمن، درنظر نگرفتن ترکمنصحرا در تقسیمات کشوری نام نبردن از ترکمنصحرا در ارگانهای دولتی و حکومتی درمقایسه با دیگر پیروان قومی “از ویژگیهای غیرقابل اغماض پرسابقه و قدیمی است” . او حتی با بیان اینکه حتی در مطبوعات و رسانه ها ، ترکمن ها مورد تحقیر و تمسخر از سوی مسئولین به ظاهر تحصیل کرده ما قرار میگیرند به عنوان مثال : سال 97 – رئیس فدراسیون سوارکاری (مسعود خلیلی ) شهروندان ترکمن ایران را با الفاظ نامتعارف و نژاد پرستانه ای از جمله “عشیره پیژامه پوش های فقیر، سرکش و معتاد” خطاب قرار داد.
جلیل شرهانی، دبیرکل حزب دمکراتیک اهواز از رنج مردم منطقهاش گفت که «باید شاهد به تاراج رفتن ثروتهای زیر زمینی و رو زمینی خود، توهین وتحقیر زبان و فرهنگ» باشند. او به “آمار محرومیت، پایین بودن سطح زندگی و میزان رفاه و نرخ بیکاری در مناطق عرب نشین اهواز” اشاره کرد که “منبع بخش اعظم ثروت ایران در آنجاست” و آنرا تکان دهنده دانست. آنچه در سخنرانی جلیل شرهانی شنیده شد، تکرار واژههایی آشنا برای پیروان قومی ایران بود؛ تبعیض و توسعه نیافتگی بیرحمانه. او از “ترک تحصیل و فقدان امکانات فرهنگی و ورزشی” مردم گفت، از “تخریب محیط زیست و خشک کردن رودخانه ها و هدایت آب آن به مناطق دیگر ایران، از آلودگی هوایی که مردم تنفس میکنند و ذرات معلق در آن، از بیآبی به عنوان “نمونهی دیگری از ظلم روا شده به ملت عرب اهواز”.
سعید عزیزی ، دبیر کل حزب دموکرات آذربایجان نیز تاکید میکند که “نبود آزادی و برابری وعدالت اجتماعی” ایران را برای همیشه به “جنگ و درگیری و به سوی نابودی بیشتر سوق” میدهد. او میگوید. این نیروهای افراطی هستند که بیشترین سوء استفاده را از نادیده گرفتن مطالبات اقوام و هراس از یک سیستم فدرالیستی برای اداره جامعه خواهند برد.
اتحاد دمکراتیک آذربایجان خواهان یک سیستم فدرال است «که در آن دولت و مجلس مرکزی ، ترکیبی از نمایندگان ملیتهای مختلف و دولتهای محلی و ملی انتخاب شده از طرف مردم، که اداره امور منطقه خویش را به عهده دارند.
سال 98 – سالار سرکشی، عضو کانون آذربایجان شناسی و یکی از متولیان جمع آوری امضا برای درخواست رشته زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی در دانشگاه مراغه بود که بصورت قانونی، در دانشگاه اقدام به جمع آوری ۹۵۰ امضا کرد و به ریاست دانشگاه تحویل داد. به دنبال این اقدام، حراست دانشگاه، کارت دانشجویی این دانشجو را گرفته و اعلام کردند تنها یک روز برای تسویه و ترک دانشگاه وقت دارد که او مجبور به انصراف از دانشگاه شد و دیگر اجازه تحصیل به او داده نشد.
اصل تنوع فرهنگی٬ زبانی و قومی ایران به رسمیت شناخته نشده است. به نظر من این چیزی است که نه تنها در این دوره صورت نگرفته بلکه هم درحکومت پهلوی رعایت نمی شد.بعنوان مثال : از دوره رضاشاه که دوره جدیدی در برخورد حکومت مرکزی با ایلات و عشایر و گروه های قومی تاجنگ علیه عشایر کردستان بود.
عدم توسعه یافتگی برخی از استان ها توسط دولت : در مورد توسعه نیافتگی قاعدتاً یک سری محدودیتهای جغرافیایی و سرزمینی میتواند منجر به این شود که بعضی از مناطق یک کشور کمتر توسعه یافته باشند. اما نکته این است که وقتی میآییم مثلاً سالنامههای آماری ایران را در مثلاً ۳۵ سال گذشته مرور میکنیم میبینیم که برخی از مناطق که اتفاقا از مرکز دورند و از لحاظ جغرافیایی دچار محدودیتهای بیشتری هستند٬ مثلاً مناطق کویری٬ در این ۳۵ تا ۴۰ سال از لحاظ اقتصادی در قیاس با مناطقی که اتفاقاً به لحاظ آب و هوایی و جغرافیایی مستعد توسعه بیشتری بودهاند ، توسعه بیشتری پیدا کردهاند.
برای نمونه سال ۱۳۵۵ استان آذربایجان شرقی دومین استان توسعهیافته ایران بوده است. سال ۱۳9۶ آذربایجان شرقی به رتبه ۲۱ تنزل میکند. نگاه کردن به این مطلب نشان میدهد که انگار در مرکز به شکلی نسبت به مناطقی که بیگانه فرض شدهاند سیاستگذاری متفاوت بوده است. عمدی بوده است که هم به دلیل تفاوت هویتی و هم تصوری که از هویتطلبی در این مناطق وجود داشته و هم تفاوت مذهبی که کردها٬ بلوچها و ترکها و عربها بیگانه فرض شدهاند٬ به طور مطلق نادیده گرفته شدهاند. با این بهانه که این مناطق امن نیستند٬ دور هستند٬ کوهستانی هستند و نمیشود به آنها امکانات داد ، آنها را از ابتدایی ترین امکانات رفاهی و شهروندی محروم کرده اند.این همان سیستم سرکوب و تبعیض و نابرابری نظام در برابر قومیت های محروم و مظلوم ایران است نوعی بازی کثیف.
از مهمترین راهکارهای جلوگیری جدایی اقوام از ملیت میتوان گفت :
1-تاکید برموارث فرهنگی باپیشینه مشارکت همزیستی دائمی اقوام ودخالت تاریخی اقوام درحاکمیت
2-ارزش نهادن و رعایت حقوق زبانی قومیت های مختلف ایرانی
3-تاکید بر توسعه یکنواخت و همه جانبه در کل کشور و ایجاد و پیگیریهای طرحهای عمرانی و تامین نیاز های اولیه در مناطق محروم
4-کاهش محرومیت ها درمناطق قومی
5-از بین بردن حساسیت های قومیتی در مطبوعات ، صدا و سیما و وسایل ارتباط عمومی
6-از میان بردن زمینه های بروز احساسات و تحریکات چون فقر، محرومیت، و عقب ماندگی در مناطق قومیت نشین
7-برابری در فرصتهای اساسی مانند شغل، تحصیلات و امکانات رفاهی
8-تقویت احترام، عزت و تکریم شهروندان از سوی همدیگر و داشتن آزادی بیان
9-پذیرش و احترام گذاشتن به وجود مذاهب و مناسک های غیر شیعه و آزادی اجرای منابات و مراسمات مذاهب دیگر
10-حفظ استقلال فرهنگ قومیت ها و حتی اصالت دادن به آنها و در عین حال برقراری اتصال و ارتباط بین اقوام از طریق تقویت و برجسته کردن نقاط مشترک بین اقوام و غیر اقوام
11-احداث جاده های بین ارتباطی مناطقی که در آن چندین قومیت مختلف وجود دارد تا باعث شود بتوانند ارتباط بیشتری و رفت و آمد بیشتری با هم داشته باشند که مراوده بیشتر و راحت تر اقوام با یکدیگر را فراهم آورده، آنان را از نظر فرهنگ و زبان به یکدیگر نزدیک کند.
12-فراهم آوردن امکانات زندگی برای فارسی زبانان در مناطق مرزی، و برعکس، امکان زندگی برای اقوام مرزی در مرکز کشور، تا از این طریق اقوام به یکدیگر نزدیک تر شده، فرهنگها مشترک گردد و مناطق نیز از یکدستی کامل به درآیند.
13-حضور مداومِ مسئولانِ دولتی در شهرهای دوردست و مناطق قومیت نشین.
در پایان باید بگویم که در واقع تمامی اقوام ایرانی یک ایرانی سکولار، فدرال و دمکراتیک میخواهند تا با رعایت عدالت و برابری بتوانند به حق و حقوقشان برسند و به رسمیت شناخته شوند.
به امید آزادی کرد، لر، بلوچ، ترک و عرب
بر اساس فراخوان صادره، موضوع بحث آزاد جلسه ۹ مای در رابطه با ” حق اعتراض در زندان و در جامعه” بودبا این توضیح که جلسه گذشته نیز این موضوع عنوان بحث ازاد نشست اعضای کمیته اقوام بود و اینبار بخش دیگری از این مبحث مورد بررسی قرار گرفت و ادامه ای بود از جلسه قبل که مدیریت آن را جناب آقای محمد ابوطالبی بر عهده داشتند و اینگونه مطالب خود را ارائه دادند:
نگاهی کوتاه به زندانیان سیاسی ، عقیدتی و صنفی و زندان های جمهوری اسلام در پسا کرونا
با درود به روان از دست رفتگان کرونا درنقطه به نقطه کشور
فراموش نکنیم و درگیر امیال شخصی و روزمره نشویم زیرا این خواست آنهایی است که قصد دارند کشتار هزاران نفری آبان 98 و شلیک به هواپیمای اوکراینی را از اذهان من وشما پاک کنند.
کرونا مصیبت بزرگی است که از حلبی آباد حاشیه چابهار تا پنت هاوس های شیک نیویورک را پیموده ، اما در پس این همه عذاب جاری و هر روزه ، فراموشی گردی است که بر همه جا می پاشند. در اخباری که متاسفانه هیچ کدام از نهادهای حقوق بشری مدعی حقوق بشر به دنبال درستی یا خطای آن نرفتن ، دفن اجساد بیش از 4000 کشته شده اعتراضات آبان توسط نیروهای سپاه به نام کرونا بود.
کرونا مرگ را هدیه ارزانی برای حتی ثروتمندان کرده ولی گروه مردم بی دفاع ناگاه را راهی گورستان می کند در تلاطم همین ویروس چینی ، رژیم سفاک اقدام به صدور احکام اعدام و زندان های طویل المدت برای جوانانی کرد که تنها برای اعتراض به گرانی بنزین به خیابان آمده بودند………. و ما هیچ نگفتیم
کرونا (نمی دانم شایدپرده آخر باشد ؟؟…… اما گمانم نمی رود که این دریوزه های چین و روسیه دست از این نمایش های وحشتناک و نابود کننده دست بکشند) این بار بلای جان زندانیان سیاسی ، عقیدتی و صنفی شده است که براساس نظر ملوکانه شاه قدر قدرت فساد وجنایت امکان آزادی موقت یا دایمی را نداشته اند تا جمهوری جهل را از دست و زبان این مبارزین در امان نگه دارد……..
این گزارشی است کوتاه از زندان های جمهوری اسلامی بر اساس نشر اخبار در یک ماهه گذشته ، اخبار زجرآور هر روز از داخل بندها به بیرون درز میکند و گزارش را اگر بنای ادامه باشد باید در هر جلسه بخشی را به این امر تخصیص دهیم
دادستان کل استان اردبیل: نفس کشیدن زندانیان سیاسی حرام است……….این است چکیده نگاه جمهوری اسلامی نسبت به مبارزین و فعالین سیاسی ،صنفی و مردمی.
تذکر : در گزارش دوم به علت اخبار تازه و متاسفانه حزن آور جدید، اسامی تعدادی از زندان های مطروحه در گزارش اول مجددا آمده اند. قدر تامل کنید تا سریع بخوانم.
زندان ارومیه: نهم فروردین ٩٩ حدودا ٢٠٠ زندانی محبوس در زندان مرکزی ارومیە بە نشانە اعتراض بە نبود امکانات و خدمات بهداشتی در بند زنان و همچنین مخالفت مسئولین با آزادی موقت آنها پس از شیوع ویروس کرونا در این زندان، دست بە اعتصاب غذا زدەودور ریختن غذا ها اقدام کردند.
اعتصاب این زندانیان پس از مرگ یکی از زنان محبوس در بند زنان با هویت ”فاطمە علی زادە“ ٥٣ سالە و اهل کرمانشاه بر اثر ابتلا بە ویروس کرونا بودە است.
به دنبال اعتراضها و درگیری روزهای اخیر در زندانهای مختلف ایران، نیروهای یگان ویژه در اطراف زندان مرکزی ارومیه به حالت آماده باش درآمده و گزارشاتی از حضور این نیروها در نگهبانی مرکزی و پشت بام ساختمان این زندان حکایت دارد.
نیروهای یگان ویژه اقدام به محاصره و گشتزنی در اطراف این زندان کرده و این نیروها در پشت بام ساختمان این زندان اقدام به ایجاد سنگر کردهاند.
گفته میشود این نیروها احتمالا وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارومیه بوده و در جهت برخورد با هرگونه اعتراض در این زندان مستقر شدهاند.
زندان مرکزی ارومیه دارای ۲۰ بند است و آمار آن از ۴ هزار تا ۵ هزار در نوسان است. مسئولین زندان و دادستان شهر ارومیه سال گذشته در جلسهای با زندانیان آمار زندانیان را ۳ برابر ظرفیت این زندان اعلام کردهاند.
در تعدادی از این بندها ۶ برابر تختهای که در بند وجود دارد زندان نگهداری میشود و این سبب کفخوابی در اتاقها و در مورادی هم در راهروی بندها شده است. مرگ مشکوک دو زندانی و اعزام دستکم ده زندانی و دو مامور بند جوانان جهت تست کرونا به بیمارستان سبب افزایش نگرانی زندانیان در خصوص شیوع ویروس کرونا در این زندان هستند.
یازده فروردینماه زندانیان بند ۱-۲ زندان مرکزی ارومیه به دلیل عدم اعطای مرخصی و آماری بالای این بند که خبر شیوع ویروس کرونا را بیشتر کرده دست به اعتراض زدند. پس از آغاز این اعتراض، دهها تن از نیروی گارد زندان در مقابل درب ورودی این بند مستقر شده و زندانیان را تهدید کرده در صورت ادامه این اعتراض، اقدام به تیراندازی خواهند کرد.» مهرعلی فرهنگ، مدیر داخلە زندان در جمع زندانیان گفتە است : ”رئیس قوە قضاییە دستور دادە است هر کسی را کە اغتشاش کرد بکشید“ و نیروهای مسلح با اسپری، شوکر، اسلحە و باتوم در داخل زندان گشت می زنند.
تعدادی از نیروهای با هماهنگی مسئولین دفتر ویژه اداره اطلاعات مستقر در زندان از ترس گسترش این اعتراضات، ۸ زندانی محکوم به اعدام را در بندهای ۱۴ و ۱۵ به هواخوری زندان منتقل و پس از پوشاندن کیسه بر سر آنها، این زندانیان را به یکی از بازداشتگاه امنیتی ارومیه منتقل کردهاند.»
مسئولین زندان 12 فروردین در دو بند ۱-۲ و ۳-۴ اقدام به نصب دستگاه پارازیت کرده و کمامان نیروهای یگان ویٰژه در راهرو اصلی این زندان حضور چشمگیر دارند.»
طی روزهای گذشته تعدادی از زندانیان بندهای ۳و ۴ که دارای علائم مشخص ویروس کرونا بوده، به بهداری زندان منتقل می شوند لیکن کاظم زاده پزشک زندان از ویزیت یا هرگونه اقدام احتیاطی خودداری کرده و زندانیان دوباره به بند منتقل می شوند. پیشتر خبری منتشر شد که 50 زندانی مبتلا به ویروس کرونا از بند 15 زندان ارومیه به خارج زندان منتقل شده اند.
شایان ذکر است طی هفته های گذشته و متعاقب شورش در زندان های سقز و مهاباد ، تدابیر شدید امنیتی بر زندان ارومیە حاکم شده و مقامات قضایی و امنیتی بروز هر گونه شورش ناشی از شیوع کرونا و نگرانی زندانیان را انکار می نمایند.
با لحاظ عدم اعمال هرگونه اقدامات احتیاطی و انکار زائدالوصف مقامات زندان، هەنگاو از همه سازمانهای حـقوق بشری تقاضامند است توجه ویژه ای به وضعیت این زندان مبذول دارند تا با اطلاع رسانی از بروز یک فاجعه جلوگیری شود.
تاکنون ۵ زندانی محبوس در زندان مرکزی ارومیە کە یکی از آنها زن بودە است در این زندان بە دلیل ابتلا بە ویروس کرونا جانشان را از دست دادەاند
شماری از زندانیان از جمله ۵۰ زندانی سیاسی زندان مرکزی ارومیه به ویروس کرونا مبتلا شدهاند. مسئولان زندان در هراس و وحشت از شورش زندانیان آنها را به قتل تهدید کرده است، به گفته منابع مطلع ۵۰ تن از زندانیان سیاسی محبوس در بند ۱۵ زندان ارومیه به ویروس کرونا مبتلا شده اند که اسامی ۱۱ نفر از آنها به شرح زیر میباشد:
۱-بهنام فروزنده دل فرزند رضا، 2- محمدحسین ایرجنیا فرزند احمد۳-اكبر كاملمنگل فرزند محمدعلی، 4-امید افراسیابی فرزند یدالله، 5–احمد منوچهری فرزند كوروش، 6-كریم اشرفی فرزند علیرضا،7–حجت نوری فرزند یدالله،8–حمید معظم فرزند محسن، 9-نوید بیگی فرزند مجید 10–صابر كاسب، ۱۱-حامد فیروزه فرزند محمدرشا، علاوه بر این در بند ۳ و ۴ زندان مرکزی ارومیه نیز ۱۲ نفر به کرونا مبتلا شده اند که اسامی ۷ نفر از آنها بهشرح زیر میباشد: 1–رحیم شیخكانلو، ۲-شیرزاد پایون، 3-جعفر مسعودی نیا، 4–فرهاد رحیمی، 5-ارسلان عیوضی، ۶-رمضان شیخ كانلی، 7-حیدر غیرتمند
تهران بزرگ: سالهاست از تعطیلی بازداشتگاه مخوفکهریزک میگذرد و هیچ انسان با شرفی اتفاقات وحشتناک در این زندان را فراموش نکرده است. اما زندان کهریزک دیگری به نام «تهران بزرگ» ساخته اند که به نام کهریزک تر معروف است.
فعالیت اصلی مسئولین این زندان، معتاد کردن محکومین با طرح و برنامه مشخص است و اتفاقات بسیار مخوفتر و وحشتناک تر از زندان کهریزک در این زندان در حال وقوع است، همزمان با شیوع کرونا در زندانهای کشور و بیعملی دست اندرکاران برای مقابله با آن بخصوص در بزرگترین زندان کشور زندان «تهران بزرگ» اخباری بگوش می رسد که حاکی از شیوع شدید بیماری های پوستی و گوارشی و اسهال های شدید خونی در میان زندانیان است.
عوامل زندان علت شیوع این بیماریها را آب شرب زندان ذکر کردهاند. اما براساس توضیحات کارشناسان، آب آشامیدنی باید با فاصلهای ۱۰ کیلومتری دورتر از فاضلاب های انسانی و حیوانی باشد؛ در حالیکه چاههای حفاری شده آب آشامیدنی زندان تهران بزرگ در فاصله ۱۰۰ متری با مجتمع های گاوداری صنعتی و شهر حسن آباد و شهرک صنعتی می باشد. این آب به هیچ وجه قابل شرب نیست.
جانیان قوه قضائیه و سازمان زندانها با علم و اطلاع از این موضوع، میلیاردها تومان صرف خرید زمین و ساخت و ساز زندان تهران بزرگ کردند.
از زمان شیوع کرونا در زندانهای ایران تاکنون ۶زندانی مبتلا به ویروس کرونا در زندان تهران بزرگ جان خود را از دست دادهاند.
به گفته منابع مطلع، در حال حاضر وضعیت بندها بهلحاظ بهداشتی و محیط زیست بسیار اسفبار است. تجمع زندانیان در اتاقها فشرده و زیاد است. بسیاری از زندانیان تخت برای خوابیدن ندارند و روی زمین آلوده میخوابند. تنها وسیله بهداشتی در زندان مایع ظرفشویی است. زندانیان در شرایط روحی و روانی نامناسبی بهسر می برند.
بهرغم شیوع کرونا در زندان تهران بزرگ (فشافویه) عوامل و مسئولان این زندان تاکنون در رابطه با شیوع ویروس کرونا سکوت کرده و هیچ گزارشی از وضعیت زندانیان سیاسی و عادی نمیدهند. به این ترتیب جان شمار زیادی از زندانیان در زندان تهران بزرگ در خطر ابتلا به ویروس کرونا قرار گرفته است.
پس از شورشهای پی در پی در زندانهای مختلف، زندانبانان در زندان مخوف تهران بزرگ (فشافویه) فشار را روی زندانیان بالا برده و روز دوشنبه ۱۱ فروردین، افسر نگهبان بند ۲ تیپ ۵ زندان تهران بزرگ زندانیان این بند را مجبور کرده است که در آمارگیری کنار هم و نفس به نفس هم بنشینند.
پس از اعتراض زندانیان به وضعیت افسر نگهبان در پاسخ به آنها گفته است: «هیچ الزامی به توصیه بهداشتی ندارد و طرح فاصله گذاری اجتماعی در زندان معنایی ندارد.»
گفته میشود وی معروف به آزاردهنده زندانیان است و ۲۰ روز پیش نیز زندانی سیاسی سهیل عربی را مورد آزار و اذیت قرار داده بود.
همچنین فردی به نام شاملی که سرشیفت زندان است به زندانیان گفته است: «تمام بخشنامه های رئیس قوه قضائیه و تمام کسانیکه دستورالعمل میدهند، همه برای خودشان است و من برده دار شما هستم.»
این در حالی است که برخلاف دروغهای تبلیغاتی رئیسی مبنی بر آزادی و مرخصی زندانیان، در حال حاضر وضعیت زندانیان در زندانهای مختلف از جمله فشافویه، غیر قابل قبول است و تعداد بالایی از زندانیان در معرض ابتلا به ویروس کرونا هستند.
نهم فروردین پس از شورش زندانیان در تیپ ۱ زندان فشافویه ۱۵ تن از زندانیان به محل نامعلوم منتقل شدند.
سپاه در طرفین زندان نیروی مسلح چیده و شبها از ساعت ۲۳ تا ۲۴ با کشیدن آژیر در زندان و حرکت موتورسواران سروصدا راه می اندازند تا زندانیان را بترسانند.
به زندانیان گفته شده که سربازان حکم تیر مستقیم دارند و هر کس که در محوطه زندان دیده شود به وی تیراندازی خواهد شد.
همچنین نیروهای سپاه در هیئت گروههای نظامی شامل سردار و سرهنگ ۱ و ۲ و … در سالنهای زندان حضور یافته و قدرت نمایی میکنند.
طی روزهای گذشته از یکی از سالنهای تیپ ۱ این زندان تعداد ۱۱ نفر از زندانیان را به بهانه واهی به سلول انفرادی منتقل کردند.
این قدرت نمایی و سیاست رعب و وحشت در حالی است که در زندان تهران بزرگ کرونا شیوع پیدا کرده و تعدادی از زندانیان به این بیماری مبتلا شده اند. خطر بیماری و مرگ، سایر زندانیان را تهدید میکند.
19 فروردین دو زندانی دیگر در زندان تهران بزرگ به دلیل ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادند.
این دو زندانی مهدی ربیعی از سالن سه تیپ ۵ و لشگری پناه از تیپ ۲ زندان تهران بزرگ بودند.
از زمان شیوع کرونا در زندانهای ایران تاکنون دستکم ۸زندانی مبتلا به ویروس کرونا در زندان تهران بزرگ جان خود را از دست دادهاند.
زندان اردبیل: دهم فروردین دادستان کل استان و به بند ۷ این زندان که زندانیان سیاسی در آن محبوس هستند، رفته و از یکی از زندانیان سیاسی بلوچ اتهام وی را سوال کردند. وی در پاسخ گفت که اتهام وی اقدام علیه امنیت ملی بوده است.
دادستان پس از شنیدن اتهام وی پاسخ داد: «نفس کشیدن زندانیان امنیتی و سیاسی نیز حرام است چه برسد به مرخصی آنها».
این پاسخ، گفته های لاجوردی در دهه شصت را یادآوری می کند که همه زندانیان سیاسی را مستحق اعدام می دانست.
لازم به ذکر است که ویروس کرونا در زندان مرکزی اردبیل شیوع پیدا کرده و تاکنون تعداد زیادی از زندانیان این زندان به این بیماری مبتلا شده اند. حداقل ۲ تن از زندانیان این زندان به بیمارستان منتقل شده اند.
شایان ذکر است که تعدادی از زندانیان سیاسی تبعیدی بلوچ و اهوازی در این زندان محبوس بوده و در معرض بیماری کرونا قرار دارند.
اما در پاسخ، عباس لسانی در جواب این بیدادستان قوه قضائییه گفت: «هدف شما کشتن زندانیان سیاسی به بهانه کرونا است و مسئولیت عواقب احتمالی جانی و حیاتی فعالین مدنی سیاسی و عقیدتی برعهده شماها می باشد،او خطاب به دادستان پرسید: تعریف شما از امنیت ملی چیست؟
آیا آنهایی که برای احقاق حقوق ملتشان و برای آزادی مردم فعالیت می کنند، امنیت ملی را به خطر می اندازند؟ و یا تعریف امنیت ملی همان امنیت شماها و اربابانتان و در معنای کلی امنیت حکومتیان می باشد؟
در کمال ناباوری دادستان طباطبایی می گوید: امنیت ما همان امنیت ملی است.
درگیری لفظی بالامیگیرد و لسانی می گوید : برای سیستم قضایی که دادستان آن بایستی اصل بی طرفی و عدم جانبداری را رعایت کند ابراز تاسف می نمایم که نه تنها خود را ملزم به رعایت این اصل اساسی حقوقی نمیداند، بلکه خواهان کشته شدن فعالین سیاسی است.
این فعال آذربایجانی می افزاید: «سیستم قضایی با آزادی مفسدین اقتصادی و اختلاسگران و همچنین جانیان و مجرمانی که به حریم مردم تجاوز نموده و مخل امنیت اجتماعی و اقتصادی می باشند، موافقت می کند اما مخالف آزادی فعالین مدنی هستند که درصدد احقاق حقوق مردم به ناحق روانه زندانها شده اند.»
محمدصابر ملک رئیسی، زندانی سیاسی تبعیدی در زندان اردبیل در نامهای خطاب به ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضاییه درخصوص عدم اعطای مرخصی به زندانیان سیاسی در شرایط شیوع ویروس کرونا در کشور و همچنین نسبت به شرایط نامساعد زندان اعتراض کرده است.
“من به عنوان یک زندانی که محکوم به ۱۵ حبس سال شدهام و در حال سپری یازدهمین سال از مجازات تعیین شده ام هستم. حال باید بمیرم و نفس کشیدن برای من حرام است؟! آیا دادستانی که مدعی العموم است حق پرخاشگری و هتک حرمت من زندانی را دارد؟ آیا مجاز است که فتوای قتل من را صادر بکند؟ آیا اینجا سوالی مطرح نمیشود که برنامه ای برای سوء قصد به جان من و امثال من به بهانه ویروس کرونا تدارک دیده شده باشد؟”
پس از شیوع گسترده ویروس کرونا و افزایش نگرانی ها از سرنوشت صدها هزار زندانی، رئیس قوه قضائیه طی دو بخشنامه در اسفندماه سال گذشته به هدف کنترل وضعیت بهداشتی زندانها شرایطی را برای اعزام به مرخصی زندانیان اعلام کرد که عمدتا شامل زندانیان مالی و همینطور زندانیان با محکومیت کمتر از ۵ سال می شد.
شیراحمد شیرانی، زندانی سیاسی تبعیدی در زندان اردبیل در نامهای سرگشاده درخصوص عدم اعطای مرخصی به زندانیان سیاسی و وجود خطر جانی برای آنان باتوجه به شیوع ویروس کرونا در کشور هشدار داده است.
21 فروردین یک زندانی مبتلا به ویروس کرونا در پی وخامت حال، از زندان اردبیل به بیمارستان منتقل شد.
تراکم جمعیت در این زندان بالاست. حداقل امکانات بهداشتی در این زندان وجود ندارد. علاوه بر این دستگاههای تلفن، فروشگاه، سالن اصلی و امکانات بند ۸ با بند ۷ مشترک است. این امر باعث شیوع این بیماری در هر دو بند میشود.
از آنجایی که مسئولان زندانها مانع رسیدن اخبار مربوط به کرونا به بیرون از زندان می شوند، از آمار واقعی زندانیان مبتلا به بیماری کرونا در این زندان اطلاع دقیقی در دست نیست، به دلیل ازدیاد جمعیت، زندانیان در راهرو زندان و حتی در مقابل سرویسهای بهداشتی روی زمین می خوابند.
زندان تبریز: ساعت ۱۹.۴۵ روز هفتم فروردین ماه ۹۹ و براساس اطلاعاتی که از داخل زندان به بیرون درز کرده است چندین نفر از زندانیان بند ۹ با خلع سلاح کردن ۲ سرباز، اقدام به تیراندازی نموده و سایر زندانیان را گروگان گرفته و اجازه ورود و خروج به هیچ شخصی را ندادن
در بند ۳ گانه، زندانیان با جمع کردن پتو و تشک های زندانیان در انتهای سالن و حیاط زندان، آنها را آتش زدن
در این درگیری ها دستکم یک نفر کشته شده است و تعدادی از زندانیان موفق به فرار از زندان شده اند. اما برخی خبرها نیز حاکی از کشته شدن ۳ الی ۴ نفر بود، یگان ویژه كل منطقه را پوشانده و منطقه پر از مامور است، تعدادی از زندانیان فرار كردند كه تا كنون ۱۵ نفر را دستگیر كردند.
نهم فروردین _زندانیان در بندهای هفت و ۹ در اعتراض به عدم اعطای مرخصی و خطر ابتلا به ویروس کرونا در محیط زندان از تحویل غذا خودداری کردهاند. ظهر دیروز نیز تعدادی از زندانیان در واکنش به بیتوجهی مسئولان زندان با آتش زدن پتوهایشان به اعتراض خود ادامه دادند که این امر منجر به ورود نیروهای گارد زندان به بند و حمله خشونت آمیز به زندانیان شد، نیروهای گارد زندان در این دو بند زندانیان را هدف شلیک مستقیم قرار داده که در نتیجه آن دستکم ۷ زندانی زخمی شدهاند. هویت یکی از مجروحان «داریوش طهماسبی» اعلام شده که از ۵ سال پیش به اتهام «قتل عمد» در این زندان به سر میبرد.
دهم فروردین _ مرگ یک زندانی محبوس در بند ۱۱ زندان مرکزی تبریز که هفته گذشته با علائم مشکوک به ابتلای به ویروس کرونا به بیمارستانی در خارج از زندان منتقل شده بود،
روز گذشته بیش از ۷۰۰ زندانی محبوس در بندهای ۹ و ۱۱ این زندان پس از سه روز به اعتصاب خود موقتا پایان دادند.
-«جابر ایراندوست»، اهل بستان آباد پس از چند روز بازداشت در اداره آگاهی به زندان تبریز منتقل شده بود. به دلیل داشتن نشانههای ابتلای به ویروس کرونا به بیمارستان خارج از زندان منتقل و روز جمعه مسئولین زندان در تماس با خانوادهاش از مرگ وی خبر دادهاند، دو زندانی به نامهای “شهرام بایگان” و “ابوافضل صارمی” نیز توسط نیروهای امنیتی از زندان به یک بازداشتگاه امنیتی منتقل شدهاند».
زندان رجایی شهر: هم اکنون ۳۱ زندانی سنی مذهب با اتهامات سیاسی یا امنیتی در این محل به سر می برند. جدیدترین فهرست اسامی این زندانیان و شرایط سلامت آنها در ادامه میآید:
۱- تیمور نادری زاده – تاریخ بازداشت: خردادماه ۱۳۸۹- اتهامات: عضویت و همکاری با گروههای سلفی – محکومیت: ۱۲ سال حبس تعزیری – توضیحات تکمیلی: وی در ابتدا محکوم به اعدام شد اما پس از ۳ سال محکومیت او به ۱۲ سال حبس تقلیل یافت.
۲- سعید کریمی – اتهامات: عضویت در داعش – اقدام علیه امنیت ملی و محاربه – محکومیت: اعدام – وضعیت سلامت: وی مبتلا به بیماری تنگی نفس و دیابت است – توضیحات تکمیلی: آقای کریمی در مقطعی از کشور خارج شده و متهم شده که به داعش پیوسته است اما مدتی بعد به کشور بازگشت و پس از دو ماه بازداشت شد.
۳- برزان نصرالله زاده – تاریخ بازداشت: خردادماه ۱۳۸۹ – اتهام: محاربه – محکومیت: اعدام – وضعیت سلامتی: آقای نصرالله زاده از سنگ کلیه، ناراحتی گوارشی و دیسک کمر رنج میبرد. این زندانی به دلیل نداشتن طحال، از نظر قوای بدنی بسیار ضعیف شده است. توضیحات تکمیلی: وی در سن هفده سالگی در مسیر بازگشت از مدرسه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. او در زمان بازداشت مورد اصابت ۵ گلوله قرار گرفت و طحال خود را از دست داد.
۴- عبدالرحمان سنگانی – تاریخ بازداشت: ۱۳۸۹ اتهام: محاربه از طریق هواداری از گروههای سلفی – محکومیت: وی در ابتدا به اعدام محکوم شد اما مدتی بعد محکومیت وی به حبس ابد تقلیل یافت، وضعیت سلامتی: وی از ناراحتی ریوی رنج میبرد و به دلیل عفونت شدید چشم، بینایی یکی از چشمهایش را از دست داده است. همچنین نیمی از بدن وی به دلیل یک حادثه رانندگی پیش از بازداشت بی حس است.
۵- حمزه درویش – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۵ – اتهامات: محاربه از طریق عضویت در داعش و خروج غیر قانونی از کشور – محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: آقای درویش به دلیل مشکلات عصبی قرصهای اعصاب و روان استفاده میکند.
۶- عبدالله شریعتی – تاریخ بازداشت: تیرماه ۱۳۹۰ – اتهامات: محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب مخالف نظام – محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: وی دو عمل جراحی بر روی مهرههای گردن با هزینه شخصی انجام داده و مبتلا به بیماریهای آسم و دیسک کمر است.
۷- فرشید ناصری – تاریخ بازداشت: ۱۳۸۹ – اتهامات: عضویت و همکاری با گروههای سلفی – محکومیت: ۱۲ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: مبتلا به دیسک کمر و آرتروز زانو و گردن است.
۸- فیروز حمیدی – تاریخ بازداشت: ۱۳۸۹ – اتهام: اقدام علیه امنیت ملی و محاربه از طریق عضویت در گروه های سلفی – محکومیت: ۲۰ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: وی یک کلیه خود را از دست داده، مبتلا به تنگی نفس و بیماری معده است که به همین دلیل از نظر قوای بدنی تحلیل رفته و اکنون تنها ۴۵ کیلوگرم وزن دارد.
۹- خسرو بشارت – تاریخ بازداشت: بهمن ماه ۱۳۸۸ – اتهامات: مشارکت در ترور ماموستا «عبدالرحیم تینا»، عضویت در گروههای سلفی، فساد فیالارض، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام – محکومیت: اعدام – وضعیت سلامتی: وی مبتلا به بیماری اعصاب و روان است اما زندان از تحویل داروهای تجویز شده ممانعت به عمل میآورد.
۱۰- فرزاد شاه نظری – تاریخ بازداشت: ۱۳۸۹ – اتهامات: عضویت و همکاری با گروههای سلفی – محکومیت: ۱۲ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: مبتلا به بیماری قلبی، تنگی نفس و مشکل گوارشی است.
۱۱- برهان اصغریان – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۰ – اتهامات: اقدام علیه امنیت ملی و محاربه از طریق عضویت در گروه های سلفی – محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: مبتلا به دیسک کمر و نیازمند به انجام عمل جراحی است.
۱۲- توحید قریشی – تاریخ بازداشت: اردبیهشت ماه ۱۳۹۳ – اتهامات: اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور، هواداری از گروه های مخالف نظام و تبلیغ علیه نظام – محکومیت: ۱۶ سال حبس تعزیری – توضیحات تکمیلی: آقای قریشی از بابت محکومیت پیشین خود به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده و در فروردین ماه ۱۳۹۸ حکم حبس اش به پایان رسیده بود اما در حالی که در انتظار آزادی بود با گشایش پرونده جدیدی در زندان ماند و مجددا به ۱۶ سال حبس محکوم شد.
۱۳- عبدالجبار حسنی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۰ – اتهامات: اقدام علیه امنیت ملی و محاربه از طریق عضویت در گروه های سلفی – محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: مبتلا به آرتروز گردن و سنگ کلیه است.
۱۴- فواد بابایی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۰ – (از اتهامات و جزئیات پرونده اطلاعی در دست نیست) – محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: مبتلا به دیسک کمر است و بینایی یک چشم او نیز با اختلال جدی مواجه شده است.
۱۵- مختار کاکایی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۳ – (از اتهامات و جزئیات پرونده اطلاعی در دست نیست) – محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: به دلیل ضربه های شدید وارد شده به سر در دوران بازجویی، هر دو گوش وی از نظر شنوایی با مشکلات جدی مواجه شده است. همچنین از درد پا نیز رنج میبرد.
۱۶- عبدالعزیز پیرابی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۵ – (از اتهامات و جزئیات پرونده اطلاعی در دست نیست) – محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: از سردردهای شدید رنج میبرد و چندین بار در زندان بیهوش شده است.
۱۷- امید ستوده – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۵ – اتهام: همکاری با داعش- محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری.
۱۸- احمد انجزری – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۳ – (از اتهامات و جزئیات پرونده اطلاعی در دست نیست) – محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری.
۱۹- عدنان حسینی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۵ – (از اتهامات و جزئیات پرونده اطلاعی در دست نیست) – محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری – توضیحات تکمیلی: وی پیش از بازداشت در بازارچه مرزی پاوه مغازه دار بود.
۲۰- یاسین عباس جوبی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۳ – (از اتهامات و جزئیات پرونده اطلاعی در دست نیست) – محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری.
۲۱- کامران شیخه – تاریخ بازداشت: بهمن ماه ۱۳۸۹ – اتهامات: مشارکت در ترور ماموستا عبدالرحیم تینا، عضویت در گروههای سلفی، فساد فیالارض، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام – محکومیت: اعدام.
۲۲- فرهاد سلیمی – تاریخ بازداشت: بهمن ماه ۱۳۸۹ – اتهامات: مشارکت در ترور ماموستا عبدالرحیم تینا، عضویت در گروههای سلفی، فساد فیالارض، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام – محکومیت: اعدام.
۲۳- انور خضری – تاریخ بازداشت: بهمن ماه ۱۳۸۹ – اتهامات: مشارکت در ترور ماموستا عبدالرحیم تینا، عضویت در گروههای سلفی، فساد فیالارض، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام – محکومیت: اعدام – وضعیت سلامتی: آقای خضری از مشکلات تنفسی حاصل از ”شکنجه های اعمال شده” در دوران بازداشت رنج میبرد. پیشتر پزشکان علائم بیماری او را “نتیجه ضربه سنگین” به قفسه سینه عنوان کرده بودند.
۲۴- ایوب کریمی – تاریخ بازداشت: بهمن ماه ۱۳۸۹ – اتهامات: مشارکت در ترور ماموستا عبدالرحیم تینا، عضویت در گروههای سلفی، فساد فیالارض، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام – محکومیت: اعدام.
۲۵- علی مفاخری – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۳ – اتهامات: خروج غیرقانونی از کشور و اقدام علیه امنیت ملی – محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری – توضیحات تکمیلی: حکم آقای مفاخری ابتدا توسط دیوان عالی کشور نقض شده اما مجددا توسط قاضی صلواتی به ۱۰ سال حبس محکوم شد.
۲۶- اسماعیل رشیدی – تاریخ بازداشت: شهریورماه ۱۳۹۵ – اتهام: اقدام علیه امنیت کشور (جزئیات مشخص نیست) – محکومیت: ۵ سال حبس تعزیری.
۲۷- حسین پالانی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۵ – اتهام: همکاری با داعش – توضیحات تکمیلی: وی از زمان بازداشت تاکنون در زندان به صورت بلاتکلیف بسر میبرد، نخستین و تنها جلسه رسیدگی به اتهامات او ۵ ماه قبل برگزار شده است. آقای پالانی پیش از بازداشت به همراه احمد عبد الرحمان به خرید و فروش ارز (دلار) اشتغال داشت.
۲۸- یاسین محمودیان – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۶ – اتهامات: عضویت و همکاری با داعش و محاربه – محکومیت: اعدام – توضیحات تکمیلی: آقای محمودیان پس از حمله مسلحانه به ساختمان مجلس در منزل خود بازداشت شد. وی متهم به در اختیار قرار دادن خودرو به عاملین حمله به مجلس است.
۲۹- فریدن ذاکری نسب – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۶ – اتهامات: عضویت و همکاری با داعش و محاربه – محکومیت: اعدام – توضیحات تکمیلی: آقای محمودیان پس از حمله مسلحانه به ساختمان مجلس در منزل خود بازداشت شد. وی متهم به در اختیار قرار دادن خودرو به عاملین حمله به مجلس است.
۳۰- محمد عبد الرحمان – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۳ – اتهامات: خروج غیرقانونی از کشور و اقدام علیه امنیت ملی – محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات تکمیلی: آقای عبد الرحمان، تبعه کشور عراق است. وی مدعی است که برای دیدار با دوستش، علی مفاخری به ایران سفر کرده بود. او پیش از بازداشت به کارگری ساختمان اشتغال داشت. مسئولان از سه سال پیش وعده آزادی زود هنگام وی را دادهاند که تاکنون عملی نشده است.
۳۱- احمد عبد الرحمان – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۵ – اتهام: همکاری با داعش، توضیحات تکمیلی: احمد عبدالرحمان تبعه کشور عراق است. او از زمان بازداشت تاکنون به صورت بلاتکلیف در زندان بسر میبرد، نخستین و تنها جلسه رسیدگی به اتهامات او ۵ ماه قبل برگزار شده است. آقای عبدالرحمان پیش از بازداشت به همراه حسین پالانی به خرید و فروش ارز (دلار) اشتغال داشت. هرانا 15 فروردین
زندان سپیدار: یازدهم فروردین ماه ۹۹، اعتراض شماری از زندانیان زندان سپیدار اهواز در مواجهه با کادر زندان به خشونت کشیده شد.
در پی شورش و فرار زندانیان زندان سپیدار اهواز نیروهای امنیتی در هراس و وحشت اقدام به شلیکهای پیاپی کرده و شماری از زندانیان را به قتل رساند، شورش زندانیان زندان سپیدار اهواز که به دلیل نبود امکانات بهداشتی و شیوع ویروس کرونا در زندان بود.
گفته میشود در جریان این درگیریها سه تن از ماموران امنیتی نیز به هلاکت رسیده و شماری از زندانیان نیز موفق به فرار شدند که از آمار آنها اطلاعی در دست نیست.
سهشنبه ۱۲ فروردین ماه خانواده های زندانیان در جلوی زندان تجمع کرده و خواستار روشن شدن وضعیت بستگان خود و آزادی آنها شدند.
در زندان سپیدار اهواز یک جوان ۲۵ ساله به نام محمد تامولی طرفی براثر شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به سوی زندانیان جان باخت.
این زندانی از اهالى شهر بستان است كه در سال ۹۷ بازداشت شده و در حال سپرى کردن حكم ۷ ساله خود در زندان سپيدار اهواز بودعلاوه بر محمد شش نفر دیگر نیز با آتش گلوله یا در آتش کشته شده و عده ای دیگر از زندانیان و خانواده های آنها در بیرون زندان توسط نیروهای سپاه مجروح شده اند.
1_سید رضا خرسانی (مغینمى) ۳۸ ساله و متاهل از اهالی دشت آزادگان شهر خفاجیه، 2_- محمد سلامات از اهالی کوی مشعلی شهر اهواز، 3- شاهین زهیرى از اهالى خرمشهر، 4- محمد فرزند لفته رشگ از اهالى شهر اهواز، 5- علی خفاجى، 6-مجید زبیدى، از كوى آخر اسفالت شهر اهواز، اسامى مجروحان نیز به شرح زیر است:
1- عادل وعلی سواری، در بیرون زندان شیبان در هنگام تجمع خانوادهها بوسیله نیروهاى سپاه مجروح شدند وزندانیان مجروح شده :
٢- علی شجیراتی / حسن ألبو خنفر/ حمید بیت صیاح / محمد عبیداوی / محسن أورک / كاظم جنامی / سید احمد طالقانی / حسن حزابیان / احسان نوروزی و خلیل زرگانی
_قابل ذكر است كه دهها نفر از زندان شیبان بند ۵ جهت اخذ اعترافات اجبارى به مكان نامعلوم منتقل شدند.
_علاوه بر مواردیاد شده فیض الله (قاسم) مختاری ۳۲ ساله و مجرد که ۱۰ سال از عمر خویش را در زندان گذرانده بودتوسط ماموران زندان به قتل رسیده است.
_ماموران زندان در ابتدا به خانواده فیض الله (قاسم) مختاری گفتند وی اقدام به خودکشی کرده است. اما خانواده این زندانی پس از تحویل گرفتن جسد فرزندشان آثار گلوله را بر روی سر وی مشاهده کردند.
خانواده های زندانیان از طرف اداره اطلاعات اهواز مورد تهدید قرار گرفته اند که حق مصاحبه ندارند. از آنها تعهد کتبی گرفته شده که اخبار مربوط به قتل فرزندانشان را جایی بازگو نکنند.
خانوادههای زندانیان سیاسی برای اطلاع یافتن از وضعیت عزیرانشان که روز سهشنبه ۱۲ فروردین پس از شورش زندانیان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و سپس به محلی نامعلوم منتقل شده بودند در مقابل دادگاه اقدام به برگزاری تجمع کردند.
بیستم فروردین_ مسئولان این زندان آب را به روی زندانیان بستهاند و کلیه مرخصیهای نیز قطع شده است.
بیست و یک فروردین_برخلاف ادعای قوه قضاییه ، زنان زندانی در زندان سپیدار اهواز نیز از مرخصی محروم هستند.
بیست دو فروردین _عادل ناصرى، ۳۵ ساله، متاهل و داراى يك فرزند، محبوس در زندان سپيدار اهواز، جان خود را از دست داد. دوشنبه ۱۸
فروردين، طى تماسى از زندان سپيدار با خانواده ایشان، گفته شده: “ناصر به دلائل نامعلومى فوت كرد”، جسد عادل ناصرى 20فروردین ، به خانوادهاش تحويل داده شد. در هنگام دفن بستگانش متوجه مىشوند كه ناصر از ناحيه بينى صدمه ديده و بينى او خونى بود.
زندان سقز:هشتم فروردین ٩٩ حدودا ٧٠ زندانی از بند ١و ٢ زندان مرکزی سقز دست بە شورش زدە و پس از درگیری با نگهبانان زندان از زندان فرار کردەاند.
این زندانیان بە دلیل نبود امکانات بهداشتی و مخالفت با درخواست مرخصی آنها دست بە دست بە شورش زدە و از زندان فرار کردەاند.
زندان سقز از پنج بند ١ معروف بە بند جرائم مرتبط با مواد مخدر، بند ٢ معروف بە بند سلامت، بند نظامی، بند قرآن و بند نسوان (زنان) تشکیل شدە و تمامی زندانیان فراری از بند جرائم مرتبط با مواد مخدر و بند سلامت بودەاند.
یکی از مغازە داران نزدیک محوطە زندان اعلام کرد کە، نیروهای امنیتی پس از فرار زندانیان تمامی صاحبان مغازەها ناچار بە تعطیل کردن مغازەها کردە و برق محوطە و بیرون زندان کاملا قطع شدە است.
تا زمان تنظیم این خبر، هویت ١٢ نفر از زندانیانی کە از زندان فرار کردەاند کە ٦ نفر از آنها از سوی دستگاه قضایی بە اعدام محکوم شدەاند.
پس از فرار زندانیان از زندان سقز، تمامی خروجی های شهر از سوی نیروهای امنیتی مسدود شدە و نیروهای ادارە اطلاعات با لباس و اتومبیل شخصی در تمامی محلەها مستقر شدەاند.
زندان عادل آبادشیراز: عادلآباد تاریخچه غریبی دارد. روایتهای دردناکی از کشتار زندانیان سیاسی در قتلگاه این زندان که زیرزمینش بوده، سینه به سینه نقل میشود. ساختمانی که در دوران پهلوی برای یک هزار و ۵۰۰ زندانی ساخته شد، حالا سکونتگاه پنج هزار و ۳۰۰ زندانی است.
دهم فروردین، زندانیان زندان عادلآباد شیراز دست به شورش زدند. بنا به گفته منابع محلی بدنبال این شورش، صدای تیراندازی از زندان عادل آباد شیراز شنیده شده است. شورش از ساعت ۲۲شروع شد و در حالیکه صدای شلیک شنیده میشد، زندان به محاصرهٔ مأموران درآمد.
در پی شورش زندانیان در زندان عادل آباد شیراز و درگیری آنها با ماموران، شمار زیادی از زندانیان موفق به فرار شدند. از آمار دقیق آنها اطلاعی در دست نیست. بنا به گفته یک منبع مطلع و آگاه در کلانتری ۳۱ جنت ، حدود ۲۰۰ نفر از زندانیان فرار کردند که حدود ۷۰ نفر را مجددا بازداشت کردند.
خانوادههای زندانیان به کمک فرزندان و اقوام زندانی خود رفتهاند. نیروهای امنیتی کلیه منازل مردم را مورد بازرسی قرار داده و با زور و تهدید برای بازرسی وارد خانههای مردم میشوند، در شیراز خیابانهای چهارراه زندان و عادل آباد و پارامونت و میانرود توسط نیروهای امنیتی و انتظامی مسدود شده است تا از فرار زندانیان جلوگیری شود، عوامل زندان عادلآباد شیراز اقدام به قطع کلیه ارتباطات زندان با بیرون کرده است.
گفته میشود شمار زیادی از زندانیان این زندان به ویروس کرونا مبتلا شدهاند و هیچگونه رسیدگی پزشکی و درمانی برای آنها صورت نگرفته است، عوامل زندان حداقل ۵ زندانی را در زندان با شلیک گلولههای ساچمهای به قتل رساندند، اسامی ۴ تن از زندانیان شامل: افشین کاظمی، حسین احمدی، علی رنجبر، مجتبی غلامی و یک زندانی دیگر میشود که به ضرب گلوله ماموران در زندان عادل آباد شیراز کشته شدهاند.
مشکل زندانیانی معترض نادیده گرفتن دائمی حق و حقوقشان، مرخصیهای سلیقهای، تحقیر و نادیده گرفتن عزت و کرامت زندانی، شیوع کرونا و انتقال چند زندانی بیمار به زندان و البته وجود شخصی به نام «محمد هاشمی» به عنوان قاضی ناظر زندان بوده، هاشمی گماشته نهاد رهبری است و در عمل، همهکاره و مدیر پنهان و واقعی زندان است و با نهادها و باندهای قدرتمند امنیتی زد و بند دارد.
واما داستان عادل آباد از اعتراض جوانان آبان ماه شروع شد، آنها تصمیم به اعتراض گرفتند: «
هفته دوم بهمن ماه بازداشتیهای آبان که غالبشان دهه هفتادی یا هشتادی بودند اعتصاب کردند. قرنطینه برای اسکان موقت ساخته شده و برای نگهداری طولانیمدت، مناسبسازی نشده. فقط یک کابین تلفن و چند دستشویی و توالت محدود دارد.
آنها در اعتراض به این وضعیت غیرانسانی شیشهها را شکستند، ظرف و ظروفها را دور ریختند و امکانات بازداشتگاه را تخریب کردند. این اتفاق هزینه مالی بسیاری روی دست زندان گذاشت ولی تحرکات آنها توسط گارد زندان شدیدا سرکوب شد. البته چند روز بعد همه آنها مابین بندهای عادی زندان تقسیم شدند.»
علیرغم اصل تفکیک جرایم، اما همه جوانها به جز یکی از آنها که به بند زندانیان سیاسی فرستاده شد را به بندهای خطرناک فرستادند: «آنها میخواستند صورت مسئله را پاک کنند اما همین جوانها جو بندها را تغییر دادند. چه کسی فکرش را میکرد که یک زمانی زندانیان بند ده و یازده عادلآباد داد بزنند آزادی کجایی؟ نان برای مردم! و بترسید! ما همه با هم هستیم.» و زندانیان جرایم عادی مثل زندانیان سیاسی فریاد آزادی سربدهند:«آن شب شعارهای شخصی که موضوعش مطالبات رفاهی باشد به ندرت شنیده شد و شعاری که تکرار میشد « رو به میهن پشت به دشمن»، بود.
«میدانید چرا درگیری از بند ده و یازده شروع شد؟ آنها در بدترین شرایط غیرانسانی نگهداری میشوند. وضع بهداشتی آنجا به زبالهدانی شباهت داشته و شپش از سر و کول زندانیها بالا میرفته مشکلات درمان و سلامت و وضعیت غذا و بهداشت در بندهای ده و یازده قابل شرح نیست. گاهی یک نفر که تب دارد باید دو هفته منتظر باشد تا نوبتش برسد برای معاینه. یک زندانی آنجا داخل اتاقمان بود که چهارده سال زندان بود اما حتی یک ساعت به مرخصی نرفته بود. رئیس زندان در برابر درخواستش گفته بود مرخصی حق تو نیست. لطف من است و اگر بخواهم این لطف را میکنم و اگر نخواهم از تو دریغ میکنم. واقعا زندانیهای این بندها از سر اتفاق و اقبال زنده هستند».
زندان زاهدان: کرونا در زندان مرکزی زاهدان در سایه نبود امکانات بهداشتی و مرگ یک زندانی دیگر
در زندان زاهدان یک زندانی دیگر به نام میثم برانداز۴۰ ساله محبوس در بند ۸ زندان براثر ابتلا به ویروس کرونا جان باخت، بنا به گفته زندانیان «بهرغم اینکه کرونا به سایر بندها سرایت کرده، تاکنون هیچ اقدامی برای درمان زندانیان مبتلا و یا پیشگیری، از سوی زندانبانان و مسئولان زندان صورت نگرفته است.
ترس و وحشت از ابتلا به کرونا زندانیان را فرا گرفته است و یک حالت عصیان در زندان حاکم است و احساس زندانیان این است که مسئولین زندان قصد کشتار آنها با ویروس کرونا را دارند.»
در این زندان تعداد زندانیان چندین برابر ظرفیت سلولها و بندها است، زندانیان فاقد امکانات بهداشتی اولیه هستند و حتی صابون برای شستن دستها وجود ندارد.
در پی شورش زندانها در نقاط مختلف کشور مسئولان زندان زاهدان در وحشت از شورش زندانیان تعداد زیادی گارد ویژه در درون و بیرون زندان مستقر کرده و هنگام آوردن غذا به بندها انبوهی از گارد ویژه همراه ماموران وارد بندها میشوند.
ارتباط بین بندها کاملا قطع شده است و هدف از قطع ارتباطات بی اطلاع نگه داشتن زندانیان از میزان مرگ و میر در درون بندها است.
شایان ذکر است که پیش از این نیز دستکم یک زندانی به نام مصطفی کمالی در بند ۷ زندان مرکزی زاهدان براثر ابتلا به ویروس کرونا جان خود را از دست داد.
اما مسئولان زندان علت فوت وی را مصرف بیش از حد مواد مخدر اعلام کرده اند،در این زندان شمار زیادی از زندانیان به ویروس کرونا مبتلا شده که تعدادی از آنها به دلیل وخامت حالشان به بیمارستانهای بوعلی و خاتم در شهر زاهدان منتقل شدهاند.
زندان شیبان: دوازدهم فروردین ماه ۹۹ زندانیان زندان شیبان اهواز در اعتراض به نبود امکانات بهداشتی و شيوع ويروس كرونا دست به شورش زدند. ماموران به طرف آنان تیراندازی کرده و اقدام به شلیک گاز اشک آور کردند.
۱۳ فروردین، شماری از زندانیان سیاسی زندان شیبان اهواز پس از هجوم به زندان توسط بسيج و سپاه، توسط اداره اطلاعات به مکان نامعلومی منتقل شدند، کلیه زندانیان بند ۵ زندان شیبان اهواز شامل زندانیان سیاسی اهوازی، هواداران مجاهدین خلق و زندانیان سیاسی تبعیدی توسط اداره اطلاعات جابجا شده اند.
_راههای منتهی به زندان و همچنین مسیر اصلی ملاثانی و منطقه زرگان از سوی نیروهای امنیتی و لباس شخصیها بسته شده بود و همچنان آمبولانسهای به درون زندان در حال رفت و آمد بودند.
شایان ذکر است که ماموران امنیتی، پس از کشتار زندانیان، هنگامی که خانوادهها برای اطلاع از وضعیت فرزندانشان به سمت زندان حرکت کردند به خانواده هاى زندانیان زندان شیبان در جاده اهواز-شوشتر با پرتاب گاز اشک آور و تیراندازى حمله کردند که شماری از آنان نیز زخمی شدند
اسامی زندانیان مجروح که توسط نیروهای اداره اطلاعات بازداشت شده و از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نیست به شرح زیر میباشد:
١-سید جابر آلبوشوكه، 2-سید مختار آلبوشوكه، 3–اسکندر منیعات، 4-جاسم حیدری، 5-جمیل حیدری، 6-علی چهارلنگ، 7–سید انور موسوی، ٨-محمد علی عموری نژاد، ٩-ستار سواری، ١٠-حبیب دریس، ١١-علی مجدم،١٢-اسکندر البو خنفر، ١٣-حسن بترانی فرزند جاسم، 14-فلاح چلداوی، 15–مصطفی صوفی، 16-سید موسی موسوی،۱۷-سجاد دیلمی، 18-عبدالرضا عبیداوی،۱۹-میلاد الناصری
:اسامی خانواده های زندانیان که مورد ضرب وشتم و شلیک گاز اشک آور قرار گرفته اند:
١-عبدالله چلداوی، 2-معین البو خنفر، ٣-سید علیرضا نظاری (سید صادق نزاری) معروف به ابو نبیل، 4-علی منبوهی، 5- رحیم عفراوى (ابومیثم)، 6 -حسین حردانی، 7-عبدالزهرا هلیچی، 8-عیسی دمنی، 9-خالد ثعالبی، 10-احمد ثعالبی، 11-محمد ثعالبی، 12-توفیق علیپور (ابومهدی )، 13-رعد منیعات، 14-توفیق منیعات، 15-امین حطاب الساری
زندان قرچک ورامین: زندان قرچک متشکل از ۷ سوله کوچک در بیابان های شرق تهران و خارج از شهر ورامین ُ محل نگهداری زندانیان زن با اتهاماتی از قبیل قتل و دزدی مسلحانه و قاچاق مواد مخدر است. در این زندان طبقهبندی و تفکیک جرایم رعایت نمیشود و برخی اعضای خانوادهٔ زندانیان سیاسی، شرایط اسفناک آن را را با بازداشتگاه کهریزک مقایسه و از آن به «کهریزک دوم» یاد کردهاند، چرا که این زندان وضعیت بهداشتی بسیار نامناسبی دارد. به گفتهٔ آنها: آلودگیهای ناشی از نبود امکانات کافی سرویسهای بهداشتی، ازدحام ۲۰۰۰ زندانی در هفت سوله که گنجایش یک سوم جمعیت مذکور را نیز به سختی داراست و برخوردهای بسیار نامناسب مأموران زندان با زندانیان و نگهداری کودکان زندانی زیر ۱۸ سال در میان زندانیان خطرناک، عدم وجود آب قابل شرب، وضعیت نامناسب غذایی، تنها گوشهٔ کوچکی از مشکلات زندانیان نگهداری شده در این زندان است، دراین شرایط اسفناک و تنها براساس نظریه بکش ولی بدون چوبه دار ُ تن رنجور زینب جلالیان را به قرچک می آورند تا تیر خلاص را بر بدن نحیف این دلاور بزنند.گلرخ شیرزن تهرانی در رسای ظلم مشهود به زینب خانم نامه ای را برای افشای جنایت برعلیه هم بند تازه وارد خویش نوشته و چه جانانه از او دفاع کرده که تنها بخش کوچکی از آنرا بیان می کنم:
دراین شرایط اسفناک و تنها براساس نظریه بکش ولی بدون چوبه دار ُ تن رنجور زینب جلالیان را به قرچک می آورند تا تیر خلاص را بر بدن نحیف این دلاور بزنند.گلرخ شیرزن تهرانی در رسای ظلم مشهود به زینب خانم نامه ای را برای افشای جنایت برعلیه هم بند تازه وارد خویش نوشته و چه جانانه از او دفاع کرده که تنها بخش کوچکی از آنرا بیان می کنم:
زینب جلالیان طی سالهای طولانی حبس در برابر تمامی آزار و اذیتها مقاومت کرد و تن به اعترافات دیکته شدهی امنیتیها نداد، این انتقال نابهانگام پس از سالها حبس و همچنین انتقال سکینه پروانه دیگر زندانی سیاسی کرد به زندان قرچک ورامین که در ماههای اخیر فشارهای زیادی را متحمل شده، برای اعمال فشار بیشتر بوده است.
سکینه پروانه از زمان انتقال به زندان قرچک برای اعمال فشار بیشتر بارها با بیمارستان روان درمانی امینآباد منتقل و مورد ضرب و جرح قرار گرفته است و باید گفت اینها همه گویای نقض حقوق انسان است.
این حرکات کینهتوزانه توسط ارگانهای امنیتی محکوم است و سکوت در برابر آن جنایت است و مسئولیتی سنگین برعهده مدعیان میگذارد.
زینب جلالیان، نه فقط یک شخص و نه فقط یک زندانی است؛ بلکه مفهوم گمشدهی مبارزه در فضای مبتذل سیاسی امروز ایران است.
زینب جلالیان آموزگار الفبای آزادیخواهی است. او مفهوم مقاومتی است که توسط دوست و دشمن از یاد برده شد.
اطلاعیه سازمان عفو بین الملل در ارتباط با کشته شدن زندانیان در ایران
بنا به اطلاعاتی که عفو بینالملل دریافت کرده، بیم آن میرود که حدود ۳۶ زندانی بر اثر اقدامات مهلک نیروهای امنیتی برای سرکوب اعتراضات زندانیان کشته شده باشند؛ این اعتراضات به منظور ابراز نگرانی در مورد شیوع ویروس کرونا در زندانها بر پا شده بود.
🔺 در روزهای اخیر، هزاران زندانی دست کم در هشت زندان در نقاط مختلف کشور به برپایی اعتراضاتی برای ابراز نگرانی از آلودگی زندانها به ویروس کرونا اقدام کردهاند؛ این اعتراضات با واکنش مرگبار مأموران زندان و نیروهای امنیتی مواجه شده است.
🔺 بنا به گزارشهایی که از چندین منبع موثق رسیده، بهکارگیری مهمات مرگبار و گاز اشکآور برای سرکوب اعتراضات در چندین زندان به جان باختن 35 زندانی منجر شده است. دست کم در یک زندان، نیروهای امنیتی به ضربوشتم شرکتکنندگان در اعتراضات پرداختهاند و احتمال میرود که یکی از زندانیان بر اثر این اقدامات جان باخته باشد.
«مشمئزکننده است که مقامها و مسئولان ایران، به جای پاسخ دادن به مطالبات مشروع زندانیان در مورد محافظت شدن در برابر ویروس کرونا، بار دیگر برای خاموش کردن صدای اعتراض افراد به کشتار آنان اقدام کردهاند.»
🔺 عفو بینالملل به علاوه از مقامها و مسئولان ایران خواسته است تا همه کسانی را که صرفاً به دلیل بهرهبرداری مسالمتآمیز از حقوقشان به زندان افتادهاند بیدرنگ و بدون قیدوشرط آزاد کنند. با وجود آزاد کردن تعدادی از زندانیان در مراحل اولیه، مقامها و مسئولان ایرانی از آزاد کردن اکثریت وسیع زندانیان عقیدتی خودداری کردهاند و صدها نفر از آنان همچنان در زندان ماندهاند. مقامها و مسئولان ایران به علاوه باید آزاد کردن زندانیان منتظر محاکمه و زندانیان آسیبپذیرتر در برابر ویروس کرونا را مد نظر قرار دهند.
زندانیان بیمار : جان نجات انورحمیدی بدلیل کهولت سن و بیماریهای دیگر به طور مضاعف در خطر است. این زندانی سیاسی پیش از این در دهه شصت نیز زندانی بوده و از سردرد مزمن که نتیجه شکنجه در سالهای پیش در زندان است، رنج می برد. او همچنین به بیماری چشم مبتلاست.
خانم نجات انورحمیدی ۶۱ ساله به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق، در اسفندماه ۹۷ بازداشت و به زندان سپیدار اهواز منتقل شد.
مهدی فراحی شاندیز به بیماری دیابت و کلیه مبتلا است و در سال ۹۸ در زندان سکته قلبی کرده ، اما بدون درمان مناسب در زندان به حال خود رها شده است، وی در سالیان حبس خود، بدلیل ضرب وشتم توسط مسئولان زندان تهران بزرگ به نقص بینایی دچار و شنوایی یک گوش خود را از دست داده است.
سام رجبی فعال محیط زیست و از یاران دکتر سید امامی، او برای عمل جراحی که مدتی پیش درخواست داشت، به بیمارستان رفت. امروز قرار بود جراحی شود، اما طی آزمایشهایی که برای جراحی باید انجام میداد، متوجه شدند جواب آزمایش کرونای او مثبت است و برای قرنطینه شدن به زندان بازگشته است”.
نرگس محمدی: خانم محمدی بر خلاف اصل تفکیک جرائم در کنار زندانی های جرایم خطرناک نگهداری می شود و چندین بار تهدید جانی شده است. این در حالی است که مادرایشان در این خصوص نامه نگاری کرده و مسئولان وعده رسیدگی به این موضوع را دادند که تا کنون محقق نشده است، بیماری خانم محمدی طوری است که باید دائما توسط پزشک ویزیت شود و پزشک معالجش در تهران مستقر است. در چنین شرایطی نگهداری او در زندان زنجان غیرقانونی است”.
محمد نوری زاد: خودکشی وی به خاطر شرایط بد زندان و آسیب هایی که پسر و همسرش وارد کرده اند ونهایتا انتقال ایشان به از مشهد به اوین
بازگرداندن زندانیان: مجموعه از زندانیانی که بعد از ماجرای شورش ها در زندان ها به محل های امن اطلاعات سپاه یا وزارت اطلاعات منتقل شده بودند به زندان ها بازگشت داده شدن به عنوان نمونده ۷ زندانی به ارومیه طی چند روز گذشته بازگردانه شده اند.
شکنجه در انتظار فرهیخته گان جوان (هشدار سازمان حقوق بشر ایران و برخی مراکز حقوق بشری مشابه )
علی یونسی و امیرحسین مرادی را که روز ۲۲ فروردین بازداشت شدند، به ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و نگهداری «اقلام انفجاری» متهم کرد. این اتهام میتواند برای این دو دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف مجازات سنگینی در پی داشته باشد.
ما نگرانیم که این پروندهسازیها زمینهساز سرکوب گسترده و بیرحمانه مخالفین نظام، بخصوص جنبش دانشجویی باشد و نسبت به وقوع یک فاجعه حقوق بشری در ماههای پس از کرونا هشدار میدهیم. جامعه مدنی در داخل ایران و جامعه بینالمللی باید با دفاع از حقوق این دو دانشجو برای جلوگیری از چنین فاجعهی محتملی، تلاش کنند.»
خبر تازه ۵شنبه توسط سایت جوانه ها : علی یونسی و امیر حسین را بدن های شکنجه شده به منزل برده و بعد از نیافتن مدرکی جدید و در پی اعتراض پدرومادر این جوان ُ آنها را نیز بازداشت کرده با خود برده اند.
امید کوکبی که فراموش نشده آن نخبه فیزیک اتمی که حاضر نشده بود در طرح های نظامی اتمی رژیم حضور پیدا کند و در نتیجه پای در بازگشت (سال ۸۹ ) بازداشت شد تحت فشار وشکنجه قرار گرفت و اتهامات واهی به او دادن و سرطان کلیه را به او هدیه کردن و بعد در سال ۹۵ ُ پس از گذشت ۶ سال زجر و درد و سرطان به اصطلاح آزادی مشروط دادن …….او در مقابل دکتر کاووس سید امامی باز هم خوش شانس تر بود که دکتر کاووس آن انسان شریف وطن دوست و نگهبان محیط زیست ایران تاب شکنجه های اطلاعات سه پاه را نیاوردو سرو سرافراز ایرانی به خاک وطن هدیه شد.
شکنجه های اعمال شده :
بابک دادبخش: برای تحقیر مرا عریان و لخت مادرزاد کرده تعرض کردند! (دخول دسته تی) برای شاهدتراشی و فریب دادگاه و گرفتن اقرار دروغ، دختر نوجوانی را با فریب بازپرس، پنج روز از خانه و خانوادهاش ربودند، جنازه قلابیای به جای جنازه من فقط برای اقرار دروغ به آن دختر بیپناه نشان دادند و به غیر از ضرب و شتم، شکنجه روحی و روانیاش کردند.
مرا زیر شکنجه وادار به خودکشی کردند و به گونهای وضعیتم وخیم شد که دو بار به پزشک قانونی ارجاع داده و سه دوره یک ماهه در بیمارستان اعصاب و روان رازی بستری شدم و خوشبختانه تمام آثار شکنجه در تمام مراحل بازداشت توسط زندان و تیمارستان و حتی وزارت اطلاعات صورتجلسه و ثبت شده است و تا سالها جای سوختگیهای عمیق سیگار بر روی سرم از بین نمیرود. البته همه اینها به غیر از این است که من فقط یک دقیقه محاکمه شدم و ۳۰ ثانیه از من دفاع شد! این بود دادگاه من در زمان حاکمیت عدل علی شما.
پدر مجید اسماعیلزاده کودک اعدام شده درباره روش برخورد بازجویان با فرزندش به سازمان حقوق بشر ایران گفت: «پسر من در بازداشت شکنجه شده بود. کل بدنش کبود بود. به من گفت بابا! با باتوم میزدند. در اداره آگاهی شکنجهاش کرده بودند.»
او همچنین گفت که اعترافهای پسرش با شکنجه اخذ شده بود و فرزندش برای دفاع، به وکیل باکفایتی دسترسی نداشت: «پسر من زمان بازداشت ۱۶ سالش بود و کسی را هم نکشته بود. مقتول را ماشین زده بود و مرده بود، ولی من پول نداشتم تا وکیل بگیرم، برای همین پسرم را از دستم گرفتند. من خودم کارگرم. هر زمان دادگاه رفتم به من گفتند برو گمشو. پسرم تنها یک وکیل تسخیری داشت. هزار بار به وکیلش زنگ زدم و یکبار به من جواب نداد.»
رضا عچرش، متولد ۱۳۶۴،فرزند سعید، از اهالى شهر سوسنگرد، رضا عچرش چندین ماه در بازداشتگاه تحت شدیدترین شکنجه روحى و جسمى قرار گرفته بود، بطورى که در اثر فشار شکنجه در دو ناحیه بدنش فتق ایجاد شده بود و قسمتى از روده اش و یکى از چشمانش آسیب دیده است.
مرگ در زندان: به خاطر بیماری های معمولی هر ماهه خبرهایی از زندان های سراسر کشور بابت مرگ زندانیان به خاطرعدم مراقبت های اولیه بهداشتی داریم از این میان زندان زاهدان، سراوان، ارومیه و تهران بزرگ بیشترین خبرهای مرگ را تولید می کنند.
یک نمونه:14 اردیبهشت یک زندانی به نام «مهرداد ناروئی» ۳۵ ساله بدلیل عدم درمان در بند ۸ زندان مرکزی زاهدان درگذشت.
او دچاربیماری دیابت بود و مدتها پیش ابتدا یک پای او را قطع کردند و حدودا بیست روز پیش پای دیگر وی را قطع کردند اما در کمال بی رحمی او را به زندان برگرداندند، متاسفانه در زندان زخم های وی دچار عفونت شد، اما مسئولین زندان بازهم از درمان او خودداری کردند تا اینکه در بند۸ زندان زاهدان درگذشت.
جابجایی زندانیان: زینب جلالیان زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد که سیزدهمین سال از دوران محکومیتش را با درد شدید در ناحیه چشم می گذراند، روز چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹، به دلایل نامشخصی، از سوی نیروهای امنیتی از زندان خوی خارج و به بند قرنطینه زندان قرچک ورامین منتقل شده است، به گفته خانواده «زینب جلالیان»، وی طی روزهای چهارشنبه و پنجشنبه با چشمبند و دستبند به زندانهای ارومیه و کرمانشاه و اوین تهران منتقل شده و نهایتاً پس از امتناع این زندانها از پذیرش او، مأموران امنیتی وی را به زندان قرچک ورامین بردهاند، این زن زندانی سیاسی در حال حاضر در بند قرنطینه این زندان نگهداری میشود، یک منبع نزدیک به خانواده «زینب جلالیان» افزود: « انتقال او به بند قرنطینه زندان قرچک ورامین در حالی ست که هماکنون حدود ۸۰ زندانی که طی روزهای اخیر به زندان قرچک وارمین منتقل شدهاند در آنجا نگهداری میشوند و با توجه به شیوع ویروس کرونا در زندانها خانواده او به شدت نگران وضعیت او هستند».
اذیت و آزار جدید درقالب رمضان:با شروع ماه رمضان رفتار ضدانسانی، ضرب و شتم و شکنجه روحی، روانی زندانیان در زندان اوین شدت یافته است.
در ماه رمضان، زمان بیدارباش از ساعت ۶ و نیم صبح به ساعت ۲ نیمه شب تغییر یافته و تمام چراغهای بندها و اتاقها از ساعت ۲نیمه شب روشن شده و تا اذان صبح روشن می ماند. این امر باعث بروز مشکلات جدی در استراحت زندانیان شده است.
وضعیت غیر بهداشتی زندان ها:
۱_ زندان اردبیل کرونایی هست ولی بدون درمان و تراکم بالای زندانیان
۲_ زندان ارومیه ویروس کرونا در میان زندانیان و کارمندان زندان مرکزی ارومیه شیوع گستردهای یافته است. به گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام روز شنبه ۳۰ فروردین ماه جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده یکی از زندانیان به دلیل شیوع کرونا برگزار نشد
۳_ تهران بزرگ با 26 بیمار کرونایی رها شده در زندان درحالی که هفته گذشته 2 نفر به علت همین بیماری فوت کرده اند. پیش از این نیز 8 نفر براثر کرونا جان باخته بودند.
۴_ زندان چابهار : و در حالت عادی ۳۰۰ الی ۴۰۰ زندانی در هر بند وجود دارند، هر بند با کمبود امکانات تخت، پتو، زیرانداز، ملافه و غیره مواجه هستند و اکثر زندانیان روی کارتن ها که روی زمین پهن می کنند می خوابند؛ کمبود سرویس های بهداشتی و حمام، نبود مواد بهداشتی و … از جمله ی آن است، منابع مطلع در این مورد گفتهاند: “مواد بهداشتی از قبیل مایع دستشویی، شامپو، صابون و غیره در زندان وجود دارد اما توسط زندانبان ها در یک اتاق دپو شده و اجازه استفاده به زندانیان داده نمی شود ”، شماری از زندانیان در زندان تهران بزرگ (فشافویه) به دلیل غذای فاسد بیمار شدند.
غذای ظهر روز جمعه ۲۲فروردین در زندان عدس پلو با سویا بوده که تعداد زیادی از زندانیان مسموم شدند. این زندانیان با توجه به شیوع کرونا در شرایط بسیار سختی بهسر میبرند.
این ماجرا درسال 61 اوین و ناهار چلو مرغ آموزشگاه ……. را برای من تجید کرد.
۵_ زندان زاهدان همزمان با شیوع کرونا در زندان مرکزی زاهدان ، آب این زندان بیش از یک هفته است که قطع شد و زندانیان در شرایط بسیار حاد بهداشتی بسر میبرند. قطعی آب در حالی صورت میگیرد که ویروس کرونا در بندهای مختلف این زندانی شیوع یافته و تا بحال منجر به مرگ چندین زندانی شده است.
۶ـ زندان سقز: مواد مخدر توسط خود رژیم وارد بندها میشود و خود رژیم اجازهی پخش مواد در زندان را میدهد، مصطفی سلیمی که اخیراً با اتهام شورش وفرار، اعدام شد، دو هفته ای بود که مواد داخل زندان را جمع میکرد که توزیع نشود. بعد اطلاعات او را صدا زد و به او گفتند «تو به چه حقی مواد داخل زندان رو جمع میکنی؟
۷ـ زندان دستگرد اصفهان: بند قرنطینه زندان اصفهان منحل شد و زندانیان جدید الورود به این زندان وارد شدند. پیش از این برای ممانعت از انتقال ویروس کرونا به زندان دستگرد یک بازداشتگاه موقت برای زندانیان جدیدالورود تاسیس کرده بودند که بیش از ۳۷۰ زندانی در آن محبوس بودند، اما روز ۱۴ اردیبهشت ماه ۹۹، بدنبال فرستادن مردم به قربانگاه کرونا توسط حسن روحانی، و بازگشایی کارها و مشاغل، مسئولان قضاییه این بازداشتگاه را نیز منحل کرده و تمامی زندانیان توسط ۸ اتوبوس به زندان مرکزی اصفهان منتقل شدند. بدیهی است که این امر باعث مبتلا شدن سایر زندانیان خواهد شد.
۸_ قرچک ورامین :حدود ۲ هزار نفر زندانی زن در قرچک نگهداری میشوند که امکانات ارائه شده به آنها از حد معمول پایینتر است، ادامه داد: “مواد بهداشتی و حتی خوراکی به چندین برابر قیمت بیرون از زندان فروخته میشود. زندانیانی هستند که ملاقات ندارند و حالا هم که به دنبال محدود شدن ملاقات ها بسیاری از آنها برای خرید موارد مورد نیازشان در مضیقه مالی هستند. بهداری داخل زندانها امکانات ناچیزی دارند که در این وضعیت شیوع کرونا مساله ساز است. ماسک و دستکش در زندانها چندان وجود ندارد و حتی جان زندانبانها، پرسنل و سربازها هم در خطر است و حتی سربازها هم دستکش و ماسک ندارند”.
آنچه واضح و مشخص است اینکه جان انسانها چه آنها که در زندانهای ایران بسر میبرند و چه مردمی که در خارج از زندان، زندانی حکومت فاشیست جمهوری اسلامی هستند هیچ ارزشی برای این حکومت ندارد. بنا به گفته مقامات حکومتی تلفات کرونا تا بیست برابر چیزی است که خودشان اعلام کرده اند. و این داستان غم انگیز دهشتناک ادامه دارد ….
گفتنی است علاوه بر بیانات و گزارش مفصل آقای ابوطالبی که یاد آور خاطرات تلخ گذشته وشرایط اسفناک زندانیان در در حال حاضر بود، بویژه دفن کشته شدگان قیام آبان ماه توسط نیروهای رژیم، بعنوان جان باختگان ویروس کرونا و سوء استفاده دولتمردان جمهوری اسلامی از اپیدمی کرونا به طرق مختلف، مشارکت همکاران نیز در این بخش از برنامه قابل توجه و تعمق بود ، از جمله: پرسش هائی که از جانب خانم جعفری عنوان شد و یا بیانات جناب اقای گلزاردر رابطه با استاندارهای زندگی در زندان های ایران امروزایران و سایر کشورهای جهان، و اینکه جمهوری اسلامی افراد را به خاطر ابراز نطر و عقیده به بند کشیده می شوند،
در ادامه برنامه آقای چناری، آقای شفائی، آقای رضائی و ……دیدگاه های خویش را مطرح نمودند.
عزیزانی که تمایل به پی گیری این بخش از برنامه دارند میتوانند به فایل صوتی زیر مراجعه کنند:
http://azadegy.de/jalasehaghvam9may2020/Bahsazad.mp3
مسئول جلسه آقای حمید رضا چناری در ساعت 18 با اعلام اینکه: من و سایر همکاران در کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایران سپاس فراوان داریم از عزیزانی که با حضور و نظراتشان، فریاد در گلو مانده اقوام و ملیت های مختلف ایرانی را به گوش جهانیان می رسانند و در جهت دفاع از حقوق اقوام ایرانی و بیان مشکلات آنان تلاش می کنند و با نام بردن ازتک تک برنامه گذاران وحضار به این نشست خاتمه دادند.
مجموعه افراد نامبرده توسط اقای چناری عبارت بودند از خانم مهناز احمدی منشی، هاشم رضایی تدوین گر صدابردار برنامه، آقایان محسن سیاحی و ناصر نوروزی بارکوسرایی در بخش فنی و حضار محترم، منوچهر شفاعی، محمد ابوطالبی، ابوالفضل پرویزی، محمود حوالات، الناز اسدی صفا، رحمان نبوی نژاد، فرشید افشار، ایرج دانای طوس، نجمه فرزاد، رسول عباسی زمان آبادی، علی آرمان ، وحید حسن زاده ابراهیمی، علی امامقلی ، مصطفی فرج پور، رضا عباسی زمان آبادی، شبنم رضاوند، امیر ابطحی، هادی درتومی، جهانگیر گلزار و آقایان علیرضا جهان بین و خسین مرادی زاده از نمایندگی های ترکیه و زاکسن آنهالت.
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایران