گزارشگر: محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی
تو رفتی، شهر در تو سوخت
باغ در تو سوخت
اما دو دست جوانت بشارت فردا،
هر سال سبز می شود
و با شاخه های زمزمه گر در تمام خاک
گل می دهد
گلی به سرخی خون
سرکار خانم مهناز احمدی مدیر جلسه یاد شده درساعت 15به وقت اروپا،با سلام خدمت حضار، مسئولین و اعضای فعال کانون دفاع از حقوق بشر در ایران وبا قرائت شعر کوتاهی از زنده یاد خسرو گلسرخیکه در آغاز این گزارش آمده است همراه با عرض تسلیت بمناسبت قتل قهرمان میهن« نوید افکاری» شروع برنامه را اعلام و به قرائت صورت جلسه این نشست که در فضای مجازی پالتاک برگزار می شد پرداختند، جلسه ای که تا ساعت 18:45 ادامه داشت، ایشان بر اساس فراخوان صادره در ابتدا و در بخش اول:
آقای محمود حوالات میکروفون را دراختیار گرفتند که مسئولیت ” گزارش و بررسی موارد نقض حقوق اقوام وملل ایرانی درطی ماه ماه گشذشته ” بر عهده داشتند که مجموعه ای بود از روی داد ها پیرامون اعدام؛ بازداشت، وضعیت زندانیان مخصوصا در دوران شیوع ویروس کرونا، کولبران، خودکشی های انجام شده و بویژه محرومیت هائ هموطنان ما در محدوده اقوام و ملل ایران که متحمل شده و می شوند، همراه با تحلیل و تطبیق این رویکردها با اصول قانون اساسی ایران و مواد مندرج در تعهدات بین المللی و حقوق بشر، متاسفیم که به دلیل حجم زیاد اخبار، از درج کامل خبرهای یاد شده معذوریم اما با مراجعه به آدرس زیر فایل صوتی این خبرها در اختیار شما خواهد بود .
http://azadegy.de/jalasehaghvam12sep2020/jalasehaghvam12sep2020/mahmodhvalat.mp3
بخش دوم برنامه در آقای ایرج دانای طوس عهده دار بودن با مسئولیت تحلیل ماده 10 اعلامیه جهانی حقوق بشر و تطبیق آن با قانون اساسی ایران” که مجموعه بیانات ایشان را درادامه میخوانید:
ماده ۱۰:منشور جهانی حقوق بشر به حق محاکمه قانونی برای همه می پردازد و تاکید دارد بر اینکه: هرکس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بی طرفی ، منصفانه و علنا رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنماید. همچنین در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در چند اصل به صورت مستقیم وغیر مستقیم به حق محاکمه قانونی اشاره شده است.
همچنین اصل ۳۴از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران : هم دادخواهی را حق مسلم هر فرد می داند و می افزاید که و هر کس میتواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید. همه افراد ملت حق دارند این گونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و هیچکس را نمیتوان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد.
اصل۳۵ از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران : در همه دادگاهها طرفین دعوی حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.
اصل۳۶ از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران : حکم به مجازات و اجراء آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.
اصل۳۷از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران : اصل، برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.
ما در این اصل های قانون اساسی شاهدیم،که حق محاکمه قانونی برای افراد جامعه در نظر گرفته شده است واز لحاظ نوشتاری با اعلامیه جهانی حقوق بشر فرقی ندارد به جز آن قسمت علنی بودن دادگاها که در اینجا به آن اشاره نشده است . اما نکته مهم اینجاست که قانون اساسی از لحاظ اجرائی همچون یک طبل تو خالی است که فقط ظاهر دارد اما درونش تهی است
برای درک این قضیه بهتره یه نگاه بندازیم به اویل انقلاب و هر چند این موضوع تکراری است اما باید تکرار شود تا آن جنایت ها فراموش نشود.
از همان اوایل انقلاب ما شاهد محاکمه ها غیر قانونی زیادی بودیم که افراد با اتهامات واهی و بدونه داشتن کوچکترین حقی برای دفاع از خود وتنها در چند دقیقه محاکمه وبه جوخه های اعدام سپرده میشدند.
شاید امروز در مدت زمان و حق دسترسی به وکیل کمی شرایط بهتر شده باشد اما در اصل قضیه هیچ فرقی نکرده است و همچنان ما شاهد محاکمه های غیرقانونی و غیرانسانی هستیم که در این محاکمه ها جوانان ما را به دلیل حق خواهی یا راهی چوبه دار میکنند ویا به حبس های طولانی مدت میفرستند.
دادگاهای افراد معترض و کسانی به گونه ای با سیاست های این حکومت مخالفند چند ویژگی مشترک دارند :
۱.دادگاها غیر علنی هستند۲.دلایل محکمه پسند برای اثبات جرم وجود ندارد. 3 دستگیر شدگان در زمان بازجویی به وکیل دسترسی ندارند.
این ۳ ویژگی به صورت طبیعی حق محاکمه قانونی را از فرد سلب میکند.
دادگاهای غیر علنی خود مغایرت دارد با ماده ۱۰اعلامیه جهانی حقوق بشر که در آن به علنی ومنصفانه بودن دادگاها تاکید کرده است. چون دادگاهای که پشت درهای بسته و فقط با حضور قاضی، وکیل و متهم برگزار میشود و خبری از آن به بیرون درز پیدا نمیکنند، یک مشکل دارد و آن مشکل اینجاست که دلیل محکمه پسند وجود ندارد و هر انچه مدرک در دست قاضی هست همه زیر شکنجه از متهم گرفته شده است .
هر چقدر متهم فریاد میزند که این اعترافات زیر شکنجه گرفته شده است اما قاضی با پوزخندی حکم ظالمانه و حکومتی خود را صادر میکند. گویی اصلا عدله وکیل ومتهم را نشنیده است.
یکی از شرطهای محاکمه قانونی وجود دادگاه صالح است که در قانون اساسی نیز به آن اشاره شده است اما لازمه یک دادگاه صالح استقلال عمل در آن دادگاه است چیزی که در ایران وجود ندارد.
در ایران قوه قضاییه زیر نظر مستقیم رهبری اداره میشود. به همین علت ما شاهدیم که در دادگاها ،عدالت جایی خود را به مصلحت نظام میدهد واین دادگاها در راستای منافع وحفظ نظام تصمیم گیری میکند و بر اساس عدالت.
از اوایل انقلاب تا به حال ما شاهد احکام سنگین وغیر قانونی برای تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی حقوق بشری و سایر حق طلبان جامعه از سوی قوه قضائیه بوده یم که من امروز به چند تن از این افراد اشاره خواهم کرد که به دلیل نا عدالتی یا در حبس طولانی مدت هستند ویا اعدام شدند. اینها فقط قطری از دریای بی عدالتی در سیستم قضائی هست و تنها جرم این افراد حق طلبی وعدالت خواهی برای مردم کشورشان هست.
یکی از این افراد خانم نسرین ستوده هست این شیر زن که به دایل حق خواهی به ۳۳سال حبس محکوم شده است اما حتی زندان این رژیم هم نمیتواند جلوی صدای حق خواهی این شیر زن بگیرد او حالا با اعتصاب غذا جان خود را به خطر انداخته است که صدای زندانیان اعدامی ودیگر زندانیان باشدّ همچنین خانم نرگس محمدی که به صورت غیر قانونی محاکمه شد وبه ۱۰ سال زندان محکوم شد و حالا او را به زندان زنجان فرستادنه اد تا شاید بتوانند با فشار روحی وروانی او را وادار به سکوت کنند اما همچنان او از داخل زندان تن این حکومت را به لرزه انداخته است .
نوید افکاری ورزشکار خوب کشورمان که با نا عدالتی محاکمه و اعدام شد وهمه ما را در شک فرو برد.
نوید و دو برادرش پس از اعتراضات آبان ماه دستگیر شدند و نوید به جرم محاربه به هدف براندازی وقتل یک مامور حراست به دوبار اعدام محکوم شد. در صورتی که به گفته حسن یونسی وکیل دادکستری برخلاف ادعای قوه قضاییه هیچ تصویری از لحظه ارتکاب جرم وجود ندارد.
به گفته خود نوید هیچ مدرک قابل قبولی از آنها وجود ندارد وتنها دادگاه به اعترافات که به وسیله شکنجه از آنها گرفته شده است بسنده کرده اند وهر چقدر ما گفتیم این اعترافات زیر شکنجه بوده است و مدرک پژشک قانونی موجود است اما قاضی حرف ما را قبول نداشت انگار دنبال سری برای طناب دار بودند وآن مرحوم درست میگفت وقتی تمام دنیا خواهان نجات جان نوید بودند سراسیمه او را اعدام کردند و لکه سیاه دیگر به کارنامه شان اضافه کردند.
علی یونسی نخبه ۲۰ ساله که فروردین ماه همراه با ضرب وشتم شدید بازداشت شد بعد از ۵ ماه بازداشت ، شکنجه انفرادی و بازجویی مدت ۳ هفته هست که با تهدید و فشار قصد دارند از او اعتراف تلویزیونی بگیرند. به او گفته اند اگر اعترافات تلویزیونی را قبول کنی ، حکم اعدام تو به حبس ابد تغییر خواهد کرد. در اینجا حتی برای محاکمه دادگاه هم وجود ندارد واین بازجویان اطلات سپاه هستند که حکم صادر میکنند.
بابک رضایی فردی که به دلیل نبود حق محاکمه قانونی وبسنده کردن قاضی به اعترافات زیر شکنجه به جرم سرقت مسلحانه اعدام شد ، در صورتی که اثر انگشت ثبت شده او هنگام ورود به محل کارش موجود بود وکاملا بی گناه بود. یک سال بعد فردی دیگری به نام بهزاد تهمتن به آن سرقت اعتراف کرد ویک بی گناه به اصرار قاضی ناعادلانه اعدام شد .
اصل ۳۷ از قانون اساسی میگوید : اصل برائت است هیچ کس مجرم شناخته نمیشود مگر جرم آن در دادگاه صالح ثابت گردد.
اما در واقعیت قضیه اینجوری باید نوشته میشد که همه مجرم هستند و باید بی گناهی خود را ثابت کنند و یا عبیدالله اربابی این شهروند بلوچ که ۱۸ ماه از بازداشت او میگذرد و حتی کوچکترین خبری از او در دست نیست، کجاست و یا جرمش چیست؟؟ معلوم نیست چه برسد به حق محاکمه قانونی برای او !! حتی اطلاعات که او را بازداشت کرده است از این قضیه طفره میرود واین بی خبری باعث آزار روحی خانواده او شده است .
به امید روزی که ما به عدالت و آزادی و دموکراسی در کشورمان ایران برسیم و دیگر شاهد نباشیم کسی به خاطر حق طلبی، اعدام ویا زندانی شود.
میان برنامه : اختصاص داشت به تنظیم برنامه و فعالیت های همکاران در جلسه آینده. که توسط منشی جلسه اسامی کاندیدایان نشست سوم اکتبر نوشته و تکمیل گردید.
در بخش سوم : این نشست آقای محمد ابوطالبی با موضوع “حق حیات در سیستان و بلوچستان” سخنرانی خود را اینگونه آغاز کرددند :
حیات: کلمه ای در عین سادگی بسیار پیچیده و دربردارنده اسرارخلقت بشر (از اولین لحظه انعقاد نطفه تا زمانی که روح یا شعور آنرا ترک کند) را در خود محفوظ دارد. در تمامی اعصار که بشر پا به این کره خاکی گذاشته چه براساس فرضیه داروین باشد و از غارها برآمده باشد و یا مکتوبات ادیان و معتقدان به متافیزیک از آسمانها تبعید شده باشد. فرقی در اصل ماجرا ندارد هر موجود زنده حق حیات دارد ولی چون این مبحث به حق حیات انسانها و بالخص مردمان سرزمینی که آنرا ایران می نامیم و در محدوده ای سوخته به نام سیستان وبلوچستان سخن خواهیم گفت ، پس حق حیات حق زندگی یک انسان را چگونه می توان بیان نمود اگر زیستن را حقی غیر قابل بحث و گرفتن و ستادن دانست ؟
حق حیات یک حق ذاتی از بدو ذره تا انسان کامل است ، پس چگونه میشود که سایرانسانها به خود اجازه می دهند که حق حیات دیگران را به زور به دلخواه خود نابود کنند؟
چگونه است که در سرزمینی به قدمت هزاره ها مردمانی از حق زندگی یا همان حیات در پایین ترین سطوح منع شده اند و هر لحظه و ساعت بایستی در انتظار مرگ بگذرانند؟
مناسب است دراین بخش مروری کوتاه بر قوانین بین المللی و مصوب در جمهوری اسلامی در همین ارتباط بیاندازیم.
مادهٔ ۳ منشور جهانی حقوق بشر می گوید: هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.
در ماده 6 بخش سوم از میثاق بین المللی حقوق مدنی و اجتماعی مصوب 1966 سازمان ملل می نویسد: حق زندگي از حقوق ذاتي شخص انسان است.
اما این مهم در فصل سوم اصل 22 قانون اساسی جمهوری اسلامی ،نیز این چنین آمده است :
شروع نقل قول:” جان اشخاص را به جز در مواردی که قانون معین می کند، مصون از تعرض می داند. این حق از چنان جایگاه والایی در میان دیگر حقوق بشری برخوردار است که حتی امکان تخطی از آن در شرایط وجود اوضاع و احوال اضطراری برای یک کشور نیز وجود ندارد.
به عبارت دیگر در هیچ حالتی این حق اساسی تعطیل بردار نیست.”
اهداف 1و2و6 سند 2030 نیز تایید اساسی بر حق حیات دارند.
اما در دنیای واقعیت و خارج از کتاب های قانون و مصوبات مجالس ، آن قدرتی که تمامی حقوق را ملغی می کند و اجازه تعرض به هر شکل و ابعادی به تمامی افراد یک ملت از زن ومرد وکودک وکهنسال می دهد …. همان استخوان لای زخم معروف جمهوری اسلامی است .یعنی :.. به جز مواردی که……
هر جا در قوانین جمهوری اسلامی قانونی زیبنده و پر مغز آمده باشد ، حتما وحتما بدانید پشت بندی دارد که ناقض همان قانون زیاست یعنی جملۀ : مگر اینکه با موازین شرع منافات داشته باشد…. ویا: .به جز مواردی که قانون معین می کند..و الا آخر
این سرنوشت تمامی قانون های زیبا در نوشتار و شعار است که به مسلخ مصلحت حفظ نظام برده میشود. زیرا رهبر این دسته مافیایی خمینی بدون پرده پوشی گفت: برای حفظ حکومت همه چیز را میشود تعطیل کرد…….
_حق حیات در منطقه سیستان وبلوچستان این دومین استان پهناور کشور عزیزمان امری لگد مال شده است و حیات و ممات انسان های این خاک از کودکی در معرض تاراج است. کشته شدن توسط یک گاندو یا غرق شدن در هوتک شاید به زعم ابناء بشر در سراسر این کره خاکی ربطی به نوع حکومت نداشته باشد. اما وقتی متوجه میشوید استانی که انبار غله آسیا لقب داشته به واسطه خیانت ها و سو مدیریت ها اینک به مناطقی خشک و بی آب وعلفی تبدیل شده که هوتک ها ، حوضچه های مصنوعی و رودخانه های فصلی تنها منابع آب مصرفی بیش از 60 درصد مردم در جنوب استان می باشدحق به جانب مردم است .
در تابستان بادهای 120 روزه همیشه قرنها بوده اما دراین عرصه 40ساله است که هیرمند دچار خشکسالی شده و دیگر نه ماهیان فراوان نصیب صیادان زابلی می کند نه حصیرهایش سپرگرمای خانه های تمامی مردمان مرکز و جنوب ایران میشوند و نه کشاورزان استان بالخصوص شمال آن امکان کشت برنج و سایر محصولات کشاورزی را دارند . گرسنگی و فقر و بیکاری ثمری غیر از نابودی روستاها و کوچ های بزرگ اجباری به حاشیه شهرهای بزرگ از مشهد و گرگان و حتی تهران چاره ای برای این مردمان نگذاشته است.
در منطقه مکران با قدمتی هزاران ساله (بخش جنوبی استان که در امتداد دریای عمان قرارگرفته از سرحدات هرمزگان شرقی تا بخش بزرگی از بلوچستان پاکستان ) تکیه داده به خواهر5000 ساله اش شهر سوخته سیستان ، شامل شهرهای مهم استان به غیر از زابل می باشد.مردمانی زندگی می کنند که ازحق حیات برخوردار نیستند.
_حق داشتن مسکن مناسب شان انسان: کپرنشینی و زندگی حاشیه نشینی سهم بزرگی از جمعیت این استان را در خود جای داده است به حدی که بالاترین رقم حاشیه نشینی مربوط به این استان است.
_ حق داشتن مراکز تحصیلی از دبستان تا دبیرستان ، شماره و تعداد را ذکر نمی کنم که با کوچکترین جستجویی می توانید به بندهای زیبای قانون اساسی جمهوری اسلامی برسید که تحصیل را تا مقطع فلان رایگان اعلام کرده است. اما کجاست تا قانون نویس ببیند سهم30 درصدی ترک تحصیل دانش آموزان استان به علل مختلف که تماما ناشی از فقر اجتماعی و تبعیضات آشکار حاکمیتی است.
در این استان که شهروندانش غالبا از لحاظ اقتصادی اوضاع مساعدی نداشته و به نان شب محتاج هستند، تعداد بیشتری را ناچار به ترک تحصیل میکند. این در حالی است که هر ساله تعدادی از کودکان استان سیستان بلوچستان به دلیل ریزش سقف و دیوار و واژگونی سرویس بسیار استاندارد-وانت یا آتش سوزی در مدارس جان خود را از دست میدهند. فراموش نکنیم فرزندانی را که در شبکه های اجتماعی با پاهای بدون کفش و کیف های ساخته شده از گونی برنج وارداتی و مدرسه کپری دیده اید متعلق به این منطقه است .
_ حق داشتن آب شرب ، گاندو و هوتک به تازگی به گوش من وشما رسیده به همت توسعه فضای مجازی و اینترنت ، اما سالهاست مردم مظلوم این استان در آرزوی داشتن آب شرب غیر آلوده و گوارا هستند از جوی ها و حوضچه ها که آبشخور حیوانات اهلی و وحشی است آب می نوشند البسه می شویند وشاید گاهی نیز از سرنادانی درآن غوطه ور میشوند که نصیبی جز مرگ ندارند.
_ حق معاش: استان سیستان و بلوچستان نخستین استان کشور از لحاظ دانش آموزان ترک تحصیل و بازمانده از تحصیل است.92 هزار (معادل 30 درصد دانش آموزان استان)
منظور از کودک بازمانده از تحصیل، آن گروه سنى از جمعیت است که در سنین مدرسه؛ یعنى بین شش تا ۱۸سال قرار دارند، ولی در ماههاى تحصیلى و در چرخه آموزشى کشور حضور ندارند؛ یعنى در زمان ساعات کار مدارس، خارج از مدارس هستند و به هر دلیلى؛ یا اساساً وارد چرخه آموزش نشدهاند یا بعد از مدت کوتاهى از آن خارج شدهاند.
مسئله مهمیکه در رابطه با این کودکان وجود دارد، این است که در مورد تعداد این کودکان آمار مشخصى وجود ندارد؛ یعنى مانند بسیارى از نقطهضعفهاى آمار و اطلاعات در ایران، درخصوص این گروه هم آمار متمرکزى وجود ندارد. فقط بنا بر آنچه در سرشمارى سال ۸۵آمده، بخش قابل توجهى از این کودکان وارد بازار کار شدهاند.
سیستان و بلوچستان تا قبل از ظهور دولت دوم روحانی تنها استانی بودکه کولبری یا سوخت بری و پیله وری در سنین زیر 15 سال نیز مرسوم بود و پسران خانواده تنها به همین نیت ترک تحصیل می کردند تا نان آور خانواده شوند با خرید یک پیت بنزین در شهر و انتقال آن با وانت های روباز و طعمه نیروهای نظامی و انتظامی ، بنزین را به مرز برده و عایدی ناچیز خود را برای تامین نان یک روز خانواده تحویل دهند.
کشته های بسیار و خون های فراوانی از این کودکان کار و مردان جوانی که تنها به برای معاش خانواده دست به این خطرمی زنند برسنگ فرش جاده ها و حتی شهرهای بلوچستان ریخته شده و متاسفانه می ریزد.
حق زندگی و حیات غیر از اینها است ؟
حق حیات داشتن آینده ای است که به تاراج رفته و شما را به علت نداشتن کار و تامین معاش و مسکن به عنوان کارگر ساده آواره شهرها و حتی سایر کشورها می نماید.
حق حیات همان چیزی است که دخترک به خاطرش مچ دستش را به گاندو هدیه کرد.
_ حق حیات چهره خندان علی اکبر 6 ساله را چگونه به خانواده اش باز می گرداند و آیا می تواند زینب 8 ساله که در قامت یک زن درحال کار و شستشوی البسه بوده، غرقه در آب شده را به آغوش مادر بازگرداند؟
_ حق حیات همان انتخاب حمید 12 ساله بود که برای داروی پدر بیمار و شکم گرسنه دو خواهر ویک برادر کوچکش ، گالن بنزین را به زورکشید برد تا او را به قربانگاه مرز برساند و مادر دیگر نان آور نداشته باشد.
_حق حیات خواست دو دختر خردسال و دو پسربچه عبیدالله است که از زبان مادر جوانشان 18ماه است بر سرهرکوی و برزن ناله می زنند که پدر جوانشان را کی برده و کجاست ؟ بازداشت بدون مدرک و بی هیچ رد پا………….
_حق حیات جان های فراوان به هدر رفته ای که هر روزه در سیستان وبلوچستان براساس میل و هوس یک یونیفورم پوش چه سپاهی چه انتظامی با نوازش رگبار گلوله کشته میشوند. داستان تیراندازی به رهگذران سالهاست در این استان به مثابه استانی اشغال شده توسط نیروهای متخاصم صورت می گیرد و هیچ مرجعی تا کنون پاسخ گوی خون های ریخته شده و انسان های دفن شده نبوده است.
کجایند آن قانون نویسان خوش خط که ببینند آن نوک قلم که گفت مگر به حکم قانون ……….. اگر خلاف منافع اسلام باشدو… چه ها بروز مردمان این کشور آورده است
در ادامه بصورت خلاصه چند نمونه از حق حیات های پایمال شده را در این ماه ارایه می کنم تا ملموس تر تفکر کنیم.
ماده ۲۵ منشور جهانی حقوق بشر می گوید:
هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده اش، از جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبتهای پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در زمانهای بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهرهمند گردد
۲ شهریور ۹۹، شرکت گاز با پشتیبانی سپاه پاسداران و نیروی انتظامی، زمین های کشاورزی مردم شهردراز شهرستان ایرانشهر را به دلیل انتقال خط لوله گاز به پاکستان تصرف کرده و یک شهروند بلوچ که مانع تصرف آنها شده توسط ماموران امنیتی بازداشت شده است.
شهردراز، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان است.
۶ شهریور ۹۹، یک شهروند بلوچ به نام “یاسین هونکزهی” فرزند محتاج اهل سوران در مسیر سراوان به سوران به ظن حمل مواد مخدر، توسط ماموران امنیتی کشته شد.
”ماموران اطلاعات و هنگ مرزی در مسیر سوران به سراوان، به سمت یاسین به ظن همراه داشتن مواد مخدر تیراندازی کرده و به محض مشاهده ی اینکه چیزی به همراه ندارد از محل متواری شدند.“
۶ شهریور ٩٩ ماموران وزارت اطلاعات زاهدان به چند منزل مسکونی یورش بردند؛ به دنبال هجوم نیروهای امنیتی، ۱۲ نفراز شهروندان بلوچ ( ازجمله ۶کودک زیر سن قانونی ) رابازداشت شدند.
تاکنون از دلایل بازداشت، محل نگهداری و اتهامات وارده علیه این شهروندان اطلاعی در دست نیست.
۱۵ شهریور ۹۹، بر اثر تیراندازی ماموران امنیتی دو شهروند بلوچ که پدر و پسر بودند به نام های “اسماعیل هوت” ۱۱ ساله و “ظریف هوت” اهل روستای دِه نادر شهرستان زهک کشته و زخمی شدند.
تیراندازی بی ضابطه ماموران امنیتی در سیستان و بلوچستان سالانه باعث کشته و زخمی شدن بیش از صدها شهروند و سوخت بر بلوچ می شود.
سیستان و بلوچستان غرق در بیآبی
، مردم روستایی که با تانکر سیار آبرسانی میشوند از بیتوجهی مسئولان به مشکلات آنان گلهمندند.
زنی مسن میگوید “موهایم را هر پنج هفته یکبار میشویم که دامهایمان که تمام دار و ندارمان هستند از بی آبی تلف نشوند! مسئولین یا فکری به حال ما بکنند یا یک چاله بکنند و مارا دفن کنند!”.
۸ شهریور۹۹، یک کودک بلوچ به نام “مبین جمشید زهی” ۶ ساله فرزند احمد در رودخانه دامن شهرستان ایرانشهر غرق شد و جان خود را از دست داد.
لازم به ذکر است در طی یک ماه گذشته حدود ۳۰ شهروند و کودک بلوچ در رودخانه ها و هوتگ ها (گودال ذخیره آب) غرق شده و جان خود را از دست داده اند.
۱۰ شهریور ۹۹، دو زن و دختربچه بلوچ به نام های “زلیخا کوسه” ۳۵ ساله و “مریم بلوچ زاده” ۱۱ ساله در رودخانه کاجو روستای عورکی شهرستان دشتیاری غرق شده و جسد آنها پس از ۴۲ ساعت جستجو توسط مردم منطقه کشف شد.
زلیخا و مریم برای جمع آوری هیزم برای پخت و پز به جنگل و رودخانه رفته بودند که بر اثر آن مریم وارد آب رودخانه دچار غرق شدگی می شود و زلیخا برای کمک به وی نیز دچار حادثه شده و هر دو غرق و مفقود می شوند.
نماینده مردم چابهار، نیکشهر، دشتیاری، کنارک وقصرقند با بیان اینکه فریاد تشنگی مردم بلوچستان به گوش مدیران وزارت نیرو نمیرسد، گفت: مسئولیت پرپر شدن کودکان منطقه بلوچستان در هوتگها و اتفاقات اینچنینی که چندین بار تکرار میشود مستقیماً با وزارت نیرو است.
ماده ۲۶ منشور چه می گوید:
آموزش و پرورش حق همگان است. آموزش و پرورش میبایست، دست کم در دروههای ابتدایی و پایه، رایگان در اختیار همگان قرار گیرد. آموزش ابتدایی میبایست اجباری باشد. آموزش فنی و حرفهای نیز میبایست قابل دسترس برای همه مردم بوده و دستیابی به آموزش عالی به شکلی برابر برای تمامی افراد و بر پایه شایستگیهای فردی صورت پذیرد.
در سال تحصیلی جدید که از ۱۵ شهریور ماه سال جاری آغاز می شود با ورود ۲۵ هزار دانش آموز جدید در سال تحصیلی 99سیستان و بلوچستان، این استان به ۶ هزار کلاس درس جدید نیاز دارد. اما ۲۶درصد ازکلاس های درس فعلی قابل استفاده نیستند
بیشترین محرومیتها از عدالت آموزشی سهم استان سیستانوبلوچستان است و طبق گفتههای علیرضا راشکی؛ مدیرکل سابق نوسازی مدارس استان سیستان و بلوچستان، کلاسهای درس خشتی و گلی عمدتاً در مناطق روستایی و محروم از توابع راوان، راسک،سیب و سوران، قصرقند و جاسک مشاهده میشود و مدارس خشتی و گلی بعد از مدارس کپری نابهسامانترین فضاهای آموزشی استان سیستان و بلوچستان است.
۱۸ شهریور ۹۹، معلمان مدارس مشارکتی ریگان به دلیل بی توجهی مسئولین شهرستان نسبت به بکارگیری نیروهای بومی، مقابل فرمانداری دست به تجمع اعتراضی زدند.
حق حیات، حق آزادی، حق دفاع از حقوق سیاسی، حق تساوی در برابر قانون شامل حقوق بشری می باشند، حقوق بشر بزرگترین دستاورد بشر در عرصه انسانیت، حقوق و آزادی های انسان است.
بزرگترین و والاترین ارزش های جهان معاصر، همان ارزش هایی هستند که در فهرست حقوق بشر درج شده اند، با همین ارزش هاست که تمام پدیده های دیگر ارزیابی می شوند.
چهارمین بخش: آقای رحمان نبوی نژاد سخنران دوم این نشست بودند که توسط مسئول جلسه فراخوانده شدند و با دراختیار گرفتن تریبون فرمودند :
“انتخابات آزاد و مستقل” سخن امروز ماست که بعنوان ابزار وسازوکار مناسب وموجود برای اداره عمومی کشوراست و همواره از موضوعات ذاتاً دوست داشتنی افراد بوده چونکه از طریق اجرای واقعی آن است که اراده ها، خواسته ها ولذت های ما تحقق می یابند.
بدون تردید تا به امروز مهمترین شیوه ی استقرار نظامهای سیاسی مبتنی بر اراده پاک عمومی مردم، یا بهترین معیار جداسازی نظام های دموکراسی از نظام های دیکتاتوری وغیر مردمی در جهان ، همین ابزار انتخابات البته از نوع آزاد، مستقل ومنصفانه آن بوده است.وقتی انتخابات از نوع آزاد، مستقل وواقعی آن برگزار شود آنگاه آن حاکمیت ومدیریت حاصله می تواند آیینه تمام نمایی از اراده وخواست ملت وامانت دار واقعی آراء وعقاید آنان باشد.امادر غیر اینصورت آن قدرت حاکمه تنها یک حاکمیت تحمیلی ونامشروع خواهد بود.
از ویژگی های انتخابات آزاد .مستقل ومنصفانه می توان به برخی از آنها مثل، ادواری وواقعی بودن آن
– آگاهانه مردم را به پای صندوق رأی آوردن
– برای همه شهروندان حق رأی برابر با تأثیر یکسان قائل شدن
– حقوق تمام اقوام وملل آن کشور را تأمین کردن
– اصول آزادی،برابری وعدالت سیاسی درآن رعایت کردن
– اصل حاکمیت مطلق قانون را در همه مراحل آن پذیرفتن
– حق واقعی گزینش گری برای رأی دهندگان به رسمیت شناختن
– حضور کاندیداها با سلایق وعقاید آزاد را پذیرفتن
– رقابت حزبی را به معنای واقعی ایجاد کردن
و داشتن نظارت همگانی وصندوق های حاوی آرای پاک وبدون اعمال نظرجانبدارانه ومتقلبانه ، اشاره کرد.
همچنین انتخابات آزاد، مستقل و واقعی بعنوان یک نیاز وضرورت در حیات سیاسی ملت ها ، مورد توجه اسناد بین المللی وداخلی کشورها هم قرار گرفته است که میتوان به مواردی از آن اشاره داشت.
بند3 از ماده 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید:
اراده ی مردم اساس ومنشاء قدرت حکومت است.این اراده باید از طریق انتخاباتی ادواری و واقعی(اصیل) بیان شده باشد.انتخاباتی که باید عمومی وبا رعایت حق رأی مساوی وبا رأی مخفی یا شیوه ای مشابه آن انجام گرفته باشد وآزادی رأی در آن تأمین شده باشد.
ماده 1 کنوانسیون1952 راجع به حقوق سیاسی زنان اشعار میداردکه:
زنان درتمام انتخابات در شرایطی برابر با مردان بدون هرگونه تبعیض حق رأی دارند.
بند ب از ماده 25 میثاق حقوق مدنی و سیاسی تصریح کرده است که :
هر شهروندحق وفرصت خواهد داشت در انتخابات ادواری واقعی واصیل که بر اساس آرای عمومی ومساوی ومخفی انجام می شودو تضمین کننده بیان آزادانه ی اراده ی انتخاب کنندگان است رأی بدهد وانتخاب شود.
ماده3 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر(1950- پروتکل اول) بیان داشته که :
اعضای محترم متعاهد به برگزاری انتخابات آزاددر فواصل زمانی معقول با رأی مخفی وتحت شرایطی ملتزم می شوند تا بیان آزادنه ی عقیده ی مردم در انتخابات قوه ی مقننه تضمین شود.
بند ب از ماده23 کنوانسیون میان آمریکایی حقوق بشر 1969 یادآور شده که :
هر شهروند در انتخابات ادواری واقعی واصیل که بر اساس آرای عمومی ومساوی ومخفی انجام می شود وتضمین کننده بیان آزادانه انتخاب کنندگان است رأی بدهد وانتخاب شود.
و ماده 13 منشور آفریقایی حقوق بشر ومردم (1981) اشاره کرده به اینکه :
هر شهروند حق دارد آزادانه در اداره کشور خویش به طور مستقیم یا از طریق نمایندگانی که آزادنه طبق قانون انتخاب شده اند شرکت جوید.
علاوه بر این موارد در اسناد بین الملل میتوان لزوم توجه به این نوع از انتخابات واقعی را درقوانین تمامی کشورهای مبتنی بر نظام دموکراسی وحاکمیت مردمی وملی مشاهده کرد. حتی در ضوابط نامه های انتخاباتی برخی کشورها ی کمترانتظار داشتن از برخورداری از اندیشه های دموکراتیک مثل کامبوج ، غنا و … هم می توان به آسانی نشانه هایی از این توجه خوب مشاهده کرد. مثلاً در بند 2 ضوابط نامه انتخاباتی احزاب سیاسی کشور کامبوج آمده که :تمام احزاب سیاسی از حق اساسی انتخابات آزاد ومنصفانه برخوردار خواهند شد.
یا در بند 22 قانون انتخابات کشور غنا تصریح شده که : با اعلام برگزاری انتخابات آزاد ومنصفانه توسط کمیسیون انتخاباتی در حضور اکثریت احزاب سیاسی، اشخاص مدعو وناظران شناخته شده، احزاب مغلوب شجاعانه شکست را خواهند پذیرفت.
در قانون اساسی جمهور ی اسلامی ایران اصول 2 و 3 و4و 8 به حق تعیین سرنوشت از طریق انتخابات اشاره شده ودر قانون انتخابات مجلس هم در مورد نحوه برگزاری شکلی انتخابات موادی ذکر شده است اما به وضوح به نگارش عنوان انتخابات آزاد، مستقل ، واقعی ومنصفانه اشاره ای نشده است.
ماده 3 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی هم تصریح کرده وپذیرفته که : نظارت بر انتخابات به عهده ی شورای نگهبان است.این نظارت استصوابی وعام ودر تمام مراحل در کلیه ی امور مربوط به انتخابات جاری است. لذا با پذیرش این نوع نظارت صلاحدیدی(استصوابی) به جای نظارت همگانی وعمومی برتمامی مراحل انتخابات از پذیرفتن و گزینش صلاحدیدی کاندیدای انتخابات تا اعلام نتیجه آن توسط یک تیم مشخص ومعین ،به وضوح می تواند ویژگیهای یک انتخابات آزاد ، مستقل ومنصفانه را متزلزل نماید.
در بخش پایانی این نشست را نیز بحث آزاد تشکیل می داد با محوریت “شکنجه و اعتراف گیری ” که مدیریت آن را آقای” محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی” بر عهده داشتند و با مشارکت میهمانان عزیز و فعالان حقوق بشر برگزار گردید، آقای محمود زاده در ابتدا نبا اشاره به سوابق دولت های مختلف جمهوری اسلامی و چگونگی عملکرد آنان سبت به اعترافگیری همراه با شکنجه، بیانات مبسوطی را ایراد نموده و گفتند: مسئولان جمهوری اسلامی ، شکنجه مخالفان را غالباً نفی میکنند و آن را نشر اکاذیب، اتهام گروههای ضدانقلاب، فریب خورده و معاند با جمهوری اسلامی میدانند، آثار بهجا مانده از شکنجهها را خودزنی زندانیان برای اتهام به ماموران و اعترافها و رایهایصادر توسط دادگاه را هم افشای اکاذیب و افکار مخالفان دانساه، سند حقانیت و قدرت جمهوری اسلامی مینامند.
در ادامه از اعترافات تلویزیونی افراد شاخص و بنام که بعضا قبل از انقلاب هم زندان را تجربه کرده بودند نام بردند که در زندان های جمهوری اسلامی و تحت شکنجه های غیر انسانی حاضر به مصاحبه و بعضا ابراز و توبه کرده و باورهای دیرینه خود را انکار نموده، اعلام برائت کردند و حقانیت جمهوری اسلامی را ستودند افرادی بنام مثل نورالدین کیانوری، سید محمد کاظم شریعتمداری، محمد علی عمویی و…. پس ازچندی (سال ۱۳۶۸) آقای کیانوری طی نامه به آقای خامنهای در خصوص شکنجههای زندانیان نوشت که برای اعتراف به اتهام دروغین به همراه سایر رهبران حزب به شدت شکنجه شده و همسرش مریم فیروز و همینطور افسانه دخترش را شلاق زده و در مقابل چشمانش از سقف آویزان نمودهاند…..ایشانبا یاد از زندانیانی که در زیر شکنجه جان باخته اند به قسمت از سخنان خود خاتمه داده و با دعوت همگان و مشارکت سایرین بخش پایانی این نشست را هدایت فرمودند که در این بخش خانم جعفری از خاطرات خود در زندان های جمهوری اسلام و چگونگی برخورد با زندانیان در داخل زندان و بازداشت گاه های کشور سخن گفتند و آقای محمد ابوطالبی از داشتن حق حیات که حق ذاتی هر انسانی است صحبت نموده وگفتند مسئولان و گماشتگان جمهوری اسلامی ایران با شکنجه ، بازداشت ، اعدام و اعترافات اجباری حقوق انسانی زا به صورت کامل زیر پا میگذارند و حق حیات را از زندانی و خانواده های آنان سلب می کنند، آقای ناصر نوروزی نیز یادی از شکنجه ها و اعتراف گیری های دیکته شده توسط متهمان پرونده ترور دانشمندان هسته ای داشتند، افرادی مثل ماریار ابراهیمی که نهایتا با تایید اشتباه نهادهای امنیتی از سوی مقام های دولتی مواجه شد.
این جلسه تا ساعت 18:45ادامه یافت اما قبل از پایان آقای محمود زاده قطعه شعری از آقای حسن جداری قرائت کردند با عنوان « مظهر شکنجه ».
اين ديو زشت چهره که در مام میهنم
خواهان مهرورزی و عشق و محبت است
مردی است کينه توز و تبهکار و دل سياه
کاو را نشانه ای نه ز مهر و محبت است
اين مظهر شکنجه و اعدام و سنگسار
استاد فن کشتن و قتل و جنايت است
آدمکشان حرفه ای کينه توز را
با مهر و عشق و رحم و عطوفت، چه نسبت است؟
مهر و محبتی که از اين قوم ديده ايم
کشتار دسته جمعی و ارعاب و وحشت است !
در دستگاه شيخ ، متاعی که رايج است
بيرحمی و جنايت و مکر و رذيلت است
راه نجات توده ز چنگ ستمگران
پيکار تا به آخر و عزم و حميت است
کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی سپاس فراوان دارد ز عزیزانی که با حضور و نظراتشان ، فریاد در گلو مانده اقوام و ملیت های مختلف ایران را به گوش جهانیان میرسانند و در جهت حفظ دفاع از حقوق اقوام ایرانی و هم صدا شدن با مشکلات آنان تلاش فراوان دارند، با سپاسی دگر بار از خانم ها و آقایان مهناز احمدی، ناصر نوروزی بارکوسرایی، حمیدرضا چناری، سید فرید هیبت اللهی، مازیار پرویزی، منوچهر شفائی، محمد ابوطالبی، محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی، هاشم رضایی، محمد حسن زاده، الناز اسدی صفا، رحمان نبوی نژد، محمود حوالات، فرشید افشار، ایرج دانای طوس، وحید حسن زاده، مریم رمضانپور، اندیشه آفرین و سایر میهمانان گرامی .
کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی