نشست ماهانه در کمیته اقوام و ملل ایرانی

گزارش از فرشید افشار

اعضای کمیته یاد شده بار دیگر و بنا بر فراخوان منتشره، نشست ماهانه ( 8 آگوست – 18مرداد) خود را در اطاق ویژه کمیته اقوام (سرور پالتاک) برگذار نمودند که از ساعت 15 الی 19 ادامه داشت .

مجموعه این جلسه با توجه به برنامه ها وسخنرانی‌هائی که توسط برنامه گذاران ارائه شد «جدا از مشکلات اینترنتی که مدیر این برنامه با آن دست به گریبان بودند » بسیار خوب،سازنده، و تامل برانگیز بود بویژه در بخش آخر که طبق برنامه های پیش بینی شده در تمامی جلسات کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، تعلق به بحث آزاد دارد، در ابتدای برنامه مسئول جلسه خانم مونالی سرداری ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به حضار و میهمانان، به معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آن ها پرداختند که در اولین مورد اختصاص به گزارش خبری داشت که در ادامه آمده است.

بخش 1 : گزیده هائی از گزارش و بررسی موارد نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در مرداد 99  که توسط آقای رحمان نبوی نژاد بصورتی متفاوت و برخلاف روال همیشگی  ارائه گردید با این سخنان آغاز شد:

از مجموع حدود 200 خبر منتشره از نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در تیرما ه گذشته، 17 مورد که هریک به بخشی جداگانه اختصاص دارد و می تواند بقول معروف یک از هزاران باشد را انتخاب نموده ام، در انتها نیز به اخبار ویژه کولبران می پردازم و در نهایت نیز عدم تطابق خبرهای ارائه شده و روی دادهای ماه گذشته با موازین و قوانین حقوق بشری و قانون اساسی ایران را مورد بررسی قرار خواهم داد.

و ما نیز در این گزارش به دلیل گستردگی اخبار و با توجه اهمیت ها به انعکاس قسمت آخر سخنان ایشان می پردازیم و از شما دعوت می کنیم برای دریافت مجموعه  این بخش به آدرس زیر مراجعه نمائید: https://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=12810

پس از پایان اخبار آقای  نبوی نژاد به موارد تطبیق این اخبار با اسناد بین المللی حقوق بشر  و قانون اساسی  ایران پرداخته وگفتند: همانطوریکه شنیدید بخش اعظم این اخبار گویای نقض حقوق مدنی سیاسی افراد است. بازداشت‌های خودسرانه، احکام سنگین قضایی، عدم توجه به حقوق بازداشت شدگان و متهمین، سرکوب اعتراضات و یا ممانعت از ابراز اندیشه ، بیان و عقیده افراد که همواره نقض حقوق‌بشر محسوب میشودالبته طبق آنچه که اعلامیه جهانی حقوق‌بشر اشعار میدارند.مثل ماده1: افراد آزاد زاده شده‌اند و درحرمت و حقوق برابر برخوردارند. ماده 5: افراد نباید مورد شکنجه و رفتارهای ظالمانه و تحقیرآمیز قرار گیرند. ماده6: حقوق شهروندی افراد باید در همه‌جا به رسمیت شناخته شود. ماده7: افراد باید از حمایت یکسان قانون برخوردارباشند، ماده8 :برخورداری از دادگاه صالح، عمومی و عادلانه حقی است همگانی . ماده9: افراد نباید مورد توقیف، حبس و تبعیدهای خودسرانه قرار گیرند. ماده 10: افراد در دعاوی باید از دادرسی مستقل، منصفانه و علنی برخوردارباشند. ماده 11 : افراد تا اثبات قانونی جرم و مجازات، از مجرم شناختن و مجازات دیدن معافند. ماده 18 : افراد باید از آزادی اندیشه، دین ومراسمات آزاد عبادی بهره مند باشند. و ماده 20 :افراد آزادانه از تشکیل اجتماعات باید بهره مند باشند. همچنین بخش دیگری از این اخبار ، اتفاقاتی بود که نشان از نقض حقوق اقتصادی ، اجتماعی افراد دارد مثل خودکش ها، کولبران ودیگر آثار فقر ومحرومیت که با مواد مشروحه ذیل از اعلامیه جهانی حقوق بشر مغایرت دارند.ماده 3: افراد باید از زندگی، آزادی وامنیت لازم برخوردار باشند. ماده15: افراد باید دارای تابعیت باشند. ماده 23:افراد باید شغل دلخواه، مزد منصفانه وحمایتهای اجتماعی داشته باشند. ماده25: افرادباید از سلامتی، رفاه وخدمات اجتماعی وتأمین اجتماعی برخوردار باشند و….

در بخش دوم: آقای محمد ابوطالبی حضور داشتند و بررسی ماده ۵ منشور جهانی حقوق بشر و مقایسه با قوانین جمهوری اسلامی عنوان سخنرانی ایشان در فراخوان صادره بود، که بامقدمه ای کوتاه فرمودند با سلام به تمامی پرچم داران آزادی و آگاهی و همه آنهایی که با خون خود راه روشنگری را برملت های جهان می گشایند. در ابندای سخن امروز متون مواد وقوانین را مرور ضمنی می کنیم.

ماده ۵: ـ هیچ کس نمی بایست مورد شکنجه یا بی رحمی و آزار یا تحت مجازات غیر انسانی یا رفتاری قرار گیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.

میثاق بیت المللی حقوق مدنی و سیاسی ( مصوب 1966) ماده ۷ این میثاق می گوید هیچ کس را نمی توان مورد آزار وشکنجه یا رفتارهای ظالمانه یا خلاف انسانی قرارداد.

اعلامیه اسلامی حقوق بشر (مصوب 1990) ماده ۲۰ این اعلامیه میگوید: انسان را نباید شکنجه بدنی یا روحی کرد یا با او به گونه ای حقارت آمیزیا سخت یا منافی حیثیت انسانی رفتار کرد. و کنوانسیون منع شکنجه و سایر رفتارها ومجازات های ظالمانه غیر انسانی و تحقیرآمیز که در دسامبر 1984 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده است . مهم ترین سند اختصاصی راجع به ممنوعیت شکنجه می‌باشد.

اصل ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی :هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است . اجبار شخص به شهادت یا اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود. اما در واقعیت و خارج از فضای کتابهای قانون چه می گذرد ؟

واقعیت این است که هر روزه شاهد هستیم برخلاف تمامی قوانین بین المللی و نص صریح ماده ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی بازداشت شدگان بدون احکام قضایی و محکومین و متهمین در داخل کشور به بدترین شیوه های روحی وجسمی تحت شکنجه قرار می گیرند. اما حکومت در هیچ کدام از لایه های نظارتی وقضایی و امنیتی حاضر به پاسخ گویی و رفع این ظلم مستمر نیست.

باید دقت کنیم وقتی اولین تعامل و زبان گفتگو مابین بازداشت شده و بازجویان و حتی زندانبانان شکنجه است چگونه می توان انتظار داشت نظارت یا پاسخگویی وجود داشته باشد؟

تعاریف شکنجه در سیستم قضایی و امنیتی ایران بسیارگسترده شده و مسوولین زندان ها و بازپرس های این حکومت میتوانندبه خود ببالند که با اجرای روش هایی بسیار ساده دست به شکنجه آزادی خواهان بی گناه می‌زنند که نتیجه ای بس دهشتناک تر از شیوه هایی است که شبکه های امنیتی غربی و شرقی به کاربرده و یا می برند دارد.

ممکن است برای شکستن یک زندانی او را به میله پرچم ببندد( درهرکشوری)اما در تمامی نظام های دیکتاتوری و دموکراسی ظاهری حداقل زمانی که فرد زندانی بهره مند از ملاقات میشود کاری نمی کنند که یک گروه ۲۰ نفره مسافر رسیده از مسافت های بسیار دور با استهزا و تمسخر روبرو شده و بدون دیدار فرزندی که سال ها بدون ملاقات بوده و یا حتی در انتظار اعدام است خسته و ناامید به موطن خود بازگردند.

ایا در جایی شنیده اید در جایی از دنیا یک زندانی به خاطر اصول اعتقادیش و خواندن نمازبه شیوه اهل سنت مورد اذیت و آزار قرار گیرد و به دستور افسر نگهبان ریش او را درملا عام به تراشندتا او را تخریب نموده روحیه وی را بشکنند؟

آیا فراموش کرده ایم ستار بهشتی و زهرا کاظمی را؟؟

_ ایا بیاد نداریم زهرا موسوی دخترک جوان و زیباروی که در خیزش مردمی سال ۸۸ دستگیر شده و پس از تعرض و شکنجه در بیابان های اطراف تهران جسدش را به آتش کشیدند؟؟؟

_ کدامیک از ما وحید صیادی‌نصیری، زندانی سیاسی-عقیدتی زندان لنگرود قم و فعال حقوق بشر، که در ۲۱ آذرماه ۱۳۹۷ در شصت‌مین روز اعتصاب غذای خود جان باخت را به یاد داریم؟

_شاید ندانید اما تاریخ خونبار جنبش آزادی خواهی مردم ایران در یاد دارد جون 2018 دختر دانشجوی جوان کرد که فعال صنفی بود توسط مامورین امنیتی دستگیرشد و خانواده هنوز محل بازداشت وی بودند که نیروی انتظامی از آنها دعوت کرد برای شناسایی جسد دخترشان (معصومه تقی نژاد) مراجعه نمایند…………

_هم اینک در این روزها اداره اطلاعات کامیاران اعزام چنگیز قدم خیری، زندانی سیاسی تبعیدی در زندان مسجدسلیمان به مرخصی درمانی جهت انجام عمل جراحی را مشروط به همکاری وی با این نهاد امنیتی کرده است.

مسئولان زندان مسجدسلیمان نیز با اعزام او به بیمارستان و انجام عمل جراحی به بهانه شیوع کرونا در کشور مخالفت می‌کنند..

_ معصومه صنوبری 31 ساله 15 اسفند 97 در حومه اسکو به شیوه گشتاپو و یا کا گ ب زمان استالین باشکستن در و پنجره های منزل و با ضرب وشتم فراوان دستگیر می کنند .

اما کاربه پایان نرسید و او در زندان زنان تبریز به دلیل شکنجه دچار صدمه جسمی شده و تاکنون از رسیدگی‌های ضروری پزشکی در بیمارستان محروم بوده است.»

او در بازداشتگاه اطلاعات سپاه بازجویی و مورد شکنجه قرار گرفت. بر اثر ضربات شلاق قادر به راه رفتن نبود. به دلیل ضربات وارده به سر دچار تاری دید شد و ساق پایش ترک خورد و هنوز ترمیم نشده است.»

در ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ جلسه اول دادگاه او در شعبه دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان اسکو تشکیل شد. این دادگاه وی را با اتهام «عضویت در سازمان مجاهدین خلق»، «توهین به خامنه ای»، «تبلیغ علیه نظام به نفع مجاهدین خلق»، «تهیه لوازم مربوط به تهیه بمب» و «اقدامات ایذایی» به دو سال زندان محکوم کرد. اما اداره اطلاعات تبریز پرونده دیگری براساس اعترافات تحت شکنجه برای این زندانی سیاسی گشود و نهایتا دادگاه اسکو او را در پرونده جدید به ۸ سال زندان محکوم کرد.

_آرش صادقی، فعال سیاسی و دانشجوی اخراجی دانشگاه علامه طباطبایی، به همراه همسرش، گلرخ ابراهیمی‌ایرایی، در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۹۳ از سوی قرارگاه ثارالله اطلاعات سپاه بازداشت شدند. آرش صادقی به دنبال شکستگی‌های ناشی از ضرب وشتم در دوران بازجویی به تومور استخوانی بدخیم مبتلاشد. او ماه‌ها پس از تشخیص پزشکان مبنی بر ابتلا به سرطان در شهریور ۱۳۹۷ از ناحیه بازو تحت عمل جراحی قرار گرفت و ۴ روز پس از جراحی با وجود عفونت در محل جراحی و علیرغم توصیه پزشکان مبنی بر ضرورت ادامه درمان در بیمارستان، به زندان بازگردانده شد و تاکنون از حق دریافت خدمات پزشکی تخصصی محروم است.

_11 مرداد ٩٩ نیروهای اطلاعات سپاه پاسداران پیرانشهر یک شهروند 49 ساله به نام جعفر حسن‌زادە را بازداشت کرده و بلافاصله او را به زیر شكنجە کشیدند که نامبرده دچار سکتە مغزی شدە او را ابتدا به بیمارستان خمینی پیرانشهر و با وخامت حال به ارومیه منتقل نمودند…………….. هنوز اتهام و دلیل بازداشت مشخص نشده است.

زینب جلالیان که از سال 86 در سن ۲۴ سالگی در زندان به سر می‌برد طی این سیزده سال مورد شکنجه و دچار انواع بیماری شده است. بیشتر اوقات فشارها بر زینب این است که وی را وادار به اعترافات اجباری در تلویزیون کنند و با نیروهای امنیتی همکاری نماید. او رنج‌های فراوانی را به دلیل بیماری در زندان کشیده و از مداوا پزشکی محروم بوده است. نیروهای امنیتی به وی اعلام کرده بودند که در صورت قبول همکاری مورد مداوا پزشکی قرار می‌گیرد و از حق مرخصی نیز برخوردار خواهد شد.

زینب جلالیان از زندان خوی به زندان قرچک ورامین منتقل و در آن زندان دچار ویروس کرونا شده بود و وضعیت عمومی وی وخیم بود و طی این مدت زینب با مشکلات تنگی نفس روبه‌رو و حتی توان تکلم را نیز نداشت.

زینب جلالیان در زندان قرچک ورامین درخواست انتقال به زندان اوین یا زندان خوی را کرده بود و حکومت فاشیست ایران درخواست وی را رد کرده بود و مدتی بود که از سرنوشت زینب خبری نداشتیم و تنها می‌دانستیم وی در زندان کرمان می‌باشد.

زینب که در زندان کرمان به سر می‌برد و در حین انتقال به زندان کرمان نیروهای امنیتی به وی اعلام کردند که در صورت ابراز پشیمانی با خواسته‌های وی موافقت خواهد شد.

_ مصطفی صالحی در دوسال گذشه به شدت شکنجه کرده بودند تا از او اعتراف بگیرند که بگوید او پاسدار بسیجی سجاد شاه سنایی را کشته است».

_ «مصطفی را به قدری شکنجه کرده بودند که دست و هر دو پایش شکسته بود، یکی از شکنجه هایی که بر روی او اجرا کردند فروکردن سوزن در زیر ناخنهایش بود».

_آنقدر مصطفی را شکنجه کرده بودند که گردن و ستون فقراتش به شدت آسیب دیده بود تمام تلاششان این بود که زیر شکنجه او را وادار به اعتراف اجباری کنند کاری که هرگز موفق به انجامش نشدند».

_خانواده مصطفی را وادار به سکوت کردند و میگفتند اگر شلوغ یا شکایت کنید برای مصطفی بد میشود!

خانواده مصطفی سکوت کردند اما با اینحال دیدیم که نهایتا او را اعدام کردند».

_او، پدر دو کودک خردسال بود. وی یک پسر ۶ ساله و یک دختر ۴ ساله داشت که دیگر هرگز پدرشان رانخواهند دید. بارها در دادگاه گفته بود: « بروید شاهد بیاورید یا دست‌کم دوربین‌ها را چک کنید».

نتیجه:

گفتنی است شلاق و شکنجه از وحشیانه ترین اعمالی است که در ایران اجرا می‌شود. واضح است که اجرای حکم شلاق و شکنجه زندانیان بدون حق رسیدگی پزشکی تنها و تنها به منظور افزایش فشار و سرکوب برای شکستن روحیه مقاومت در زندانیان اعمال میشود.

داستان چیست ؟

هدف ایجاد تصویرو باور هولناک ومایوس کننده ای در جامعه است که افراد هیچ نوع فعالیتی حتی مسالمت آمیز و مدنی نداشته باشند وحاکمان باطل وهیچ صدایی حتی اعتراض غیر سیاسی در زمینه محیط زیست یا بدهی موسسات مالی تحمل نمی شود.

سالهاست فعالان مدنی با اتهامات بی اساس و واهی به حبس در سلول های انفرادی کشیده میشوند و نزد دستگاه بی داد قضا واقعی بودن اتهامات و باورپذیری جامعه فاقد هرگونه ارزشی است .

اعترافات زیر شکنجه و یا شرکت در مصاحبه های تلویزیونی برای محکومیت آزادی خواهان کفایت می کند.  گفتنی است ….

یقین بدانیم آنچه موجب فروپاشی ساختار حکومت جمهوری اسلامی خواهد شد نه قدرت ها ودولت های خارجی بلکه مردمی که سرکوب را هر روز به اشکال مختلف لمس می کنند و نشانی از روی صلح و مصالحه رژیم برای اصلاح وضعیت معیشت خود را حس نمی کنند.

چه باید کرد؟

1_ لطفا به هوش بیاییم و از خلسه بازی های دست ساز حکومت بیرون آییم شاید بتوانیم درکنار نرگس محمدی ها زینب جلالیان و محمدصابرها بایستیم و صدای مظلومیت این مردان و زنان دلیر ایران را به گوش های کر شده دنیا برسانیم …

2_ تلاش برای توقف شکنجه و سلول های انفرادی و مکانیزم و سیستم اعتراف گیری و نهایتا دادرسی ها ومحاکمات غیر عادلانه و فرمایشی امری لازم ونیازمند اقدامی ازسوی همه زن ومرد فعالان مدنی وحقوق بشری و رسانه ها و نهادهای بین المللی است تا درمقابل سرکوب جامعه مدنی توسط رژیم بایستیم و راه رهایی زندانیان سیاسی و تمامی معترضین خیابانی را هموار کنیم.

در پایان بصورت خلاصه از نحوه تصویب قانون منع شکنجه در مجلس موسسان قانون اساسی بگویم: موافقین صدور مجوز شکنجه در مواقع خاص گفتند:ُ اصل اولیه ممنوعیت شکنجه به دلیل ماهیت غیر انسانی و غیراسلامی بوده اما در مواردی به استناد قاعده فقهی دفع افسد به فاسد جواز شکنجه را صادر می کنند. چرا که ممکن است دفع مفسده ای که جامعه یا امنیت ملی را تهدید کند مستلزم توسل به زور حتی به صورت فیزیکی باشد.

بعد از بحث های فراوان نایب رییس مجلس آقای منتظری پاسخ داد که : ماده ۳۸ به یکی از اصول مهم و سیاست کلان قانون گذاری بازمی گردد و چنانچه چنین امری در قانون اساسی گنجانده شود مجوز شکنجه برای دفع مفسده اطلاق ماده ۳۸ را متزلزل می کند.و راه را برای سو استفاده های احتمالی از آن باز میکند .

این موضوعی نیست که ندانیم ماجرای چپاندن فقه در اصول قانون اساسی به منظور تفسیر به رای از ابتدا نقش مخرب بر زندگی مردم را داشته است.

بخش سوم : را هم آقای مهرداد پشنگیان بر عهده داشتند با موضوع : هموطنان بی هویت

بدون مقدمه عرض می کنم که حتی بیان اینکه در قرن 21 فردی بدون برگه هویت و شناسائی باشد بیشتر به یک طنز تلخ نزدیک تر است تا به یک واقعیت، اما در نهایت تاسف باید خدمتان عرض کنم که این واقعیتی است غیر قابل انکار در دنیای امروز یعنی  در سال 2020  چه بسیارند هموطنان بلوچ ما که فاقد اوراق هویتی هستند یعنی یک از اساسی ترین ملزومات برای یک فرد در جامعه، بدون شناسنامه یعنی اینکه تو مرده باشی یا زنده فرقی ندارد،  یعنی درس و تحصیل علم فراموش، یعنی بهداشت و بیمه هرگز،  یعنی معامله و حساب باکی غیر ممکن و هزاران باید های که برای فرد فاقد اوراق شناسائی تبدیل به نباید می شود.

برگه هویت یعنی اوراق یا کارتی که دولتها شهروندان را با آن شناسایی میکنند و منبعی است برای تقسیم مسئولیتها و همچنین بهره مندی از خدمات شهروندی البته برای جوامع مدرن وگرنه در دولت جمهوری اسلامی ایران با شناسنامه و بی شناسنامه فرقی ندارد و هر دو گروه از خدمات دولتی بی بهره اند و از زحمات دولتی بسیار بهره مند تا بدانجا که هرروز و هر ساعت توسط ماموران دولت زیر انواع فشار ها و دردسرهای نگفتنی مثلا زندگی میکنند اما نه شب دارند و نه روز ، برگردیم به موضوع بحث امروزمان​ متاسفانه تعداد زیای ازهموطنان ما درسیستان وبلوچستان نتواسته اندازمراجع قانونی برای خود اورق هویتی تهیه کنند طبق آخرین آمار ارائه شده «که مشخص نیست رسمی است یا غیررسمی ولی آنچه مسلم است دقیق نیست و تعداد بطور صددرصد بیشتر از این ارقام است» حدود یک میلیون بی شناسنامه در ایران وجود دارد که ۴۰۰هزار نفر از آنها را کودکان تشکیل میدهند به احتمال بسیار زیاد و به گفته  نماینده  ایرانشهر و سرباز در مجلس شورای اسلامی هزاران تن از این افراد بی شناسنامه در استان سیستان و بلوچستان زندگی میکنند.

عزیزان توجه داشته باشند که این مسئله صرفا یک مشکل و یا یک بحث پیش پا افتاده حقوقی نیست بلکه ابعاد و شاخصه های پیچیده تری را شامل می شود  است.  وقتی یک فرد فاقد شناسنامه باشد بطور کلی از دیدگاه های مختلف قانونی و همچنین تمام مراجع رسمی داخلی یک شهروند به حساب نمی اید و در صورتی که این خانم یا آقا و یا  کودک باشد و ساکن ایران اما ایرانی شناخته نشود، ادامه زندگی او در این کشور غیر قانونی است و اصولا حق و حقوق قانونی از او سلب می شود و باید هم اینطور باشد چرا که قانون شخصی را دارای تابعیت ایران میداند که دارای اوراق هویت رسمی باشد در نتیجتا همانطور که قبلا نیز اشاره کردم از کلیه حقوق مثل حق اقامت در ایران، حق خرید یا اجاره مسکن، حق افتتاح حساب بانکی، حق داشتن بیمه، حق تحصیل، حق اشتغال و حتی حق داشتن یک سیم کارت ساده تلفن هم محروم است.

بر اساس ماده ۹۷۶ قانون مدنی ایران کلیه ساکنین ایران به استثنای اشخاصی که تابعیت خارجی بودن آنها ثابت شده است، ایرانی اند پس درزمینه بی هویتی افراد جامعه وشهروندان ایران قصور و کوتاهی متوجه دولت جمهوری اسلامی ایران و سازمان ثبت احوال است که کوتاهی کردهاند.

از سوی دیگر اگرچه این افرادا دارای اوراق رسمی و یا سندی برای ایرانی بودنشان ندارند، و یا ادارات بدون مدارک هویتی به آنها خدمات ارائه نکرده و نمی کنند. اما باز هم بر اساس ماده ۹۷۶ قانون مدنی ایران ، چون هیچ مدرکی دال بر خارجی بودنشان ندارند، پس ایرانی اند و از نظر قانون ایرانی محسوب می شوند لذا  باید روند اخذ شناسنامه آنها که یا خود یا والدین آنها در قدیم کوتاهی کرده اند، امروزکامل شو زیرا طبق ماده ۴۷منشور حقوق شهروندی که در دولت آقای روحانی به تصویب رسید : حق مسلم هر فرد ایرانی است که از مزایای تابعیت ایران بهرهمند شود و کسی نمیتواند مانع برخورداری این حق گردد ، البته همه ما میدانیم که این منشور حقوق شهروندی برای مردم تهران و ، اصفهان ، شیراز، مشهد و سایر کلان شهرهای ایران فقط و فقط یک شعار دهن پرکن است نه قانونی قابل اجرا؛ چه رسد به مناطق دورافتاده ای مثل بلوچستان و سیستان که از امکانات اولیه مثل آب، برق، بهداشت، آموزش و مسکن هم محروم هستند از طرفی، در آنجا دولت روحانی هیچ‌کاره است و اصلا به حساب نمی آید در استان سیستان بلوچستان همه کاره سپاه است و بسیج عشایری که وابسته به سپاه است.

یادآور می شوم : اهالی شهر و روستا که اینک برای دریافت شناسنامه اقدام میکنند برای اثبات وجودی و شجرنامه خود از شاهدین  ومعتمدین هر و روستا امداد می گیرند اما جمهوری اسلامی معتمدین و شهود محلی و استشهادات آن را به رسمیت نمی‌شناسد و در برخی از موارد از این افراد فقیر و بی‌بضاعت خواسته می‌شود به تهران بروند و آزمایش‌های ژنتیک (دی‌ان‌ای) برای احراز هویت انجام بدهند، که بازهم در کمال تاسف حد اقل برای 90 درصد از خانواده‌ها امکان تامین هزینه ای وجود ندارد و جهموری اسلامی ایران هم در اینباره هیچگونه کمک و یا مساعدتی را قائل نمی شود ، بنابراین لازم به گفتن نیست چون نتیجه روشن است.

و اینست شرح وضعیت هزاران نفراز هموطنان ما درمناطقی از بلوچستان ایران است که نامشان در اداره ثبت احوال به عنوان شهروندان ایران ثبت نشده، شناسنامه ندارند و همه تلاش های آنها برای گرفتن شناسنامه بینتیجه بوده است حتی پس از تجمع اخیرشان در برابر مجلس که خواستار دیدار و گفتگو با نمایندگان مجلس بودند و باز هم نتیجه ای کسب نکردند و هیچ یک از نمایندگان مجلس حاضر نشدند در مقابل درب مجلس حاضرشوند و سخنان آنها را بشنوند.

گفتنی است حسینعلی شهریاری نماینده اصولگرای مردم زاهدان که حاشیه های زیادی با مردم بلوچ دارد در پاسخ به سوال خبرنگاری که می پرسد آیا از تجمع فاقدان شناسنامه در مقابل مجلس، آگاه هستید یا خیر، به گونه ای تحقیر آمیز پاسخ می دهد که: “بله، به ما گفتند عده‌ای جمع شده‌اند و در مقابل مجلس، ساز و دهل می‌زنند. ما هم گفتیم اشکالی ندارد، بگذارید شاد باشند!”

شاید باور نداشته باشید اما این نیز یک واقعیت است که از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران کرد بودن و بلوچ بودن افراد  کافیست برای مچرم دانستشان،  زیرا اصولا نگاه، ذهنیت و اندیشه آنان نسبت به قومیت‌های ایرانی و بخصوص مردم  کرد و بلوچ، نگاهی امنیتی بوده  و آنها را «غیرخودی» می‌داند، به همین دلیل از انواع امکانات موجود برای وارد کردن هر چه بیشتر ظلم، فشار و تبعیض نسبت به آنان بهره می گیرند از جمله طی سال‌های اخیر سپاه پاسداران و بسیج عشایری وابسته به آن، به برخی از خانواده‌های بی‌شناسنامه وعده داده است تا اگر به سپاه بپوندند و جزو بسیج عشایری شوند، به آنها شناسنامه داده خواهد شد و این یعنی استثمار مردم فقیر و بی‌شناسنامه در راستای طرح‌های امنیتی سپاه در استان. این یعنی نقض حقوق انسانی افرادی که نسل اندر نسل در ایران زاده شده‌اند اما ایرانی محسوب نمی‌شوند.

كميسيون‌های بررسی فاقدين شناسنامه در بلوچستان توسط سپاه مدیریت می‌شود.  دربسیاری از موارد حتی برای کودکان گواهی ولادت هم صادر نمی‌شود چه برسد به شناسنامه.

در خاتمه عرض می کنم مجموعه تجربه هایی که ما در مدت زمان عمر جمهوری اسلامی ایران کسب کرده ایم نشان دهنده آنست که ریشه ظلم، ستم و تبعیض در ذات این رژیم نهفته است تا این ریشه پا برجاست بیداد، تبعیض و نابرابری هم ادامه خواهد داشت.

در بخش چهارم میکروفون در اختیار آقای فرهنگ ولی قرار گرفت  وایشان به بررسی اهداف دولتمردان ایران از اعدام‌ها پرداخته گفتند:

جمهوری به اصطلاح اسلامی  که درحقیقت نه فقط نوع حکومتش جمهوری نیست و هیچ نشانی هم از رعایت دین و اخلاق در آن دیده نمی شود بلکه آبرو و اعتبار انسانها و انسانیت و اخلاق نیزبه شدت از جامعه رخت بر بسته است چرا که از ابتدا با اعدام و کشتن افرادی آغاز شد که امکان داشت در آینده  مشکلاتی را برایشان ایجاد نمایند ، بدون هیچ رحم و ترحمی نسبت به افراد حتی بستگان و نزدیکان خودشان .

مسئولان حکومت کاملا دیکتاتوری از ابتدا دین اسلام را سپر اقدامات ضد بشری خود کردند و اینک بدون هیچ ترس و  واهمه و در نهیت آسود گی خیال بسیاری از انسانهای بیگناه را به دار می آویزند .هدف توضیح و تشریح  جنایت ها و رخداد ها از اول انقلاب تا کنون نیست زیرا برای شرح جنایات آنان نیازمند زمانی بیشتر هستیم وکتابهائی که باید در این باره نوشته شود، بلکه در این فرصت کم بخشی از اهداف رژیم را بیان خواهم کرد که توسط اعدامها دنبال می شود.

از آنجایی که این دولت و مسئولانش علیرغم اعتراضات گسترده فعالان حقوق بشر و مخالفتهای ظاهریو غیر عملی  اکثر کشورها که به نوعی از جمهوری اسلامی منفعت میبرند(که متاسفانه همین به ظاهر مخالفت های کشورهای حامی جمهوری اسلامی مشکل اصلی ماست) در جمهوری اسلامی ایران با وقاهت تمام ، نسبت به همه مبارزان، فعالان عقیدتی، سیاسی، مدنی و تمام کسانی که با رفتارشان مخالفند و یا مطالبه حق خود را میکنند، بسیار سخت وغیر انسانی برخورد میشود تا حد اعدام.

اهداف حکومت از اعدامها به طور مختصر اول :ایجاد رعب و وحشت در میان جامعه و ترساندن عموم مردم است انتشار این پیام که « هر کس سر به مخالفت بلند کند در نهایت چنین حواهد شد »که این مورد از مهمترین هدف های مجازات اعدام است زیرا کهبنا ر طبیعتافراد و درحقیقت از نتایج یک اندیشه درست حفاظت جان خود و، خانواده و دیگران از هرگونه خطر احتمالی است که در زمره عمده ترین وظایف انسان هاقرار دارد ، از سوی دیگر و در نهایت تاسف این قضیه که رژیم حاکم برکشور ایران بطور قطع حکم اعدام را برای متهمن سیاسی اجرا خواهد کرد هم برای همه ثابت شده است.

هدف دیگر: در ادامه ترس و وحشت ایجاد شده فراری دادن مبارزین از هر گروه و دسته ای که اظهار مخالفت می کنند است، با این مفهموم که یا کسی نباید اعتراض کند و اگر معترضید پس جایتان در این کشور نیست، جملاتی از این دست را بارها از مسئولین جموری اسلامی ایران و از طریق تریبون های مختلف و رسانه های گوناگون تکرار گردیده و شنیده ایم که هر کس با قوانین ما که قوانین اسلام است ،مخالفه است میتواند به کشورهای دیگر برود و آزاد باشد که متاسفانه در این مورد موفق هم بوده اند.

طبق آمار سازمان ملل از اوایل سال ۲۰۱۹ تا اواسط سال ۲۰۲۰ حدود ۲۵۰ هزار نفر از ایران مهاجرت یابهتر بگوئیم  فرار کرده اند.

هدف سومی که میتوان در کنار سایر موارد بدان پرداخت پایبندی افکارشان به اصول اسلامی است و در حقیقت عقاید و قوانینی است که گفته می شود در 1400 سال قبل نوشته و یا تدوین شده است تا کشورهای دیگر مخصوصا کشورهای همسایه نیز جرٲت مفابله با آنها را نداشته باشند تا به جهانیان اعلام کنند که ما از کشتن ابایی نداریم حتی در مورد جوانان و نوجوانان، همانطور که در طی اعراضات آبان ماه به انجام رسید و به جهانیان ثابت شد که در جمهوری اسلامی ایران جان انسانها هیچ ارزشی برایشان ندارد، به امید روزی که تمامی افراد بتواند محبت و دوستی را در دنیائی سرشار از صلح و امنیت، بدور از هرگونه خرافات را تجربه کنند.

بخش پنجم: اختصاص داشت به سخنران مهمان برنامه آقای مهرشاد بایرمی بود که در مورد معضلات و مشکلات قشقائیان ایران و  تحت عنوان « قشقائی‌های فراموش شده »، ابتدا به معرفی طوایف مختلف قشقائی پرداخته و تاریخچه کوتاهی از شرایط قبل و زمان حال آنانرا بیان فرموده، محرومیت ها و جفاهای وارده بر این گروه از هموطنان را برشمردند که متاسفانه بعلت مشکلات فنی از بازتاب نوشتاری پان معذوریم و شمارا به شنیدن فایل صوتی از این برنامه دعوت می کنیم: https://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=12810

بخش پایانی: بحث آزاد این جلسه که پایان بخش برنامه ها بود با مدیریت آقای رحمان نبوی نژاد وبا موضوع، «چرایی های بحث آزاد» آغاز شد و اینکه بحث آزاد چیست؟ چرا بحث آزاد نیاز است؟ ویژگیهای بحث آزاد جذاب کدام است ؟ وچرا بحث آزاد درگروه ما جذابیت خود را ندارد؟ از جمله سئوالاتی بود که پاسخ به آنها از طرف دوستان برای حصول به یک نتیجه در این بحث مطرح گردید.

مدیر بحث آزاد در ابتداء با ارائه پاسخهای خود به سئوالات از دوستان خواست که نقطه نظرات خود را در پاسخ به سئوالات مطروحه بیان نمایند. آقای نبوی نژاد گفتند : بحث یعنی گفتگوو یاگفت وشنود با همدیگر برای پی بردن به یک حقیقت و چون انسان ناطق است ومدنی در نتیجه،  بحث مختص انسان است. لذا بحث باید آزاد باشد واز هرگونه قید وبند ومحدودیت دور باشد تا بتواندبا ذات انسان همخوانی داشته باشد. حال چرا به بحث آزاد نیاز داریم .چون به پیداکردن حقایق نیاز داریم.چون ما انسانهای مدنی میخواهیم نیازها ومشکلات مشترکمان را با کمک هم حل کنیم.حالا ویژگیهای بحث آزاد جذاب کدام است که بتواند ما را با هم و دور هم جمع کند.تا آزادانه به گفتگو و پرس وجو از همدیگر بپردازیم.خوب قطعا اولین واساسی ترین ویژگی میتواند میزان سادگی وروان بودن موضوعاتی باشد که بعنوان بحث آزاد مطرح می کنیم. هرچه موضوع بحث آزاد و متن وحواشی آن در بین گروههای همفکر وهمکار، روان ،عادی، ساده وجامع باشد به همان میزان میتواند مشارکت دوستان را در آن بحث بیشتر کند.ما باید بین بحث آزاد ویک کنفرانس علمی وتخصصی دیگر تفاوت قائل باشیم. در بحث آزاد مراد ومقصود ارائه سخنرانی ویا مقالات تخصصی نیست .لذا مدیریتهای بحث آزاد باید این روش را مد نظرداشته باشند که موضوع را بصورت خام وبا پایه عامیانه مطرح کنند واجازه بدهند که دوستان نقطه نظرات خودشان را هرچند غلط باشد وتکراری هم باشد در زمان کوتاه بیان کنند بصورت شفاهی ویا نوشتاری.اگر توانستیم همه را درگیر کنیم قطعا از آن بحث نکاتی حاصل میشود که میتواند مفید باشد . حتی اگر زمان محدود بود، چه اشکال دارد که موضوع بحث در جلسه یا جلسات بعدی هم دنبال گردد. ونهایتاً اینکه چرا بحث آزاد متاسفانه در بین ما همکاران در یک کمیته یا نمایندگی در برخی موارد آن جذابیت مورد انتظار را دربه مشارکت کشاندن همه دوستان ندارد. به نظر اینجانب دو مورد میتواند مطرح باشد یکی زمان بسیار طولانی جلسات است .بطوریکه این زمان در بعضی جلسات تا 4 ساعت وشایدبیشتر ادامه پیدا می کند .از اینرو خستگی ناشی از این همه زمان اجازه همراهی با بحث آزاد جلسات که بصورت معمول هم برنامه پایانی همه جلسات شده است نمی دهد.لذا می طلبد زمانی که موضوع بحث آزاد برای جلسه ایی مطرح است سایر برنامه های آن جلسه از نظر زمان مدیریت بشوند تا فرصت مناسب برای برای بحث آزاد باقی بماند. دومین مورد یا اشکال در بحث های آزاد ما طرح موضوعات به شدت تخصصی است ویا با نگاههای خیلی تخصصی و پیچیده به آن است .دغدغه ایی که ما برای یک ارائه مطلوب دربرنامه سازیها وسخنرانی ها رعایت می کنیم دیگر نیازی نیست که با همان انتظار آن را از گوینده بحث آزاد ویا شرکت کنندگان در بحث داشته باشیم.در ادامه این بحث آقای شفایی پیرامون موضوع گفتند که لزوماً در بحث آزاد نیاز به مدیریت مستقل نیست و خود مسئول جلسه هم با طرح موضوع بحث و مدیریت زمان گفتگو دوستان میتواند اداره کند.مسئول یا آغازگر جلسه بحث آزاد هم نباید زیاد به سخنرانی بپردازد وجلسه را از بحث آزاد خارج کند، در ادامه خانم جعفری هم به ایراد نقطه نظرات خود پرداخت وگفت متاسفانه از عدم مشارکت دوستان در بحث های آزاد رنج می بریم.ای کاش میتوانستیم به چراها و علت های این عدم شرکت دوستان بیشتر آگاه میشدیم تا با تعیین راهکارهای درست، دیگر شاهد این بی توجهی‌ها نباشیم.

با تشکر از خانم مونالی سرداری که مسئولیت جلسه را بر عهده داشتند  و سایر برگزارکنندگان بویژه گروه اینترنتی از جمله آقای هاشم رضایی صدابردار و ادیتور صدا به همراه ادمین های اطاق از جمله آقایان ناصر نوروزی بارکوسرایی و سید فرید هیبت اللهی، آقای فرشید افشار تدوینگر فراخوان و منشی جلسه و نیز تمامی میهمانان و عزیزانی که ما را در این جلسه یاری نمودند، از جمله  خانم ها و آقایان: ابوالفضل پرویزی، محمد حسن زاده، الناز اسدی صفا، رویا ملایی، شبنم رضاوند، وحید حسن زاد، مهناز احمدی، رسول عباسی زمان آبادی، هادی درتومی، ایرج دانا، رضا عباسی، محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی و میهمانان گرامی  با آیدی های: mehrdad43, mehrshad 11, nima azad

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایران