خبرگزاری هرانا – موسوی تبریزی دادستان کل وقت در دهه شصت که در خصوص قتل عام هزاران زندانی سیاسی مسئولیت دارد به تازگی گفته است؛ “خانواده اعدام شدگان میتوانستند شکایت کنند ولی نکردند”. مریم اکبری منفرد که به دلیل دادخواهی در رابطه با قتل عام اعضای خانواده اش در واقعه مورد اشاره سالهاست که در زندان به سر می برد با نگارش نامه ای به این اظهارات واکنش نشان داده است، او در نامه خود می گوید؛”من شکایت کرده ام آن هم بعد از سه دهه، بامن چه کردهاید؟ جز تهدید و تبعید و ادامه زندان غیرقانونی؟”
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مریم اکبری منفرد، زندانی محبوس در زندان سمنان، در نامه ای سرگشاده از محکومیت حمید نوری توسط دادگاه سوئد به دلیل نقش وی در اعدام های زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ استقبال کرد.
او همچنین در واکنش به اظهارات موسوی تبریزی که گفته بود “خانواده اعدام شدگان میتوانستند شکایت کنند ولی نکردند”، در بخشی از نامه مذکور نوشت: “شاید شما یادتان رفته بگذارید من یادآوری کنم که خانوادهها حتی حق برگزاری مراسم را هم نداشتند؛ در همان مراسمهای خانوادگی برای عزا آنها را با همه میهمانان بازداشت و راهی زندان میکردید؛ به خانواده ها نه پیکر عزیزانشان را دادید، نه گفتید کجا دفن شدند و نه حتی یک نشانی! و حالا بعد از ۳ دهه از کشتارتان از شکایت اسم میبرید؟ حالا که من شکایت کرده ام آن هم بعد از سه دهه، بامن چه کردهاید؟ جز تهدید و تبعید و ادامه زندان غیرقانونی؟”
حمید نوری، عضو سابق سپاه پاسداران و دستیار دادیار زندان رجایی شهر کرج در جریان اعدام های تابستان ۱۳۶۷ چندی پیش توسط دادگاهی در سوئد به حبس ابد و پرداخت غرامت به بازماندگان و خانواده های قربانیان اعدام های سال ۶۷ محکوم شد. او آبان ماه ۹۸ هنگام ورود به سوئد در فرودگاه بازداشت شده بود.
متن کامل این نامه که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته است، عینا در ادامه میآید:
«داغ مرداد هنوز دل هایمان را میسوزاند…
در اخبار می شنوم که بچه های «حمید نوری» شکوه و شکایت کردهاند که پدرمان شکنجه میشود!!!
روزگار غریبیاست…
کسی که درست همین روزها عزیزان ما را به صف کرده و به اتاق اعدام برده است؛ کسی که جزء نفراتی است که شاید آخرین لحظات عبدی را دیده و صد البته از رشادت و مقاومت او خون خونش را خورده و شاید هم با تمام کینه وجودش، خودش چهارپایه را از زیر پای عبدی کشیده؛ کسی که از اعدام هزاران نفر مثل عبدی دلشاد خوشحال شده و افتخار کرده است؛ کسی که زندان را برای زندانیان سیاسی جهنم کرده تا به زعم خودش آنها را بشکند… حالا در بهترین زندانهاست و با عدالت تمام حرفهایش شنیده شده، ادعای «شکنجه شدن» دارد! اگر اینها شکنجه است پس آن چیزی که خانوادههای شهیدانمان، مادران ما و مادرم گرجی تحمل کرد چه بود؟! بلاهایی که «هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا»
گوشهی سلولم در گرمای تبدار، خودم را می سپارم به دستان رویاها تا سالهای دور، زمانی که هم سن بچه هایم بودم… راهی که تا اوین و گوهردشت با مادرم میرفتیم برای ملاقات… آخرین دیدار عبدی و بعد ازماهها بیخبری ساکی با لباس خونین از شکنجهها.. لحظاتی که مادر میرفت به یک اتاق پر از عکس و در را می بست و با فرزندانش که در آن قابها همیشه جوان مانده بودند خلوت کند تا ما اشک هایش را نبینیم… و روزی که همین بغضها او را برای همیشه در سن ۴۰ سالگی از ما گرفت… به راستی مگر کلمات را یارای گفتن از آن شکنجهها است؟
ما دهه دهشتناک و خدای شکنجه گر دهه ۶۰ اینها را زندگی کردهایم و برای همین است که به عدالت می اندیشیم و دادخواهی میکنیم تا نسل های آینده ایران چنین تجربهی دهشتناکی نداشته باشند.
چنین است که «عدالت از عشق والاتر است»، حتی والاتر از عشق مادریام به فرزندانم و چون عاشق فرزندانم هستم به «عدالت» برخاستهام.
عدم اجرای عدالت برای شاه و ساواک، راه تکرارش را برای این حکومت باز کرد ولی ما عزم جزم کردهایم که عدالت را برای همیشه در ایران جاری کنیم و محکومیت حمید نوری قدمی هرچند کوچک اما کیفی در این راه است… سرخوش از شکستن بنبستی که به مدت سه دهه انکار میشدیم. از حکومت گرفته تا مدعیان دیگر که سر تعداد شهیدان چانه میزدند، همه میخواستند ما و درد ما را انکار کنند! اما ما دردهایمان را در تمام این سالیان به دوش کشیدیم درست برای همین لحظه و لحظات نویدبخش شیرین عدالت….
شنیدهام که موسوی تبریزی اعلام کرده است که «خانوادهها میتوانستند شکایت کنند، اما نکردند»!
شاید شما یادتان رفته بگذارید من یادآوری کنم که خانوادهها حتی حق برگزاری مراسم را هم نداشتند؛ در همان مراسمهای خانوادگی برای عزا آنها را با همه میهمانان بازداشت و راهی زندان میکردید؛ به خانواده ها نه پیکر عزیزانشان را دادید، نه گفتید کجا دفن شدند و نه حتی یک نشانی! و حالا بعد از ۳ دهه از کشتارتان از شکایت اسم میبرید؟
حالا که من شکایت کرده ام آن هم بعد از سه دهه، بامن چه کردهاید؟ جز تهدید و تبعید و ادامه زندان غیرقانونی؟
گریزی از عدالت نیست… من عهد بستم تا دادگاهی تک به تک آمرین و عاملین کشتار عزیزانمان از پای ننشینم… ما زخمهایمان تازه است، نه ۳ دهه که سه روز هم از آن اتفاق برایمان نگذشته است! انگار برای ما، همین امروز اتفاق افتاده است. داغ مرداد هنوز دل هایمان را میسوزاند و تمام این سالیان به «دردمندی دندان بر جگر فشردیم» اما روز پیروزی دادخواهی مرهمی خواهد شد بر تمام داغهایمان…
قتلعام هنوز ادامهدارد، اعدامها و کشتار مردم بیگناه ادامهی آن قتلعام است و ۸۸، ۹۶ و ۹۸ تداوم کشتار ۶۷ هستند. تلاش و پای فشردن برای «دادخواهی قتلعام۶۷» عین مبارزه برای آزادی است.
خون جاری شده از کبوتران خونین بال در تداوم تاریخی خون امام حسین و یارانش در عاشورا، جوشان و پرچم سرخشان همواره در تاریخ در اهتزاز خواهد بود.
ما برای اینکه دیگر هیچ خانوادهای داغدار نشود به دادخواهی برخاستهایم و به عدالت پای میفشاریم.
این روزها را به یاد عزیزانم رقیه و عبدی (عبدالرضا) و همچنین به علیرضا و غلامرضا میاندیشم که در من زنده هستند و همواره آنها را با لبخندی به یاد می آورم که گویی نگاهبانان من در این سیاه چالهاند.
سیپده عدالت از میان ابرهای تیره و طوفانی خواهد دمید و ما آن روز عشق را با تمامی قلبمان حس خواهیم کرد.
از آن ماست پیروزی
مریم اکبری منفرد/ زندان جهنمی سمنان/ ۱۵مرداد ۱۴۰۱»
در ارتباط با نویسنده نامه گفتنی است؛ مریم اکبری منفرد در تاریخ دهم دی ماه سال ۱۳۸۸ و پس از حوادث عاشورای ۸۸ بازداشت و در خردادماه سال بعد توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. اتهام این زندانی “محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران” بوده اما خود آن را وارد ندانسته است. نهایتا خانم اکبری منفرد که دوازدهمین سال از دوران محکومیت خود را سپری میکند، روز سهشنبه ۱۹ اسفندماه ۹۹ از زندان اوین به زندان سمنان تبعید شد. اواخر تیرماه سال جاری پرونده جدیدی در دوران حبس برای خانم اکبری منفرد به اتهام «تبلیغ علیه نظام» از سوی وزارت اطلاعات گشوده شده است.
دو برادر مریم اکبری منفرد در سالهای ۶۰ و ۶۳ به اتهام ارتباط و عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران توسط دادگاههای انقلاب در ایران اعدام شدند. برادر کوچک او و خواهر دیگرش نیز در سال ۶۷ و موج اعدام زندانیان سیاسی در تابستان آن سال اعدام شدند.
هرانا –۱۴۰۱/۰۵/۱۶