بیستودو بلوچ ایرانی که به دلیل نداشتن اوراق هویتی از چند هفته پیش در اردوگاه «سفید سنگ» زاهدان نگهداری میشدند، روز شنبه دهم آبان ماه به دستور مقامات وزارت کشور به مرزهای پاکستان رانده شدند، اما مرزداران پاکستانی با این استدلال که آنها دارای هویتی ایرانی هستند از پذیرفتنشان سرباز زدند و آنها را به مرزهای ایران باز پس فرستادند. جزئیات این خبر تلخ را در گزارش زیر بخوانید:
***
آنها بیستودو نفرند که شناسنامه و اوراق هویتی ندارند و با این که سالهای سال ساکن سمنان بودهاند، اما مسئولان دولتی آنها را به جرم نداشتن اوراق هویتی، شهروند ایرانی به حساب نمیآورند و از خانه رانده شدهاند.
«ستایش» کوچک یکی از این آوارگان است. او میگوید آرزویش داشتن یک شناسنامه است. «سلیمان» پانزده ساله که پایش شکسته است، درد دارد و به دارو و مسکن دسترسی ندارد و «رضا» یک سال و نیمه که از هفته گذشته در تب میسوزد و دو زن باردار جزء گروه بیستودو نفره «از خانه راندهشدگان» هستند.
روز دهم آبان ماه وقتی اتوبوس به نقطه صفر مرزی و به جایی که مرز ایران و پاکستان با یک دروازه بزرگ جدا میشدند، رسید، آنها چندین ساعت آواره ماندند. دولت پاکستان که همواره اتباع از ایران راندهشدهاش را در همین نقطه مرزی با روی خوش میپذیرفته است، این بار از پذیرش این ۲۲ شهروند ایرانی سرباز زده است و میگوید آنها پاکستانی نیستند و بهتر است به وطنشان برگردند.
آنها به زحمت توانستهاند مسئولان اردوگاه «سفیدسنگ» زاهدان را که محل نگهداری مهاجران بدون اوراق هویتی است و در طول چند هفته گذشته محل اقامت این ۲۲ شهروند بوده است، راضی به پذیرفتن دوباره خودشان کنند.
«زهره صیادی»، فعال حوزه آسیبهای اجتماعی، آوارگان بلوچ را رها نکرده و پیگیر ماجراست. مامور اردوگاه در پاسخ به پیگیریهای مکرر زهره به او میگوید به تو چه؟ چهکاره آنهایی؟ و او جواب داده من دوست آنهایم. آنها کسان من هستند.
آنچه نگرانکننده است نگهداری این ۲۲ تن، که غالب آنها کودکاند، در اردوگاه سفیدسنگ و در شرایط اپیدمی ویروس کروناست. فعالان مدنی از شرایط نه چندان مطلوب این اردوگاه میگویند. این که کودکان ساکن در اردوگاه به تغذیه مناسب، آب گرم و چای و وسایل بهداشت فردی دسترسی کافی ندارند.
زهره صیادی میگوید نگران سلامت آنها و خصوصا کودکان است: «بیست روز است که تعدادی از آنها که کودک زیر هیجده سالاند در اردوگاهی هستند که نور نمیبینند، فضای بازی و اسباببازی ندارند، شیر و آبمیوه ندارند. گر چه بیرون از اردوگاه هم آنها از شرایط رفاهی مطلوبی برخوردار نبودند، اما وضعیت عادی و نرمال با محبوس بودن در یک اردوگاه متفاوت است.»
او با یکی از آدمهای مرتبط با جریان پرونده بلوچهای فاقد شناسنامه در وزارت امور خارجه تماس گرفته است، گویا چند گزارش مردمی در مورد صحت ادعای این افراد و احراز هویتشان به این وزارتخانه ارسال شده است، اما از آن جایی که ماجرای این پرونده به وزارت کشور مربوط است، آنها حق مداخله برای خودشان قائل نیستند.
زهره صیادی میگوید آنها بیست و چند روز سعی کردهاند با مکاتبه و مذاکره ماجرا را حل کنند، اما نتیجهبخش نبوده است.
«با این که آنها سوار اتوبوس شدند تا به پاکستان منتقل شوند، اما اتفاق خوب این بود که این افراد از سوی مسئولان دولت پاکستان پذیرفته نشدند. آیا این که طرف پاکستانی بر خلاف همیشه، حاضر به پذیرش این ۲۲ نفر نشده است، خودش مهر تاییدی بر ادعای آنها مبنی بر هویت ایرانیشان نیست؟ جالب است بدانید آنها در دشوارترین شرایط هم تعلقاتشان را به وطن از دست ندادهاند و دلبسته این خاکاند.»
این افراد چه آنهایی که در بلوچستان ماندهاند و چه آنهایی که در جستوجوی کار و زندگی بهتر به استانهای مرکزی هجرت کردهاند، چندین سال است درگیر پروسه بازیابی هویتشاناند؛ از مرز به اردوگاه، در اردوگاه در حال گردآوری استشهادیه محلی، از وزارت کشور به اداره مهاجرت، از ثبت احوال به بخشداری و شورای حل اختلاف و آزمایشگاه تشخیص دیانای.
این فعال مدنی که سالهاست برای کودکان فاقد شناسنامه فعالیت میکند، در مورد علت فقدان اوراق هویتی این افراد توضیح میدهد: «در جامعه سیستانوبلوچستان افرادی به شکل موروثی فاقد شناسنامه هستند. شرایط زندگی این افراد مبتنی بر قواعد خاص طایفه است و همه اموراتشان بر پایه اعتماد درونعشیرهای شکل میگرفته است و تا سالها ضرورت گرفتن شناسنامه را حس نکردهاند. مثلا برای احراز مالکیت زمین بر پایه اعتماد عمل میکردهاند و هرگز به این فکر نکردهاند که برای ثبت این زمین یا ملک و به نام کردنش به اوراق هویت محتاجاند. در طول سی سال گذشته متوجه شدهاند که باید دنبال اوراق هویتی باشند، اما تلاششان تا کنون بیهوده بوده است، چون نسلهای قبلیشان هم فاقد اوراق هویتاند. البته در این میان کسان دیگری هم هستند که از روزگار رژیم گذشته مایل به گذران دوره سربازی و خدمت به دولت نبودهاند. مثلا طایفهای به نام «یاغی زهی» بودهاند که در مقابل رژیم پهلوی تمکین نمیکردهاند و به همین دلیل دنبال اوراق هویت نبودهاند و الآن این مشکل به شکل موروثی به نسل بعد از خودشان رسیده است.»
گفته میشود این افراد که تعدادشان اندک و کمشمار نیست، بارها تلاش کردهاند برای دریافت شناسنامه تشکیل پرونده دهند، اما همواره با چالشهای متعددی مواجه بودهاند.
زهره صیادی میگوید در طول چند سال گذشته با انجام آزمایش دیانای تعدادی از آنها موفق به دریافت اوراق هویتی شدهاند، اما متاسفانه برای همه آنها مقدور نبوده است: «این آزمایش بسیار گران است. آنها لازم است ارتباط خونیشان با یکی از افراد نسبی پدری را که دارای هویت و شناسنامه است، با انجام آزمایش دیانای به اثبات برسانند. اما هزینه آن گاهی خارج از توان خانواده است. آنها نه یارانه دارند، نه هیچ حقوق اجتماعی دیگری و طبعا پرداخت این هزینهها برایشان دشوار خواهد بود. با این همه در موارد بسیاری ما با پیدا کردن یک عضو نسبی پدری و انجام آزمایش دیانای توانستهایم برای این کودکان شناسنامه تهیه کنیم.»
سالهای متوالی استعلام هویت فاقدین شناسنامه موروثی یکی از مشکلات مبتلا به شهروندان بلوچ بوده است و علیرغم آن که تحقیق از اهالی محل و ریشسفیدان منطقه میتواند راه حل عملی برای صدور اوراق هویت آنها باشد، اما این راه حل پیشنهادی از سوی فعالان مدنی با بیتوجهی بخش دولتی مواجه است و از آنجایی که تولد، ازدواج و مرگ فاقدان شناسنامه موروثی به ثبت نرسیده است، آمار مشخصی نیز از آنها وجود ندارد.
زهره صیادی میگوید وجود این افراد تا همین چند سال پیش، حتی از سوی مسئولان محلی استانی هم انکار میشد، اما بعد از تجمع آنها جلوی «مجلس شورای اسلامی»، علیرغم آن که هیچکدام از نمایندگان سیستانوبلوچستان در جمع آنها حاضر نشدند، اما اخبارشان در سطح رسانهها مطرح شد.
دی ماه سال ۱۳۹۵ تعدادی از بلوچهای فاقد شناسنامه ساکن استان البرز با همراهی گروهی از نوازندگان محلی، با پوشیدن لباسهای رنگارنگ بلوچی در اعتراض به نداشتن اوراق هویتی، در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند و پس از این اتفاق بود که توجه رسانه های جمعی به بلوچهای فاقد شناسنامه موروثی جلب شد و نمایندگان مجلس شورای اسلامی از مرحله انکار افراد بیهویت به طرح ماجرا رسیدند.
«مریم بالاشیخ»، معلم دبستان، در یکی از مناطق صفر مرزی استان سیستانوبلوچستان به «ایرانوایر» میگوید یکی از مهمترین دلایل ترک تحصیل کودکان در این مناطق، نداشتن اوراق هویتی و شناسنامه است.
به گفته او، این کودکان در شرایط بسیار تبعیضآمیزی قرار دارند: «آنها ضمن تحمل فقر و فشارهای موجود، کمبود فضای آموزشی، تاثیری که از حوادث طبیعی مثل سیل میگیرند و مشکلات معیشتی، از نداشتن هویت رسمی نیز رنج میبرند.»
به گفته مریم گرچه موضوع فقدان شناسنامه در سایر استانهای کشور هم وجود دارد و یک چالش جدید نیست و این موضوع منحصرا به سیستانوبلوچستان محدود نمیشود، اما آنچه وضعیت بلوچها را متفاوت از بیهویتهای سایر استانها میکند، همانندی پوشش و زبانشان با شهروندان افغانستانی و پاکستانی است: «از آن جایی که شهروندان سیستانی به لحاظ پوشش و زبان تا حدی با شهروندان افغانستانی و پاکستانی شباهتهایی دارند و شهروندان سایر کشورهای هممرز با ایران به این استان رفتوآمد یا حتی مهاجرت میکنند، افراد فاقد شناسنامه به آن مناطق منتسب میشوند. این در حالی است که محلیها قادرند این تفاوتها را درک کنند، چون ادبیاتی که به کار میبرند، لهجه و زبان و حتی فرهنگ پوشششان با سایر کشورها متفاوت است.»
زهره صیادی نیز به این تفاوتها اشاره میکند: «مگر میشود من همشهری و هموطن خودم را با این همه مشخصه و بارزه روشن که وجود دارد، نشناسم؟ آدمهایی که اینجا ریشه دارند، صرفا به این دلیل که اوراق هویت ندارند نباید از حق شهروندی محروم باشند. نخستین بار حدود نه سال پیش تعدادی از این افراد را جمعآوری کردند و به اردوگاه ورامین واقع در حوالی قلعه حسن خان منتقل و پس از آن با اتوبوس به اردوگاهی در زاهدان منتقل کردند. به خاطرم هست آن سال با گفتوگو با مدیر اردوگاه، او را متقاعد کردم تا آنها را دوباره به تهران برگرداندند. خوشبختانه آن سال به شکل معجزهآسایی شرایط به نفع بچهها پیش رفت و آنها بازگردانده شدند.»
همیشه اما شرایط به نفع راندهشدگان از وطن پیش نمیرود. مرداد ۱۳۹۷ خبری تکاندهنده در رسانهها منتشر شد؛ درگذشت «قاسم رضایی»، جانباز اعصاب و روانی که به خاطر شباهت به افغانستانیها به افغانستان رد مرز شده بود و از گرسنگی و تشنگی در مرز نیمروز جان باخته بود. ایرانوایر پس از آن با یکی از ایرانیانی که از زاهدان به افغانستان رد مرز شده بود نیز گفت وگو کرد. «جعفر سرگزی» ۵۲ ساله گفته بود به خاطر اعتیادش در زاهدان دستگیر و به «کمپ الغدیر» منتقل شده است. او مدعی شده بود در کمپ به خاطر نرسیدن مواد چندین شیشه اردوگاه را شکسته و با خشم ماموران مرزبانی روبهرو شده است و او را به عنوان شهروند افغانستانی از وطنش راندهاند.
گفته میشود در طول چند سال گذشته بیش از ۳۲ هزار شناسنامه برای افراد فاقد شناسنامه صادر شده است، اما کماکان شهروندان بسیاری از این حق اولیه محروماند، آنها کمک دولتی دریافت نمیکنند و از حق تحصیل و آموزش، خدمات بهداشتی و درمانی و حقوق اجتماعی شهروندی محروماند. ایران وایر ۱۳ آبان