گزارشی جامع در مورد سیاست حکومت ایران برای کوچ اجباری شش روستای شهرستان سردشت

هنگ مرزی حکومت ایران به اهالی شش روستای مرزی شهرستان سردشت فشار آورده است که هر چه سریعتر روستای محل سکونت خود را تخلیه کنند. بر اساس آخرین اطلاعات دریافتی دو روستا از این مجموعه تخلیه و اهالی آن به مناطق دیگر آواره شده‌اند.
روستاهایی که نیروهای هنگ مرزی ایران خواستار تخلیه آن شده‌اند، عبارتند از: “هرزنی، نوکان، گاکی، بردان، گوره‌شیر و تیت سفلی”.
طبق اطلاعات دریافتی از اهالی روستاها، تخلیه روستاها فقط به این چند روستا ختم نمی‌شود، بلکه در آینده این خطر روستاهای بیشتری را که در نقطه‌های صفر مرزی و یا به اصطلاح حکومت ایران در منطقه “حریم قرمز مرز” قرار دارند تا فاصله ۱۵ کیلومتری از نقطه صفر مرزی در کوتاه ترین زمان باید تخلیه شوند. یک فاجعه انسانی که شامل بیکاری و بی‌سرپناهی تعداد غیر قابل شمارشی از مردم میشود.
جمهوری اسلامی ایران با طرح سیاست آرامش و امنیت جانی سعی در تغییر دموگرافی این منطقه از کوردستان را دارد و تلاش دارد آن را به منطقه‌ای خالی از سکنه تبدیل کند، این در حالی است که شهرستان سردشت یکی از محدود مناطقی است که بیشترین تراکم روستاها را دارا بوده و اغلب آنها در نقاط مرزی قرار گرفته‌اند.
طرح ارائه شده با توجه به محرومیت این روستاها و بسیاری از روستاهای مجاور آنها که از هرگونه امکانات رفاهی و ابتدایی که شامل تحصیل، نیرو، درمانگاه، راه‌های ارتباطی و … می‌باشد و اختصاص ندادن بودجه رفاهی به آن مناطق، طرحی است با برنامه‌ریزی دقیق و درازمدت که حکومت ایران اکنون مشغول به پیاده‌سازی آن است.
تغییر شاخص‌های دموگرافیک در اثر سیاست‌های دولتی، تغییر شاخص‌های اقتصادی، درگیری‌ها، وجود محروومیت‌ها و کشتار در منطقه و الالخصوص وضعیت فعلی با وجود همه‌گیر شدن بیماری کرونا، عدم رسیدگی درمانی، مسدود کردن مسیر های درآمد و ناتوان‌سازی مردم از پرداخت هزینه‌های زندگی همه و همه اهرم فشار دولت ایران بر مردم آن مناطق است تا مردم به‌اجبار سرزمین‌هایشان را ترک کنند.
دهستان آلان و بخصوص روستاهای ذکر شده مسیر مستقیم مرز تحمیلی از جانب حکومتها بین شرق و جنوب کوردستان هستند. مرزی که فاصله تقریبی آن ۲۰ دقیقه الی یک ساعت با پای پیاده است. این مسیرها یکی از نزدیک‌ترین راه‌ها برای کولبرانی است که در آن مناطق مشغول به کار هستند. شغلی طاقت‌فرسا اما تحمیل‌شده بر مردم شرق کوردستان که محروم از هرگونه امکان شغلی، زیرساخت، پیشرفت اقتصادی و عدم توسعه صنعتی هستند، اما با این وجود در مقابل دستمزد ناچیز برای امرار معاش زندگی مجبور به تردد و تحمل سرما و گرمای کوهها بوده تا به اصطلاح بتوانند فقط زندگی کنند.
برخورد دولت با قشر زحمت‌کشی که جوانان، نوجوانان، زنان، میانسالان، کهنسالان و تحصیلکرده‌هایی با دوره های تخصصی و … را شامل می‌شوند تنها کشتار، غارت و قتل‌عام به عمد آنان است.
نیروهای مسلح حکومت ایران بدون در نظر گرفتن رده‌های سنی و دلیل کولبری، با غارت کردن قاطران و اسب‌هایی که با پس انداز چند ماه یا چند ساله‌ کولبران و خانواده‌هایشان خریداری شده‌اند و به یغما بردن بار صاحب‌بارهایی است که بیشتر اجناس مورد نیاز و ضروری مردم را باید تامین کنند اجناسی که اگر به تالان هم برده نشوند توسط مامورین سپاه و نیروهای مرزی سوزانده شده و اسب هایی که به محکومیت اینکه افسارشان در دست یک کاسبکار کورد قرار دارد کشته می‌شوند و یا در یک پروسه جداگانه به مزایده گذاشته شده و همان اسب‌ها به قیمت بالایی به صاحبان اصلی خود ویا به افرادی که در این بین از فلاکت این قشر زحمتکش سود می‌برند فروخته می‌شوند.
بی عدالتی از روی عمد که در توزیع امکانات و اقتصاد در شرق کوردستان وجود دارد، برنامه‌ریزی زمینه‌ای که بر روی شخصیت و هویت افراد تاثیر فاجعه باری دارد، طرح وحشتناک دراز مدتی که از سوی دولت ایران برای رخنه در ذهن و روح کودکان آن مرز و بوم برنامه‌ریزی شده است که تنها آرزوی باقی مانده برای آنها آرزوی زنده ماندن باشد. سنتی قدیمی که حکومت ایران هرگونه گشایشی را در شرق کوردستان فرو بسته است.
معرفی کولبران شریف و زحمتکش به عنوان قاچاقچی و متجاوز و حکم تیر و شلیک مستقیم، چشم پوشی از هرگونه برخورد وجدانی، کشتار بی روی سیستماتیک کولبران در آن مرزها و هزاران دلیل دیگر که خود تخلیه این روستاها را بیشتر مرموز می‌سازد و مسلم می‌دارد که هیچ دلیل امنیتی و جانی در بین نیست، بلکه تنها تاییدی بر سیاستهای استعماری حکومت ایران میباشند.

معرفی این روستاها از طرف حکومت ایران در رسانه‌ها با جملاتی از قبیل روستاهای کم جمعیت واقع در نقطه صفر مرزی و کوچک شمردن مشکل پیش‌رو از ترفند‌های همیشگی جمهوری اسلامی می‌باشد. اما با یک تحقیق کوچک می‌توان به عمق بیشتر فاجعه پی‌برد. اگر روستاهای ذکر شده کوچک گمارده می‌شوند باید خاطر نشان شد که عده‌ی خیلی زیادی از مردم به صورت مستقیم و غیر مستقیم اعم از شهر سردشت و حتی از شهرهای هم‌جوار نیز به نحوی وابسته به در‌آمد حاصل از آن مرز و منطقه هستند.
کولبری، کشاورزی، دامداری، برداشت محصولات طبیعی همانند موم حاصل از درخت “بنه” که بخش عظیمی از جنگل‌های دهستان آلان و روستاهای ذکر شده را در برگرفته است، عبور و مرور و تردد راحت ساکنان و اهالی روستاها که از نظر پیوندهای خانوادگی با روستاها و شهرهای قسمت جنوب کوردستان دارند، نزدیکی آن منطقه به شهرهای سلیمانیه، ماوتان و قلادزه در جنوب کوردستان، تجارت مرسوم در منطقه به نحوی که اکثریت روستاها خرید بسیاری از مایحتاج روزمره خود را در شهرهای هم‌جوار انجام می‌دهند،زیرا شهرهای ذکر شده به مراتب نزدیک‌تر و راحت‌تر از خود سردشت است. جاده مربو‌طه‌ی سردشت به دهستان آلان جاده‌ای دور و طاقت فرساست، از بین رفتن زمینها، باغها، مرتع‌ها، آبها، مردمی که دارای مهارت های شغلی و حرفه ای مناسب در بخش شهری نیستند همگی مثال‌های کوچکی از مشکلات آینده‌ ناشی از اتخاذ این تصمیم هستند.
شغل اصلی ساکنان این روستاها دامداری و کشاورزی است. شغلی قدیمی که همیشه از این راه امرار معاش کرده‌اند. مردمان ساکن این روستاها زمین‌های وسیع اجدادی خود را دارند که هر کدام هکتارها وسعت دارد و شامل باغ‌ها و زمینهای ناب کشاورزی و مرتع‌ها می‌باشد.
دهستان آلان نه‌ تنها به وجود آمده از دام و طیور و کشاورزی خود را تأمین می‌کند بلکه نقش بسزایی در تامین محصولات کشاورزی شامل خشکبار و سیفی‌جات و طیور شهرستان سردشت در چهار فصل را دارد.
با موارد ذکر شده توان اسکان دوباره ساکنین آن مناطق و جبران ضرر مادی و روحی که به اهالی آن مناطق وارد می‌آید قطعا قابل جبران نیست. صاحبان آن مزارع دیگر اجازه استفاده از باغها، تاکستانها و مراتع موجود در مناطق ممنوعه را نخواهند داشت و روستاهای همجوار نیز حاضر به فروش زمین‌های خود نیستند و قطعا موافق استفاده مشترک دام‌های سایرین در مراتع خود نیستند.
موارد فوق شاید جوابی باشد مختص به نامه نوشته شده نماینده شهر سردشت خطاب به دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران که قسمتی از آن به این شرح است “نمی‌توان با عنوان‌هایی مانند دستورالعمل‌های امنیت مرزی، امنیت روحی و روانی خانواده‌های مستضعف را نادیده گرفت”.
ترس و ناامنی هر روز ساکنین و مردم وابسته به آن مناطق را تهدید می‌کند و اینکه در سایه صدور این حکم افراد زیادی بیکار می‌شوند. این یعنی فقر مطلق بیشتر که پیامدهای وحشتناک بیشتری را به همراه خواهد داشت.
تنها جواب مسئولین مربوطه برای آرام کردن مردم وعده‌ی اینکه مطابق قانون و برآورد کارشناسان خسارت ناشی از تخلیه روستاها و اراضی بعد از اتمام مراتب و مراحل اداری پرداخت خواهد شد. این در حالی است که مردم با توجه به پیشینه‌ی دروغ و عمل نکردن به هزاران قول داده شده از طرف حکومت، اعتمادی به وعده داده شده ندارند و می‌گویند که آنان وابسته به خاک، چراگاه‌ها،و زمین‌های کشاورزی و پدری خود هستند و بهره مندی آنان از امکانات و منابع روستای همجوار امکان پذیر نیست.
مردم ترس از دست دادن سرپناه و زمینهای اجدادی و اجازه ندادن استفاده و زندگی مجدد در آنجا را دارند و تصور اینکه آدمی بعد از سال‌ها زندگی در یک شرایط خاص دوباره در یک نقطه‌ی دیگر در اوج تنگدستی و از صفر زندگی را شروع کند.
ارزش آن زمین‌ها برای آنان در قبال وعده‌های حکومت قابل قیاس نیست. اهالی این روستاها سالها بدون هیچگونه امکاناتی و در شرایط سخت تردد باز هم شوق زیستن در آن روستاها را دارد.
بعد دیگر این قضیه برای کاسبکاران و افرادی است که از آن مسیر برای تجارت و یا مسافرت استفاده می‌کنند. با مسدود شدن آن مرز، مسیر کوتاه یک ساعته برای ورود به جنوب کوردستان تبدیل به طی مسیری یک روزه از طرف مرز حاج هومه‌ران (تمرچین) می‌شود و این یعنی هزینه چند‌ده برابر برای مردم و کاسب‌کاران آن منطقه.
دلیل دیگر را ناباوری مردم به وعده‌های حکومتی و نحوه برخورد مسئولین با قضیه است. بدون در نظر گرفتن هیچ گونه تمهیداتی دستور تخلیه دستوری داده شده، به نحوی که مردم را مجبور به ترک وطن خود می‌کنند و از طرفی دیگر در رسانه ها فرمانده مرزبانی استانی ابلاغیه تخلیه را تکذیب می‌کند.
دید دیگر این قضیه مسئله سیاسی و اهمیت جغرافیای منطقه است که با توجه به وسعت کوه‌ها و دره‌‌ها و تراکم جنگل‌ها و پیچیدگی جغرافیایی منطقه اگر روستاها قابل سکونت باشند، به دلیل رفت و آمد مردم “هر چند که تا به امروز هم ورود و خروج به آن مناطق از طریق دژبانیهای بین راهی و گشت‌های سپاه پاسداران و نیروهای مرزی به شدت کنترل می‌شود و تقریبا بر روی هر بلندی یک پایگاه نظامی وجود دارد”، اما با این وجود تاکنون حکومت ایران امکان و توان صددرصدی کنترل منطقه را نداشته است.
شش روستای اشاره شده در مجاورت رودخانه معروف “کلوێ” قرار دارند که به عنوان منطقه صفر مرزی که منطقه را به دو بخش قسمتی در “آلان سردشت” و قسمت دیگر در بخش “قلادزه” از توابع سلیمانیه در جنوب کوردستان را از هم جدا می‌کند.
جمهوری اسلامی با تخلیه این ۶ روستا و مطمئناً در آینده روستاهای همجوار از یک‌سو و از سوی دیگر مسیر ورود نیروهای احزاب و نیروهای نظامی احزاب کوردستانی را که واقف به منطقه هستند تا حدودی مسدود می‌کند و با منع عبور و مرور احتمال و کنترل آن مناطق را تا حدودی در دست می‌گیرد. با طرحی که در صدد اجرای آن است یعنی “کمربند امنیتی” صددرصد فشار مضاعف بر مردم ستمدیده سردشت و حومه بیشتر می‌شود و کشتار کولبران و حذف مالکیت مردم بر سرزمین آبا و اجدادی رو به فزونی و پس لرزه‌های ناشی از اجرایی شدن این طرح برای مردم آن مناطق ادامه‌دار خواهد بود.
جمعیت حقوق بشر کردستان ۱۱ مهر